کفر کیش ناسپاس
رسانههای جریان تندرو متنی را به نهادی امنیتی منتسب میکنند که معلوم نیست کدام نهاد است؟ از کی تا حالا نهادهای امنیتی هم از ذکر نام خود پرهیز میکنند؟ چرا این متن رسماً منتشر نشده است؟ گزارشهای رسمی و پیشین آنان چه گرهی را از نقاط کور کشور گشود که این گزارش غیررسمی بگشاید؟
در سوره اسراء آمده است که «و چون در دریا به شما خوف و خطری رسد در آن حال به جز خدا همه آنهایی که به خدایی میخوانید از یاد شما بروند، و آنگاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید باز از خدا روی میگردانید، و انسان بسیار کفر کیش و ناسپاس است.» ماجرای تندروها هم از همین نوع است.
این جماعت در خطر غرق شدن در مشارکت اندک انتخاباتی بودند و میرفت که با یک مشارکت بسیار اندک بنیانهای امنیتی کشور را بهکلی مختل کنند و کشتی طوفانزده آنان بهکلی غرق شود؛ با تیزهوشی رهبری نظام کشتی آنان فعلاً و تا حدی از میانه این گرداب بهسلامت عبور کرده است. ولی تندروهای سیاسی بهجای آنکه شکرگزار باشند و این کشتی در تلاطم را از خطرات باقیمانده موجود نیز عبور دهند، ناسپاسی در پیش گرفتهاند و به جای آنکه به کوشندگان نجات کشتی کشور کمک کنند تا از این مرحله نیز عبور کند، مثل گذشته اتهام میزنند و خبرسازی میکنند.
درحالیکه هنوز دو ماه بیشتر از نجات این کشتی که بهوسیله آنان به بیراهه و بهسوی گرداب رفته بود، نگذشته است. از روز دوشنبه خبر انتشار گزارشی منتشر شد که جمعبندی نهایی آن را روزنامه کیهان چنین توصیف کرده است: «برآوردهای یک نهاد امنیتی نشان میدهد در تابستان جاری بیشترین محتوای آسیبزننده به عناصر قدرت جمهوری اسلامی را چهار روزنامه شرق، سازندگی، اعتماد و هممیهن منتشر کردهاند. براساس این گزارش، سلب اعتماد و حمایت مردم از نظام و نهادهای حاکمیتی، هجمه به رویکرد وفاق ملی دولت و القای تحویل زمین سوخته به دولت چهاردهم از جمله خطوط رسانهای آنان بوده است.»
حدود یک ماه پیش، شورایعالی امنیت ملی مدیرانمسئول روزنامهها و سایتهای خبرگزاری را جمع کرد تا در شرایط جدید درباره سیاست رسانهای همسو با منافع ملی گفتوگو شود. یکی از نتایج و خواستههای روشن حاضران، جمعکردن رویکرد امنیتی دیدن فضای رسانهای بود؛ سیاستی که کمترین زیان آن خروج مرجعیت رسانهای از کشور به خارج است؛ سیاستی که روزنامههای مؤثر داخلی را بهویژه آنهایی که تحت مدیریت نهادهای حکومتی هستند، به یک کاغذپاره بیخاصیت تبدیل کرده و روزنامههای مستقل را هم در نقطه ضعف خود قرار داده است.
این وضعیت نظام ارتباطی و رسانهای کشور را منحرف و ضربهپذیر کرده است. انتخابات اخیر فرصتی پیش آورد تا این وضعیت ناهنجار بهبود یابد؛ هرچند تا رسیدن به نقطه مطلوب راه درازی در پیش است. این وظیفه خطیر برای احیای امید به دوش رسانههای اصلاحطلب بود و توانستند در غیاب رسانههای رسمی که کلاً بیخاصیت و ناکارآمد شدهاند، تحرکی نسبی در جامعه ایران بهوجود بیاورند و انتخابات آبرومندی را رقم بزنند.
این همان حرکت به سوی ساحل نجات است که سرنشینان این کشتی باید شکرگزار آن باشند؛ ولی گویا این سنت ناسپاسی که در قرآن آمده، ویژگی تندروهاست و علاوه بر چنین فضاسازیهایی علیه روزنامههای اصلاحطلب، به شیوههای دیگر از جمله نسبت به چند تن از نویسندگان شاخص مطبوعات نیز جاری شده است.
در چارچوب این تحرکات، رسانههای جریان تندرو متنی را به نهادی امنیتی منتسب میکنند که معلوم نیست کدام نهاد است؟ از کی تا حالا نهادهای امنیتی هم از ذکر نام خود پرهیز میکنند؟ چرا این متن رسماً منتشر نشده است؟ گزارشهای رسمی و پیشین آنان چه گرهی را از نقاط کور کشور گشود که این گزارش غیررسمی بگشاید؟ (البته اگر وجود چنین گزارشی واقعیت داشته باشد).
در زمان وزیر قبلی ارشاد هزینههای زیادی برای ساختن پرونده از این روزنامهها از جیب ملت پرداخت میشد و صدها شکایت علیه آنان تهیه میکردند که جز اتلاف وقت و هزینه و اعصاب خرد کردن نتیجه دیگری نداشت. بهعلاوه این چه نهاد امنیتی است که در همان زمان اقدام مناسب را نکرده است؟ از همه مهمتر اینکه نهادهای امنیتی در این سطح از اظهارنظر قطعاً باید در همان زمان گزارش خود را از طریق دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی با مطبوعات مطرح میکردند و به نتیجه میرسیدند؛ نه اینکه دو ماه بعد به انتشار گزارشی غیررسمی اقدام نمایند که طبقهبندی آن هم روشن نیست و بدون ذکر منبع و نهاد تهیهکننده است. براین اساس باید پرسید که این نهاد مورد ادعای رسانههای تندرو کدام است؟ اگر وزارت اطلاعات است که زیر نظر این دولت حتماً از نقش این مطبوعات در پیروزی ملت استقبال میکند.
اگر سپاه است که باید بدانند سپاه و اطلاعات بیش از هر نهاد دیگر تابع دستور رهبری بودند که مشارکت افزایش یابد و بیشترین حجم مطالب در دفاع از مشارکت را این روزنامهها نوشتند و طبعاً باید از عملکرد آنان دفاع کنند. همه اینها ما را به این نتیجه میرساند که این گزارش واقعیت ندارد؛ چون اگر واقعی باشد، بیش از هر چیز علیه نهاد تهیهکننده است که به وظایف خود عمل نکرده است و گزارش طبقهبندیشده را درز داده است. استفاده از نهاد یا مقام امنیتی مخاطب را به یاد تکنیک ساواک میاندازد که همیشه از این عنوان برای ارعاب استفاده میکردند.
در عین حال، نام بردن از چهار روزنامه دقیقاً الگوبرداری از اقدامات دوران دادستانی سعید مرتضوی است؛ با این تفاوت که دستگاه قضایی در زمان مدیریت آقای اژهای با مدلها و سیاستهای دوران مرتضوی بهکلی تفاوت دارد و قرار نیست رسانههای کشور دوباره بازیچه دست یک قاضی شوند؛ اقداماتی که در آن دوران باعث شد بزرگترین ضربه را به رسانههای کشور بزنند و مرجعیت رسانهای را مخدوش کنند.
البته، یک احتمال دیگر هم هست و آن اینکه چنین ادعاها و فضاسازیهایی برساخته همان ذهنیت کیهانی است که دستاورد دولت قبل را «اسب زینکرده» میداند و روزنامههای اصلاحطلب را بابت آنکه آن اسب خیالی را «یابو» خطاب کردهاند، به «دشمنی با نظام و مردم» و «همراهی با بیگانگان» متهم میکند.