استعفا؛ فضیلت فراموششده
روزنامه هممیهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

نگاهی به استعفاهای مهم پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
در روزهای اخیر، سه استعفا در عرصه بینالمللی مورد توجه بسیاری از رسانهها قرار گرفت. یکی از آنها، کنارهگیری «بوریس جانسون» از سمت نخستوزیری بریتانیا و سپردن قریبالوقوع کلید ساختمان شماره 10 خیابان داونینگ لندن به جانشینش بود. او اگرچه پس از چند رسوایی پیدرپی ابتدا حاضر به استعفا نشد اما با افزایش روزافزون فشار افکار عمومی، انتقادات گسترده نمایندگان احزاب اقلیت و همچنین نارضایتی گسترده همحزبیهای درون و بیرون پارلمان، به ناچار استعفای خود از رهبری حزب محافظهکار و مقام نخستوزیری بریتانیا را اعلام کرد. از دیگر کنارهگیریهای دولتمردان در روزهای اخیر میتوان به مورد جنجالی سریلانکا اشاره کرد. در این ماجرا «گوتابایا راجاپاکسا» رئیسجمهور و «رانیل ویکرمسینگ»، نخستوزیر سریلانکا با هجوم مردم معترض و خشمگین به کاخ ریاستجمهوری مجبور به فرار شدند و هنگامی که دریافتند دیگر راهی برای تداوم حکمرانی ندارند، نامه استعفای خود را منتشر کردند. یکی از سنتهای مهم در مدیریت و حکمرانی، سنت استعفا است. سنتی که قاعدتا در هر سازمان کارآمد و آیندهنگری باید مورد توجه باشد و عملا در بسیاری از موارد
میتواند موجب بقا، خروج سازمان از بحران و ورود خون تازه به رگهای آن باشد. در بسیاری از موارد حتی میتواند در نقش شوک الکتریکی برای بازگشت ضربان قلب در کالبد یک سازمان، دولت یا سیستم حکمرانی ایفای نقش کند. درباره انواع و پیامدهای استعفا، نظریات متعددی وجود دارد. شجاع احمدوند، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه فلسفه سیاسی در اینباره مینویسد: در جوامع با رویکرد دموکراتیک «سه نوع استعفا وجود دارد؛ اعتذاری، اعتراضی و مظلومنمایانه یا قهرمانساز». به صورت کلی در میان نظامهای پارلمانی حرکت به سمت استعفاهای اجباری و اعتذاری به مراتب بیشتر از ساختارهای ریاستی است. کافیست خبرهای مرتبط با کنارهگیریهای دولتمردان در جهان را مرور کنیم؛ مشاهده میکنیم حجم این قبیل اخبار در ایتالیا، ژاپن، لبنان، عراق و... به صورت چشمگیری بیشتر از سایر مناطق دنیا است. شاید همین نکته نیز سبب میشود کنارهگیریها در میان دولتمردان سیستمهای ریاستی پژواک بیشتری در رسانهها پیدا کنند. به طور مثال، استعفای ریچارد نیکسون پس از ماجرای شنود و رسوایی واترگیت در ایالاتمتحده، از سوی رسانههای آن دوران به یک زمینلرزه با ریشتر بالا
تشبیه شد. با همه این احوال باید تاکید کرد سنت استعفا به معنای پذیرش مسئولیت خطاها، ناکارآمدیها، ضعفها و حتی بسیاری از اشتباهات ناخواسته، در تاریخ اداری این مرز پرگهر کمتر مورد توجه قرار گرفته است. حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی، ریزش متروپل، حوادث آبان 98، ریزش پلاسکو، حجم قربانیان و خرابیها پس از سیل نوروز 98 و مواردی از این دست، در هر دموکراسی کارآمد دیگری در جهان برای اصلاح امور، التیام دردهای بازماندگان و جلوگیری از حوادث احتمالی مشابه، در کنار عزل برخی از دستاندرکاران مستقیم این رویدادها، با کنارهگیری اعتذاری مدیران راس سازمانهای درگیر در آنها نیز همراه میشد اما در ایران شاهد بهرهگیری از این راهبرد مدیریتی بهویژه در این قبیل حوادث نیستیم و شاهدیم که بسیاری از مدیران مربوطه بدون دغدغه خاصی هنوز با اعتمادبهنفس کامل بر کرسی مدیریتی خود تکیه میزنند. در این زمینه تفاوت چندانی میان مدیران جوان و قدیمی کشور نیز وجود ندارد. هرچند که در هفتههای اخیر برخی از رسانههای حامی دولت ابراهیم رئیسی تلاش کردند کنارهگیری حجت عبدالملکی از وزارت کار را، استعفایی اعتذاری نشان دهند اما هم در محافل
سیاسی و هم در میان مردم این استعفا، چیزی جز استعفا از سر استیصال و ناچاری تلقی نشد؛ استعفایی که درصورتیکه توسط عبدالملکی امضا نمیشد، با حکم عزل و امضای مدیربالادستی به همین نتیجه فعلی میرسید. همین امر هم موجب شد این کنارهگیری همدلی خاصی از سوی شهروندان با دولت یا شخص مستعفی را به همراه نداشته باشد. در سالهای پس از پیروزی انقلاب گهگاه شاهد کنارهگیریهایی از سه نوع اشارهشده در این متن بودهایم؛ از استعفاهای اعتراضی مانند آنچه دولت مهدی بازرگان، احمد توکلی و حبیبالله عسگراولادی، سیدمحمد خاتمی و مصطفی معین انجام دادند تا استعفاهای اعتذاری قربانعلی دری نجفآبادی در دولت اصلاحات و استعفای اجباری حجت عبدالملکی به عنوان اولین استعفا در دولت ابراهیم رئیسی. در ادامه برخی از استعفاهای مهم در44 سال اخیر را مرور میکنیم: