تحلیل عباس عبدی و حسین قاضیان از دستاوردهای انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم/بخش نخست
تغییر آگاهانه رویکرد حاکمیت
روی کار آمدن آقای پزشکیان برای عدهای این تصور را به وجود آورد که حکومت میخواهد از یکدستسازی دست بردارد، اما گواه این مطلب نیست چراکه ایشان فرد خیلی متفاوتی از کسانی که تاکنون حکومت میکردند نیست و خود را اصلاحطلب نمیداند و ایده و زبان او نیز با اصلاحطلبان دهه هفتاد فرق کرده است.
دستاوردهای یک انتخابات موضوع مباحثهای بود که کلاب هاووس سرای امید اخیراً با حضور، عباس عبدی (تحلیلگر سیاسی و عضو شورای راهبری دولت چهاردهم) و حسین قاضیان (جامعهشناس) برگزار کرد و روزنامه هممیهن در دو بخش این گفتوگو را پوشش خواهد داد.
*در ماههای اخیر دو انتخابات برگزار شد؛ در انتخابات نخست که مربوط به مجلس بود، بسیاری از اصلاحطلبها عدم مشارکت را انتخاب کردند و حتی سیدمحمد خاتمی هم در انتخابات شرکت نکرد اما برای انتخابات ریاستجمهوری فضا عوض شد. نظر شما درباره رویکرد مشارکت در انتخابات چیست؟
عباس عبدی: براساس تحلیل شخصیام پیشبینی میکردم که تغییراتی در راه است و این تغییرات مترصد یک فرصت است؛ فرصتی که در ذهن من بود، انتخابات سال آینده بود، اما اتفاقی که برای بالگرد رئیسجمهور رخ داد، انتخابات را یک سال جلو انداخت. بنابراین فاصله کوتاهی که بین انتخابات مجلس و ریاستجمهوری رخ داد، ناشی از یک اتفاق غیرمترقبه بود اما بنیاد آن در تحلیل کلانی که شخصاً داشتم، وجود داشت. ما در سیاست با موقعیتهای صفر و یکی مواجه نیستیم. ما با موقعیتهای طیفی طرف هستیم که از توزیع نرمالی تبعیت میکند و به مرور آدمهای بیشتری با بهبود موقعیتها سعی میکنند وارد آن موقعیتها شوند و یا آن موقعیتها را برای خود بهصرفه میدانند. منظور من از بهصرفه بودن، به معنای صرفه مالی نیست، صرفه تحلیلی و رویکردی است. بنابراین وقتی که ما از این موقعیت جدید صحبت میکنیم، ممکن است من این موقعیت را کاملاً مقرون به صرفه بدانم و متناسب با آن شرکت کرده باشم و افراد دیگر چنین چیزی را حس نکرده باشند و آن را مطلوب ندانند.
*یعنی از فاصله سقوط بالگرد در این دو ماه یک رنسانسی رخ داده است که چنین نتیجهای حاصل شده است؟
عباس عبدی: خیر. حادثه بالگرد فقط اتفاقی است که این موضوع را جلو انداخت. موضوع به سال ۱۴۰۰ و ۱۳۹۸ باز میگردد؛ اتفاقاتی که بعد از انتخابات سال ۱۳۹۶ رخ داد، دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و اتفاقاتی که در کل ۹۸ تا پایان آن سال رخ داد و پس از آن کرونا که در آن زمان نوشتم به نظر من میتوانست اتفاقات بعدی را منجمد کند، اما بعداً با شدت بیشتری ظهور پیدا کند. سیستم سیاسی ایران از سال ۱۳۹۶ پروژه یکدستسازی را در نظر داشت ولی در سال ۱۳۹۸ در انتخابات مجلس خود را بروز داد و این پروژه را در سالهای 98، 1400 و 1402 بهطور کامل اجرایی کرد، اما این پروژه به دلایل متعددی شکست خورد.
برخی دوستان معتقد بودند که اگر یکدستسازی رخ دهد، خود سیستم سعی میکند مشکلات خود را حل کند اما شخصاً اعتقاد داشتم چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. یکدستسازی یک فرایند پایانناپذیر است و خیال میکنند اصلاحطلبها را بیرون کنند و یا دیگران را بیرون کنند، مسئله حل میشود، اما درگیری در بین خودشان به صورت پیوسته ادامه دارد چراکه یک فرایند پایانناپذیر است و هیچگاه نمیتوان از طریق یکدستسازی یک دولت و حکومت یکدست ایجاد کرد. دلیل دوم این بود که فرضاً یکدستسازی هم صورت گرفت، اما مطلقاً نمیتوانند دولت کارآمد درست کنند. برداشت من این بود که سیستم سیاسی ایران به بنبست خواهد رسید و در این هنگام دو راه بیشتر ندارد، یا اینکه بنبست را تداوم دهد و یا اینبار آگاهانه تصمیم بگیرد مسیر خود را ادامه دهد و شخصاً معتقد بودم احتمال دوم قویتر است.
این بنبست به نظر من برای سیستم سیاسی ایران مشهود بود و انتخابات ۱۴۰۲ یک ضربه پایانی به ذهنیت نادرست یکدستسازی بود مبنی بر اینکه با یکدستسازی نمیشود مملکت را اداره کرد و انتخابات در تهران با مشارکت حدوداً ۱۰ درصدی نشان داد که عملاً دیگر مشارکتی نخواهیم داشت. بنابراین به نظر من سیستم سیاسی ایران بعد از اسفند ۱۴۰۲ به این نتیجه رسیده بود که باید تغییری در سیاست انتخاباتی خود ایجاد کند و فضا را به گذشته بازگرداند، اما با این تفاوت که برخلاف سالهای ۷۶ و ۹۲ اینبار آگاهانه این تصمیم را گرفته است. این تازه آغاز یک راه است و هیچ گارانتی هم برای موفقیت آن وجود ندارد. تعداد قابل توجهی از مردم در انتخابات مشارکت نکردند؛ هرچند که در دور دوم بخش قابل توجهی از همانها شرکت کردند اما هنوز هم تعداد کسانی که به ادامه این راه امید یا اعتمادی ندارند، خیلی زیاد هستند و بیش از آنکه ثبات و پایداری برای جامعه به ارمغان بیاورد این افراد ناامید هستند.
با این تفاوت که در گذشته اگر سیستم سیاسی ایران به صورت اشتباهی به انتخابات تن میداد و فکر میکرد خودش میتواند در انتخابات حضور داشته باشد و دیگران نباشند و از انتخابات هم سود ببرد، اما اینبار کاملاً معکوس شد و در عین حال که آمادگی وجود داشت پزشکیان با حضور سرمایه قابل توجهی روی کار بیاید اما معکوس شد و خودش در انتخابات حاضر شد اما آن سرمایه قابل توجهی که سیستم سیاسی ایران انتظار دارد روی کار نیامد.
*آقای قاضیان امروز به این انتخابات چگونه نگاه میکنید؟ آیا تحلیل آقای عبدی را میپذیرید و اگر نه دلایل آن چیست؟
حسین قاضیان: بگذارید اول ببینیم این انتخابات چه آوردهای برای ما داشته و بعد جای خودمان را مشخص کنیم. شورای نگهبان ۷ نفر را انتخاب کرد تا مردم به آنها رای دهند، این ۷ نفر مناظرات انتخاباتی انجام دادند و در نهایت ۵ نفر در فضای انتخابات باقی ماندند. در دور اول ۶۰ درصد به هیچکدام، ۱۷ درصد به آقای پزشکیان و ۱۵ درصد به آقای جلیلی رای دادند. در دور دوم نیز تقریباً همین اتفاق تکرار شد، یعنی 3نفر با همدیگر رقابت کردند، آقا یا خانم هیچکدام ۵۰ درصد رای به دست آورد، پزشکیان ۲۷ درصد و جلیلی ۲۲ درصد. در سطح مشاهده رفتاری معنای این آرا یعنی محصولاتی که نظام سیاسی در بازار انتخابات عرضه کرده، خریداری پیدا نکرده و نیمی از واجدان حق رای گفتند که ما کالای شما را نمیخواهیم.
الان دو واقعیت روی زمین است، اول کسانی که رای ندادند (۵۰ درصد در دور دوم) و دوم گروهی که به آقای پزشکیان رای دادند. صحنه بازی و کشمکش و جدال آینده بین این دو واقعیت است و باید دید چه نیروی سیاسی میتواند واقعیت روی زمین کسانی که رای ندادند را تصاحب کند و بگوید که این گروه به فلان دلایل رای ندادند. اگر چنین فرایندی رخ دهد و یک نیروی سیاسی و اجتماعی بتواند به این ۵۰ یا ۶۰ درصد معنایی بدهد و آنها این معنا را خریداری کنند، آنوقت این نیروی سیاسی صاحب این واقعیت 60-50 درصدی میشود. تاکنون چنین حرکتی را مشاهده نکردیم.
از طرفی کسانی که از آقای پزشکیان حمایت کردند باید نشان دهند که کارهایی که میخواستیم را انجام دادیم و از پس آن بر آمدیم. این گروه نیز در سمت دیگر بازی هستند. بنابراین تاکنون هیچکدام از طرفین نشان ندادند و آینده تا حد زیادی این وضعیت را روشن میکند. اما حرف آقای عبدی این است که حکومت به سمت یکدستسازی رفته و حالا متوجه شده یکدستسازی مشکلات را حل نمیکند و یک فرایند بیپایان است و حالا میخواهد جلوی این یکدستی را بگیرد و بنابراین موقعیت مناسبی است. اما مناسب برای چه چیزی است؟
اگر مناسب برای حل مشکلات کشور است، معنی این است مشکلات کشور ناشی از یکدستسازی حکومت بوده و اگر دیگرانی (اصلاحطلبان) بتوانند وارد حکومت شوند، ممکن است این مشکل کم شود اما من چنین گمانی ندارم. چراکه مشکلات اساسی که در زمینههای اصلی حکمرانی ایجاد شده ناشی از سیاست یکدستسازی نیست، بلکه ناشی از یک سیاست عمده دیگری است که یکدستسازی یکی از تلاشها برای این سیاست است. آن سیاست این بوده که ما به عنوان حکومتگران که وظیفه ایجاد رضایت برای مردم را داریم، اگر نتوانیم رضایت مردم را کسب کنیم هم جای خود را به کس دیگری نخواهیم داد و پای حکومت، کارگزاران آن، ساختار حقوقی آن به هر قیمتی که شده میایستیم. بنابراین نارضایتی مردم و عدم مشارکت آنها مهم نیست.
اما با نارضایتی مردم چگونه این حکومت دوام پیدا خواهد کرد؟ وقتی که عدهای را پای حکومت خود نگه داریم و این در حالی است که عدهای ناراضی علیه حکومت بسیج شوند و در این حالت سر کار خود خواهیم ماند و این اتفاق رخ داده است. مردم فقیرتر شدهاند، نابرابری بیشتر شده، امنیت اجتماعی، بهداشتی، سلامت، صلح و اجتماعی و... مردم تخریب شده و اگر قرار است یکدستسازی شود برای هدف حفظ حکومت به هر قیمتی انجام میشود. چرا یکدستسازی را انجام میدهیم؟ چراکه وفاداران خود را میخواهیم که از آنها حمایت کنیم و انگیزه داشته باشند که پای حکومت بایستند و ما به عنوان اقلیت بتوانیم حکومت را ادامه دهیم. این ایده که یکدستسازی منشأ مشکلات بوده و حالا چون حکومت میخواهد از یکدستسازی دست بردارد، خلاف شواهد تجربی است و اولویت حکومت نیز متفاوت است.
روی کار آمدن آقای پزشکیان برای عدهای این تصور را به وجود آورد که حکومت میخواهد از یکدستسازی دست بردارد، اما گواه این مطلب نیست چراکه ایشان فرد خیلی متفاوتی از کسانی که تاکنون حکومت میکردند نیست و خود را اصلاحطلب نمیداند و ایده و زبان او نیز با اصلاحطلبان دهه هفتاد فرق کرده است. اگر اصلاحطلبان از اصلاحات دهه هفتاد دست برداشتند که به نظر اینگونه میرسد، این راه درستی است که در پیش گرفتند اما اگر کماکان میخواهند به ایدههای اصلاحطلبی وفادار بمانند، نهتنها آقای پزشکیان معرف این ایده نیست بلکه با فرض اینکه جلوی یکدستسازی حکومت را بگیریم هم ایده درستی نیست و به همین دلایل فکر میکنم هم صحنه انتخابات گواه رویکرد جدیدی نیست و هم حکومت نمیخواهد دست از اولویت خود بردارد و از نظر من برنده انتخابات کسانی بودند که در آن مشارکت نکردند.
*اگر آن نگاه را به صورت آیندهنگری داشتید، باید به مجلس نیز نگاه بهتری میداشتید چراکه آقای پزشکیان و یا هرکسی که قرار بود از این کانال رد شود، باید مجلس همراهی میکرد و شما چنین نگاهی به مجلس نداشتید. شما گفتید طیفی که شرکت نکردند اصلاً نیاز به تغییر را احساس نکردند، یا باور به اتفاق افتادن تغییرات ندارند. درباره ضرورت تغییرات و امکان این تغییرات لطفاً توضیح دهید.
عباس عبدی: فارغ از اعداد و ارقام، تحلیل آقای قاضیان درست است، مبنی بر اینکه انتخابات سه بازیگر و نه دو بازیگر داشت. من در طی انتخابات نیز همیشه تاکید داشتم رقیب آقای پزشکیان، اصولگرایان حاکم نیستند، بلکه مردمی هستند که نمیخواهند شرکت کنند. صندوق انتخابات در روز ۱۵ تیر بسته نشد و درِ آن همه جا باز است و همه کسانی که رای دادند، میتوانند رای خود را بردارند. همه کسانی که رای ندادند هم میتوانند رای خود را به این صندوق بیاندازند. به همین دلیل معتقدم این بازی ادامه دارد و بستگی به بازیگران آن دارد.
بازیگران اصلی کسانی هستند که در انتخابات شرکت کردند و بخشی هم بازیگران حکومت و گروه دیگر کسانی هستند که شرکت نکردند و به نحوی نظارهگر هستند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. اما اینکه بگوییم سیستم سیاسی ایران قطعاً تغییر نمیکند، به نظرم اینگونه نیست. اصولاً اینگونه نیست که سیستمها تصمیم بگیرند چه کار کنند و تا پایان عمر خود بتوانند بر آن تصمیم بمانند، بسیاری از تصمیماتی که گرفته میشود، نتایجی کاملاً مغایر با هدفی که در نظر گرفته شده خواهند داشت. من به این نگاه نمیکنم که حکومت ایران دنبال چیست، نه اینکه بیتفاوت هستم، بلکه آن تعیینکننده تصمیم من و شما نیست. تصمیم ما آن چیزی است که خودمان دنبال آن هستیم و آن را منطقی و قابل تحقق میدانیم و باید ببینیم تغییرات اجتماعی ما را به کدام سمت میبرد.
یکدستی شکست خورده و حکومت باید از سیاستهای دیگری بقای خود را حفظ کند و این مطلوبی است که ما به دنبال آن هستیم، آنها برای بقا فعالیت میکنند همچنان که دیگرانی که شرکت میکنند نیز برای اصلاحات و بهبود شرایط مشارکت میکنند و اینکه کدام موفق میشوند بستگی دارد به اینکه چقدر مبتنی بر واقعیت رفتار کنند و درک آنها از واقعیت چقدر درست باشد. تقلیل این اتفاق به آقای پزشکیان درست نیست. آقای قاضیان درست میگویند که پزشکیان ادبیات اصلاحات دهه ۷۰ را ندارد اما بحث این نیست که بگوییم یک رهبر اصلاحطلب و به معنای کلاسیک به دنبال چنین رهبری باشیم، خیر! اهمیت در این است که تغییراتی در جامعه ایران ضروری شده که اتفاقاً امثال آقای پزشکیان به راحتی میتوانند با این تغییرات همراهی کنند و آنها را محقق کنند و قرار نیست تنها یک اصلاحطلب این کار را بکند و قرار نیست مسئله به یک شخصیت تقلیل پیدا کند.
ما باید امیدوار باشیم اما هیچ تضمینی وجود ندارد که این جریان صددرصد به موفقیت برسد. اینکه چطور در مجلس حضور نداشتیم برای اینکه فکر نمیکردم شرایط انتخابات جاری باشد و از نظر من معنادار نبود. عدهای اما امیدوار شدند و الان تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که امید را پررنگ کنیم و این وظیفه اطرافیان نزدیک آقای پزشکیان است و بخش مهمی نیز مربوط به حکومت است. از نظر من حکومت ایران برخلاف گذشته رفتار خواهد کرد و شواهدی هم درباره این موضوع وجود دارد اما در عمل باید دیده شود چراکه پیروزی این دولت پیروزی همه ما است، اما شکست پزشکیان، در درجه اول شکست حکومت است که سیاستی را از ترس موقعیتی که ایجاد شده بود در پیش گرفت و باعدم همراهی آن را به شکست برساند، در نتیجه همان مشارکت نیز کاهش خواهد یافت و شکست این دولت برخلاف شکست روحانی که میتوانستند پیروزی خود تلقی کنند، شکست حکومت است و چارهای ندارند جز اینکه کمک کنند تا اتفاقات گذشته برای دولتها رخ ندهد. به همین دلیل باید درباره گفتههای آقای قاضیان بیشتر تأمل کرد.
*عده کثیری در انتخابات شرکت نکردند. آیا جامعه تغییر را قبول نکرد یا نیاز به تغییر را نپذیرفت و یا اینکه فکر میکرد تغییراتی صورت نخواهد گرفت؟
حسین قاضیان: خیلی مشخص است که جامعه دنبال تغییر است چراکه اگر از وضع راضی باشند میخواهند که همین وضع ادامه پیدا کند اما اگر از وضعیت ناراضی باشند خواهان تغییرات هستند. آمار و ارقام نشان میدهد که جامعه از وضعیت موجود ناراضی است و به شیوههای مختلفی از شرکت نکردن در انتخابات و اعتراض و اعتصاب گرفته تا حضور در خیابان این را نشان داده است. اما اجازه دهید درباره صحبتهای آقای عبدی نکاتی را بگویم. قبلاً توضیح دادم که از نظر من این انتخابات هیچ برندهای نداشت، اما ممکن است این سوءتفاهم پیش بیاید که چطور من کسانی که رای ندادند را برنده میگویم؟ اشکال سر این است که رایندادهها کسانی هستند که انتخابات را تحریم کردند و این خطای محتوایی و روششناختی است.
۶۰ درصد در انتخابات رای ندادند اما آیا قصد آنها تحریم انتخابات به صورت کلی بوده؟ این تفاوت بین رفتار و کنش است و برای اینکه درک کنیم این را کنش تحریم حساب کنیم یاعدم مشارکت، نیازمند اطلاعاتی درباره دلایلعدم مشارکت هستیم و تا دلیل را ندانیم، نمیتوانیم حرف جدیدی بزنیم. نکته دیگری که تمام ۶۰ درصد را برنده نمیکند، این است که رایندادهها به دلایل متفاوتی رای نمیدهند و این رای ندادن تنها یک مقوله است که دور یک عدد خط کشیدم و تنوع و تکثر در دلایل اجازه نمیدهد که بگوییم آنها یک واحد هستند و یک هویت دارند و آنها را برنده اعلام کنیم.
بنابراین هیچ تناقضی وجود ندارد که بگوییم کسی در این انتخابات برنده نشده اما صورت رسمی نشان میدهد که بیشترین آرا را کسانی که رای ندادند به دست آوردند. در مورد اینکه بازی ادامه دارد با آقای عبدی موافق هستم اما مشکل اساسی اینجاست که بسیاری از گروههای سیاسی و کسانی که در انتخابات شرکت نکردند در جامعه ما پیش از اینکه سوت پایان بازی زده شود، دست از بازی بر میدارند و منتظر نمیمانند تا چهار سال بعد نتیجه را ببینند در حالی که بازی تا چهار سال آینده ادامه دارد. از طرفی وقتی از این صحبت میکنیم حکومت دنبال چیست آقای عبدی میگویند ما به حکومت کاری نداریم و هر کسی باید کار خود را انجام دهد، این درست است اما نمیتوان بدون در نظر گرفتن اینکه حکومت قصد دارد چه کار کند، استراتژی تنظیم کرد.
نکته دیگر این است که ما در اینجا درباره تغییرات اجتماعی حرف نمیزنیم، از نظر جامعهشناسی سیاسی، سیاست روبهروی تغییرات اجتماعی است، اما این زمانی است که ما فقط تحلیل میکنیم که چگونه این زیربنای اجتماعی روبنای سیاسی را درست کرده است. یعنی درباره فرایندها حرف میزنیم، در حالی که الان درباره پروژهها حرف میزنیم، یعنی نیروهای سیاسی مختلفی که ایدههای مختلفی برای تغییر سیاسی دارند و در نتیجه اینجا بحث این است که اصلاحطلبانی که در انتخابات پشت آقای پزشکیان رفتند، چه پروژهای دارند و چگونه میشود آنها را نقد و بررسی کرد. یکی از خطاهای این بررسی این است که آقای عبدی میگویند حکومت یکدستی میخواست تا مشکلات را حل کند اما حالا متوجه شده که با یکدست کردن مشکلات حل نمیشود و حالا از آن دست کشیده است.
اما سوال این است که حکومت میخواهد مشخصاً کدام مشکلات را حل کند؟ و آن مشکلات با مشکلات مردم ناراضی چه ارتباطی دارد؟ وظیفه حکومتها تولید رضایت است اما آیا حکومت سراغ یکدستی رفت که رضایت بیشتری درست کند و حالا متوجه شده اشتباه کرده؟ ما چنین چیزی را در حکومت نمیبینیم. بنابراین مسئله این است آنچه که حکومت میخواهد چیزهایی نیست که مردم لزوماً از حکومت انتظار دارند. حکومت میخواهد خود را حفظ کند و به همین دلیل به چیزهایی که تاکنون تولید نارضایتی کرده بیتوجه بوده و مشکل حکومت با مشکل مردم فرق دارد و همین عصاره شکاف بین دولت و ملت است. بنابراین اینکه از یکدستی دست برداشته برای حل مشکل خود است نه مشکل مردمی که از آن ناراضی هستند.
عباس عبدی: با بخشهایی از صحبتهای آقای قاضیان موافقم، اینکه گفتم به حکومت چه کار داریم، به معنای این نیست که ما بیتفاوت هستیم، بلکه به دنبال اهداف خود هستیم. اصلاحطلبها از ایدهها و آرمانهای اصلاحطلبیِ اول عقب ننشستند، بلکه الان زمین بازی عوض شده است. ما امروز با مسائل دیگری نیز مواجه هستیم که عبور از آنها اهمیت دارد. آقای پزشیکان ۲۰ خرداد وارد این موضوع شدند و نه ارائه ایده و برنامه در توان او بوده و یک جریان سیاسی آمده که یک هدف دارد و آن اثبات شکست سیاستهای جاری است و عبور حکومت ایران از بخش عمدهای از این سیاستها است.
مسئله اصلی این است که جامعه ایران متحول شده و مردمی که نیامدند مطالباتی دارند و به دنبال تغییر هستند. اما چند مسئله است که باید تغییر کند، اولین آن رسانه و فیلترینگ است. زمانی که فضای آزاد در جامعه ایجاد شود، نتیجه آن یعنی به رسمیت شناختن صدای دیگران و اگر اصلاح نشود این جریان شکست خورده و فرایندی که حکومت به آن تن داده نیز شکست خواهد خورد. مسئله دوم تغییر و تحول نسبت به زنان و حقوق آنهاست و روشن است اگر این موضوع نیز تغییر ملموسی پیدا نکند این فرایند شکست میخورد.
مسئله سوم روابط خارجی است، یک نوع تحول در روابط خارجی باید به وجود بیاید و امروز به عنوان اصلاحطلب این موانع و برداشته شدن آنها مهم است که اگر برداشته نشوند هیچکدام از مسائل دیگر در زمینههای فقر، توسعه و... حل نخواهد شد. در دهه هفتاد، ۳۰ درصد رویکردهای سکولار را تایید میکردند، الان ۷۳ درصد این رویکرد را تایید میکنند. بنابراین بخش عمدهای از شعارهای اصلاحطلبی محقق شده اما موانع جدیدی به وجود آمده که باید برای آنها چارهجویی کرد. در مجموع معتقدم این انتخابات مقدمه تغییرات است.
*دستاوردهای این تغییرات چه خواهد بود؟ و امکان این تغییرات از کدام مسیر خواهد بود؟
عباس عبدی: آقای روحانی زمانی که سر کار آمدند و شعار برجام را گفتند، من گفتم این شعار جواب نمیدهد چراکه از سیاست خارجی شروع کردند در حالی که باید سراغ سیاست داخلی میرفتند. بنیان حرفهای من نیز در زمینه سیاست داخلی است و هر تغییری که در سیاست داخلی باعث شود که حکومت نیز به آن تن دهد، پایدار و غیرقابل بازگشت است. معتقدم این انتخابات ناشی از خطای حکومت نیست، یک انتخاب واقعی است و به این نتیجه رسیدند که باید تن به چنین انتخاباتی دهند و پزشکیان نیز از آن بیرون بیاید.
ضرورت و امکان همین است، اما اینکه چقدر این امکان عملی شود به عوامل متعددی بستگی دارد. اگر از این انتخابات چیزی به دست نیاید، کل بازی را سیستم باخته، در عین حال که کلی آگاهی در آن سو ایجاد شده و دستاورد داشته است. شخصاً امیدم نسبت به اینکه این دستاوردها به نحو معناداری بهبود بخشد بیش از این است که دستاوردها محقق نشود چراکه دولت جدید بدون این دستاوردها نمیتواند هیچ کاری کند و به همین دلیل سیستم سیاسی که به این انتخابات تن داده تلاش میکند تا این دولت دستاورد داشته باشد.