امارت در برابر جمــــهوری
نگاهی به فرازونشیب و چالشهای رابــــــــــــــــــــــــــــــطه ایران و طالبان
نگاهی به فرازونشیب و چالشهای رابــــــــــــــــــــــــــــــطه ایران و طالبان
انتشار عکسی در بهمنماه ۹۹ که در آن محمدجواد ظریف را کنار هیئتی از پیراهنپوشان طالبان با ریشهای بلندشان نشان میداد، واکنش افکار عمومی را در داخل کشور برانگیخت. گویا قرار نبود عکسهای دیدار وزیر امور خارجه با ملاعبدالغنی برادر و هیئت همراهش منتشر شود، اما یکی از خبرگزاریهای داخلی آنها را با عنوان خبری اختصاصی روی خروجی خود قرار داد. معاون سیاسی طالبان در آذرماه همان سال نیز در رأس هیئتی به ایران سفر کرده بود که سفر آن زمان او به تهران را با موضوع توافق صلح آمریکا و طالبان، که حدود دو ماه بعد از آن سفر به امضا رسید، مرتبط میدانستند. موضوع ارتباط ایران با طالبان اما خیلی زودتر و در سال ۹۵ و همزمان با آنکه ملا اختر منصور در پاکستان و در نزدیکی مرز با ایران کشته شد، مشخص گردید. پاسپورت رهبر طالبان حاکی از اقامت دوماهه او در ایران چند هفته پیش از مرگش بود. یک روز پس از انتشار این خبر اما مقامات ایران گزارشهای مربوط به حضور رهبر طالبان در ایران و ورود به پاکستان از خاک کشور را رد کردند. موضوع ارتباطات و مراودات تهران با طالبان یا همان گروهی که امروز به طعنه از آنان با عنوان جنبش اصیل منطقه یاد میشود، در
حالی در سالهای اخیر به موضوعی کاملا عادی تبدیل شده که گویا هیچکس در یاد ندارد زمانی قرار بود رویارویی مستقیم نظامی میان تهران و طالبان رخ دهد. ۲۴ سال قبل در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۷۷، بهدنبال اشغال مزارشریف بهدست نیروهای طالبان به کنسولگری ایران در این شهر حمله و ۱۱ ایرانی شامل ۹ دیپلمات و یک خبرنگار به شهادت رسیدند. پس از این حادثه خبرهایی درباره تصمیم مقامات ایرانی برای حمله به افغانستان و انتقام از طالبان مطرح شد اما با وجود اینکه گفته میشود نیروهای نظامی نیز راهی مرز شده بودند، در نهایت ایران از چنین حملهای منصرف شد.
پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، زمانی که آمریکا در همراهی با ائتلافی از کشورهای عضو ناتو به افغانستان حمله کرد، خبرهایی نیز از همکاری ایران با این ائتلاف و بهخصوص ایالات متحده منتشر شد. حسین موسویان، رئیس وقت کمیته روابط خارجی شورای عالی امنیت ملی در این رابطه میگوید: «وقتی که آمریکا تصمیم به جنگ با طالبان گرفت، جبهه شمال متفقا مایل به همکاری با آمریکا برای سرنگونی طالبان بودند. ایران هم با خواست جبهه شمال مخالفت نکرد.» این دیپلمات میافزاید: «بههرحال ایران و آمریکا هر دو البته با اهدافی متفاوت، یک منفعت مشترک در مورد ساقط کردن حکومت طالبان داشتند. ضمن اینکه ما منتظر فرصتی برای انتقام از طالبان در مورد کشته شدن دیپلماتهایمان هم بودیم.» محمد خاتمی، رئیسجمهور وقت نیز همان مقطع در گفتوگویی تاکید کرده بود که «طالبان دشمن ما است. آمریکا هم احساس میکرد طالبان دشمن ما است و سرنگونی طالبان در درجه اول تأمینکننده منافع ایران بود.»
در سال ۲۰۲۱ اما ورق برگشت و همراهی ایران با ایالات متحده برای سرنگونی طالبان جای خودش را به خوشحالی خروج آمریکا از افغانستان حتی به قیمت روی کار آمدن مجدد طالبان داد. گویا خروج کامل نیروهای آمریکایی از منطقه اولویتی بود که تهران حاضر شد هر آلترناتیوی را در برابر آن بپذیرد.
در همین برهه بود که موضوع تطهیر طالبان و یاد کردن از آنها با عناوینی چون جنبش اصیل منطقه به ادبیات غالب بخشی از سیاستمداران داخلی تبدیل شد. روزهای پس از آن اما شرایط را بهسمتی هدایت کرد که دیگر صدایی از تطهیرکنندگان هیئت حاکمه افغانستان شنیده نشد و حتی برخی از این چهرهها، انتقاداتی را نیز مطرح کردند. در طول دو سال گذشته اما چالشهای همسایگی ۹۰۰ کیلومتری با طالبان احتمالا بیش از آن بود که در ابتدا از سوی مسئولان کشور پیشبینی میشد. درگیریهای مرزی متعدد میان نیروهای هیئت حاکمه افغانستان و مرزبانان ایرانی که وزارت امور خارجه ایران آن را «ناشی از عدم توجه و توجیه نیروهای مرزبانی افغانستان به خطوط مرزی و بینالمللی دو کشور» دانسته، چالشی است که تهران حتی برای مدیریت آن پیشنهاد تامین امنیت مرزهای مشترک بهصورت یکطرفه را به طالبان ارائه کرده است.
حقآبه هیرمند و چالش امنیت آب در استان سیستانوبلوچستان نیز دیگر چالش و موضوع مورد بحث میان تهران و کابل تحت حکومت طالبان است؛ موضوعی که در بیان مقامات کشور بارها حلشده تلقی شده است، اما چشم مرزنشینان این استان به مرز ماند و آبی راهی ایران نشد.
آرزو اشرفیزاده، مدیرکل دفتر حفاظت و احیای تالابهای سازمان حفاظت محیط زیست ایران، در گفتوگویی با تائید این مسئله گفته است که گروه طالبان با وجود وعده تعیین حقآبه هامون، مانند دولت قبلی افغانستان مسیر رودخانه هیرمند را بهسمت «گودزره» منحرف کرده است. گودزره شورهزاری در ولایت نیمروز افغانستان است که کابل ترجیح میدهد سرریز هامون را بهجای ایران، بهسمت این شورهزار هدایت کند.
موضوع بهرسمیت شناختن هیئت حاکمه افغانستان یا همان طالبان نیز چالش دیگر ایران است؛ تهران بارها شرط اصلی خود برای بهرسمیت شناختن طالبان را مطرح کرده که همان تشکیل حکومت فراگیر با شرکت همه اقوام و مذاهب است. البته این شرط در حالی مطرح میشود که سفارت ایران در کابل و کنسولگریهای کشور در قندهار، هرات و مزارشریف همچنان دایر هستند و حتی سفارت افغانستان در تهران نیز به سرپرستی یک طالب درآمده است. مدیریت این چالشها نیازمند تدوین سیاست مشخص و البته درست در قبال تعامل با این گروه است؛ موضوعی که شواهد حاکی از عدم وجود آن است.
نگاه دیپلمات
گفتوگو با عبدالمحمد طاهری رایزن سابق فرهنگی ایران در افغانستان:
طالبان هرگز به تعهدات خود در قبال ایران عمل نخواهد کرد
عبدالمحمد طاهری، کارشناس مسائل افغانستان و اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در افغانستان معتقد است ایدئولوژی طالبان که براساس آن امارت اسلامی شکل گرفته، قابل تطهیر نیست و این همان چیزی است که امروز شاهدش هستیم. او همچنین میگوید که ایران بههیچوجه با طالبان وارد درگیری نظامی نخواهد شد اما طالبان هم تاکنون به تعهدات خود عمل نکرده و در آینده هم عمل نخواهد کرد.
سه سال قبل، دیدار وزیر امور خارجه ایران با معاون سیاسی طالبان انتقادهای زیادی را متوجه دستگاه دیپلماسی کرد. ارتباطات ایران با طالبان پیش از بهقدرت رسیدن، بهچه منظوری صورت گرفت؟
لازم است این مقدمه را عرض کنم که از زمان بهقدرت رسیدن آقای کرزای، چه در دوره اول و چه دوره دوم، روابط ایران با افغانستان روابط بسیار حسنهای بود و ما بیشتر بهدنبال تعمیق مسائل فرهنگی بودیم و میخواستیم این ارتباط نزدیک حفظ شود. این شرایط تا پایان دوره آقای کرزای نیز وجود داشت. با روی کار آمدن اشرف غنی، روابط دوجانبه ما به هزاران دلیل دستخوش مشکلاتی شد تا اینکه طالبان به قدرت رسید. این موضوع را بارها با رسانهها در میان گذاشتهام که زحمات ایران در دوران آقای کرزای و خدمات گسترده، که چه در زمینه ساختوساز و چه در زمینه آموزش و فرهنگی و لجستیکی صورت گرفت، با روی کار آمدن اشرف غنی نادیده گرفته شد. پس از به قدرت رسیدن طالبان شرایط عوض شد و درحالیکه ما هنوز انتظاراتی از افغانستان داریم که ضمن حفظ امنیت مرزها، روابط فرهنگی دو کشور حفظ شود، اما به شکل مستند میگویم روی گروه طالبان نمیتوان حساب باز کرد که تعهداتی را بپذیرند. پیش از بهقدرت رسیدن طالبان نیز هدف جمهوری اسلامی ایران از گفتوگو با این گروه این بود که نخست امنیت مرزهای ایران در قسمتهایی که تحت حکومت طالبان بود، حفظ شود و البته ایران بتواند با همه گروههای حاضر در صحنه افغانستان ارتباط داشته باشد. این دو خواسته ایران نیز محقق شده بود و هرچند فرازوفرود داشتیم اما چالش خاصی در این حوزه روی نداد. حتی میتوانم به شما بگویم ما در هرات و قندهار زمانی که طالبان در این دو ولایت در قدرت بود و هنوز بحث سقوط جمهوری مطرح نبود، بسته فرهنگی پخش میکردیم.
ایرانی که در سال ۲۰۰۱ با آمریکا علیه شکست دشمن مشترک که طالبان باشد همراهی کرده بود، در سال ۲۰۲۱ از خروج ایالات متحده از افغانستان و متعاقب آن بهقدرت رسیدن مجدد طالبان خرسند بود. آیا آنگونه که وزیر امور خارجه پیشین آمریکا مدعی شده بود، بهراستی تهران در مسیر به قدرت رسیدن طالبان به این گروه کمک کرده بود؟
در رابطه با رویکرد ایران در برهه به قدرت رسیدن طالبان و سقوط جمهوریت در افغانستان، تحلیلهای داخلی و خارجی وجود دارد؛ تحلیل خارجی بیشتر نگاه مبتنی بر مسائل امنیتی دارد، اما وقتی به مرجع داخلی مراجعه میکنیم، نظراتی مبتنی بر منافع ملی را میبینیم؛ بنابراین نظر خارجیها با تحلیل داخل متفاوت خواهد بود، اما باید بدانیم که اصل اساسی که در سیاست خارجی وجود دارد مخالفت با حضور ایالاتمتحده در منطقه و بهویژه نزدیک به مرزهای کشور است و چالشهای همسایگی با آمریکا نیز مشخص است. با این حال در پاسخ به این سوال که آیا ایران در پیروزی طالبان نقش داشته، باید بگویم این گروه اساسا از پاکستان هدایت میشود و از ابتدای شکلگیری طالبان بهصورت قدرت و نه اندیشه که قدمت ۵۰ ساله دارد، اما به شکل قدرت، ۲۵ سال است که اسلامآباد بهدنبال بهقدرت رساندن طالبان بوده و پنج سال به این موفقیت دست یافت. در برهه کنونی نیز این گروه را از نظر ایدئولوژی و لجستیک تامین کرد تا در نهایت مجدد بتواند این گروه را بهقدرت بازگرداند؛ بنابراین پاکستان به صدها دلیل که یکی از آنها اختلافات مرزی بر سر خط دیورند بود، طالبان را تجهیز کرد و به آنها خدمات داد و نقش اصلی را در بهقدرت رساندن طالبان ایفا کرد. هرچند این نقش و زمینهای که آمریکا آن را هموار کرده بود، صورت گرفت؛ به این معنا که مذاکره با طالبان و نفی دولت مرکزی از سوی ایالات متحده بود که زمینه را برای بهقدرت رسیدن مجدد طالبان فراهم کرد، اما بازگشت به قدرت بهدست پاکستان صورت گرفت و هیچکدام از این مسائل ارتباطی به جمهوری اسلامی ایران ندارد.
در روزها و ماههای اول روی کار آمدن طالبان شاهد بودیم که جریانی درصدد تطهیر این گروه بودند و عنوان میشد این گروه تغییر کرده است، اما زمانی که جلوتر رفتیم، همزمان با اقدامات طالبان این نگاه نیز فروکش کرد؛ هدف از این تطهیر و علت پایان آن چه بود؟
یک بحثی وجود دارد مبنی بر اینکه مباحث اصولی را نمیتوان به آرای عمومی گذاشت؛ ایدئولوژی طالبان که براساس آن امارت اسلامی شکل گرفته، قابلتطهیر نیست و این همان چیزی است که امروز شاهدش هستیم. آخرین خبری که در این حوزه طی روزهای اخیر شنیدم این بود که در برخی ولایات افغانستان، حضور زنان شاغل در ادارات باید با یک محرم صورت بگیرد. البته این نکته را هم بگویم که سیاست طالبان این است که تصمیمات خود را ابتدا در ولایات و مرکز اصلی قدرت خود پیده کرده و بعد به کل کشور تسری دهد. نسبت به تحصیل دختران نیز مشخص است که چه اتفاقی افتاده است. ایدئولوژی حاکم بر طالبان هیچ اعتقادی به حقوق خانمها ندارد. برخورد این گروه با مخالفان و حتی بازماندگان حکومت قبلی هم کاملا مشخص است. این گروه نهتنها تغییر نکردهاند که تفکرات خود را با قدرت بیشتری به جامعه تحمیل میکنند چراکه در پنج سال حکومت پیشین خود تهدیدات خارجی موجب میشد قدرت کمتری در اعمال سیاست داشته باشند. همین مسائل نیز باعث شد امروز دیگر سخنی از تطهیر طالبان نمیشنویم چراکه برای هر ادعایی باید ادله و شواهد ارائه شود.
از اوایل شکلگیری امارت اسلامی در افغانستان تا امروز، سیاست ایران در قبال این گروه و هیئتحاکمه فرازونشیب زیادی داشته، تاجاییکه امروز نیز این تردید وجود دارد که آیا تهران استراتژی مشخصی برای تعامل با این گروه دارد یا خیر؟ شما چقدر این گزاره را نزدیک به واقعیت میدانید؟
وقتی از دور به روابط ایران با طالبان نگاه میکنیم، چنین تحلیلی وجود دارد، اما دلیل این تحلیل و استنباط مهمتر است؛ اینکه یک گروهی بخواهد جانشین یک دولت مرکزی شود، اعمال سیاست در برابر این تحول بسیار پیچیده است. امروز امارت اسلامی را هیچکدام از اعضای جامعه جهانی بهرسمیت نشناخته است و حالا اینکه ما بخواهیم برای تعامل با این گروه سیاستگذاری کنیم و البته با توجه به مرز طولانی و اشتراکات فرهنگی نیز بخواهیم کل ارتباطات را از بین نبریم، کار بسیار سختی است؛ بنابراین ورود به این جریان توسط حکومتی که دارای اقتدار است، کار آسانی نیست و باید همه متغیرها مدنظر قرار بگیرد. جمهوری اسلامی ایران به ظن من بهدنبال این است که تعهداتی که طالبان داده نسبت به مردم خودش اجرا شود که البته اجرایی نمیشود و در این دوره ما باید سیاستی داشته باشیم که ارتباط قطع نشود و همچنین از اهرمهای فشاری که در دست داریم برای اجرای تعهدات این گروه استفاده کنیم. ما بهدلیل مرزهای مشترک، مسائل امنیتی و اشتراکات دیگر نمیتوانیم افغانستان را نادیده بگیریم چراکه رها کردن کابل ما را متضرر خواهد کرد.
دو چالش مهم ایران در تعامل با طالبان طی دو سال گذشته موضوع حقآبه هیرمند و امنیت مرزها بوده است؛ به این شکل که در موضوع اول نتوانستیم بهرغم مذاکرات و تعهدات شکلگرفته آبی از هیرمند دریافت کنیم و در موضوع دوم نیز درگیریهای متعدد مرزی نگرانیهای امنیتی را ایجاد کرده است؛ سوال مشخص اینکه تعامل با افغانستان جمهوری و امارت اسلامی در موضوع حقآبه متفاوت است و آیا درگیریهای محدود مرزی دو کشور را بهسمت درگیری گستردهتر پیش خواهد برد؟
با تاکید میگویم که ما درگیری نظامی با طالبان نخواهیم داشت و اینکه ما فقط بتوانیم از اهرمهای فشارمان بهدرستی استفاده کنیم در این رابطه کفایت میکند، اما مجددا هم میگویم طالبان بههیچکدام از تعهدات خود عمل نکرده و نخواهد کرد و موضوعات مرزی نیز در همین چارچوب است؛ بنابراین در خصوص حقآبه هرچند برخورد اشرف غنی نیز درست نبود و موضوع نفت در برابر آب را مطرح کرد، اما حداقل یک دولت مرکزی آشنا به قوانین بینالملل در افغانستان سر کار بود که امکان مذاکره با آن وجود داشت. این گروه نه به قوانین و حقوق بینالملل آشناست و نه دنیای امروز را باور دارد. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی باید نسبت به حق مسلم خودش فشار بیاورد و ابزار این فشار هم در دست سیاستگذاران و مجریان سیاست وجود دارد.
با توجه به تلاشهای چهرههای شاخص مخالف طالبان از جمله احمد مسعود، ژنرال دوستم، محمد حنیف اتمر و غیره بهمنظور انسجام و آغاز مبارزه علیه امارت اسلامی، آیا ایران استراتژی و سیاست مشخصی برای تعامل با این افراد و گروهها دارد؟
پیشتر هم گفتهام که جمهوری اسلامی ایران این افراد را بهعنوان اهرم فشار زیر نظر دارد و فعالیتشان را رصد میکند. از دیدگاه تاریخی اگر نگاه کنیم رابطه احمدشاه مسعود با ایران عمیق بود؛ مأمن او ایران بود و پسرش احمد مسعود در مشهد به مدرسه رفته است. جمهوری اسلامی از آن ارزشهایی که احمدشاه مسعود در دل تاجیکها دارد، مطلع است و قدر آن را میداند و اگر وضعیت طالبان از امروز خرابتر شود باید در خصوص تعامل با مخالفان این گروه تصمیم بگیرد؛ که قطعا تصمیم سادهای نیست. البته باید بدانیم بسیاری از افرادی که امروز در مقابل طالبان قرار دارند قبلا آزمون خودشان را پس دادهاند و کارنامه مشخصی دارند. تنها شخصی که هیچگاه در قدرت نبوده و امروز علیه طالبان فعالیت میکند، احمد مسعود است که البته در آن دوران سنی نداشت و امروز با تکیه بر محبوبیت پدرش میتواند اقدامات علیه طالبان را سازماندهی کند.
بهعنوان سوال پایانی، استراتژی بلندمدت ایران در قبال طالبان چیست، یا چه باید باشد؟
ما انتظاراتی از طالبان داریم که اگر این انتظارات را عملیاتی نکنند، دلیلی ندارد بخواهیم در آن کشور سرمایهگذاری کنیم و تمام تمرکز ما باید بر امنیت مرزهایمان باشد. اگر طالبان فقط بخواهد از ایران خدمات بگیرد و در مقابل بههیچکدام از درخواستها و ارزشهای ایران پاسخ مثبت ندهد، دلیلی بر حمایت نیست، چراکه سیاست ما باید تعمیق منویات ایران در داخل افغانستان با محوریت تامین مرزهای کشور باشد و باید اطمینان حاصل کنیم که افغانستان نباید مأمن گروههای تروریستی شود.