| کد مطلب: ۳۲۴۹۱

دو برداشت از سخنان رهبری درباره مذاکره

در مورد مذاکره با غرب چند مسئله بسیار مهم وجود دارد. اگر بخواهیم واقع‌بینانه به شرایط سیاست خارجی کشور نگاه کنیم، اکتبر ۲۰۲۵ یا مهر ۱۴۰۴ یک ضرب‌الاجل حیاتی و تعیین‌کننده برای کشور محسوب می‌شود.

دو برداشت از سخنان رهبری درباره مذاکره

در مورد مطالبی که مقام معظم رهبری روز جمعه در دیدار با جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش گفتند، تاکنون دو برداشت مطرح شده‌است. البته من قصد ندارم که هیچ‌یک از دو برداشت را تایید یا رد کنم، بلکه فقط آنها را نقل می‌کنم. برداشت نخست این است که مقام معظم رهبری همه راه‌های مذاکره را بسته‌اند و هرگونه مذاکره را نفی کرده‌اند، برخی از مقام‌های ارشد کشور از جمله رئیس مجلس شورای اسلامی و وزیر امور خارجه نیز صحبت‌هایی را در تایید این برداشت بیان کردند.

برداشت دیگر این است که چون دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا با یک مطالبه حداکثری وارد میدان شده‌است، رهبری در بیانات علنی، سیاست اعلانی و دیپلماسی عمومی کشور مقابله‌به‌مثل کرده‌اند. یعنی اینکه در برداشت دوم اینگونه تصور می‌شود که جمهوری اسلامی ایران در بالاترین سطح حاکمیت، واکنش حداکثری به مطالبه حداکثری واشنگتن نشان داده‌اند، تا اگر زمانی قرار شد مذاکره‌ای هم صورت بگیرد از موضع ضعف نباشد.

در این برداشت مجریان دستگاه دیپلماسی، در شرایطی می‌توانند پای میز مذاکره بنشینند که واشنگتن از موضع برتری‌جویانه و سلطه‌طلبانه خود کوتاه بیاید و حتی در آن زمان هم مجریان مذاکره به طرف مقابل اعلام می‌کنند که ما در کمال بی‌اعتمادی پای میز مذاکره نشسته‌ایم، در داخل نظام کوچک‌ترین اعتمادی به دستاورد این مذاکرات وجود ندارد و حتی مجوزی هم در بالاترین سطح نظام وجود ندارد. هنوز خیلی زود است که قضاوت کنیم کدام برداشت از سخنان رهبری درست‌تر است. فراموش نکنید که سال ۱۳۹۱ هم مقام معظم رهبری هرگونه مذاکره با آمریکا را رد کرده‌بودند، اما در هر صورت آمریکایی‌ها با پیشنهادی قابل‌قبول‌تر برای ایران در عمان پای میز مذاکره آمدند و آن مذاکرات نهایتاً جواب داد و به توافق برجام انجامید.

در مورد مذاکره با غرب چند مسئله بسیار مهم وجود دارد. اگر بخواهیم واقع‌بینانه به شرایط سیاست خارجی کشور نگاه کنیم، اکتبر ۲۰۲۵ یا مهر ۱۴۰۴ یک ضرب‌الاجل حیاتی و تعیین‌کننده برای کشور محسوب می‌شود. در این ضرب‌الاجل ۱۰ سال برجام تمام می‌شود و اگر ما بتوانیم از این تونل چندماهه‌ای که پیش رو داریم، به سلامت بگذریم به این معنا است که قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد به شکل کامل اجرایی خواهد شد و براساس توافقی که در برجام شده‌بود و محتوای این قطعنامه، برنامه هسته‌ای ما به یک برنامه هسته‌ای عادی تبدیل می‌شود و مانند برنامه هسته‌ای دیگر کشورها مانند کره جنوبی، ژاپن و آرژانتین وضعیت سفید پیدا می‌کند.

از امروز تا اکتبر ۲۰۲۵ زمان زیادی باقی نمانده‌است. اما تقریباً همه کارشناسان سیاست خارجی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که اگر قرار است کاری صورت بگیرد، باید تا مردادماه دست به اقدام زد. اگر قرار باشد که سه کشور اروپایی باقی‌مانده در برجام، مکانیسم حل اختلاف یا ماشه را اجرایی کنند، مردادماه باید درخواست خود را به کمیسیون برجام ارائه بدهند تا روال رسیدگی به این شکایت طی شود تا پیش از ماه اکتبر امکان بازگشت خودکار ۶ قطعنامه تحریمی پیشین شورای امنیت سازمان ملل متحد عملی شود.

در نتیجه هم برای اروپایی‌ها و هم برای ما مهم است که تا نیمه تابستان سال آینده به یک جمع‌بندی و نتیجه‌ای برسیم. به این ترتیب مهلت ما برای مذاکره و حل و فصل اختلاف‌ها با غرب حدوداً به ۶ ماه کاهش پیدا می‌کند. اگر ما تا مردادماه نتوانیم با طرف‌های اروپایی به یک جمع‌بندی و توافق برسیم، عملاً معنایش این است که مکانیسم اسنپ‌بک فعال شده و در مهرماه ۱۴۰۴ ما با لغو قطعنامه ۲۲۳۱ و بازگشت شش قطعنامه تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران مواجه خواهیم شد.

برای اینکه ما بتوانیم از این تونل وحشت به سلامت عبور کنیم، تنها راهکار دیپلماسی است. هر راهکاری به جز دیپلماسی قطعاً عزم طرف‌های باقیمانده در برجام را برای اینکه مکانیسم ماشه را فعال کنند، تقویت می‌کند. کم‌هزینه‌ترین، بهترین و عاقلانه‌ترین راه برای عبور از این مخاطره بزرگ، دیپلماسی است. برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ با دیپلماسی به دست آمدند. «زمان» و «دیپلماسی» دو عنصر بسیار تعیین‌کننده برای جلوگیری از بازگشت تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران است.

ما گفت‌وگوهایی را با اروپا شروع کرده‌ایم، سه دور تاکنون در نیویورک و ژنو گفت‌وگوها انجام شده‌است. بر اساس اطلاعات موجود هنوز مذاکرات رسمی آغاز نشده‌است و فعلاً گفتگو بر سر این است که یک چارچوب و ساز و کار برای مذاکرات جدی تعیین شود. در این سه دور گفت‌وگو به قول معروف طرف‌ها یکدیگر را سبک‌سنگین می‌کنند تا چارچوب‌های اصلی مذاکره تعیین شود.

در برجام هم در صد روز نخست گفت‌وگوها فقط چارچوب‌ها با آمریکا و ۵ کشور دیگر مورد بررسی قرار گرفت و پس از آن رفتیم سراغ مذاکرات بر سر جزئیات. ما اگر بخواهیم فقط به سه کشور اروپایی اکتفا کنیم، قطعاً به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. در میان سه کشور اروپایی باقیمانده در برجام، تندترین موضع متعلق به آلمانی‌ها است، بعد از آنها فرانسوی‌ها و فعلاً آرام‌ترین موضع به انگلیسی‌ها بر می‌گردد.

اما با توجه به اینکه اروپایی‌ها زخم‌خورده جنگ اوکراین محسوب می‌شوند و به دلیل موضع ایران در این جنگ از ایران ناخرسند هستند و می‌توان گفت که روابط ایران و اروپا به بدترین وضع خود از زمان قاجار تاکنون رسیده‌است، انتظار اینکه اروپایی‌ها برای ما کاری بکنند و از فعال کردن اسنپ‌بک منصرف شوند، انتظار نابجایی است. علاوه بر این اروپایی‌ها حتی اگر بخواهند کاری هم برای ما بکنند، باید اطمینان داشت که سه کشور اروپایی بدون نظر آمریکا اقدامی انجام نمی‌دهند. نباید تصور کرد که مذاکره صرفاً با سه کشور اروپایی می‌تواند ما را از دام فعال شدن اسنپ‌بک یا مکانیسم ماشه رها کند.

نهایتاً همه راه‌ها به موضع ترامپ ختم می‌شود. ترامپ را بعد از یک دوره چهارساله ریاست‌جمهوری بین سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ دیگر کاملاً می‌شناسیم، رفتارها و مواضع او را دیده‌ایم و سنجیده‌ایم. امروز هم مشاهده می‌کنیم که اقدام‌های ترامپ نه‌تنها در مورد ایران، بلکه در مقابل بسیاری از کشورهای دیگر جهان، مانند چین، کانادا، مکزیک، پاناما و خیلی کشورهای دیگر خصمانه و با موضع حداکثری است.

تفاوت ترامپ در دوره دوم با دوره نخست این است که از روز نخست تقریباً تمامی قدرت را از کاخ سفید و کنگره گرفته تا دیوان عالی یکسره در اختیار دارد. امروز ترامپ هر تصمیمی بگیرد، چه برای ایران مطلوب باشد و چه نامطلوب از همراهی کنگره و نهادهای دیگر آمریکا برخوردار است. نهایتاً ما چاره‌ای نداریم جز اینکه کار خود را با آمریکا به جایی برسانیم.

اگر ایران نخواهد با آمریکا مذاکره کند، چه گزینه دیگری وجود دارد؟ چین تحت فشار آمریکا ممکن است که به شکل قابل توجهی خرید نفت خود را از ایران کاهش دهد. روس‌ها به واسطه جنگ اوکراین نیازمند تفاهمی با آمریکا هستند. اروپایی‌ها علاوه بر اینکه از قدرت کافی برای اقدام برخوردار نیستند، به دلیل وضعیت وخیم روابط ایران و اروپا انگیزه‌ای هم ندارند که اقدامی که مطلوب ایران باشد انجام دهند. در نتیجه اگر ما گزینه مذاکره را کاملاً کنار بگذاریم، به اعتقاد من با توجه به جمیع شرایط هیچ گزینه‌ای جز رویارویی نظامی باقی نمی‌ماند.

تردیدی وجود ندارد که رویارویی نظامی به نفع ما نیست. هیچ تصمیم‌گیر و سیاستگذاری نباید کشور را در مقابل این گزینه قرار دهد. زمانی که دونالد ترامپ به صراحت می‌گوید که به دنبال جنگ نیست، می‌گوید که می‌خواهد به جنگ‌ها پایان دهد، به وضوح می‌گوید که می‌خواهد با ایران به تفاهم برسد و مدعی می‌شود که می‌خواهد با ایران همکاری اقتصادی داشته‌باشد، ما باید از طریق دیپلماسی بتوانیم مطالبات حداکثری او را تعدیل کنیم و به حداقل نزدیک کنیم و ما هم اگر مطالبات حداکثری داریم و بحق هم چنین مطالباتی داریم، باید در فرآیند بده‌بستان آنها را به یک حد متوازن برسانیم. این حد وسط نقطه وصل است که می‌تواند جلوی یک فاجعه را بگیرد.

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
پربازدیدترین
آخرین اخبار