با فساد نمیتوان به جنگ فساد رفت
محمد مهاجری اظهار داشت: مبارزه با فساد لزوما افشاگری نیست، افشاگریهای بیمحابا گاهی خودش فساد است.

باشگاه روزنامهنگاران ایران، در ادامهی ویژهنامهی نوروزی خود، ۱۰ سئوال را با روزنامهنگاران و پیشکسوتان این حرفه در میانگذاشته است و از آنها درباره تجربیات و نگرانیهایشان پرسیده است. محمد مهاجری، روزنامهنگار به پرسشها پاسخ داده است که در ادامه میخوانید:
*امسال آثار کدام روزنامهنگار برای شما جالب توجه بود و آن را دنبال کردید؟
قطعا روزنامهنگاران موثری داریم که هم مردم آثارشان را میخوانند و هم درون نظام تأثیر گذارند. من تحقیقا همه مطالب آقایان شریعتمداری و عباس عبدی را میخوانم.
*میگویند روزنامهنگاری حرفهی سختی است و امنیت آن بسیار متزلزل است. به نظر شما آیا این سختیها باعث قویتر شدن روزنامهنگاران میشود؟
اگر هم سخت باشد برای من که حالا در اواخر راه هستم سخت نیست. شاید هم عادی شده. فشارهای سیاسی و شاید قضایی گاهی کار را سخت میکند اما از یکسو به آنها عادت کردهام و از سویی این برایم سختتر است که شهروندی در خیابان و مترو و اتوبوس و میدان تره بار بهخاطر ننوشتن در باره موضوعی که نیاز حامعه است استیضاحم کند.
*ارزیابی شما از سال پیش رو چیست؟
پاسخم از جنس آرزوست. سال ۱۴۰۳ رخدادهای متعددی در داخل و خارج ایران به وقوع پیوست که انتظار هیچکدامش را نداشتیم.
ترور اسماعیل هنیه در تهران، سقوط هلیکوپتر شهید رئیسی، حمله بسیار وحشیانه اسرائیل به غزه و لبنان و شهادت رهبران حماس و حزب الله، درگیری نظامی ایران و رژیم صهیونیستی، رأی آوردن ترامپ و... بخشی از این اتفاقاتاند.
این حوادث صرفنظر از آثارش، سال گذشته را از اتفاقات ۳۰ - ۴۰ سال گذشته متمایز کرد.
این تمایز به این نکته باز میگردد که با واقعیتهایی مواجه شدیم که حتی حدس زدن آنها ممکن نبود. سال ۱۴۰۴ به همین دلیل، سال محاسبات واقعیتر است و مسئولان کشور، به دور از شعارهایی که شاید برخی از آنها وهمانگیز بود، پا به عرصه سیاست و اقتصاد و مسائل اجتماعی میگذارند.
این واقعبینی گام بسیار بزرگی است که به جلو برداشته میشود و منجر به تصمیمات عملیاتی خواهد شد. تصمیماتی که ریشه در محاسبات زمینی و غیراتوپیایی خواهد داشت.
بهطور دقیقتر میتوان گفت حفظ زندگی و معیشت جامعه و نگهبانی از سطح قابل قبولی از رضایت شهروندان (به مثابه سرمایه اجتماعی مورد نیاز)، به نقطه کانونی تصمیمات تبدیل خواهد شد. معنای این سخن آن نیست که همه مشکلات در کوتاه مدت رفع میشود.
منظور این است که امسال سنگ بنایی برای آینده گذاشته خواهد شد که با گذشته متفاوت است.
*چه موضوعی شما را نگران میکند و چه موضوعی به شما اطمینان خاطر میدهد؟
اگر بخواهم سیاسی جواب بدهم باید بگویم بزرگترین نگرانیام ادامه ناترازیهاست.
منظورم ناترازی آب و برق و گاز و بنزین نیست که اینها هم نگران کنندهاند. منظورم ناترازی سیاسی است. یعنی مسئولان کشور در مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص و دولت و شورای انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی در تراز ملت ایران نیستند.
آنچه به من اطمینان خاطر میدهد اینکه هنوز درصد قابل اعتنایی از مردم به پیامهای مثبت سیاست واکنش مثبت نشان میدهند. مثل انتخابات ریاست جمهوری که منجر به انتخاب پزشکیان شد.
*دو دیدگاه دربارهی امر روزنامهنگاری وجود دارد. برخی معتقدند من روزنامهنگاران باید حقیقت را گزارش کنند و برخی معتقدند دیدگاه خود ماجرا را تفسیر کنند. شما قائل به کدام دیدگاه هستید؟
همیشه این را رعایت کردهام و به دوستان جوان همکار تاکید کردهام که هرچه میخواهید بنویسید فقط دروغ در کارتان نباشد. دروغ آفت حرفهی ماست. البته نوشتن نیمی از حقیقت هم همان دروغ است.
اگر روزنامهنگار جز واقعیت نگوید، هر خطای دیگری را میتوان بر او بخشید. به نظر من اخلاق روزنامهنگاری اساسش راستگویی است.
*آیا روزنامهنگار میتواند بیطرف باشد؟
بیطرفی فقط افسانه است. اما انصاف افسانه نیست. اگر هنگام نقد، اشتباهات خودیها را نبینیم یا کوچک ببینیم و از آن طرف اشتباه کسانی را که نگاهشان را نمیپسندیم بزرگ کنیم خیلی زود سقوط میکنیم.
*این سالها با وجهی از روزنامهنگاری روبرو بودهایم که تابلوی آن مبارزه با فساد است. به نظر شما این نوع روزنامهنگاری، توانست اعتماد عمومی را جلب کند؟
مبارزه با فساد لزوما افشاگری نیست. افشاگریهای بیمحابا گاهی خودش فساد است. با فساد نمیتوان به جنگ فساد رفت. آنچه راهبرد درست است شفافیت است. شفافیت دقیقا ضدافشاگری است. افشاگری انتها ندارد و معمولا به بیاخلاقی میکشد.
با این حال گمان می کنم بزرگان روزنامه نگاری کشور باید با مشارکت قوه قضاییه و دستگاههای نظارتی سمیناری تشکیل دهند و این موضوع را به بحث بگذارند.
اینکه عدهای از افشاگری دکان دونبش باز کنند باعث بیاعتمادی جامعه به روزنامهنگاران میشود.
*در جامعهی پر از ناامیدی، روزنامهنگاران چگونه میتوانند امیدآفرین باشند؟
روزنامهنگاری شغلی است که با امید زنده است. به نظر من کسی که همیشه آیه یاس میخواند جایش در این حرفه نیست.
ما حتی اگر خودمان ناامید باشیم نباید آن را به جامعه پمپاژ کنیم. آتشنشانها حتی در حریقهای سهمگین، نجات یک فرد هم برایشان دنیایی از امید است.
*معنای زندگیتان را از کجا میگیرید؟
این یک سوال فلسفی است و پاسخ آن به اعتقادات ما برمیگردد. طبیعتا من به عنوان یک آدم مذهبی معتقد، معنای زندگیام را در معنویات میدانم. به لحاظ اجتماعی هم زندگیام با صداقت و صراحت و صمیمیت معنا پیدا میکند.
بگذارید این سوالها و جوابهای نچسب را با جملهای تمام کنم که لااقل به خودم میچسبد. ما وقتی جوان هستیم برای زندگی کردن دنبال هدفیم و وقتی به سن بالاتر میرسیم برای زندگی دنبال بهانهایم. بهانههای زندگی من نوههایم هستند! در واقع با انهاست که زندگیام معنا پیدا میکند!