حشمتالله فلاحتپیشه رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی مجلس:کارد تندروها به استخوان منافع ملی رسیده است
حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، معتقد است رفتارها و سیاستهایی که تندروها طی سالهای اخیر داشتهاند، باعث شده که کارد آنها به استخوان منافع ملی برسد.

حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس اسبق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و استاد علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، معتقد است رفتارها و سیاستهایی که تندروها طی سالهای اخیر داشتهاند، باعث شده که کارد آنها به استخوان منافع ملی برسد. او معتقد است تصمیم نظام سیاسی مبتنی بر این است که بهدنبال اصلاح مناسبات دولت با مردم حرکت کند و در همین راستا، چون تندروها در حال حاشیهنشین شدن هستند، رفتاری چون حمله به سرلشکر باقری را از خود به نمایش میگذارند.
پس از سخنرانیای که اخیراً سرلشکر باقری انجام داده است و در آن جمله «با جامعه در حال تحول نمیشود با باتوم برخورد کرد» را بیان کرده، موجی از حمله تندروها به او شروع شده است. به عنوان اولین سوال؛ علت این حملهها به چهرههای مطرح نظام را از سوی تندروها چه میدانید و چه هدفی پشت این حملهها قرار دارد؟ جریانی که حمله را از ناطق نوری آغاز کرد، به لاریجانی رسید و حالا نوبت سرلشکر باقری است.
آقای باقری جزء معدود مسئولان امروز کشور است که در تمام جلسات شورای عالی امنیت ملی در 20 سال اخیر حاضر بوده و به همین علت طبیعی است که ایشان به صورت تفصیلی و با جزئیات در جریان مسائل مربوط به امنیت عمومی و رابطه مردم و دولت در ایران قرار داشته باشد. من اعتقاد دارم که به نظر میرسد برخی از مسئولان نظامی و امنیتی کشور، واقعیات جدید دنیا و جامعه ایران را درک کردهاند و به همین دلیل، به دنبال ضرورتِ اصلاح مناسبات دولت با مردم هستند.
تجربه نشان داده است که در سیاست داخلی و همچنین سیاست خارجی، تداوم سیاستهای جریان افراطی برای کشور آسیبزا بوده است و بسیاری از مشکلاتی که امروز ایران با آنها درگیر است، ناشی از وجود یک نوع نگاه افراطی در مناسبات دولت و ملت بوده است. من اعتقاد دارم که بهرغم برخی جنجالهای رسانهای که شاهد آن هستیم، حاکمیت در مجموع به این نتیجه رسیده است که تا حد زیادی، سیاستهای کلی خود را از حوزه افراطیون خارج کند و در نتیجه این تصمیم، افراطیون به تدریج در حال حاشیهنشین شدن هستند؛ البته من اعتقاد دارم که عرصه عمومی و افکار عمومی، حتی نگاه حقگرایانه و دادخواهانه بیشتری را نسبت به حاکمیت در برخورد با افراطیون دارد و این موضوع را هم بارها نشان داده است.
افکار عمومی در ایران، شرایط امروزی که کشور در آن قرار گرفته است را ناشی از بحرانهایی میداند که این تفکر افراطی طی سالهای اخیر بر ایران حاکم کرده است و به همین علت، افکار عمومی الان خواهان این است که افراطیون پاسخگو باشند. افراطیون باید در قبال تحمیل تنشها، دشمنیها و تحریمهای خارجی به مردم ایران و نقض آزادیهای داخلی پاسخ دهند. همانطور که میدانیم، بدترین رابطهای که یک نظام سیاسی میتواند با مردم خودش داشته باشد، زمانی شکل خواهد گرفت که این رابطه توأم با خشونت باشد.
بسیاری از متفکران بزرگ دنیا این واقعیت را در نظر گرفتهاند که هر گاه خشونت شکل بگیرد، این بدترین رابطه بین مردم و دولتها خواهد بود و همچنین این نتیجه ثابت شده است که هیچ خشونتی در طول تاریخ نتوانسته است که مشروعیت به وجود بیاورد. لذا من اعتقاد دارم که صحبتهای آقای باقری مبنی بر اینکه باید باتوم را از مناسبات دولت و مردم جدا ساخت، نوعی رسیدن دیرهنگام مسئولان کشور به ضرورت رابطه غیرخشونتآمیز با مردم است.
به هر حال، تمام مسئولان کشور، مشروعیت و مقبولیت حکومت خودشان را از مردم دارند. بنابراین، آنهایی که طی این چند وقت و پس از بیان آن جمله، به سرلشکر باقری حمله کردهاند، افراطیونی هستند که کماکان خواهان تداوم سیاست شکستخوردهی رابطه خشونتآمیز و رابطه باتوممحور با مردم هستند.
به نظرتان این جریان تا کجا پیش خواهد رفت و برنامههایی که آنها در آینده خواهند داشت، به چه صورت خواهد بود و چقدر احتمال دارد که این حملات گستردهتر شده و شامل حال چهرههای شاخص دیگر نظام شود؟
به نظر من، رفتارهای توأم با تهدید و توهین افراطیون که شخص بنده هم از این نوع رفتارها مصون نماندهام و تجربه آن را دارم، آخرین تکاپوی آنها برای فرار از پاسخگویی در قبال گذشته است. به عقیده من، جامعه به صورت جدی خواهان پاسخگویی افراطیون در قبال رفتارها و سیاستهایی است که در گذشته داشته و انجام دادهاند.
دوران حمله به سفارتخانهها، برهم زدن میتینگها و کنسرتها و حمله به نخبگان سیاسی سپری شده است. به هر حال، چند انتخابات اخیر و فضای سیاسی و رسانهای کشور نشان میدهد که تنها دستاورد افراطیون، از بین بردن سرمایه اجتماعی کشور بوده است و در بزنگاه امروز که ایران در چالش جدی در مسائلی مانند موضوع هستهای به سر میبرد، علت اصلی بیتفاوتی ملت را میتوان این دانست که ملت هنوز نسبت به امکان، استیلای افراطیون بر سیاست نگران است. ما میبینیم که افراطیون در شرایط کنونی، بیشترین نقض قوانین کشور را انجام میدهند.
به عنوان نمونه، مشاهده میشود که در حالی که ایران برای کنار زدن سیاست جنگ دونالد ترامپ و اسرائیل، به سمت همکاری با کشورهای عربی پیش رفته است، اما در رسانه ملی و بعد از آن در موسم حج، مشاهده میشود که برخی از افراد علیه عربستان و علیه یک مذهب اسلامی دیگر، مواضعی میگیرند و حرفهایی را میزنند که این رفتارها نتیجه خلاف امنیت ملی کشور را در پی دارد. لذا من اعتقادم بر این است که افراطیون برای فرار از پاسخگویی، در ادامه، قانونشکنیهای بیشتری را انجام خواهند داد، ولی هر چه بیشتر این تکاپوی آنها با قانونشکنی همراه شود، بیشتر از قبل حاشیهنشین خواهند شد.
تغییر در سیاست خارجی ما و بحث مذاکراتی که در جریان است و امکان بهبود وضعیتی که مطرح شده، چقدر بر این نوع رفتارها تاثیر دارد و باعث عصبانیتر شدن تندروها شده است؟
تغییرات در سیاست خارجی، به نظر من نتیجه محاسبه دیرهنگام آثار زیانبار افراطیگری در خارج از کشور بود. یعنی وقتی که نظام سیاسی به این نتیجه رسید سیاستهای افراطیون در ارتباط با کشورهای دیگر، نهتنها منافع ملی را تامین نکرد، بلکه هزینههای متعددی را هم به کشور تحمیل کرد و در نتیجه آن، ایران تبدیل به یکی از پردشمنترین کشورهای جهان شد؛ آن موقع تصمیم بر این گرفته شد که کشور به سمت تعدیل این سیاستها حرکت کند.
وقتی که سیاست خارجی تعدیل شود و تنشزدایی در دستور کار کشور قرار بگیرد، جریانهای افراطی عملاً امکان لازم برای حفظ مناصب سیاسی و منافع اقتصادی را از دست میدهند؛ لذا من اعتقادم بر این است که رفتارهای افراطی امروز آنها نشان میدهد که منافع و مناصب را از دست خواهند داد.
در صورتی که این رفتارها از سوی تندروها تداوم داشته باشد و آنها همچنان قصد داشته باشند که در سیاستهای کلان کشور اخلال ایجاد کنند و یا به چهرههای شاخص نظام حمله کنند، نوع مواجههای که نظام سیاسی با آنها خواهد داشت، در ادامه کار چگونه خواهد بود؟ آیا باز هم شاهد مماشات با این افراد و گروهها خواهیم بود و یا تغییری در سیاست مواجهه با آنها ایجاد میشود؟
در قسمتی از حرفهایم، چند بار مفهوم دیرهنگام را به کار بردم. این تاکید بر دیرهنگام بودن به این علت است که کارد افراطیون به استخوان منافع ملی رسیده و به همین علت است که حمله به آقای باقری را شاهد بودیم. لذا ما میبینیم که عملاً دیگر امکان لاپوشانی آثار منفی افراطیگری در سیاست داخلی و خارجی وجود ندارد. به ویژه اینکه روزبهروز اخباری منتشر میشود که بسیاری از این افراطیون، در لوای شعارهایی که طی سالهای سال فریاد زدهاند، منافع خودشان را دنبال کردهاند و بخشی از آنها، گرفتار پروندههای فساد بودهاند.
به اعتقاد من، این افراطیون چون برای ماندن در سیاست هیچ نوع برنامه مبتنی بر سازندگی ندارند و تنها سوار بر موج تنش و خشونت هستند، لذا در آینده این تنش با سیاست کلی کشور در تناقض قرار خواهد گرفت، زیرا سیاست کلی کشور، پایان دادن به تنشهای خارجی و ایجاد رابطه مبتنی بر سرمایه اجتماعی و اقناع در داخل است. بنابراین به طور طبیعی، رفتارهایی که خلاف این جریان تنشزدا صورت بگیرد، در داخل به عنوان رفتارهای غیرقانونی سرکوب خواهد شد.
این امکان وجود دارد که در راستای مواجهه با تندروها، شاهد این باشیم که پستهای انتصابی که آنها در اختیار دارند هم یک به یک گرفته شده و دست آنها از جایگاههای مختلف کوتاه شود؟
در عصر حاضر، شاهد وقوع نوعی نوواقعگرایی هستیم. در عصر نوواقعگرایی، چیزی که مهم است میزان توانایی کشورها و توان عملی کشورها در جهان است. بهعنوان مثال، اگر با این دید نگاه کنیم، در حوزههایی مانند رسانه ملی، رابطه برخی نهادهای افراطی با مردم، ایجاد سرمایه اجتماعی، دیپلماسی عمومی و حتی در حوزه یافتن کشورهای دوست در جهان، عملکرد افراطیون به شدت ویرانگر بوده است. بنابراین، من اعتقاد دارم که نظام چارهای ندارد جز اینکه مناصب داخل و خارج را براساس نوعی کارکرد بسنجد و اگر این مناصب و اختیارات براساس حضور این افراد سنجیده شود، عدم مشروعیت بسیاری از صاحبان منصب افراطی روزبهروز بیشتر افشا خواهد شد.