قله علوم در حاشیه
علوم انسانی قله علوم است. شاید مردم بتوانند درباره موضوعات انسانی و اجتماعی بهراحتی و قاطعانه اظهارنظر کنند و در مقابل درباره علم فیزیک و شیمی و ریاضی مطلقاً ا
علوم انسانی قله علوم است. شاید مردم بتوانند درباره موضوعات انسانی و اجتماعی بهراحتی و قاطعانه اظهارنظر کنند و در مقابل درباره علم فیزیک و شیمی و ریاضی مطلقاً اظهارنظر نمیکنند، چون میدانند که درباره این علوم چیزی نمیدانند، درحالیکه علوم انسانی از نظر آنان کشفشده و روشن است. بنابراین علوم انسانی سهل و ممتنع است. برای افراد کمدانش، سهل و همه جوانب آن شناخته شده است، ولی برای اهل دانش، علوم انسانی ممتنع است چون میدانند موضوعات انسانی بسیار پیچیده است و شناخت آنها مستلزم دانش و اطلاعات کافی است.
ویژگی مهم علوم انسانی همین است؛ اگر افراد کمدانش متولی اداره امور شوند، میکوشند که خود را عالم و حتی اعلم علوم انسانی معرفی کنند و از این نظر اقدامات ایذایی را علیه دانشمندان واقعی علوم انسانی به کار میبرند و آنان را به حاشیه میرانند و نتیجه چنین وضعی موجب تضعیف کاربرد علوم انسانی در مدیریت عقلانی میشود و در مقابل اگر افرادی متولی امور شوند که بر بیدانشی یا کمدانشی خود در علوم انسانی واقف باشند، میکوشند که جایگاه این علم و صاحبان آن را در جامعه بهرسمیت شناخته و ارتقا دهند.
معیار مهم برای ارزیابی علمی بودن سیاستهای یک دولت و حکومت، میزان تطابق این سیاستها با علوم انسانی و حمایت دانشمندان این علم است. در مدیریت حکومت و دولت و سیاستگذاری بیش از هر علم دیگری به علوم گوناگون انسانی نیازمند است. آشنایی نسبی با علم اقتصاد، علم حقوق، علم جامعهشناسی، علم مدیریت، علم تاریخ و... لازمه مدیریت عقلانی امور و سیاست است. آن دسته از مدیران بالای جامعه که با یکی یا چند مورد از این علوم آشنایی کافی ندارند، بهطور قطع در سیاستگذاری راه خطایی را پیش خواهند گرفت، همچنان که تاکنون بارها شاهد این نوع سیاستگذاریهای نادرست بودهایم که به نتایج مورد انتظار سیاستگذاران نرسیده است. اگر در مورد مجلس بخواهیم نمونه روشنی را ذکر کنیم، قانون فرزندآوری است که قانونگذار بدون توجه به ریشه کاهش فرزندآوری و بدون پرداختن به این ریشه و عامل اصلی، با برخی رویکردهای نادرست و تحمیل هزینههای زیاد بر بودجه و کشور، نهتنها فرزندآوری بیشتر نشد که حتی در دو ماه اول امسال نسبت به دو ماه مشابه سال 1401 که این قانون با تمام توان اجرایی شد، تعداد نوزادان زنده به دنیا آمده، 5/3 درصد نیز کاهش یافت. همچنین برنامه هفتم توسعه
که لایحه آن به مجلس داده شده است به وضوح نشاندهنده غیبت دانشمندان علوم انسانی در تدوین آن است. جمع کردن تعدادی ماده قانونی در کنار یکدیگر که بعضاً متعارض هستند یا غیرقابل تحقق به نظر میرسند، به معنای برنامه نخواهد بود. شعارهایی بیفایده است که از همان سال اول اجرا معلوم خواهد شد که اجرایی نیستند.
حکمرانی داناییمحور مستلزم حکمرانی براساس علم و بهطور مشخص علوم انسانی است و شبهعلم و تخیلات را نباید در قالب علم و در نتیجه در عنوان دانایی طبقهبندی کرد. مهمترین نقطه ضعف مدیریت کنونی در مجلس یا دولت و جامعه، نهتنها فقدان رویکرد بر مبنای علوم انسانی است، بلکه نوعی دشمنی با این علوم نیز وجود دارد که آثار آن را در دانشگاهها به وضوح شاهد هستیم.