مشت نمونه خروار سیاستی
سیاستهای یک دولت مجموعهای کموبیش همسنگ و همارز است. برای فهم مجموعه این سیاستها کافی است که یکی دو مورد خوب را انتخاب و تحلیل کرد تا حساب کار همه سیاستها
سیاستهای یک دولت مجموعهای کموبیش همسنگ و همارز است. برای فهم مجموعه این سیاستها کافی است که یکی دو مورد خوب را انتخاب و تحلیل کرد تا حساب کار همه سیاستهای دیگر به دست آید. برای فهم سیاستهای جاری در ایران نیز میتوان سیاست فضای مجازی و فیلترینگ موجود را نقد و تحلیل کرد. برای این منظور توصیه میشود که گزارش امروز صفحات فناوری «هممیهن» را دراینباره بخوانید. در اینجا فقط به برخی از نکات این گزارش که نشاندهنده رویکرد کلی حاکم بر سیاستهای جاری است، اشاره میشود.
فیلترینگ سیاست شکستخورده و زیانبار محض است. پرسش این است که اگر شکست خورده است، چرا منتقدان اصرار به اصلاح آن دارند و چرا سیاستگذاران آن را تغییر نمیدهند؟ در پاسخ به پرسش اول باید گفت که این سیاست از حیث تحقق ادعاهای رسمی شکست خورده است و چه شاهدی بهتر از اینکه دهها میلیون نفر همچنان عضو این شبکههای ممنوع هستند و از آنها استفاده میکنند و تمامی اخبار و اطلاعات و تحلیلهایی که فیلترینگ دنبال جلوگیری از تولید یا دسترسی به آنها بوده، همچنان در دسترس همگان است. پس از این نظر جای نگرانی نیست. ولی از سوی دیگر، این سیاست هزینه سنگینی را به مردم و توسعه ملی کشور وارد میکند که همچنان مسئله مهمی است و باید با آن مخالفت کرد. اگر شکست خورده، پس چرا حکومت همچنان این سیاست را ادامه میدهد؟ این پرسش چند پاسخ دارد. اول اینکه، ظاهراً مرغ جریان حاکم همیشه یک پا دارد. هر اقدامی را که انجام میدهند، هویتی و صفر و صدی میکنند، گویا عقبنشینی از آن شکست فاحش و البته با هزینههای نقد است، لذا نهتنها اصراری بر عقبنشینی رسمی ندارند، بلکه حتی اگر وا بدهند (مثل قانون ماهواره) باز هم آن را لغو نمیکنند. ازسرگیری دوباره
گشتهای خیابانی که فرمانده پلیس از آن، بهعنوان «راه بیبازگشت» یاد کرده، مصداق دیگری از پافشاری بر سیاستهای شکستخورده است. دوم اینکه در این مورد خاص فیلترینگ، منافع شرکتها و افرادی که فیلترشکن میفروشند، بسیار بالاست. شرکتهایی که هیچ مالیاتی هم نمیدهند چون فروش فیلترشکن غیرقانونی است؛ مثل فروش مشروبات الکلی و مواد مخدر. در این مورد گفته میشود ارزش بازار فیلترشکنها تا حدود 50 هزار میلیارد تومان یعنی یک میلیارد دلار نیز میرسد.
علت سوم نیز مهم است. نوعی شکاف میان قدرت و مسئولیت وجود دارد که افراد صاحب قدرت پاسخگو و مسئولیتپذیر نیستند و در پشت صحنه رسمی در حال سیاستگذاری هستند و افراد روی صحنه نیز قدرتی ندارند.
تردیدی نیست که سرنوشت مبارزه با فضای مجازی و اینترنت متفاوت از سرنوشت مبارزه سنتگرایان با مدرسه رفتن پسران و دختران، مخالفت و ضدیت با روزنامه، سپس رادیو و تلویزیون و ویدئو و ماهواره نخواهد بود. ساعت و زمان را به عقب نمیتوان برگرداند. هرچند به دلیل این فشارهای عجیب و غریب به اینترنت و فضای مجازی، رتبه ما از حیث اینترنت و امنیت ملی سایبری بهشدت سقوط کرده است و در همین سال جاری رکورددار قطعی اینترنت در جهان معرفی شدهایم. اما این همه هزینه برای چیست؟ در یک کلام، برای هیچ. فضای مجازی با همه نقص و ایرادهایی که دارد، بلای جان نهادها و افراد غیرپاسخگوست. شفافیت را محقق میکند. آبروی افراد فاسد و متقلب را میبرد. اگر از منتقدان فیلترینگ هم سوال شود، کسی مخالف نظارت بر این فضا نیست؛ ولی شرط اول نظارت، به رسمیت شناختن و مفید دانستن آن است. سپس از طریق همدلی و همراهی و با مشارکت کاربران میتوان بر آن نظارت مؤثر کرد. ولی نظارت در فضای موجود که سیاست رسمی علیه شبکههای اجتماعی است، نتیجه عکس دارد.
حکومت و سیاستگذاران باید خود را با مقتضیات روز هماهنگ کنند. اگر واقعاً معتقدند که در میان مردم نفوذی دارند، پس به چه دلیل فضایی را مسدود میکنند که حتی با وجود فیلترینگ سخت باز هم قاطبه مردم از آن استفاده میکنند؟ سیاست درباره حجاب هم همین ایراد را دارد.
بارها گفتهایم که ایران ظرفیتهای بسیار بزرگی برای توسعه و حتی جهش توسعهای دارد. نمونهاش همین فضای مجازی است. سالانه حدود یک میلیارد دلار صرف خرید فیلترشکن میشود. شاید به همین نسبت نیز صرف انجام فیلترینگ میشود و چند برابر این رقم به زیان سایر کسبوکارهای مردم است. اگر همین یک تصمیم حذف شود که با یک دستور امکانپذیر است، حداقل چندین میلیارد دلار به سود مردم و کشور است، ضمن اینکه راه را برای توسعه باز میکند. مایه تأسف است که در عصر هوش مصنوعی، مردم شاهد سفت کردن کمربند فیلترینگ هستند. این سیاست بیهیچ تردیدی علیه مردم، بینتیجه و فسادزاست.