سـایـه همطراز با سعدی، حافظ و ملکالشعرای بهار
محمدرضا شفیعیکدکنی در مراسم سالگرد درگذشت هوشنگ ابتهاج مطرح کرد
محمدرضا شفیعیکدکنی در مراسم سالگرد درگذشت هوشنگ ابتهاج مطرح کرد
«شب سالگرد» مراسمی در یکسالگی درگذشت هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)، شاعر نامدار معاصر به همت مجله بخارا، نشر کارنامه و خانه اندیشمندان علوم انسانی بود که عصر چهارشنبه، ۱۸مردادماه در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. در ابتدای این مراسم یلدا ابتهاج با حضور روی صحنه از این گفت که سال گذشته در چنین ساعاتی کنار تخت سایه در بیمارستان نشسته بوده و رفتنش را که اجتنابناپذیر مینموده، نظاره میکرده است. او در ادامه از حاضران خواست یک دقیقه بپا خیزند و سپس از آوا زابلی، کودکی ششساله از شهر سیسخت دعوت کرد تا با حضور روی صحنه به قرائت شعر «ارغوان» سایه بپردازد. ابتهاج توضیح داد که این کودک را در شهر سیسخت ملاقات کرده و چون محو خوانش او از «ارغوان» شده، از پدر و مادرش دعوت کرده است تا آوا را به این مراسم بیاورند و آنها این دعوت را پذیرفتهاند.
شاعران تاریخ ادبیات و شاعران تاریخ مطبوعات
محمدرضا شفیعیکدکنی، ازجمله سخنرانان این مراسم بود که صحبتهای خود را اینطور آغاز کرد: «من اهل سخن گفتن نیستم و تنها در کلاسی که تکتک دانشجویانش را بشناسم و با آنها انس و الفتی یافته باشم بعدازمدتی چند کلمهای در حوزهای که درسش را خواندهاند و با آن آشنا هستند، صحبت میکنم. پس نمیتوانم وقتتان را زیاد بگیرم. من از سایه در چشماندازی فشرده از دیدگاه تجربیات شخصی خود که حاصل نزدیک به ۷۰ سال آشنایی با کارهای او و ۶۰سال دوستی با شخص اوست، میگویم و شما میدانید که اگر بخواهم آنچنان که حق اوست صحبت کنم، هم شما خسته میشوید، هم مجلس گنجایش آن را ندارد. اما میتوانم چشماندازی کوچک از جایگاه سایه را به عرض دوستان برسانم. من چون در دانشگاه تهران معلم تاریخ ادبیات بوده و هستم، ادبیات و بهخصوص ادبیات معاصر را با نگاهی دیگر مینگرم و آن تقسیم جریان تاریخ ادبیات ایران به دوران پیش از مطبوعات و رسانهها و پس از آن است. چراکه جامعه ما و اساساً جامعه بشری در دو سوی ماقبل و مابعد مطبوعات و رسانهها قرار میگیرد.»
او ادامه داد: «برای من، همه کسانی که بهتر از من میشناسیدشان، شاعر تاریخ مطبوعات هستند و تنها، برخی شاعر تاریخ ادبیاتاند. سایه شاعر تاریخ ادبیات ایران است. تجربه نشان داده بسیاری از کسانی که ممکن است خود من هم در حقشان بزرگگویی کرده باشم بیشتر شاعر تاریخ مطبوعات و کمتر شاعر تاریخ ادبیات هستند. این دو نوع شاعر در ۲۰۰ سال اخیر قابل ردیابیاند و تا زمانی که رسانهها در حال گسترشاند هر روز صفآرایی تازهای میان شاعران تاریخ ادبیات و شاعران تاریخ مطبوعات شکل خواهد گرفت. این درحالیاست که شاعران تاریخ ادبیات روزبهروز، مانند سایه، اقتدار معنوی بیشتری خواهند یافت و هرگز از جایگاهی که به دست آوردهاند فرو نخواهند نشست اما طلوع و غروب شاعران تایخ مطبوعات به نقش رسانهها پیوند خورده است. خوشحالم که سایه را در طراز سعدی، حافظ و ملکالشعرای بهار میبینیم و تردید ندارم که تقسیمبندی ارائهشده به من توسط شما تا لحظه مرگ رهایتان نخواهد کرد.»
زیبا اشراقی، نویسنده و از سخنرانان این مراسم صحبتش را با این جمله آغاز کرد: «برای من سخن گفتن در این مقام به دلایلی دشوار است. ازجمله آنکه احساس میکنم هنوز غبار واقعه فروننشسته است.» اشراقی در ادامه به بیان خاطراتی از روزی که به دیدار سایه رفته بود، پرداخت و از حسرت میسرنشدن دیدار دوباره با او گفت. همسر زندهیاد قصیر امینپور با بیان اینکه «شعر سایه شعر سلیقههای پخته و ورزیده است» به بیان خاطراتی از دیدار قصیر امینپور با هوشنگ ابتهاج و محمدرضا شفیعیکدکنی پرداخت.
سایه فرزند اصیل ایران بود و خواهد ماند
جلیل مستشاری، شیمیدان و از دوستان سایه دیگر سخنران این مراسم بود که صحبتهایش را اینطور آغاز کرد: «من اهل خطابه نیستم و بیشتر گفتوگوهایم در مسیرهای فنی و علمی بوده است اما به برکت تفکری زیبا که در جوانی پذیرای آن شدم عشق به هنر، ادبیات و علوم انسانی جزئی از وجود من شد و این نه از آموزش آکادمیک که از آموزشی ازسوی دوستانم در من نهادینه شد.» مستشاری پس از بیان این جملات به قرائت متنی مکتوب پرداخت و چنین خواند: «از امیدهای سایه در سال ۱۳۳۰ در دوران حکومت ملی دکتر محمد مصدق و امیدی که سایه و همه مردم ایران به آینده داشتند، آغاز میکنم. امیدی که با کودتا ناامید شد. در ۱۶سالگی، سال ۱۳۳۵ با راه برگزیده سایه و رفقای او آشنا شدم. در آن سالهای سیاه پس از کودتا، تنها ندای آنها بود که گاهی در نشریات در دسترس بود و گاهی از زبان رفیقان شنیده میشد. سایه و همفکرانش همه مردم ما را در این راه به نحو مؤثری یاری دادند. سالها بعد از سایه و دیگران شنیدم که سایه و همرزمان در فاصله ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۷ در حفظ جان و اختفای مبارزان سرزمینمان نقشی مؤثر داشتند. سایه و روشنگران دیگر، از تسلیم نشدن در برابر بیعدالتی و ساختن جهانی نو سخن میگویند. من همواره از امید او به آینده و از وسعت دیدش به جهان هستی دچار شگفتی میشدم چراکه بیشک اینهمه امید با درد و رنج همراه است. سایه فرزند اصیل ایران است و خواهد بود. رفیقی بیبدیل، آموزگاری مهرورز و هنرمندی خردمند. او دیگر در بین ما نیست اما پیام مبارزات بشری را با امانتداری تمام به ما رساند.»
انقلابی فرهنگی نجاتمان خواهد داد
بهرام دبیری، سخنران بعدی بود. او با بیان اینکه تمام شعر ابتهاج خونخواهی مرتضی کیوان بود، گفت: «بهخصوص مراد از نماد سرو که در کارهای ابتهاج فراوان میبینید خون مرتضی کیوان است و هرگز نمیشد که نامی از کیوان بیاید و چشمهای ابتهاج پر از اشک نشود.» او با اشاره به اینکه نیما یوشیج بزرگترین دستاورد انقلاب مشروطه بود و گامی ۷۰۰ساله برداشت از این گفت که نیما زبان، عاطفه و نگاه ما را به جهان عوض کرد و بلافاصله پس از او شاعرانی پدید آمدند که جهان و احساسات خود را با نگاهی تازه بیان کردند. دبیری افزود: «گام اول را به سوی این جهان تازه، نیما برداشت. نیما به ما آموخت که میتوان مدرن بود اما بیهویت نبود و به نظر من نامهای بزرگ دیگر شعر معاصر محمدرضا شفیعیکدکنی، هوشنگ ابتهاج و مهدی اخوانثالث هستند. شفیعیکدکنی که طعم زبان خراسانی را یادآوری کرد و اخوان، پا جای پای فردوسی و ابتهاج، پا جای پای حافظ گذاشت و این آن نقطه اتصالی است که ما را از تاریخ کهن به امروز پیوند داد.» دبیری با مطرح کردن این سوال که آیا مشروطه به همان میزان که بزرگانی را در عرصه هنر پروراند در عرصه سیاست نیز توانست چنین عمل کند؟ افزود: «بر این باورم که اگر چنین بود اکنون در نقطهای نبودیم که حالا هستیم و ازاینرو گمان میکنم تنها رخدادن انقلابی فرهنگی در ایران است که نجاتمان خواهد داد.»
آوا مشکاتیان، سخنران بعدی این مراسم بود و از این گفت که آگاه است که اینجاست تا یاد رفاقتهای دیرین، دوستی پدرش، پرویز مشکاتیان و سایه و دوستی پدربزرگش، محمدرضا شجریان و سایه را یادآوری کند. او در ادامه به خواندن یادداشتی پرداخت که به گفته خودش ششسال پیش به مناسبت سالروز سایه نوشته بود. یادداشتی که چنین آغاز میشد: «نوشتن از برای حافظ زمانه آسان نیست این عنوانی است که پدرم برای شرح جایگاه سایه عنوان میکرد. نوشتن از او در حد من نیست اما میتوانم از جانب همنسلانم ستایشگرش باشم....» فرهود امیرانی، آخرین سخنران این مراسم بود که از همکاری خود با سایه در تصحیح حافظ گفت. او از این گفت که این تصحیح در تمام دقایق و لحظات با موسیقی پیوند میخورده است. شناخت سایه از موسیقی دستگاهی ایران و حساسیت او نسبت به واژهها نکته دیگری بود که امیرانی به آن اشاره کرد. او همچنین به این نکته اشاره کرد که مرتضی کیوان برای سایه آرزوی از دست رفته و معیار عدالتخواهی بوده است.