| کد مطلب: ۱۰۱۶۸

وقتی سرکنگبین صفرا فزود

هفته‌ای را که در آن بودیم، هفته کتابخوانی نامیده شده است. این هم از عجایب است، به همان میزان که در لفظ و شعار به موضوعی اهمیت می‌دهیم، در مقام عمل، خلاف آن را ع

هفته‌ای را که در آن بودیم، هفته کتابخوانی نامیده شده است. این هم از عجایب است، به همان میزان که در لفظ و شعار به موضوعی اهمیت می‌دهیم، در مقام عمل، خلاف آن را عمل می‌کنیم. اگر قرار باشد که فقط یک شاخص را به‌عنوان نبض تغییرات ارزشی و اجتماعی در جامعه در نظر بگیریم و از روی آن بفهمیم که وضعیت نیروها و گرایش‌های غالب در جامعه چگونه است، شاید کتاب از هر موضوع دیگری بهتر باشد؛ هم از حیث تولید و هم از حیث مصرف. بیایید پژوهشی را در دستور کار قرار دهیم. برای این کار درخواست مجوز مثلاً یکصد کتاب در حوزه‌های اندیشه و فرهنگ و جامعه را به‌صورت تصادفی انتخاب کنید. سپس از حیث گرایش و رویکردهای عمومی نویسنده یا مترجم و نیز از جهت مضمون و میزان فروش و نیز فرآیند اخذ مجوز آنها را مقایسه کنید. به‌طور قطع، می‌توان گفت که کتاب‌های مغایر یا مخالف با ارزش‌های رسمی‌درصد بسیار بالایی را تشکیل می‌دهند، تعداد قابل‌توجهی از آنها دچار ممیزی یا عدم انتشار می‌شوند، از هیچ امتیاز مهمی به‌ویژه خریدهای سفارشی برای نهادها و دولت و... و نیز تبلیغات آنچنانی برخوردار نیستند. در مقابل، درصد اندکی که همسو با ارزش‌های رسمی هستند، از انواع امکانات برای ناشر و نویسنده اعم از کاغذ و سایر لوازم و وام و خرید کتاب برخوردارند و در نهایت هم باید به ضرب و زور حمایت‌های دولتی سودآور شوند یا به‌صورت دستوری و سفارشی خریداری شوند و طبیعی است که خوانده نخواهند شد.

البته، اینها فقط آمار است. آنچه که مهم است، انتشار یک کتاب به‌عنوان یک رویداد مهم فرهنگی است که در حوزه تبیین و ترویج ایده‌ها و ارزش‌های رسمی تقریباً شاهد چنین پدیده‌ای نیستیم. نهادهای مربوطه نمی‌توانند به اندازه تعداد انگشتان دست کتاب‌های سیاسی، فلسفی، اجتماعی، ادبیات، تاریخ، دین، حقوق و... که بیانگر دفاع از ارزش‌های رسمی است، معرفی کنند؛ برخلاف کتاب‌های منتقدین وضع جاری که کم‌وبیش شاهد رویدادهایی از حیث نقد و اثرگذاری و استقبال از آنها هستیم.
حتی همین آمار و ارقام نیز به دلیل حمایت‌های رسمی به وجود آمده است. اتفاقاً هرچه رانت بیشتری توزیع شود، جریان کتاب‌سازی‌های بی‌محتوا و سطحی که همسو با ارزش‌های رسمی هستند، تقویت می‌شود که شده است. پیش از انقلاب به‌‌رغم نبودن حمایت‌های رسمی، کتاب‌های مذهبی به دلیل خرید مخاطبان، بسیار سودآور هم بود. ولی اکنون چنان بی‌محتوا و بی‌ارتباط با دغدغه‌های مردم و جوانان و بی‌ربط با زندگی و مسائل آنان شده است که بعید است حتی یک کتاب که در نقش تبلیغ‌گر ارزش‌های رسمی باشد، بتواند به سودآوری برسد. قضیه کتاب در مقایسه با فیلم، قدری فرق می‌کند. برخی از طرفداران ارزش‌های رسمی می‌توانند با فیلم‌های طنز و لوده‌بازی مخاطب جذب کنند، ولی در کتاب چنین شرایطی برقرار نیست. در عوض، کتاب‌های زرد روانشناسی و... فراوان منتشر می‌شود که هیچ کمکی حتی به تبلیغ و فهم ارزش‌های رسمی نمی‌کند. همچنان که فیلم‌های طنز و لودگی نکرد. در واقع، اگر میدان آزاد و رقابتی کتاب را با وضعیت رانتی طرفداران وضع موجود و ارزش‌های رسمی و منتقدان مقایسه کنیم، یک میدان کاملاً یکسویه است. به همین علت است که فشار را گذاشته‌اند روی کتاب که مشکلات گوناگونی در راه نشر آن ایجاد می‌شود و سرمایه‌های زیادی می‌خوابد و حتی گام‌ها را فراتر از ممیزی برداشته‌اند و خواهان سانسور پس از انتشار نیز هستند! اصل آنان بر عدم انتشار است مگر اینکه خلافش ثابت شود یا توصیه‌های جدی برای صدور مجوز بشود. عاقلانه‌ترین کار این است که بپذیرید در عمل هیچ چیزی ندارید که بخواهید از طریق کتاب آن را تدوین، ثبت، ضبط و عرضه کنید. این میدانی است که به‌طور کامل باخته‌اید. میدانی است که با تزریق پول ملت به مؤسسات شبه‌دولتی و فاقد بنیان علمی و نیز با ممیزی‌های عجیب و غریب و... قابل رقابت با تولیدکنندگان واقعی فرهنگ نیستید. اگر همین یک مورد را به خوبی تجزیه و تحلیل کنید، متوجه می‌شوید که توان تولید فکری شما خیلی وقت است که سرآمده است. این ظرف پُر از خالی است!

دیدگاه

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار