اهرم پاکستانی آمریکا
پرویز مشرف چطور برای کنترل برنامه هستهای ایران به آمریکاییها کمک میکرد؟
پرویز مشرف چطور برای کنترل برنامه هستهای ایران به آمریکاییها کمک میکرد؟
روابط بین کشورها توسط عوامل پنهان و آشکار اداره میشود. ایدئولوژی سیاسی مشترک، اشتراک در بینشها برای منافع مشترک مردم، هویت دینی و فرهنگی و دلایل اقتصادی را میتوان از جمله عوامل شکلدهنده روابط بین کشورها نام برد. البته روابط بین کشورها روند ثابتی ندارد، بلکه با تغییر موقعیتهای سیاسی یا اقتصادی گاهی کمرنگ میشود و گاهی هم چشمگیر میشود. این الگو در روابط میان ایران و پاکستان قابل مشاهده است.
شاید به جرات بتوان گفت که حساسترین دوران روابط ایران و پاکستان در روزهایی رقم خورد که پرویز مشرف در پاکستان قدرت را در دست داشت. در دوران ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی، حادثه 11سپتامبر و حمله القاعده به برجهای دوقلو صورت گرفت. وقتی که آمریکا تصمیم حمله به افغانستان را اتخاذ کرد دو کشور ایران و پاکستان بهعنوان دو همسایه افغانستان از نفوذ تاریخی در این کشور برخوردار بودند و باید استراتژی متناسبی را با این حمله طرحریزی میکردند. ایران در آن زمان تصمیم گرفت که نه اقدام نظامی علیه طالبان را تائید کند و نه اجازه استفاده از آسمان و پایگاههای ایران در آن جنگ را صادر کند. اما رفتهرفته جنگ بین ائتلاف شمال افغانستان و طالبان و ناامنیهای بهوجودآمده بابت سیل پناهجویان، مرزهای شرقی ایران را ناامن کرد. پیش از این، یعنی زمانی که طالبان دیپلماتهای ایرانی را در افغانستان به شهادت رساند، ایران خویشتنداری قابلتوجهی از خود نشان داده بود. نگرانی اصلی ایران جلوگیری از هرگونه تلاش برای احیای برتری سیاسی پشتونها و حصول اطمینان از مشارکت متحدان تاجیک و هزاره خود در آینده افغانستان بود. این در حالی بود که پاکستان و طالبان
بهطور سیستماتیک نفوذ حزب وحدت و هزارهها را که هر دو شیعه بودند، کاهش داده و سپس حذف کرده بودند.
در آن زمان پاکستان حقیقتاً یک حکومت تکنفره بود که هیچ نظم دموکراتیکی در آن وجود نداشت. پاکستان در آن زمان یک دیکتاتوری کامل بود. پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر 2001 به ایالاتمتحده، پرویز مشرف طالبان را رها کرد و در کنار آمریکاییها قرار گرفت. این همان مشرفی بود که پس از کودتا علیه نوازشریف، دستور نوازشریف نخستوزیر مخلوع را که در هماهنگی با سیا برای هدف قرار دادن اسامه بنلادن اتخاذ شده بود، زیر پا گذاشت. مشرف از دو مزیت عمده نسبت به سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهوری وقت ایران، برخوردار بود. اول اینکه بهعنوان یک دیکتاتور از اختیارات کامل برخوردار بود. دوم اینکه، هیچ معذوریت اخلاقی نداشت. مشرف میخواست حکومتی را در کابل روی کار بیاورد که برای پاکستان مطلوب باشد. او آشکارا با ائتلاف شمال دشمنی میکرد اما همچنین مایل بود که ظاهرشاه را در آغوش بگیرد و مخالفت قبلی پاکستان با ظاهرشاه را بهکلی فراموش کند. ایران اما دست خود را رو نکرد و با انتقاد از ایالاتمتحده برای حمله به طالبان، زیرکی بیشتری نشان داد و درعینحال برای روی کار آمدن دولتی که در راستای منافع تهران باشد، در پس پرده وارد عمل شد.
شاید از این جهت بود که پرویزمشرف همواره بهدنبال کنترل ایران بود. مشرف در سالهای 1999 و 2000 به ایران سفر کرد و بعدها نیز در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد راهی ایران شد. اما جالب است بدانید سیدمحمد خاتمی به سفرهای مشرف به ایران پاسخ نداد و هیچگاه به پاکستان سفر نکرده است. گویی که ایران نیز رهیافتهای پاکستان را درک کرده بود. مشرف سعی کرد در سطوح مختلف ایران را قانع کند که چرا پاکستان و ایران باید نیروهای خود را با هم متحد کنند. مسلماً یکی از دلایل این امر، دشمنی و خصومت تاریخی پاکستان با هند بوده است.
اما همه تلاشهای مشرف برای نزدیکشدن به ایران با یک مانع بسیار محکم برخورد کرد و آن آمریکا و سیاستش در قبال برنامه هستهای ایران بود. مشرف که در برههای از زمان به آمریکاییها بسیار نزدیک شده بود، وقتیکه افشاگریها درباره ارتباط عبدالقدیرخان با برنامه هستهای ایران انجام شد، به شکل فعالانهای سعی کرد ایران را از ادامه برنامه هستهایاش منصرف کند. اسناد محرمانه آمریکایی که در ویکیلیکس منتشر شده نشان میدهد پرویز مشرف، شوکتعزیز نخستوزیر و خورشید کسوری، وزیر خارجه وقت پاکستان در یک سلسله ملاقاتها با مقامات عالیرتبه ایران، موضع سختی در برابر هرگونه تلاش ایران برای دستیابی به قابلیتهای هستهای اتخاذ کردند. در برههای از زمان نیز مقامات پاکستانی بهعنوان حامل پیام بین ایران و آمریکا نقش ایفا میکردند. فقط در سال 2006 حداقل هفت ملاقات یا تماس تلفنی بین مقامات پاکستانی با مقامات ایرانی و 11 مورد تماس با آمریکاییها انجام شد. یک سند در ماه می 2006 درباره دیدار ژنرال مشرف با پرویز داوودی، معاون اول رئیسجمهور وقت ایران، گزارش میدهد که «به گفته کسوری، مشرف به طرف ایرانی گفت، ایران باید تمام تلاشهای خود را
برای غنیسازی اورانیوم از هماکنون متوقف کند و افزود که تهران زندگی را برای همسایه خود، پاکستان دشوار میکند.» در اواخر همان سال، کسوری به آمریکاییها گفت، طی سه سال گذشته او «مأموریت خود را بر این متمرکز کرده بود که تهران را متقاعد کند تا بر سر برنامه هستهای ایران درگیری ایجاد نکند و در نتیجه امنیت منطقهای - و داخلی پاکستان - را به خطر نیاندازد.» با توجه به گزارشهای مکرر مقامات دولت مشرف به آمریکا، به نظر میرسد که مشرف در آن زمان بهعنوان اهرم فشار آمریکا بر ایران نقش ایفا میکرده است. کسوری در آوریل سال 2006 در دیدار با سناتور چاک هگل، فهرستی از دلایل را ارائه کرد که توضیح میداد چرا پاکستان بسیار مشتاق است از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کند. او گفت: «ما تنها کشور مسلمان هستیم که سلاح هستهای داریم و نمیخواهیم کشور مسلمان دیگری به این سلاحها مسلح شود.» این گفتوگو در حالی انجام شد که ایران در اوایل همان ماه اعلام کرده بود اورانیوم را با موفقیت، غنیسازی کرده است. کسوری توصیههای خود را در مورد این خبر ارائه و تأکید کرد که توانایی غنیسازی ایران چیز جدیدی نیست و آمریکا نباید برخورد خیلی
خشنی به این مسئله نشان دهد.
در تلگراف کسوری آمده است: «علی لاریجانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران در جریان سفر به پاکستان از کسوری خواسته با آمریکاییها گفتوگو کند. کسوری گفته بود که این کار را به یک شرط انجام میدهد و آن اینکه برنامه هستهای ایران باید مستقلاً قابل راستیآزمایی باشد.»
این همان نقشی بود که کسوری در آن سال به ایفای آن ادامه داد و از آمریکا خواست با ایران گفتوگو کند و ایران را از حرکت بهسمت برنامه هستهای نظامی منع کرد. شوکت عزیز، نخستوزیر پرویز مشرف قبل از دیدارش با محمود احمدینژاد در حاشیه کنفرانس D-8 کشورهای مسلمان درحالتوسعه که در ماه می سال 2008، انجام شد، از مقامات آمریکایی پرسیده بود، آیا توصیهای دارند یا خیر؟ کسوری بعدها سفارت ایالاتمتحده را مطلع کرد و گزارش داد که شوکت عزیز و نخستوزیر وقت ترکیه «بهطور خصوصی با احمدینژاد ملاقات کردند و پیام مستقیمی را منتقل کردند که تهران باید برنامه تسلیحاتیاش را کنار بگذارد. عزیز و اردوغان همچنین اظهارات احمدینژاد علیه اسرائیل را کاملاً غیرقابلقبول خواندند. عزیز از احمدینژاد خواست علناً اعلام کند که ایران فوراً غنیسازی اورانیوم را متوقف میکند تا به اتحادیه اروپا فرصتی دیگر برای آغاز گفتوگو با تهران بدهد.»
در اواخر همان ماه، یعنی زمانی که ایالاتمتحده تمایل خود را برای پیوستن به سه کشور اروپایی در مذاکرات با ایران اعلام کرد، سفیر آمریکا به کسوری اطلاع داد که «آمریکا از پاکستان انتظار دارد که قویاً از اقدام ایالاتمتحده حمایت کند. کسوری با این موضوع موافقت کرد و گفت، اطمینان حاصل خواهد کرد که وزارت خارجه پاکستان فوراً بیانیه حمایتی صادر کند.»
تا ساعت 11 همان شب بیانیهای صادر شد و کسوری در تماس تلفنی با وزیر امور خارجه ایران از او خواست «تعلیق فوری برنامه غنیسازی خود را بهمنظور فرصتدادن به گفتوگو اعلام کند». این تماس تلفنی مجدداً بهسرعت به سفیر آمریکا گزارش شد. این تعاملات تا پایان سال ادامه داشت و در دسامبر سال 2006، کسوری، بهمحض بازگشت از سفرش به تهران و بلافاصله بعد از پیادهشدن از هواپیما خود را به سفیر آمریکا رساند و در مورد گفتوگوهایش با احمدینژاد، منوچهر متکی و هاشمیرفسنجانی به او گزارش داد. بهرغم اینکه وزارت امور خارجه پاکستان، موضوع سفر وزیر امور خارجه پاکستان به تهران را گفتوگو درباره خط لوله ایران - پاکستان - هند اعلام کرده بود، اما کسوری به سفیر آمریکا گفت که در مورد تعدادی از موضوعات دیگر مانند سیاست هستهای، لبنان و عراق گفتوگو کرده است. کسوری سپس به ارائه گزارش مفصلی از مذاکرات خود در زمینه برنامه هستهای تهران پرداخت.
در آخرین نامهای که در زمان دولت مشرف نوشته شد، سفیر آمریکا در مارس 2007 خاطرنشان کرد که «کسوری وزیر امور خارجه پاکستان میگوید، به متکی، وزیر امور خارجه ایران، گفته است که ایران باید مواضع غیرواقعی و بیثباتکننده خود را در قبال اسرائیل، آمریکا و مسائل هستهای تغییر دهد.» در فوریه همان سال پرویز مشرف به تهران سفر کرد و در دیداری با احمدینژاد صراحتاً درباره رویارویی ایران و غرب ابراز نگرانی کرد و خواستار جلوگیری این روند شد.