| کد مطلب: ۱۰۰۱۰
رب آلوجنگلی و کشته شدن خرس‌‏‏ها

رب آلوجنگلی و کشته شدن خرس‌‏‏ها

فاطمه باباخانی روزنامه‌نگار محیط زیست در تهران زندگی می‌کنم، اهل سفرم و تلاشم این است که در سفر به روستاها و شهرهای مختلف از محصولات بومی خرید کنم. یکی از چیز

babakhani

فاطمه باباخانی

روزنامه‌نگار محیط زیست

در تهران زندگی می‌کنم، اهل سفرم و تلاشم این است که در سفر به روستاها و شهرهای مختلف از محصولات بومی خرید کنم. یکی از چیزهایی که برای تهیه غذاهای متفاوت از محلی‌ها می‌گیرم، محصولاتی مثل رب آلو جنگلی، عسل تهیه‌شده زنبورهای وحشی، سبزی‌های کوهی، مربای تمشک و آب زرشک جنگلی و... است. با خرید محصول آن را در شبکه‌های اجتماعی با دوستانم به اشتراک می‌گذارم و از آنها می‌خواهم چنین خریدهایی داشته باشند. آیا من که چنین خالصانه برای حفظ فرهنگ و اقتصاد بومی تلاش می‌کنم شایسته این هستم که به من گفته شود درصدی در تعارض خرس و انسان دخیلم. اینکه مثلاً خرسی در باغی در روستای مجن شاهرود توسط اهالی کشته شود یا در روستای یالقوزآغاج آذربایجان شرقی وارد باغ شده و در نهایت به مادری که در حال رساندن کودکش به مدرسه است، حمله کند؟
پاسخ به این سوال ساده نیست. مگر چند پژوهش درباره میزان برداشت اهالی از محصولات جنگلی و افزایش تعارض حیات‌وحش (دراینجا خرس) و انسان انجام و منتشر شده است که حالا ما بیاییم و به یقین بگوییم خانم و آقایی که با نیت اتفاقاً محیط زیستی خرید می‌کنید در نهایت با این خرید و به اشتراک گذاشتن آن در شبکه‌های اجتماعی، شما هم سهمی در این تعارض دارید. از طرف دیگر ممکن است کسانی هم پیدا شوند و بگویند اگر عرصه‌های طبیعی منافعی برای اهالی نداشته باشد حفاظت از آنها از سوی جامعه بومی و محلی حاشیه آنها بلاتوجیه است.
با وجود همه این ابهامات حالا که تعارض خرس و انسان در همین یک‌ماهه اخیر به وقایع ناگواری از قبیل کشته شدن دو خرس قهوه‌ای در باغ‌های روستای مجن در شاهرود،‌ حمله به یک زن در روستای یالقوزآغاج، زنده‌گیری عجیب یک خرس توسط محیط زیست باز هم در شاهرود، کشته شدن یک خرس در آمل و... شده است‌، شاید بد نباشد دلایل این تعارض را بررسی کنیم و به این برسیم که آیا ما دلسوزان محیط زیست گاهی ممکن است به تعارض دامن بزنیم یا نه!
اشکان اشعریون، کارشناس حیات‌وحش سال‌هاست که برای حفاظت از خرس‌های قهوه‌ای در ایران کار میدانی انجام می‌دهد و صفحه‌ای که در شبکه‌ اجتماعی‌اش هم دارد پر از تصاویر خرس قهوه‌ای و پروژه‌هایش است. او معتقد است که تعارض خرس و انسان در پاییز یعنی فصلی که خرس به دنبال افزایش بافت چربی خود است، بالا می‌رود. خرس‌ها می‌خواهند غذا بخورند اما چند عامل باعث می‌شود که غذایشان کم باشد، یکی از آنها به تغییر اقلیم و خشکسالی برمی‌گردد که غذای این گونه را کاهش داده، از سوی دیگر زیستگاه‌هایشان هم به‌خاطر تخریب‌های صورت‌گرفته در جنگل و کوهستان و.. کوچک‌تر شده،‌ خرس‌ها چالش دیگری هم دارند‌، اینکه حاشیه‌نشین‌های جنگل و کوهستان می‌خواهند با تمشک‌ها،‌ زرشک‌ها،‌ آلوها‌، عسل‌ها و... محصولاتی تهیه کنند که بتوانند به فروش برسانند. اینجاست که پای ما به‌عنوان گردشگر و حتی علاقه‌مند به توسعه اقتصاد محلی وسط کشیده می‌شود.
مگر قدیم اینطور نبود که مردم در روستا از جنگل این میوه‌ها را تهیه کرده و با فرآوری برای مصرف خانواده مصرف می‌کردند، حالا چطور شده که تعارض خرس با انسان را به مشتری یا مصرف‌کننده مرتبط کنیم و نقش دامداری خارج از ظرفیت، پروژه‌هایی که با معدن‌کاوی‌، جاده‌سازی و... عرصه‌های طبیعی را خراب می‌کنند،‌ مراکز دفن زباله و.. را نادیده بگیریم و سراغ گزینه‌ای که کمتر دردسر دارد یعنی مردم برویم و بگوییم از خیر خوردن رب آلوجنگلی برای تمام سال بگذرید یا آب زرشک جنگلی را کنار بگذارید و همین آب‌زرشک‌هایی که از مزارع تهیه می‌شود را مصرف کنید؟ این پرسش‌ها همه درست هستند. اگر همه چیز درست پیش می‌رفت، مساحت جنگل‌های ما اینجور آب نمی‌رفت و غذای گونه‌های حیات‌وحش اینقدر کم نمی‌شد که نیاز باشد درباره برداشت از آنها چانه بزنیم. اما اگر آنقدر به حیات‌وحش علاقه‌مندیم که دیدن تصویر یک خرس کشته در باغی در روستا یا فیلم کشیده‌شدنش توسط طناب در شبکه‌های اجتماعی آزارمان می‌دهد و به سرعت با قلب‌های مشکی آن را با دیگران به اشتراک می‌گذاریم، شاید بد نباشد فکر کنیم چطور این رنج را کاهش دهیم. حرف این نیست که از خیر خوردن این مرباها و رب‌ها و... بگذرید، لااقل اندکی مصرف آن را کم کنید،‌ شاید لازم نباشد دیگران را تشویق کنیم که همان محصول را برای مصرف تمام سال‌شان بخرند.
اقتصاد بومی و محلی و توسعه روستایی مقوله‌ای پیچیده است، گاهی محصولاتی به ما عرضه می‌شود که نتیجه خریدشان به تخریب بیشتر عرصه‌ها می‌انجامد. این گفته باز بدان معنا نیست که جامعه محلی آگاهانه در حالی بریدن شاخه‌ای است که بر سر آن نشسته است، در حقیقت نه جامعه محلی در مواردی از تبعات رفتارش آگاه است و نه ما به‌عنوان مشتری و مصرف‌کننده! هر کدام به دنبال یک نیت خیر هستیم،‌ او به دنبال بهبود معیشت خانواده‌اش و ما به دنبال خرید یک محصول سالم و البته بهبود معیشت خانوارهای روستایی منطقه‌ای که به آنجا سفر کردیم اما در نهایت خرس‌ها کشته می‌شوند.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
یادداشت
آخرین اخبار