دوربینهای مغازه را خاموش نکنید!
نخستینبار اواسط بهمنماه بود که خبری مبنی بر آغاز تخریب بافت تاریخی شهر شیراز به بهانه توسعه حرم حضرت شاهچراغ(ع) مطرح شد.
پیمان طالبی
روزنامهنگار
نخستینبار اواسط بهمنماه بود که خبری مبنی بر آغاز تخریب بافت تاریخی شهر شیراز به بهانه توسعه حرم حضرت شاهچراغ(ع) مطرح شد. این در حالی است که طی یک سال گذشته بسیاری از متخصصان و استادان دانشگاه، اعتراض و مخالفت خود را با طرحهای تخریب بافت تاریخی شیراز به مسئولان اعلام کردهاند. در بهمنماه امسال افرادی از طرف اداره راه و شهرسازی فارس با مراجعه به منازل اهالی بخشهایی از شیراز به برخی ساکنان منطقه اعلام کردهاند که باید منزل خود را تخلیه کنند. تخریبها از همان زمان آغاز شدهاند و موجی از نارضایتی را نخست در شیراز، بعد در تمام کشور و مخصوصاً فضای مجازی بهوجود آوردهاند.
با انتشار اولین تصاویر از حادثه، ابعاد ماجرا بزرگتر و بیشتر شد. تصویر یک دستگاه لودر که به سمت خانهای قدیمی یورش میبرد، خشم مخاطبان عمومی فضای مجازی را نیز برانگیخت و چیزی نگذشت که یک پویش ملی از دل این بحران متولد شد. این شد که خیلی زود کارزاری برای حفظ بناهای در معرض تخریب شیراز تشکیل شده و فراخوان پیوستن به آن در شبکههای اجتماعی به راه افتاد. در این درخواست که در سایت «کارزار» منتشر شده، به وضعیت «دستاندازیها به بافت تاریخی شهر شیراز و طرح توسعه ۵۷ هکتاری حرم شاهچراغ(ع)» اشاره و از عزتالله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی و گردشگری و صنایعدستی خواسته شده که در راستای نجات بافت تاریخی این شهر اقدامات لازم را انجام دهد. تا همین لحظه که این سطرها نوشته میشود، تعداد امضاءکنندگان بیانیه فوق از مرز 41هزار نفر گذشته و این تعداد لحظهبهلحظه رو به افزایش است. نکته جالبتوجه ماجرا آنجاست که شبکههای اجتماعی که اصلیترین نقش را در ترسیم ابعاد مختلف فاجعه پیشرو داشتهاند در حال حاضر با فیلترینگ گسترده در ایران روبهرو هستند و بهواسطه همین کنترل اینترنت، وضعیت دسترسی ایرانیان به شبکه جهانی اطلاعات نیز بسیار
محدود و نامناسب است.
در ماههای گذشته، بحث فیلترینگ و چگونگی مدیریت اینترنت در ایران یکی از مهمترین مباحث محل مناقشه بوده و تا همین امروز نیز این کلاف سردرگم، معمای بزرگ حلنشده فضای رسانهای کشور است. وقایع اخیر در ایران - که بدیهی است تمام آنها وجهی رسانهای نیز داشته باشند - پیام مهمی را به مردم و متولیان امر ابلاغ میکند که پربیراه هم نیست. ماجرا این است که بسیاری از اشتباهات مدیریتی دانسته و ندانسته در کشور، بهواسطه همین دسترسی عمومی به شبکههای اجتماعی است که رسانهای شده و از همین رهگذر گاه چارهای برای آنها اندیشیده میشود. شبکههای اجتماعی کارکرد خود را بهخوبی در این سالها اثبات کردهاند و نشان دادهاند که با وجود آنها سوءمدیریت به همین سادگیها قابل سرپوش گذاشتن و پنهانکاری نیست.
تعبیری است از مارشال مک لوهان که زمانی گفته بود: «ما ابزار و وسایل را میسازیم، سپس وسایل ما را میسازند.» این تعبیر امروز در مورد شبکههای اجتماعی و نحوه کاربرد آنها - مخصوصاً در ایران - ظهور بارزی دارد. امروز وسیلهای بهنام «فضای مجازی» از هر فرد عادی در جامعه، یک خبرنگار، یک ژورنالیست و یک فعال رسانهای ساخته است. زمانی که ساختمان پلاسکوی تهران فروریخت، مهم نبود که خبرنگار فلان رسانه یا بهمان واینر اینستاگرامی در صحنه حضور داشته و از آن گزارشی تهیه کند، بلکه آن پارچهفروش ساده که در یکی از خیابانهای همجوار حادثه حضور داشت، میتوانست با روشن کردن دوربین گوشی تلفن همراهش، یکی از مهمترین بازوهای رسانهای کشور در لحظه مذکور باشد! قدرت آن دوربین و آن فیلمبردار در لحظه واقعه، بیش از تمام سیستمهای مجهز رسانهای کشور با بودجههای هنگفت و مجوزهای امنیتی متعدد بود چراکه در لحظه درست در جای درست قرار گرفته بود. امروز ساکنان آن خانه در شیراز که میبینند خانه همسایهشان در مواجهه با لودرهای خشمگین قرار دارد، جزوی از بدنه «اصحاب رسانه» کشور هستند که میتوانند پیام مهمی را در کمترین زمان ممکن به کل ایران مخابره
کنند. چه چیزی امکان این خبرنگاری در صحنه را مهیا کرده است؟ بدونشک همین قابلیت دسترسی به شبکههای اجتماعی که از اتفاق این روزها محل مناقشه و در معرض حذف و محدودیت است.
فقط مشتریای که میخواهد از یک مغازه کفشفروشی، یک جفت کفش گرانقیمت را بهسرقت ببرد، از نبودن دوربین در آن مغازه استقبال خواهد کرد! و الا برای کسی که پول کافی برای خرید کفش را دارد و قرار است با پرداخت تماموکمال مبلغ، کالای موردنظر را از فروشنده دریافت کند، وجود یا نبودن دوربین در مغازه مذکور چه اهمیتی دارد؟ امروز فضای مجازی و امکان مهم آن که شبکههای اجتماعی باشد، همان دوربینی است که این حس را به هر مسئولی منتقل خواهد کرد که حتی در اتاق شخصیاش نیز از نظارت و کنترل مردم در امان نیست. آن مسئول باید بداند که همهچیز در دست او امانت است و هر اشتباه کوچک برای او میتواند به فاجعهای غیرقابلجبران مبدل شود. با حذف و محدودسازی شبکههای اجتماعی، فجایع بزرگ در مدیریت ملی در سکوت و بایکوت خبری رخ میدهند و دیگر کسی نیست که وقتی آن مشتری، دوجفت کفش گرانقیمت را زیر لباسش پنهان میکند، روی شانهاش بزند!