حذف مردم
روزی که یکی از خود انقلابیپندارها نسبت به حضور برخی چهرههای اصلاحطلب در برنامه «به افق فلسطین» معترض و مدعی شد که «مملکت مالِ ما حزباللهیها است» کمتر کسی ب
روزی که یکی از خود انقلابیپندارها نسبت به حضور برخی چهرههای اصلاحطلب در برنامه «به افق فلسطین» معترض و مدعی شد که «مملکت مالِ ما حزباللهیها است» کمتر کسی باور میکرد که این برنامه به سرعت دستخوش تغییر شود و صدر و ذیل دستاندرکارانش تغییر نمایند. بهویژه که پس از بیان آن ادعای نابخردانه و گزاف، خیلیها از خودشان نیز متعرض این رویکرد شدند. اکنون به نظر میرسد که حداقل در پشت صحنه سیاست، آن رویکرد غلبه دارد و چهارنعل بهسوی وعدهگاه خود میتازد. بهویژه معلوم شد که ظاهراً دستاندرکاران آن برنامه میخواستند که از آقای ظریف و روحانی نیز دعوت کنند، و این وضعیت خطیر و عبور از خط قرمز تلقی شد و کسانی که فقط دشمنی داخلی سرشان میشود، فوری با بلند کردن پرچم دفاع از فلسطین اعتراض کردند که مردم را چه فرض کردهاید؟ درحالیکه خودشان برنامهای را برای دفاع از فلسطین برگزار کردند که تعداد حاضرانش کمتر از سه رقم بود و آبروی نداشته خود در این ادعا را نیز بر باد دادند.
ماجرا این است که صداوسیما دیگر در بند مخاطب نیست، حتی میتوان گفت که از برنامه مخاطبمحور و جذاب نیز میترسند، چون حتماً در چنین برنامههایی چیزی هست که مردم را به سوی خود جذب میکند و این همان چیزِ خطرناک است. به عبارت دیگر سیاست رسانهای رسمی در ایران اکنون از هر برنامهای که مخاطب پیدا کند، بیش از هر چیز دیگر نگران است و این در تاریخ رسانه بیسابقه است. مسئله ناتوانی نیروهای رسانهای در تولید برنامههای مردممحور نیست، بلکه اصولاً سیاست رسانهای ضد همین محور است و بهترین شاخص برای منفی تلفی شدن یک برنامه، ضریب نفوذ آن است. هر چه بیشتر باشد، بدتر است. این رکن اساسی رویکرد خالصسازی است، در رویکرد مزبور مردم نهتنها حقی ندارند بلکه سلیقه و علاقه آنان نیز اصالت ندارد، سهل است که مطرود باید باشد. این رویکرد برای خیلیها ناشناخته و حتی غیرمعقول است ولی واقعیت این است که آنان دور مردم و اکثریت را بهطور کامل خط قرمز کشیدهاند و حتی میتوان گفت نوعی نفرت نسبت به سلیقه آنان دارند. یکی از عللی که رفتار و منش سیاسی آنان برای عقلای جامعه قابل فهم نیست، بیتوجهی به همین نکته ظریف است که طبعاً در ذهنیت هیچ فرد
منتقدی نمیگنجد. کافی است که به نحوه برخورد غیرقانونی آنان با مسئله خودروها که یک ناراضیتراشی فاحش است، نگاه کنیم.
کدام عقل سلیمی میتواند انتظار چنین رفتار غیرقانونی و عصبانیکنندهای را داشته باشد؟ کافی است به سیاستهای نظام آموزشی نگاه کنیم که به شکل عجیبی در تعارض با واقعیات جامعه در حال حرکت است و حتی میخواهند کتابها را جنسیتی کنند! یا به سخنان عجیب در نشستهای بینالمللی که خواهان حکومتی فلسطینی از بحر تا نهر میشوند با رای دموکراتیک تکتک افراد مسلمان، یهودی و مسیحی، آنگاه در داخل کشور نماینده اول تبریز که چهار دوره نماینده بوده و پزشک معتبر کشور است را ردصلاحیت میکنند! در شرایطی که باید برای یک رای بیشتر مردم احترام قائل شوند، خواهان ردصلاحیت رئیسجمهور قبلی میشوند و الخ. این وضعیت کنونی ماست. رفتار جناح غالب فقط در چارچوب فراموشی و حذف مردم قابل فهم است.