روایت حـــزبالله
روندی که جریان مقاومت اسلامی لبنان از نیروی ساختهی دست جمهوری اسلامی تا تاثیرگذاری در صحنه تحولات منطقه طی کرد
روندی که جریان مقاومت اسلامی لبنان از نیروی ساختهی دست جمهوری اسلامی تا تاثیرگذاری در صحنه تحولات منطقه طی کرد
روز پنجشنبه، برای دومینبار طی هفته گذشته، حزبالله ویدئویی را منتشر کرد که نشان میداد رئیس ستاد ارتش اسرائیل از منطقه مرزی بازدید میکند و اسرائیل این ویدئو را پیامی تهدیدآمیز از سوی این گروه عنوان کرد. تنش در مرز لبنان و فلسطین اشغالی ماه گذشته و پس از برپایی دو چادر توسط حزبالله افزایش یافته که البته حزبالله یکی از چادرها را تخلیه کرده است. این چادرها در منطقهای که بهعنوان مزارع شبعا شناخته میشود، برپا شده است. این مزارع در جریان جنگ ششروزه ۱۹۶۷ توسط اسرائیل تصرف و بعدها به بلندیهای جولان ضمیمه شد؛ بیروت معتقد است که این منطقه متعلق به لبنان است. ۱۸ تیرماه نیز رسانههای اسرائیلی مدعی شدند برخی نیروهای مسلح لبنانی برای دقایقی از مرز عبور کردند. بنابر گزارش تایمز اسرائیل، ۳۰ نفر از سربازان برای مدت بیست دقیقه آگاهانه و بدون آسیب زدن به حصارهای مرزی اسرائیل، از خاک لبنان عبور کردند و در نهایت ماجرا با کمک نهادها و کانالهای میانجی حل شد. حزبالله در حالی در جریان روند افزایش تنش با رژیم صهیونیستی قرار گرفته و اقداماتش از سوی تلآویو تحریکآمیز تلقی میشود که لبنان در خلأ سیاسی انتخاب رئیسجمهور قرار دارد و دولت مستقر نیز دولت پیشبرد امور و ناتوان از اقدامات اجرایی است. ناآرامیهای اردوگاه فلسطینی عینالحلوة در شهر جنوبی صیدا نیز در روزهای گذشته موجب شده تا کشورهایی همچون عربستان، امارات، قطر، عمان و بحرین از شهروندان خود بخواهند تا لبنان را ترک کنند. حزبالله لبنان که امروز بزرگترین میلیشیای نظامی در دنیاست و نقشی تعیینکننده چه از منظر ایجابی و چه سلبی در عرصه سیاست لبنان پیدا کرده است، در جریان جنگ ۱۵ساله داخلی در لبنان و در پی تجاوز اسرائیل به این کشور که تا بیروت را نیز در برگرفته بود، شکل گرفت.
شکلگیری حزبالله
همزمان با شروع عقبنشینی اسرائیل از شهر صیدا، حزبالله در یک گردهمایی رسمی در ۱۶ فوریه ۱۹۸۵ با صدور یک نامه سرگشاده، هویت، استراتژی و برنامه ایدئولوژیک خود را برای اولین بار اعلام کرد. در این گردهمایی که به مناسبت اولین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب در حسینیه شیاح در بیروت برگزار شده بود، سیدابراهیمالامین بهعنوان سخنگوی رسمی حزبالله متن نامه را قرائت کرد. تا پیش از صدور این نامه سرگشاده، اطلاع زیادی از این گروه در صحنه داخلی لبنان وجود نداشت و تنها حرکتی که حزبالله تا قبل از صدور نامه به آن اقدام کرده بود، اعلام ظهور و موجودیت مقاومت اسلامی بود. نزار حمزه، استاد دانشگاه آمریکایی بیروت معتقد است که حزبالله در ابتدای تاسیس خود بسیاری از نظریات راجع به یک لبنان مستقل را رد میکرد و خواهان ادغام این کشور در وطن بزرگ اسلامی بود. شیخ صبحی طفیلی، نخستین دبیرکل حزبالله در این ارتباط گفته بود:«ما در محدوده لبنان فعالیت و یا در چارچوب آن فکر نمیکنیم. لبنان یک بازیچه هندسی کوچک است که بهوسیله امپریالیستها به وجود آمده است. ما تلاش داریم که در کلیه نقاط گیتی از مسلمانان دفاع کنیم.»
تصمیم برای شکلگیری این حزب اما در جایی خارج از جغرافیای لبنان گرفته شد؛ علیاکبر محتشمیپور، سفیر پیشین ایران در سوریه و کسی که پدر معنوی حزبالله در سالهای نخست شناخته میشد، در این ارتباط گفته بود: «امام(ره) نظرشان این بود که ما خودمان یک تشکیلاتی را برنامهریزی و تاسیس کنیم و در چارچوب یک حرکت واحد و یکپارچه که هم از نظر نظامی و هم از نظر عقیدتی کارآمد باشند برای مقابله با اسرائیل تاسیس شود نه اینکه یک شرکت سهامی درست کنیم و هر گروهی خود را شریک بداند و سهم خودش را بگیرد بهعنوان اینکه برود با اسرائیل وارد نبرد شود چون در این صورت، بحث منافع شخصی و تحصیل بیشتر امکانات جایگزین بحث مبارزه با اسرائیل میشود.»
اولین فرمانده ارشد این نیروها در لبنان حسین دهقان بود. او با کمک سوریه یک پادگان را در اختیار گرفت و در کنار تأسیس شاخه نظامی حزبالله برای جنگ با اسرائیل، بر ایجاد شورای رهبری این گروه نیز نظارت مستقیم کرد. حسین دهقان، در تشریح نقش خود در ایجاد حزبالله میگوید:«پس از عملیات بیتالمقدس، اسرائیل حمله کرد و لبنان را به اشغال خود درآورد. به دنبال آن فرماندهان تصمیم گرفتند که یک تیپ از سپاه و یک تیپ از ارتش راهی لبنان شود برای مقابله با اشغال. در آن شرایط صحبت امام مبنی بر اینکه راه قدس از کربلا میگذرد مطرح شد به این معنا که دشمن اقدامی انجام داده تا توجه ما را از جبهه اصلی که جبهه جنگ است برگرداند. دوستان بازگشتند و تعدادی از دوستان سپاه در آنجا ماندند تا کار آموزش و سازماندهی نیروهای انقلابی لبنان را انجام دهند تا آنها خودشان بتوانند با برعهده گرفتن مسئولیت دفاع از سرزمینشان عمل کنند. من اولین فرمانده نبودم و اولین فرمانده شهید متوسلیان بود. بعد از مدتی آقای کوچکمحسنی آنجا مسئولیت داشت و بعد هم آقای کنعانی بودند و بعد من رفتم. در دوره ما دوره خاصی بود و از طرفی نیروهای اسرائیلی تا بیروت آمده بودند، نیروهای فرانسوی و نیروهای آمریکایی در بیروت مستقر بودند و به معنای واقعی یک اشغال تمامعیار بود. جنگ داخلی هم بود و در خود بیروت سنگرها و استقرار نیروها بود.» وی میگوید: «هنوز تشکلی بهنام حزبالله شکل نگرفته بود و ما چندین گروه سیاسی در آنجا داشتیم که فعالیت میکردند و بهنوعی هم با جمهوری اسلامی ارتباط داشتند اما انسجام و یکپارچگی بینشان وجود نداشت که بگوییم مجموعهای هستند که در یک جهتگیری خاصی حرکت میکنند. آن زمان بچههای الدعوه و بچههای امل بودند یکسری از دوستان دیگر تشکلهای مختلف و در همان زمان افرادی مانند شهید سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله و تعدادی از این دوستانی که از امل جدا شده بودند تشکل خودشان را داشتند و تشکل امل اسلامی هم بود که ابوحشام بود و اینها هم یک گروه مستقلی بودند که بیشترین ارتباط را با ایران داشتند و همکاری میکردند. سپاه مرکز آموزشی را در خود لبنان راه انداخته بود در نبیشیت و آنجا آموزش داده میشد و بهنوعی تسلیح هم میشدند تا بتوانند عملیات انجام دهند. وقتی من توفیق خدمت پیدا کردم، اولین گامی که تلاش کردم بردارم این بود که نوعی وحدت و یکپارچگی در بین این مجموعههای وابسته یا در ارتباط با جمهوری اسلامی ایجاد کنیم و بتوانیم یک نوعی هماهنگی در عمل را به وجود بیاوریم و توان موجود در آنجا را در جهت مبارزه با اشغال اسرائیلیها به کار بیریم. ذهنیت شکلگیری حزبالله از همین جا شروع شد. با تمام مسئولین سیاسی که در رأس این گروهها بودند، تکتک نشستیم و صحبت کردیم در خصوص اینکه باید ید واحده بود میان کسانی که رهبری امام را پذیرفتند و خودشان را در ادامه انقلاب اسلامی ایران میدانند باید در یک تشکل واحدی خودشان را منسجم کنند و کار را جلو ببرند. آقای شیخالاسلام در وزارت خارجه در زمانی که آقای ولایتی وزیر بودند، خیلی کمک کرد چراکه ایشان معاون سیاسی بود. ما توانستیم این وفاق را در لبنان ایجاد کنیم و شورایی تشکیل شد به نام شورای حزبالله که تمامی مسئولین گروههای مختلف را تلاش کردیم جا بدهیم تا کسی از آن دایره بیرون نماند و به خودشان هم گفتیم انتخاب کنید که شیخ صبحیطفیلی دبیرکل شد که بعد جدا شد.»
دبیران کل تا نصرالله
شیخ صبحیطفیلی روحانی، سیاستمدار و اولین دبیرکل حزبالله لبنان بود. وی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۰ دبیرکلی حزبالله لبنان را برعهده داشت اما برخی اختلافات باعث شد تا در دومین شورای حزب در سال ۱۳۷۰ سیدعباس موسوی بهعنوان دبیرکل حزبالله معرفی شود. در سال ۱۳۷۷ حرکتی با عنوان «ثورهالجیاع» (انقلاب گرسنگان) تاسیس کرد اما درگیریهای بعدی باعث شد در خانهاش محصور گردد. او هماکنون از منتقدان حزبالله لبنان و جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود.
صبحیطفيلی، در سالهای پس از مشخص شدن حضور نظامی حزبالله در سوریه در موضعگيری بسيار تند عليه دخالت اين حزب به درخواست جمهوری اسلامی در جنگ کنار اسد، کشتهشدگان اين حزب در سوريه را اهل جهنم و نه شهيد توصيف کرد و گفت: «شيعيان در سوريه نياز به ياری هيچکس ندارند و در حقيقت ما بوديم که برای آنها مشکل آفريديم.» شیخ نعیم قاسم در کتاب «حزبالله لبنان، خط مشی، گذشته و آینده» مینویسد: «اختلافات با شیخ صبحیطفیلی اختلافی خلقالساعه نبود. پس از انتخاب سیدعباس موسوی، طفیلی عملاً هیچ سمت یا مسئولیتی برعهده نگرفت... وی همواره دارای دیدگاهها و مواضعی درباره عملکرد مقاومت، نحوه برخورد با مطالبات اجتماعی و رفاهی منطقه بقاع و شیوه رهبری حزب در مدیریت آن و مواضع سیاسی حزبالله بود که هرازچندگاهی از طریق رسانههای گروهی ابراز میشد. تلاشهای متعددی برای مذاکره و بحث با وی صورت گرفت اما به نتیجهای نرسید. بدیهی است که حزبالله وجود دوگانگی را در فعالیت خود برنتافت. قیام گرسنگان دارای رویکردی تجزیهطلبانه و استقلالخواهانه بود، از دید حزب هر فعالیتی میبایست در چارچوب تصمیمات شورا صورت پذیرد، اما شیخ صبحی به این اصل پاسخ مثبت نداد و فعالیتهای خود را ادامه داد. این اختلافات در بیرون از حزب و بسیج مردم نیز رویکردی دوگانه را در پی داشت که تنشهایی را ایجاد میکرد.»
سیدعباس موسوی، دومین دبیرکل حزبالله نیز در ۲۷ بهمن ۱۳۷۰ (۱۶ فوریه ۱۹۹۲م) برای شرکت در مراسم سالگرد شیخ راغب حرب به روستای جبشیت سفر کرد و پس از شرکت در مراسم و ایراد سخنرانی به سمت بیروت در حرکت بود. هلیکوپترهای اسرائیلی با توجه به اطلاعاتی که از طریق جاسوسان اسرائیل در لبنان به دست آورده بودند به کاروان اتومبیلهای سیدعباس موسوی حمله کردند و با هدف قرار دادن خودروی وی، او و فرزند و همسرش را به شهادت رساندند. با شهادت سیدعباس موسوی، به اتفاق آرای شورای مرکزی حزبالله، سیدحسن نصرالله به دبیرکلی انتخاب شد.
حزبالله و برادرکشی
جنگ برادران یا حربالأخوة به دورهای از درگیریهای مسلحانه میان حزبالله و جنبش امل (أفواج المقاومة اللبنانية) اطلاق میشود که در طول سالهای پایانی جنگ داخلی رخ داد. نبرد در آوریل ۱۹۸۸ آغاز شد و بهطور متناوب در سه مرحله در طول سالهای بعد ادامه یافت تا اینکه در نوامبر ۱۹۹۰ توافقنامهای با میانجیگری حامیان خارجی دو حزب یعنی سوریه و ایران، امضا و درگیریها پایان یافت. حزبالله پس از تشکیل تصمیم داشت که تبدیل به نیروی اصلی در حال مبارزه با اسرائیل شود بههمین دلیل با برخی گروههای دیگری که در جنبش مقاومت (به معنای عامش) حضور داشتند، وارد مبارزه شد. در سال ۱۹۸۶ و در اوج درگیریها بین حزبالله و کمونیستها در بیروت، سیدحسن نصرالله اعلام کرد: «استراتژی ما این است که آینده خود را از طریق مبارزه با دشمن صهیونیستی بسازیم. پس بهتر است [کمونیستها] بگذارند ما خودمان بهتنهایی با اسرائیل بجنگیم. ما هیچ بلندپروازی و خواستی درباره مناطق آزادشدهی جنوب نداریم. اما منطقهی [اشغالی] مرزی بحث دیگری است و باید آن را بگذارند برای ما.»
مسئولان حزب تلاش داشتند مبارزین امل هم به آنان پیوسته و زیر پرچم مقاومت اسلامی با اسرائیلیها بجنگند. برخی از نیروهای امل بعد از گرفتن وعدههایی مبنی بر دریافت حقوق بالاتر که حزبالله با توجه به تأمین مالی بهترش، توانایی پرداخت آن را داشت، به این حزب پیوستند. اما برخی نیروهای دیگر ترجیح دادند در همان امل باقی بمانند یا آنکه به کل از جریان مقاومت کنار بروند.
ناصر ابوخلیل، فرمانده یکی از هستههای امل جلسهای که سیدعباس موسوی به دیدارش رفته بود را به یاد میآورد: «سعی داشت قانعم کند. ولی من نپذیرفتم. حزبالله در عضوگیری بسیار فعال بود. کسی را میدیدی که در یک لحظه یکی از فرماندهان امل بود و همراه با امل میجنگید، اما یک لحظه بعد میدیدی در کنار حزبالله میجنگد.» حزبالله در راستای بسط نفوذش در جنوب، برنامه گستردهای برای ایجاد رفاه اجتماعی هم در دستور کار داشت که هزینهاش به چند میلیون دلار بالغ میرسید و هدف آن، کاستن از شدت فقر و جبران کمبود خدمات عمومی در مناطق شیعهنشین بود. این برنامه در زمان حمله اسرائیل در سال ۱۹۸۲ و سپس ورود مربیهای وابسته به سپاه پاسداران به بقاع و تأسیس کمیته امداد امام خمینی آغاز شد و از کارکردهایش انتقال کمکهایی از قبیل غذا و لباس و حقوق ماهیانه برای خانوادهی فقیر بود. ضمناً بیمارستان ۲۴ تختخوابی امام خمینی هم در بعلبک افتتاح گردید.
در همان سال مؤسسه شهید هم برای حمایت از خانواده شهدای مقاومت تأسیس گردید که از وظایف آن تأمین حقوق ماهیانه و پوشش درمانی و تأمین مسائل لازم جهت تربیت فرزندان شهدا بود. شبکههای رفاه اجتماعی حزبالله موجب تقویت میل جامعه برای پذیرش عمیق مقاومت شده است. مردم پیش خود میگفتند اگر خانهات در بمباران جتهای اسرائیلی ویران شد، مهم نیست، حزبالله برایت خانهای جدید خواهد ساخت. اگر شوهرت در حین مقاومت در برابر اسرائیلیها کشته شد، شهید خوانده خواهد شد و تکریم میشود و یادش گرامی داشته خواهد شد و خودت و فرزندانت هم رها نمیشوید و مورد حمایت مالی قرار میگیرید. اقدامات رادیکال حزبالله در آن سالها موحب شد تا در اوایل سال ۱۹۸۸ مشخص شود که درگیری بین حزبالله و امل بر سر سیطره بر جنوب، نزدیک است. ربایش سرهنگ ویلیام هیگینز از سوی حزبالله، نقطه آغاز دور اول جنگ خونین «برادران» بود. هیگینز رئیس یک گروه ناظر در لبنان بود که ۷۶ نفر عضو داشت. این گروه ناظر غیرمسلح، وابسته به سازمان ملل بود و از سال ۱۹۴۹ گشتهایی در مرزهای لبنان با اسرائیل [فلسطین اشغالی] انجام میداد.
ربایش هیگینز، نبیه بری و فرماندهان امل در جنوب لبنان را در منگنه گذاشت و البته خشمگین کرد. با این ماجرا، دشمنی بین امل و حزبالله به نقطهی اوج رسید. از نظر امل و حامیان سوریاش حزبالله همهی خطوط قرمز را زیر پا گذاشته بود. سوریها از میزان نفوذ گستردهی همپیمانان ایرانیشان در بین شیعیان لبنان راضی نبودند. گذشته از این، حزبالله در «جنگ اردوگاهها» از جنبش فتح با ارسال سلاح و مهمات برای فلسطینیهای تحت محاصره حمایت کرده بود. حتی وقتی که دمشق نیروهایش را در اوایل سال ۱۹۸۷ برای پایان دادن به حکومت شبهنظامیها و بازگرداندن نسبی نظام حکومتی به بیروت غربی فرستاد، نیروهای حزبالله با نظامیان ارتش سوریه وارد درگیری شدند. هنگامی که حزبالله تسلیم پادگان فتحالله در منطقه البسطة الفوقای بیروت را رد کرد، نظامیان سوری ۲۳ رزمندهی حزبالله را به قتل رساندند. فرماندهان حزبالله این کشتارها را محکوم کرده و ۵۰ هزار نفر از طرفداران حزب دست به تظاهراتی اعتراضی زدند. حتی رزمندگان حزبالله تلاش کردند با تیراندازی به ماشین غازیکنعان، فرمانده دستگاه امنیتی سوریه در لبنان و مرد شماره یک سوریه در این کشور وی را ترور کنند. بدترین درگیریها در ژانویه ۱۹۸۹ به وقوع پیوست. در این ماه، حزبالله از پایگاههایش در بلندیهای اقلیم التفاح هجومی را به سمت غرب و ضدروستاهایی که امل بر آنها مسلط بود آغاز کرد و به سرعت توانست این روستاها را تصرف کند. مدت کوتاهی بعد، امل با سازماندهی صفوفش ضدحملهای را آغاز نمود و به کندی موفق شد نیروهای حزبالله را به عقبنشینی به پایگاههایشان در دو روستای جباع و بوسوار (که مشرف بر ناحیهی غربی بودند) وادارد. حالا رزمندگان شیعه در دو طرف با استفاده از تانکهای قدیمی T-۵۴ روسی و آرپیجی (و حتی با چماق و چاقو) مشغول کشتار یکدیگر بودند. در همان زمان بود که شیخ عبدالامیر قبلان (از روحانیون بلندپایهی شیعه) با ناراحتی عمیق میگفت: «واسفا. وا اسفا. جامعه شیعه مشغول یک خودکشی دستهجمعی است.» شهید سیدعباس موسوی نیز در خصوص این جنگ جملهای با این مضمون گفته بود که در جریان شیعهکشی و برادرکشی، قاتل و مقتول هر دو در جهنم جای خواهند داشت.
مسلحترین بازیگر غیردولتی جهان
حزبالله از سال ۱۹۹۲، زمانی که هشت تن از اعضای آن به پارلمان راه یافتند، یکی از اعضای اصلی دولت لبنان بود و این حزب از سال ۲۰۰۵ در کابینه حضور داشت. در جدیدترین انتخابات پارلمانی در سال ۲۰۲۲، حزبالله ۱۳ کرسی خود را در پارلمان ۱۲۸ عضوی لبنان حفظ کرد؛ اگرچه این حزب و متحدانش اکثریت خود را از دست دادند. حزبالله شبکه گستردهای از خدمات اجتماعی را مدیریت میکند که شامل زیرساختها، امکانات بهداشتی، مدارس و برنامههای جوانان است که همگی در جلب حمایت لبنانیهای شیعه و غیرشیعه از حزبالله مؤثر بودهاند. گزارش سال ۲۰۱۴ مرکز تحقیقات پیو (Pew Research Center) نشان داد که ۳۱ درصد از مسیحیان و ۹ درصد از مسلمانان سنی دیدگاههای مثبتی نسبت به این گروه دارند. براساس توافقنامه طائف در سال ۱۹۸۹ که با میانجیگری عربستان سعودی و سوریه انجام شد و به جنگ داخلی لبنان پایان داد، حزبالله تنها شبهنظامیای بود که اجازه داشت سلاحهای خود را حفظ کند. مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) در سال ۲۰۲۰ تخمین زد که این شبهنظامی بالغ بر بیست هزار جنگنده فعال و حدود بیست هزار ذخیره، با زرادخانه سلاحهای کوچک، تانکها، پهپادها و راکتهای دوربرد مختلف دارد. تحلیلگر و سرتیپ اساف اوریون، از مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل، میگوید که حزبالله زرادخانه توپخانهای بزرگتر از آنچه اکثر کشورها از آن بهره میبرند، در اختیار دارد و گزارش سال 2018 مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک حزبالله را «مسلحترین بازیگر غیردولتی جهان» نامیده است. منتقدان میگویند وجود حزبالله ناقض قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت سازمان ملل متحد است که در سال ۲۰۰۴ تصویب شد و از همه شبهنظامیان لبنانی خواست تا منحل و خلع سلاح شوند. نیروی سازمان ملل در لبنان (UNFIL) که برای اولین بار در سال ۱۹۷۸ برای بازگرداندن اقتدار دولت مرکزی، در این کشور مستقر شدند به عنوان بخشی از وظیفه خود موظف هستند تا حزبالله را به خلع سلاح راضی کنند.
متهم ترور آقای نخستوزیر
رفیق حریری پس از پایان جنگ داخلی وارد صحنه سیاسی لبنان شد. او از داشتن چهره نیکوکاری سود میبرد که توانسته بود کشور بهویژه مرکز تاریخی و بازرگانی بیروت را بازسازی کند. این قسمت از شهر در اثر ۱۵ سال نبرد ویران شده بود. حریری همچنین با توجه به جایگاه ویژهای که در لبنان پیدا کرده بود و آن هم به دلیل نقش مهمی بود که در میانجیگری میان امین جمیل، رهبر حزب کتائب و رئیسجمهور پیشین و رئیسجمهور سوریه داشت و از طرفی تلاش حریری برای سازمان دادن کنفرانس طائف باعث شد که زمینه برای نخستوزیری او در سال ۱۹۹۴ مهیا شود. در تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۰۵، نخستوزیر لبنان منزل خود در قریطم، واقع در بیروت را برای حضور در جلسه پارلمان ترک کرد. او ساعت ۱۱ به ساختمان پارلمان رسید و کمی قبل از ساعت ۱۲ ساختمان پارلمان را ترک کرد. حریری پس از آن به کافه پلس دو لیتوال رفت و حدود ۴۵ دقیقه در آنجا حضور داشت و بعد به همراه باسل فلیحان، یکی از نمایندگان از میدان النجمه حرکت کرد. در ساعت 12:55 و در زمانیکه خودروی حامل نخستوزیر از مقابل هتل سن جورج عبور میکرد، انفجار مهیبی صورت گرفت. به دنبال این انفجار بزرگ، رفیق حریری و ۲۱ تن از همراهان وی از جمله وزیر اقتصاد و دارایی و فلیحان کشته و ۲۳۱ نفر زخمی شدند. این ترور یکی از مهمترین وقایعی است که در چند دهه اخیر اوضاع لبنان را دگرگون کرد و دخالت قدرتهای خارجی را بهطور گسترده در پی داشت. ترور حریری همچنین بازتابهای بینالمللی زیادی در جهان داشت بهطوریکه هنوز هم این پرونده ذهن گروههای لبنانی و جامعه بینالمللی را به خود مشغول کرده است. در جریان جنگ داخلی لبنان، شخصیتهایی مانند بشیر جمیل و رینیه معوض، رؤسایجمهور، رشید کرامی، نخستوزیر و کمال جنبلاط، رهبر حزب سوسیالیست ترقیخواه با ترور به قتل رسیدند اما هیچکدام بازتابهایی به گستردگی ترور رفیق حریری نداشتند. بعضی شخصیتها که بعداً رهبران جریان ۱۴ مارس شدند سوریه و متحدان داخلی این کشور را متهم به این ترور کردند چراکه دمشق حضور گسترده نظامی و اطلاعاتی در لبنان داشت و همچنین میان حریری و سوریه به دلیل اصلاحیه قانون اساسی که دوره ریاستجمهوری امیل لحود، طرفدار سوریه را تمدید میکرد، بحث و نزاعی عمومی در جریان بود. در سال ۲۰۲۰ دادگاه بینالمللی لبنان وابسته به سازمان ملل متحد، در محاکمه غیابی اتهامات ۴ مظنون عضو حزبالله در پرونده ترور رفیق حریری، نخستوزیر اسبق این کشور در سال ۲۰۰۵ را بررسی کرد. در جلسه دادرسی این دادگاه که در هلند برگزار شد؛ سلیم جمیل عیاش، حسین حسن عنیسی، حسن حبیب مرحی و اسدحسن صبرا که متواری بوده و حاضر به شرکت در محاکمه نشدند؛ متهم به سوءقصد به جان رفیق حریری شناخته شدند.
حضور در صحنه جنگ داخلی سوریه
در اردیبهشتماه ۱۳۹۲، درحالیکه پيش از اين، شايعات قوی درباره حضور رزمندگان حزبالله لبنان در جنگ داخلی سوريه به نفع بشار اسد وجود داشت، يکی از مقامات ارشد حزبالله رسماً از ورود اين حزب در جنگ در سوريه پرده برداشت. شيخ نبيل قاووق، نایبرئيس کميته اجرايی اين حزب، در ويدئویی از او که در يوتيوب منتشر شده، اعلام کرد: «حضور حزبالله در سرزمينهای سوری به منظور حمايت از لبنانیهای مقيم در روستاهای مرزی وظيفه ملی و اخلاقی است.» عبدالله صفیالدین، نماینده حزبالله در ایران در پاسخ به سوالی در خصوص علت حضور این حزب در سوریه گفت: «تکفیریها برای منهدم کردن حرم حضرت زینب(س) تلاش میکردند. از این رو نیروهای حزبالله به حسب تکلیف دینی و اعتقادی خود از این حرم شریف در سوریه به دفاع برخاستند. از طرف دیگر، مناطق متداخل شیعیان لبنان در بخشی از زمینهای سوریه قرار دارد و این مناطق زیر فشار و تهاجم تکفیریها بود؛ حزبالله مجبور شد برای حفظ لبنانیهای این منطقه، قیام کند و آنها را از این سرزمین خارج کند. انفجارهای متعدد در لبنان که بسیاری از مردم لبنان را به خاک و خون کشید و به شهادت رساند، نشانههایی است که دشمنان از توطئههای خود علیه لبنان دست برنمیدارند؛ بر این اساس، حضور حزبالله در سوریه از لحاظ منطقی، دینی و عقلی قابل توجیه است.» حزبالله در جریان حضور در جنگ سوریه، نیروهای زیادی را نیز از دست داد. مصطفی بدرالدین، یکی از فرماندهان ارشد حزبالله و معروف به فؤاد صعب، سامی عیسی و ذوالفقار حزبالله یکی از همین نیروها بود که در تاریخ ۱۳ مه ۲۰۱۶ در حمله هوایی بمبافکنهای اسرائیلی به فرودگاه نظامی دمشق به شهادت رسید. وی پس از ترور شهید عماد مغنیه مسئولیت هدایت و راهبری شاخه نظامی حزبالله را برعهده داشت.
انقلاب اکتبر
در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹، اعتراضات سراسری بیسابقهای در لبنان آغاز شد که معترضان از آن با عنوان «الثوره» نام میبردند. پس از سالها کاهش استانداردهای زندگی، وخامت خدمات عمومی و افزایش ناامیدی از طبقه حاکم خویشاوند، صدها هزار شهروند به خیابانها ریختند و خواستار پایان دادن به سیستم فرقهای عمیقاً ریشهدار کشور شدند. حزبالله نیز سالها با پشتوانه مبارزه علیه تجاوز خارجی از قرار گرفتن بهعنوان هدف اعتراضات و نارضایتیها مصون مانده بود و اینبار به دلیل حضور طولانی و گسترده در حاکمیت و همچنین حمایت از تشکیل دولت به ریاست میشل عون، هدف اعتراضات گسترده قرار گرفت. همین امر نیز موجب شد تا حامیان این حزب سیاسی شیعه وارد صحنه اعتراضات شوند که در چند مورد نیز به درگیری خونین میان معترضین و حامیان حزبالله منجر شد. سوءمدیریت دولت و سالها رشد آهسته، لبنان را با ۱۵۰درصد تولید ناخالص داخلی، یکی از بالاترین بدهکارهای عمومی در جهان معرفی کرد. صدها هزار شهروند لبنانی که از رکود اقتصادی سرخورده شده بودند، از دولت، از جمله حزبالله، خواستند تا قدرت را به رهبری تکنوکرات جدید واگذار کند. تشکیل یک دولت تحت حمایت حزبالله در زمان نخستوزیر حسن دیاب در ژانویه ۲۰۲۰ نتوانست معترضان ضدنظام را راضی کند. بیکاری، فقر و بدهی در دولت جدید افزایش یافت و با وجود قرنطینه در بحبوحه همهگیری کرونا، تظاهرات ماهها ادامه داشت. جنبش اعتراضی زمینههای مذهبی را نیز در بر میگرفت و حتی شیعیان لبنان آشکارا از حزبالله انتقاد میکردند.
موضع حزبالله در خلاء سیاسی
دوره ریاستجمهوری میشل عون آبانماه سال گذشته در حالی به پایان رسید که اعضای پارلمان و چهرههای سیاسی لبنان نتوانستند جانشینی برای این ژنرال و سیاستمدار کهنهکار انتخاب کنند. از ماهها پیش از ترک بعبدا از سوی عون، مشخص بود که حزبالله در نظر دارد تا از سلیمان فرنجیه، رهبر حزب المرده حمایت کند. مشخصه بارز این دور از روند انتخاب رئیسجمهور نسبت به دور پیشین این است که امل نیز در کنار حزبالله، حامی ریاستجمهوری فرنجیه است درحالیکه نبیه بری بارها اعلام کرده بود در جلسه پارلمان به این ژنرال بازنشسته رای نخواهد داد. در جریان دوازدهمین جلسه پارلمان برای انتخاب رئیسجمهور، جهاد ازعور، نامزد مورد حمایت احزاب مسیحی همچون جریان ملی آزاد، کتائب و قوات با ۵۹ و سلیمان فرنجیه با ۵۱ رای نتوانستند پیروز رقابت شوند.