بازی دیپلماتیک ریاض با تهران
آیا ریاض در مذاکراتش با ایران صادق است، یا بهدنبال خرید زمان است؟
آیا ریاض در مذاکراتش با ایران صادق است، یا بهدنبال خرید زمان است؟
دیپلماتهای کشورهای بحرین، عمان، عربستانسعودی، اماراتمتحدهعربی، عراق، اردن، ایران و فرانسه اخیراً در مرکز همایش ملکحسین بنطلال در سواحل اردن گردهم آمدند تا در کنفرانسی که از پیش بسیار دربارهاش تبلیغ شده بود، شرکت کنند. این رویداد که «کنفرانس بغداد 2» نام گرفت، برای رسیدگی و بررسی چالشهای امنیتی فزاینده عراق برگزار شد؛ چالشهایی نظیر امکان ظهور مجدد دولت اسلامی، درگیریهای داخلی میان شبهنظامیان، حملات خارجی، و رقابت بر سر منابع طبیعی. البته این کنفرانس ثمرات چندان زیادی نداشت. در بیانیه پایانی این کنفرانس صرفا به شکلی مبهم بر ادامه همکاری بینالمللی میان کشورها تاکید شده و هیچگونه اقدام عملی در این بیانیه پیشنهاد نشد. اگرچه این کنفرانس ثمرات اندکی داشت، اما مقاماتی که در کنفرانس شرکت کردند، دستاوردهایی به کشورهایشان بردند. یکی از نکات غیرمنتظره و قابلتوجه در کنفرانس بغداد 2، سیگنالهایی بود که دیپلماتهای ایرانی ارسال کردند. حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران که در این کنفرانس شرکت کرده بود، صراحتا اعلام کرد، تهران میتواند آماده تعامل و حتی از سرگیری روابط خود با یکی از بزرگترین رقبای
منطقهایاش، یعنی عربستان سعودی باشد. وزیر امور خارجه صراحتا گفت، ایران آماده است روابط خود را «هر زمانی که ریاض بخواهد» بار دیگر از سر بگیرد. روابط تهران و ریاض بعد از اعدام شیخ نمر و حمله گروهی خودسر به سفارت عربستان در زمستان سال 1395 بعد از صدور بیانیههایی تند خطاب به یکدیگر قطع شد. سیگنالهایی از بغداد 2 صادر شد که نشاندهنده تلاش فزاینده دو کشور برای بهبود روابط است. چالشهای اقتصادی و سیاسی موجب شده که هر دو کشور مجبور شوند در سیاستخارجی خود در قبال یکدیگر تجدیدنظرهایی صورت دهند و مسیر گفتوگو را در پیش بگیرند. اگرچه ممکن است اینطور به نظر برسد که ایران و عربستان سعودی به تنشزدایی نزدیکتر شدهاند، اما واقعیت این است که شرایط برای این دو رقیب برای بهبود اساسی روابط هنوز آماده نیست. آنها از یکسو میخواهند که از تشدید تنش در روابط با یکدیگر اجتناب کنند، اما در عین حال محدودیتهایی جدی برای از سرگیری روابط دو کشور وجود دارد. عربستان و ایران، هر دو، تحت فشار هستند. عربستانسعودی تلاش میکند تا پروژههای مربوط به چشمانداز 2030 خود را هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت چندبرابر کند و در عین حال از
فضای ایجادشده در خلیجفارس بهواسطه برگزاری جامجهانی 2022 نهایت استفاده را ببرد. در این چارچوب، عربستان نیاز دارد امنیت منطقه را حفظ کند. از نظر ریاض، خلیجفارس باثبات موجب میشود که جریانهای پایدار سرمایهگذاری بینالمللی، تجارت، توسعه زیرساختها و تعامل با دیگر کشورهای جهان تضمین شود و بهاینترتیب هدف عربستان برای تنوع بخشیدن به اقتصادی غیرنفتی، محقق خواهد شد. در این راستا هرگونه تنش سخت با ایران، چنانچه موجب بروز رخدادهایی نظیر حمله حوثیها به تاسیسات آرامکو در سال 2019 شود، این استراتژی را از مسیر خود خارج میکند. در اینسو، ایران نیز تحت فشار قرار داد. اعتراضات مردمی در ایران و اثرات فلجکننده تحریمهای بینالمللی بهموازات شکست تلاشها برای احیای برجام، تهران را مجبور کرده است تلاش کند تا بلکه راههای جایگزینی برای تسکین درد و رنجهای اقتصادی و ثبات نسبی بیابد. علاوه بر این، موج عادیسازی روابط بین برخی کشورهای عربی منطقه و اسرائیل و همچنین نزدیکتر شدن روابط آنکارا و تلآویو نگرانی تهران را نسبت به احتمال شکلگیری یک ائتلاف منطقهای بالقوه که میتواند نفوذ ایران را از دریای سرخ تا مدیترانه محدود
کند، افزایش داده است. این فشارها انگیزههای جدیدی را برای ایران و عربستانسعودی ایجاد کرده است تا در رویکردهای خود نسبت به هم در چارچوب رقابت منطقهای تجدیدنظر کنند. از سال 2021، هر دو کشور تعاملات دیپلماتیک محدودی با هم داشتهاند. مکانیسم اولیه از طریق «اجلاس بغداد» ایجاد شد که توسط عراق برگزار شد. در این اجلاس مقامات دو کشور این فرصت را بهدست آوردند تا منافع مشترک را شناسایی کرده و ادراکات خود را با هم در میان بگذارند. انتظارات برای نتیجه که این اجلاس میتوانست داشته باشد، همیشه پائین بوده، چراکه تصور این امر که ایندو کشور بتوانند بهسادگی پای میز مذاکره بنشینند، دشوار بود. دورههای متعددی از این مذاکرات در بغداد برگزار شد که البته هیچ پیشرفت بزرگی بههمراه نداشت. فقط یک اقدام کوچک اعتمادساز نظیر بازگشایی دفتر ایران در سازمان همکاری اسلامی در جده در ژانویه 2022 انجام شد. اگر از اینسو به ماجرا بنگریم، باید گفت که اظهارات دلگرمکننده مقامات دولتی ایران با اظهارات نسبتا خصومتآمیز مقامات اطلاعاتی ایران و سپاه پاسداران در تناقض هستند. بهعنوان مثال، بلافاصله پس از اجلاس بغداد 2، فرمانده نیروی قدس سپاه
پاسداران، تلاشهای ناچیز کنفرانس برای مصالحه را رد کرد و عربستانسعودی را «تفاله» خواند. علاوه بر این وزیر اطلاعات ایران به عربستانسعودی هشدار داد «استراتژی صبر» ایران نمیتواند تا ابد ادامه داشته باشد.
ایران همچنین اتهامات خود مبنی بر اینکه عربستانسعودی و سازمانهای رسانهای تحت حمایت عربستان بهعنوان ایراناینترنشنال، تظاهرات ضددولتی در داخل ایران را برانگیختهاند، مطرح کرده است. در این میان اتفاق دیگری نیز رخ داد و آن سفر اخیر شیجینپینگ رهبر چین به ریاض و صدور بیانیهای ضدایرانی بود که رهبر چین نیز پای آن را امضا کرد. مجموع این اتفاقات اشتیاق ایران را برای تعامل با عربستانسعودی کاهش داد. ظاهرا ترجیح ایران این است که چین در مسائل سیاسی منطقه وارد نشود و به فعالیت غیرسیاسی خود ادامه دهد، چراکه این کشور در بخش انرژی و پتروشیمی ایران سرمایهگذاری کرده است. بنابراین، موضع مشترک عربستان و چین از حمایت تهران از گروههای شبهنظامی منطقهای و همچنین فراخوان این دو کشور خطاب به ایران برای حل مسالمتآمیز مسائلی مانند برنامه هستهای و اختلافات جزیرهای با امارات، بهشکل ویژهای برای ایران نگرانکننده بود. عربستان سعودی نیز برای خود ملاحظاتی دارد. درحالیکه مقامات ایران در مورد چشمانداز عادیسازی صحبت میکنند، مقامات سعودی از اعلام هرگونه چشمانداز جدی برای دور میز نشستن مقامات دو کشور در یک اتاق خودداری
کردهاند. ناتوانی ایران در فشار و تأثیرگذاری بر رفتار نیروهای منتسب به خود در یمن برای از سرگیری آتشبس با میانجیگری سازمان ملل، ریاض را ناامید کرده است. از نظر سعودیها، مقامات ایرانی انبوهی از اظهارات ضدونقیض در مورد روابط با عربستانسعودی منتشر کردهاند که درک نیت واقعی آنها را دشوار میکند. علاوه بر این عوامل زیادی وجود دارد که توانایی ایران را برای آشتی با عربستان حتی در صورت خواست واقعی تهران، محدود میکند. اگرچه هر دو کشور برای جلوگیری از تشدید اوضاع بیشتر از آنچه قبلاً به کار بستهاند، تلاش میکنند، اما نباید انتظار داشت که روبانسفید افتتاحیه سفارتهای دو کشور در پایتختهایشان به این زودی قیچی شود. هر دو کشور تا اطلاع ثانوی فاصله ایمن خود را تا عادیسازی کامل روابط حفظ خواهند کرد.
تاثیر جنگ اوکراین
در این میان پارامتر دیگری نیز پا به عرصه وجود گذاشته که آن، جنگ اوکراین است. این جنگ اولویتهای سیاست خارجی در هر دو کشور را تغییر داده است. از زمان آغاز جنگ اوکراین، برخی تحلیلگران تاکید کردهاند پیروزی روسیه به ایجاد سیستم بینالمللی چندقطبی منجر میشود و به بیش از سه دهه هژمونی جهانی ایالاتمتحده پایان میدهد. آنها به روابط اقتصادی قوی عربستانسعودی با چین و روابط نزدیک محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، بهعنوان شاهدی بر احتمال ظهور یک سیستم چندقطبی اشاره میکنند؛ سیستمی که در آن ریاض شراکت خود با واشنگتن را خاتمه میدهد و به اردوگاه چین و روسیه میپیوندد. اما با توجه به مقاومت قاطعانه اوکراین و حمایت گسترده نظامی ایالاتمتحده از کییف، اینکه روسیه به پیروزی واقعی دست یابد، محل تردید جدیدی است. اما صرفنظر از چگونگی پایان این جنگ، بعید است که ما در آینده شاهد یک نظام چندقطبی جهانی باشیم و بهرغم روابط پرفرازونشیب عربستان سعودی با ایالاتمتحده، بعید است که این دو کشور به شکلی جدی از هم دور شوند.
رابطه ناآرام
از دهه 1950، تنش بین عربستانسعودی و ایالاتمتحده در موارد متعددی خودش را نشان داده است. واشنگتن از کمک به ریاض در مناقشه بر سر سریجنگهای بوریمی خودداری کرد. دولت جانافکندی بهجای حمایت از شورشیان وابسته به عربستان در واحه بوریمی، بعد از کودتای سال 1962 در یمن و سرنگونی پادشاهی در این کشور، جمهوری یمن را بهرسمیت شناخت. همچنین زمانی که هواپیماهای مصری روستاهای مرزی عربستان را بمباران کردند، دولت آمریکا نتوانست از پادشاهی عربستان دفاع کند. عربستانسعودی در آغاز جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 و در جنگ اکتبر 1973 عرضه نفت به غرب را قطع کرد. امروز، رابطه عربستان و آمریکا بار دیگر در حال تجربه فضایی آرام است. عربستانسعودی بهدلیل متهم شدن مکرر ریاض به نقض حقوق بشر از سوی آمریکا، تضعیف ضمانتهای امنیتی آمریکا و تلاش برای اعمال فشار به ریاض برای افزایش تولید نفت با هدف منزوی کردن روسیه، از ایالاتمتحده ناامید شده است. در گذشته، آمریکا و عربستان بیشتر اختلافات خود را پشت درهای بسته حلوفصل میکردند. با این حال، انتقاد آشکار جو بایدن از رهبری عربستان در طول مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوریاش منجر به بروز شکاف علنی بیشتر در روابط دو کشور شد. برای مثال، ریاض علاقه خود را برای پیوستن به گروه بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقایجنوبی) ابراز کرده است و معتقد است که این امر میتواند فشار ایالاتمتحده بر ریاض را برای تغییر رفتارش کاهش دهد. سفر تابستان گذشته بایدن به عربستان سعودی هم نتوانست تنشها را کاهش دهد. بایدن در عربستان گفت، آمریکا خاورمیانه را به چین، روسیه و ایران واگذار نخواهد کرد، اما در دیدار با ولیعهد، بار دیگر او را در مورد دخالت عربستانسعودی در جنگ یمن و قتل جمال خاشقچی، تحت فشار قرار داد.
حرکت بهسمت چین
پنج ماه پس از سفر بایدن، اینبار شیجینپینگ، رئیسجمهور چین برای دومینبار در شش سال گذشته به عربستان سعودی سفر کرد. چین هیچگونه منافع سیاسی یا امنیتی در خاورمیانه ندارد، بنابراین گسترش حوزه نفوذ این کشور در خلیجفارس صرفا به هدف گسترش روابط تجاری انجام میشود. در سال 2021، صادرات کالای چین به کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس به بیش از 87 میلیارد دلار رسید. صادرات چین به عربستانسعودی 30 میلیارد دلار بوده است. با این حال، از نظر پکن، ارزش تجارت با خاورمیانه و روسیه با روابط این کشور با ایالاتمتحده قابل مقایسه نیست. صادرات چین به آمریکا و ژاپن در سال 2021 بهترتیب به 577 و 166 میلیارد دلار رسید. در همان سال روسیه فقط 68 میلیارد دلار کالا از چین وارد کرد. بنابراین غیرقابلتصور است که پکن تجارت خود با واشنگتن یا اروپای غربی را بهنفع خاورمیانه و روسیه کنار بگذارد. چین از حمله مسکو به اوکراین حمایت نکرد و ترجیح داد وضعیت موجود را حفظ کند. این کشور نمیخواهد قدرت روسیه را تقویت یا تضعیف کند، زیرا ضعف روسیه تأثیر منفی بر جایگاه چین در برابر ایالاتمتحده خواهد داشت و قدرت یافتن روسیه بیشتر سیستم جهانی را قطبی کرده و مسیرهای تجاری دریایی را بیثبات کرده و موجب میشود تنشهای روسیه و چین بار دیگر احیا شوند. چین همچنان یک اقتصاد روبهرشد و بهدنبال گسترش همکاریهای اقتصادی با کشورهای سرتاسر جهان است و این استراتژی را خصوصا پس از افول اهمیت طرح بلندپروازانه کمربند راه با جدیت بیشتری دنبال میکند. چین طرح جدید ابتکار توسعه جهانی را جایگزین طرح کمربند راه کرده است و درست از همین زاویه است که عربستان سعودی جذب طرحهای چین شده است. سعودیها که طرح توسعه خود را به نام چشمانداز 2030 در دست دارند چین را نوشدارویی برای دستیابی به رشد اقتصادی بدون تکیه بر نفت میدانند. عربستانسعودی خواهان فناوریهای پیشرفتهای است که چین میتواند بدون هیچگونه محدودیتی ارائه دهد، زیرا پکن هیچ منافع سیاسی یا امنیتی در منطقه ندارد و فعالیتهای اقتصادی چین به منافع اقتصادی دیگر کشورهای منطقه نیز لطمه نمیزند.
کاهش نفوذ روسیه
به نظر میرسد که از نظر ریاض، ارزش روسیه بهواسطه عملکرد ضعیفش در خصوص جنگ اوکرین، کمتر شده است. جنگ اوکراین به یک بحران پرهزینه برای روسیه تبدیل شده و کرملین تازه متوجه شده که اهدافش برای تصرف کییف و ایجاد یک دولت حامی روسیه در اوکراین دستنیافتنی است. از این جهت که کرملین با امید به دستیابی به راهحلی برای این مناقشه، تلاش میکند موقعیت مذاکره خود را از طریق اقداماتی مانند سازماندهی همهپرسی برای الحاق چهار منطقه شرقی اوکراین، تهدید به استفاده از سلاح هستهای و انتصاب فرمانده جدید برای نیروهایش در جنگ اوکراین تقویت کند. تلاش روسیه برای یادآوری تاریخ حماسی خود نشان میدهد که این کشور در حال حاضر چیزی برای عرضه به افکار عمومی خود ندارد و به همین دلیل است که به تاریخ خود رجوع کرده است. در نتیجه شکستهای نظامی روسیه در اوکراین، کرملین شروع به استناد به افتخارات تاریخی روسیه و میراث تاریخی تزار و شوروی کرده است. با این حال، پیشرفتهای ارتش اوکراین تهدیدی برای از بین بردن نفوذ روسیه در شرق اروپا و آسیای مرکزی است. شکست روسیه در این جنگ، پیامدهای ژئوپلیتیکی عمیقی بهویژه برای نظام بینالملل خواهد داشت. اگر
روسیه در این جنگ شکست بخورد، روابط قدرت باید بازسازی شود و غرب توجه خود را بر چین متمرکز خواهد کرد و در نتیجه چین نیز مجبور خواهد شد تا در نقشی که در عرصه بینالملل بازی میکند، تجدیدنظرهایی صورت دهد تا بتواند از منافع اقتصادی و تجاری گسترده خود در سطح جهانی محافظت کند. اما با توجه به اینکه نخبگان روسیه از یافتن راهی برای خروج از این بحران بدون پرداخت هزینههای گزاف، ناتوان هستند، بنابراین بعید نیست که شکست احتمالی روسیه در جنگ اوکراین، پیامدهای یک تحول داخلی را در روسیه به همراه داشته باشد. به نظر میرسد غرب در حال حاضر به این نتیجه رسیده است که تنها راه شکست روسیه، به شکست کشاندن اتحاد بین مسکو و تهران است. اگر این هدف حاصل شود، روسیه در قفقازجنوبی نیز نفوذ خود را از دست خواهد داد و آنوقت ایالاتمتحده این فرصت را بهدست خواهد آورد تا نفوذش را در این منطقهی غنی از نفت و گاز گسترش دهد. شکستن این اتحاد موجب خواهد شد تا طرح خط لوله نابوکو که در سال 2009 مطرح شده بود، بار دیگر احیا شود و اگر این اتفاق رخ دهد، هدف تامین گاز طبیعی از دریای خزر به اروپا از طریق آذربایجان و ترکیه نیز محقق خواهد شد. روسیه در سال
2013 با اعمال فشار بر آذربایجان و ترکمنستان این طرح را به حاشیه راند. با این حال، پس از آنکه روسیه در واکنش به تحریمهای غرب، عرضه گاز به اروپا را کاهش داد، بار دیگر طرح خط لوله نابوکو مورد توجه غرب قرار گرفت. کشورهای اتحادیه اروپا بهدنبال منابع جایگزین انرژی برای کاهش هزینهها و کنترل نرخ تورم بسیار خطرناک هستند. در این میان آلمان بیش از دیگر کشورهای اروپایی به این خط لوله علاقهمند است چراکه تورم در آلمان به بالاترین سطح خود در 70 سال گذشته رسیده است.
علاوه بر این، نفوذ روسیه در جمهوریهای شوروی سابق آسیای مرکزی نیز روندی کاهشی داشته است. با وجود روابط اقتصادی و سیاسی قابلتوجهی که این کشورها با کرملین داشتند، کشورهای آسیای مرکزی در رایگیری سازمان ملل متحد برای محکوم کردن جنگ در اوکراین با روسیه همسو نشدند. عدم مداخله مسکو در رویاروییهای اخیر بین ارمنستان و آذربایجان و همچنین درگیریهای مرزی قرقیزستان و تاجیکستان، نشاندهنده کاهش قاطعیت این کشور در حوزه نفوذ سنتی خود است و دلیل عمدهاش نیز این است که روسیه بیش از حد در بحران اوکراین گرفتار شده است. این تهاجم، نقاط ضعف نظامی، سیاسی و اقتصادی روسیه را آشکار کرده است. ارتش روسیه اعتبار خود را از دست داده و پوتین جایگاه خود را بهعنوان یک متحد ارزشمند برای دیگر رهبران جهان از دسترفته میبیند. بنابراین نتیجه جنگ اوکراین هرچه باشد، موجب روی کار آمدن جهان چندقطبی با سردمداری روسیه نخواهد شد، بلکه برعکس، ممکن است این امر منجر به کاهش سریع نفوذ روسیه در اوراسیا شود.
انتخابهای ایران و عربستان
در چنین شرایطی عربستانسعودی پیوسته روابط خود را با همسایگان خود و با قدرتهای خارجی بهبود بخشیده است. در واقع، نقطه قوت سیاست خارجی عربستان، انعطافپذیریاش در پیگیری منافع در حال تغییر است. حتی قبل از جنگ جهانی دوم، ملک عبدالعزیز، بنیانگذار عربستانسعودی مدرن، تصمیم گرفت در روابط با قدرت جهانی روبهرشدی نظیر آمریکا و امپراتوری روبهزوالی نظیر بریتانیا، توازنی برقرار کند. مشهور است که عبدالعزیز به مشاوران خود گفته بود آمریکا شریک و انگلیس دوست است و همیشه شریک بر دوست ارجحیت دارد. شاید بنسلمان هم همین ایده را در خصوص چین و روسیه داشته باشد و چین و روسیه را بهعنوان دوستانی ارزشمند بهحساب میآورد، اما همچنین معتقد است که مهمترین شریک استراتژیکش آمریکا است. جایگزینی برای سعودیها وجود ندارد. چین میتواند به برنامههای توسعه اقتصادی عربستان سعودی کمک کند و البته ایالاتمتحده با این مسئله مخالفتی ندارد، اما نه پکن و نه مسکو نمیتوانند همان مزایای امنیتی را که واشنگتن به عربستان میدهد، ارائه دهند. علاوه بر این، چین و روسیه هر دو در حال گسترش روابط با بزرگترین رقیب ریاض، یعنی ایران هستند. درحالیکه ایالاتمتحده قصد دارد فعالیتهای منطقهای ایران را مهار کند. بنابراین عربستان سعودی برای سالهای آینده به همسویی با ایالاتمتحده ادامه خواهد داد. در این میان بهنظر میرسد، ایران از قبل انتخاب خودش را صورت داده و علنا هم به دنیا اعلام کرده که این انتخاب چیست. ایران از ابتدای دولت سیدابراهیم رئیسی، سیاست حرکت بهسوی شرق را در پیش گرفت. اما این سیاست بدون توجه به توازن قوا میان شرق و غرب پیگیری شد. نتیجه این سیاست این شد که ایران در روند مذاکرات هستهای با غرب بر سر احیای برجام، بیش از اندازه روی حمایت و کمک روسیه حساب باز کرد. در ادامه، وقتی که جنگ اوکراین آغاز شد، ایران بهرغم اعلام بیطرفی، گرایشهایی ضمنی به حمایت از روسیه از خود بروز داد. در ادامه، وقتی که ادعاها درباره ارسال پهپادهای انتحاری از سوی ایران به روسیه مطرح شد و بعد از اینکه حسین امیرعبداللهیان، اصل فروش این پهپادها را تائید کرد، موضع خود را در در قبال جنگ اوکراین- حداقل از دید غربیها- روشن کرد. برخلاف عربستانسعودی، ایران یک دیپلماسی تکمسیره را در قبال روابطش با شرق و غرب در پیش گرفت و حالا کار بهجایی رسیده است که حداقل از دید دولتهای غربی، ایران در قضیه جنگ اوکراین متحد تسلیحاتی روسیه محسوب میشود. بنابراین و با این تفاصیل، کاملا واضح بهنظر میرسد که در حال حاضر، ایران و عربستان، وقتی که پای بازیگران خارجی قدرتمند در میان است، در دو سوی طیف ایستادهاند. عربستان سیاستی عملگرا و مبتنی بر منافع در پیش گرفته و سعی دارد روابطی متوازن با شرق و غرب برقرار کند، اما نگاه ایران صرفا در نگاه به شرق متمرکز شده است. تا به اینجای کار هم واضح است که این نگاه به شرق، نقطه قوتاش در تقویت روابط با روسیه خلاصه میشود؛ آنهم روسیهای که این روزها تحت شدیدترین فشارها از سوی غرب قرار گرفته است. حال در چنین شرایطی وقتی که سخن از تقویت روابط میان ایران و عربستان بهمیان میآوریم، باید تاثیر عوامل خارجی را نیز در نظر بگیریم. ایران کشوری است که تا به اینجای کار در جریان احیای برجام موفقیتی بهدست نیاورده است و با توجه به روندی که در حال حاضر در پیش است، مشخص نیست تحول مثبتی در این خصوص بهوقوع بپیوندد. کشورهای غربی امضاکننده برجام بهوضوح ازسرگیری مذاکرات احیای برجام را به شکست اتحاد و همکاریهای دفاعی روسیه و ایران گره زدهاند. در چنین شرایطی عربستانیها بهخوبی دریافتهاند، پیگیری تنش با کشوری که تحت فشارهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی است، گزینه معقولی نیست. اما بهبود روابط و نزدیکشدن ریاض به تهران نیز از نظر عربستانیها امری است که در کوتاهمدت امکاناش وجود ندارد. بنابراین بهنظر میرسد سیاست فعلی عربستان بر این استوار است که تا میتواند در مذاکراتش با ایران وقت بخرد تا ببیند روند تحولات در خصوص بحران اوکراین و احیای برجام به کدام سمت چرخش خواهد کرد و در این مدت، خودش را از پیامدهای افزایش تنش با ایران ایمن کند.
ذرهبین
وعده رنسانس جدید بنسلمان
محمد بنسلمان طی مدتی که بهعنوان ولیعهد قدرت را در عربستان بهدست گرفته، سعی کرده دست به برندسازی برای عربستان بزند. صدور اجازه برخی آزادیهای اجتماعی، معرفی پنج زن بهعنوان سفرای خارجی عربستان، معرفی چشمانداز 2030 و حرکت بهسمت جذب سرمایهگذاری در زمینه انرژیهای نو و توسعه پایدار از اقداماتی بوده که بنسلمان دنبال کرده است. حتی برخی تحلیلگران جذب رونالدو بهعنوان یکی از بازیکنان تیمهای باشگاهی عربستان را نیز در راستای همین برندسازی تحلیل میکنند. بنسلمان اخیرا در نشستی از تصمیم خود برای تبدیل عربستان بهعنوان کشور قدرتمند سخن گفته و تاکید کرده است:«از نظر من خاورمیانه مثل اروپای جدید خواهد شد. پادشاهی عربستان سعودی در پنج سال آینده کاملا متفاوت خواهد بود. بحرین، کویت و حتی قطر بهرغم اختلافنظرهایی که داریم، متفاوت خواهند بود. این کشورها اقتصادی قوی دارند و تا پنج سال آینده کاملا متفاوت خواهند بود. امارات، لبنان، اردن و عراق متفاوت خواهند بود و عراق با فرصتهایی که پیش رویش است متفاوت خواهد بود. اگر در این پنج سال بتوانیم موفق شویم، بسیاری از کشورها دنبالهروی ما خواهند بود. انشالله رنسانس بعدی در سی سال آینده و در خاورمیانه اتفاق خواهد افتاد. این جنگ عربستان است. این جنگ من است. که خودم شخصا آن را برعهده میگیرم و نمیخواهم پیش از دیدن عربستان در رأس جهان از دنیا بروم و فکر میکنم این هدف صددرصد عملی خواهد شد.»