راهحل چیست؟
این روزها شاهد اظهارات عجیبوغریبی از سوی مدیران و مسئولان هستیم؛ بهطوریکه به نظر میرسد دچار نوعی قحطی مواضع رسمی منطقی و حسابشده گردیدهایم؛ ولی یکباره در
این روزها شاهد اظهارات عجیبوغریبی از سوی مدیران و مسئولان هستیم؛ بهطوریکه به نظر میرسد دچار نوعی قحطی مواضع رسمی منطقی و حسابشده گردیدهایم؛ ولی یکباره در نقطه مقابل با سخنان زیر مواجه میشویم. سردار رسول سناییراد، معاون سیاسی ستاد کل نیروهای مسلح، با اشاره به در پیش بودن انتخابات مجلس گفت: «دشمن امروز به کاهش مشارکت به واسطه نارضایتی مردم که ناشی از مشکلات اقتصادی و برخی کمکاریها است، چشم دوخته است. اگرچه از این مرحله نیز عبور خواهیم کرد... رای مردم در انتخابات از جنس مقاومت در غزه و از جنس کار شهید سلیمانی است، انتخابات را یکی از صحنههای قدرت ملی کشور میدانیم... قدرت ما تنها چیزی است که میتواند صهیونیستها را سر جای خودشان بنشاند. آمریکا و غرب اگر احساس کنند که ما قدرتمند هستیم، حاضر به مذاکره و امتیازدهی نیز خواهند بود اما اگر احساس کنند که در موضع ضعف قرار داریم، به ما آسیب وارد خواهند کرد. اگر به دنبال حل مشکلات هستیم باید قوی باشیم.»
اگر از این بخش ماجرا که بیان امور سیاسی از زبان نظامیان است، بگذریم؛ واقعیت این است که این مواضع بهویژه تاکید بر قدرت مردم در حفظ و امنیت و سامانه دفاع سیاسی یک حکومت نکته بسیار درست و روشنی است که در سالهای اخیر کمتر به این صراحت بیان شده و حتی به صورت تلویحی یا تصریحی خلاف آن نیز گفته میشد که جریان خالصسازی و عملکرد هیئتهای اجرایی، مشت نمونه خروار این رویکرد است. هر نوع مشارکت بالا، نشانهای از سلامت جامعه در زمینههای سیاسی و اجتماعی و فقدان شکاف دولت و مردم یا حداقل امیدواری به کاهش شکاف از طریق مشارکت بهویژه انتخابات است. بدون تردید همه کشورها روی چنین قدرتی حساب میکنند؛ قدرت مردمی هر حکومتی در عرض سایر قدرتهای آن نیست، بلکه در طول آنها و در خط مقدم و به تعبیر بهتری بنیان و ریشه تحقق قدرتهای دیگر است. جنس این قدرت به کلی متفاوت از هر چیز دیگری است. بنابراین در فهم اهمیت و نیز چشمداشت بیگانگان و دیگران به کاهش مشارکت با سردار همدل و همنظر هستیم، همچنان که تجربه دو انتخابات گذشته نشان داده است که کاهش مشارکت چه عوارض مهمی میتواند داشته باشد. ولی بسنده کردن به این مواضع کلی و البته درست، مشکلی
را حل نمیکند. رفتاری که هیئتهای اجرایی پیش گرفتهاند یا برخی اقداماتی که فرمانداران با نامزدهای انتخاباتی در پیش گرفتهاند و نیز وضعیت عمومی کشور و سنت رفتاری هیئتهای نظارت و شورای نگهبان، جملگی نشان میدهد که نهتنها این در همچنان بر همان پاشنه میچرخد، بلکه یک گام بزرگ رو به جلو جهت خالصسازی و زدن سند مملکت برای قشر محدودی برداشته شده است که خود را حزباللهی مینامند. مهمتر برخوردهایی است که در سطح جامعه انجام میشود و هیچکس پاسخگوی آن نیست که چرا این اقدامات غیرقانونی و ناراحتکننده انجام میشود و همچنان هم ادامه دارد؟
بنابراین، مسئله این است که اگر میخواهیم از مهمترین مؤلفه قدرت، یعنی مردم همچنان بهرهمند باشیم، راهی جز تمکین به خواست اکثریت مردم با رعایت حقوق دیگران نداریم. باید از مرحله توصیف مشکل و مسئله عبور کرد و به مرحله تجویز و درمان نیز رسید. تردیدی نیست که گرایش مردم برای مشارکت بسیار پایین است، شاید کمتر از دوره پیش باشد و احتمال دارد که با نزدیک شدن به انتخابات گرایش به مشارکت کمتر هم بشود و کشور را از مهمترین منبع قدرت آن که مردم هستند، محروم کند. اکنون توپ در زمین حکومت و دولت و شورای نگهبان و مجلس است. اینکه بودجهای بدهند با حداکثر افزایش حقوق 20درصد درحالیکه تورم حداقل 35درصد خواهد شد و سال گذشته هم همین وضعیت برقرار بوده، یعنی یک افت 40درصدی درآمدی مزدبگیران طی دو سال، درحالیکه دولت مدعی است نفت را نیز به اندازه فراوان و قیمت خوب میفروشد و درآمدهای آن نیز وصول میشود. یا افزایش بیمحابای سن بازنشستگی و انواع و اقسام اقدامات دیگر، از جمله در برخورد با زنان و جوانان و دانشگاهیان، هیچکدام نشانه خوبی برای افزایش مشارکت نیست که قطعاً آن را کاهش خواهد داد. بنابراین ضروری است یک گام فراتر گذاشت و به راهحلها نیز پرداخت.