اقلیتهای از دسترفته جامعه عرب
اقلیتهای سرکوبشده در کشورهای عربی در انتظار جرقهای برای اعتراض
اقلیتهای سرکوبشده در کشورهای عربی در انتظار جرقهای برای اعتراض
سکوت کشورهای عربی در قبال اعتراضاتی که در ایران به جریان افتاد و در برخی روزها نیز به ورطه خشونت کشیده شد و موجب بروز ناآرامیهای مسلحانه در کشور شد، مسلما نه از سر خیرخواهی، که از سر ترس درونی است که برخی از این کشورها در خصوص برخی کاستیها و محدودیتهایی خودشان برای شهروندان خود ایجاد کردهاند.
واقعیت این است که خاورمیانه از نظر مذهبی و قومی منطقهای مملو از تکثر است. تاریخ پیچیده خاورمیانه صرفا بر شکافهای فرقهای افزوده است. این شکاف بهویژه پس از ظهور دولت-ملتهای مدرن در قرن بیستم، تعمیق شده است. در بسیاری از کشورهای عربی خاورمیانه یک گروه قومی و مذهبی مسلط قدرت را به دست گرفت و همواره در ادغام سایر اجزای جامعه در نظام سیاسی ناکام مانده است. تبعیض، سیاستهای مبتنی بر طرد و تعصب در این کشورها رایج است و مفهوم شهروندی جهانی در این کشورها جا نیفتاده و همین نقیصه عواقب ویرانگری در مناطقی مانند سوریه و عراق داشته است. میراث گذشتههای دور همچنان در شکلدهی سیاستها، امروز در برخی از کشورهای عربی اثرگذار است. رهبران کودتاها و انقلابهای مختلف در کشورهای عربی مدعی شدند که با همه اقشار جامعه بدون توجه به اختلافات قومی و مذهبی مشارکت خواهند داشت. اگرچه برخی در تعهدات خود صادق بودند، اما همه آنها شکست خوردند، زیرا اختلافات مذهبی، فرقهای و قومی غیرقابل حل بود.
در عربستان، شیعیان حدود 15درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل میدهند. در سال 1913، زمانی که سعودیها استان شرقی، جایی که اکثریت جمعیت شیعه در آن متمرکز شدهاند را اشغال کردند، شیعیان مقاومت نکردند و در ازای وعده ابنسعود برای حفظ آزادی مذهبی خود، موافقت کردند که به دولت سعودی بپیوندند. اما امروزه آنها اغلب قربانی تبعیض و آزار و اذیت از جمله در آموزش و پرورش و سیستم قضایی هستند. کسانی که عقاید خود را بیان میکنند، ممکن است دستگیر شوند. مقامات دولتی آنها را از سمتهای ارشد کنار میگذارند و آشکارا از دین آنها انتقاد و اغلب شیعیان را رافضی توصیف میکنند.
شیعیان بهدنبال رفع اختلافات خود با رژیم سعودی، شرکت در فعالیتهای مدنی و اجتناب از رویارویی با مقامات سعودی بودهاند. به نظر میرسد که آنها مایلند نشان دهند که در وطنشان شریک هستند و بر تمایل خود برای ایجاد یک جامعه مدنی و مشارکت در حکومت در کنار سایر گروهها تاکید میکنند. آنها به دنبال کسب حقوق شهروندی کامل و بهرسمیت شناخته شدن حقوق شیعیان و پایان دادن به خشونت فرقهای هستند. با این حال، دولت عربستان اغلب به آنها یادآوری میکند که عربستان سعودی از دکترین سنی پیروی میکند که آنها باید به آن احترام بگذارند. شیعیان بحرین که 70درصد از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، از حاشیهنشینی سیاسی و آزار و اذیت مذهبی رنج میبرند. پس از قیام سال 2011 که با کمک نظامیان سعودی سرکوب شد، تبعیضها تشدید شد. از آن زمان، مقامات بحرینی گروههای مخالف و فعالان حقوق بشر را سرکوب کردند و در سال 2016، جنبش میانهرو و شیعه الوفاق را منحل کردند. دولت بحرین اغلب از زیارت روحانیون شیعه به عتبات عالیات در نجف عراق بهویژه در مراسم سالانه عاشورا جلوگیری میکند و تابعیت برخی از فعالان را سلب میکند.
در مصر نیز سوابق تاریخی برای عدم مدارا با مسیحیان قبطی وجود دارد. آنها در قرن هفتم به دلیل عرب نبودن توسط بنیامیه و در قرن هشتم به دلیل مسلمان نبودن توسط عباسیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. با تغییر نظام سیاسی مصر از ناسیونالیسم سکولار به جزمگرایی مذهبی، رفتار حکومت با آنها بدتر شده است. برای مثال، اتحادیه فوتبال مصر، بازیکنان قبطی را برای لیگ برتر جذب نمیکند، زیرا آنها نمیتوانند قرآن بخوانند.
تبعیض اجتماعی و سیاسی علیه قبطیها با سیاستها، قوانین و رویههای استبدادی که ریشه در دولت مصر دارد، تقویت شده است. قطبی شدن سیاسی پس از کودتای 2013 به رهبری عبدالفتاحالسیسی و تایید کلیسای قبطی تشدید شد و در نتیجه کلیساها در سراسر مصر هدف حملات قرار گرفتند. خشونتهای فرقهای علیه قبطیها افزایش یافته است، زیرا دولت مصر در تحقیق و پیگرد مسببین حملات شکست خورده است. مفهوم اشتراک قدرت در بسیاری از کشورهای عربی خاورمیانه هیچ ریشهای ندارد. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد کشورهای منطقه مسئله اقلیتها را جدی میگیرند. نخبگان حاکم به جای اینکه آنها را در روند سیاسی بگنجانند، هدفشان تسلیم کردن اقلیتها و ساکت کردن مطالبات آنهاست. رژیمهای عربی اغلب فعالیت اقلیتها را بهعنوان عوامل توطئههای خارجی و خیانت به کشورهای خود تفسیر میکنند. اصرار آنها بر توقف مطالبات مشروع احتمالاً ناامیدی گروههای اقلیت را تشدید میکند. مقاومت در برابر این تغییرات خسارات سنگینی بر دوام این کشورها خواهد داشت، همانطور که قبلاً از طریق تجزیه عراق، سوریه، یمن، لیبی و لبنان نتیجه چنین سیاستهایی را دیدهایم.
در چنین شرایطی چنانچه کشورهای عربی خاورمیانه بهخصوص عربستان سعودی به دفاع از برخی از مطالبات معترضان داخلی در ایران برخیزند، این سوال در کشورهای خودشان ایجاد میشود که چرا خودشان در قبال مطالبات داخلی، کاری انجام نمیدهند. اگرچه در ایران برخی از اقلیتها نسبت به میزان مشارکتشان در ساختار قدرت معترض هستند، اما واقعیت این است که همین سطح از اعتراض اقلیتهای ایران نیز در کشورهای عربی تحمل نمیشود. سیاست تحمل صفر در برابر هر نوع اعتراض و انتقادی از ویژگیهای نظامهای پادشاهی کشورهای عربی است. انتخابات در این کشورها معنا و مفهومی ندارد. نگاه جزمیگرایانه صرف به حقوق شهروندی از ویژگیهای این رژیمها است. در چنین شرایطی بدیهی است که کشورهای عربی نگران سرایت حق اعتراض و انتقاد از ایران به بدنه اجتماعی کشورهای خود باشند.