قضات حامی مجرم
این قاعده به نسبت شناخته شده است که بمب هستهای برای نزدن است، زیرا بمبی است که استفادهکننده را نیز در فرآیند نابودی قرار میدهد. اگر دو بمب در ژاپن منفجر شد و
این قاعده به نسبت شناخته شده است که بمب هستهای برای نزدن است، زیرا بمبی است که استفادهکننده را نیز در فرآیند نابودی قرار میدهد. اگر دو بمب در ژاپن منفجر شد و از این قاعده تبعیت نکرد، برای این بود که آنها بمبهای کوچک و اولینها و انحصاری بودند و تبعات بمب هستهای هم برای جهان شناختهشده نبود. ولی اکنون با دسترسی کشورهای دیگر به بمب هستهای قدرتمند این حقیقت ثابت شده که صاحبان آن بیش از اینکه قدرتمند باشند، در توازن وحشت قرار دارند. بنابراین، تهدید در کاربرد آن یک عمل احمقانه و ناشی از بیاطلاعی از این بمب است. به همین علت هم، ادعای یکی از وزرای اسرائیل درباره بهکارگیری سلاح هستهای، ترس چندانی را در مردم غزه برنمیانگیزاند. ولی درعینحال، این دغدغه را ایجاد میکند که اگر نظام بینالملل خود را مخالف داشتن و ساختن این بمب دانسته و برای آن کنوانسیون و نهاد مهمی را تصویب کرده که طبعاً کار خوبی هم هست و کشورهای اصلی نیز خودشان هم باید در ادامه توافقات و مسیر برچیدن کامل زرادخانههای هستهای خود گام بردارند، چراکه همیشه یک احتمال کوچک میتواند ناخواسته منجر به خطرات بزرگی برای بشر شود که هیچ فاجعهای به گرد آن نرسد؛ پس چرا این نظام در برابر ساخت و داشتن این ابزار مهیب نزد اسرائیل سکوت همراه با تایید را پیشه کرده است؟ اگر به هر دلیل ذهنیت این وزیر نابخرد اسرائیلی که مورد حمایت راستگرایان تندرو اسرائیل است عملی شود، مسئولیت آن متوجه کیست؟ آیا عوارض چنین عمل ضدانسانی فقط در حد منطقه فلسطین محدود خواهد شد؟ آیا این ایدهها بهترین توجیه برای هرگونه اقدامات طرفهای مقابل علیه اسرائیل نیست؟ شاید گفته شود که دیگر مقامات اسرائیل آن را تکذیب کردند، ولی گفتن آن از طرف یک وزیر بهتنهایی معرف خیلی از چیزهاست. بعلاوه آیا این حرف مجوزی برای دستیابی مردم و کشورهای منطقه به چنین سلاحهایی نیست؟ جنگ از کلمات آغاز و صلح نیز از کلمات آغاز میشود. شورای امنیت سازمان ملل متحد باید مستقیماً و صریح وجود چنین افرادی را در دولتهای عضو خود نقض منشور ملل متحد بداند و آن را اعلام کند.
نکته مهمتر این است که در حال حاضر نیز اقدامات اسرائیل همچنان که آقای خاتمی در نامه به دبیرکل سازمان ملل متحد نوشته است، مصداق بارز جنایت جنگی و پاکسازی قومی و جنایت علیه بشریت است، و شورای امنیت برحسب وظیفه خود باید از دادستان دیوان کیفری بینالمللی بخواهد که مقدمات رسیدگی به این جنایت را در دستور کار قرار دهد. شاید ابعاد جنایات اسرائیل از جنایات نازیها کمتر است ولی مدت چند دهه اشغال و دهها جنگ و سرکوب کوچک و بزرگ و هزاران سرکوبهای روزانه و کیفیت این اقدامات جملگی موجب میشود که اهمیت آن بیشتر از جنایات نازیها شود. ولی مشکل ماجرا اینجاست که این جنایات با حمایت کسانی انجام میشود که آن دادگاهها را قضاوت میکردند تهدید به استفاده از بمب هستهای هم یک نمود زبانی آن است؛ قضاتی که امروز حامی مجرم هستند.