| کد مطلب: ۲۶۱۱۲
اهرم مذاکراتی یا تغییر دکترین؟

تحول در گفتمان ایران سناریوهای بالقوه تسلیحاتی شدن برنامه هسته‌‏ای:

اهرم مذاکراتی یا تغییر دکترین؟

وقایع نشان می‌‏دهد که تهدیدها و توانمندی‌‏های نظامی ایران تاکنون نتوانسته‌‏است به شکل موثر در مقابل اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند. عزم اسرائیل برای تضعیف جدی حزب‌‏الله لبنان که مهم‌‏ترین متحد ایران محسوب می‏‌شود، نگرانی جدی برای مقام‌‏های ایرانی است.

آنچه در ادامه می‌خوانید ترجمه مقاله‌ای است که توسط یک اندیشکده خارجی منتشر شده‌است. ترجمه این نوشته به معنای تایید تمامی محتوای آن از سوی روزنامه هم‌میهن نیست، بلکه با هدف آشنایی مخاطب ایرانی با تحلیل‌ها و نگاه‌های خارجی نسبت به تحولات داخلی ایران منتشر می‌شود.

اواخر ماه اوت ۲۰۲۴ یک گزارش محرمانه از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درز کرد که در آن نگرانی‌هایی در مورد برنامه هسته‌ای ایران مطرح شده‌بود. این گزارش نسبت به استمرار توسعه برنامه هسته‌ای ایران اظهار نگرانی کرده‌ بود. در این گزارش از عدم همکاری ایران با آژانس انتقاد شده و هشدار داده‌شده‌بود که اگر ایران تحت شرایط کنونی سطح غنی‌سازی اورانیوم خود را افزایش دهد، می‌تواند میزان کافی مواد شکاف‌پذیر برای تولید چهار بمب هسته‌ای انباشت کند.

همزمان، سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران گفته‌بود که برنامه جامع اقدام هسته‌ای (برجام) قابل احیا نیست و تاکید کرد که بخش‌هایی از این توافق باید مجدداً مورد مذاکره قرار گیرد. این اظهارات عبور از موضع پیشین ایران است که تاکید می‌کرد برجام باید دقیقاً به همان صورت که سال ۲۰۱۵ مورد توافق قرار گرفته‌است، احیا شود.

همه این تحولات در منطقه‌ای در شرایط بسیار شکننده به‌ویژه همزمان با جنگ جاری در غزه و تشدید رویارویی‌ها میان ایران و متحدانش از یک سو با اسرائیل از سوی دیگر رخ می‌دهد. ترور رهبران برجسته حماس و حزب‌الله و تضعیف نیروهای تحت حمایت ایران در منطقه بر اثر حملات اسرائیل احتمالاً باعث خواهد شد که رهبران ایران در خصوص میزان اثرگذاری بازدارندگی مستقیم و غیرمستقیم ایران علیه اسرائیل بازاندیشی کنند.

در شرایط تشدید تنش‌ها مطالبات برای تجدید نظر در دکترین هسته‌ای ایران بسامد بیشتری پیدا کرده‌است. برخی استدلال می‌کنند که شاید زمان آن رسیده‌است که ایران به‌عنوان ابزار بازدارندگی کارآمدتر در مقابل دشمنانش، سلاح هسته‌ای بسازد. در ادامه این نوشته تحولات در گفتمان هسته‌ای ایران، عوامل داخلی و خارجی این تغییر و سناریوهای بالقوه‌ای را که ممکن است از این تغییرات ناشی شود، مورد بررسی قرار می‌دهیم. همچنین دلالت‌های استراتژیک وسیع‌تر این تغییر را برای منطقه بررسی می‌کنیم.

تغییر گفتمان

اشاره‌های ضمنی به احتمال تغییر موضع ایران در خصوص دستیابی به سلاح هسته‌ای، چندان جدید نیست. محمود علوی، وزیر اطلاعات وقت ایران، فوریه ۲۰۲۱ توضیح داده‌بود که هرچند آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم ایران، ساخت سلاح هسته‌ای را منع کرده‌است، فشار کشورهای غربی ممکن است ایران را وادار کند تا سلاح خودش را بسازد.

علوی توضیح داد: «اگر گربه‌ای را گوشه‌ای گیر بیاندازند ممکن است رفتاری کند که گربه‌ای که آزاد است آن رفتار را نمی‌کند. اگر [دولت‌های غربی] ایران را به آن سمت‌ها هل دهند تقصیر ایران نیست تقصیر کسانی است که ایران را به آن سمت هل دادند.» این اشاره غیرمستقیم به احتمال ساخت سلاح هسته‌ای، جنجال زیادی به پا کرد، حتی باعث شد که رسانه‌های محافظه‌کار و تندرو هم از این اظهارنظر انتقاد کنند. این رسانه‌ها تاکید می‌کردند که [آیت‌الله] خامنه‌ای به عنوان رهبر سیاسی و مذهبی بارها تاکید کرده‌است که ساخت سلاح هسته‌ای ممنوع (حرام) است که باعث می‌شود این گزینه از روی میز برداشته‌شود. 

اما در طول یک سال گذشته اظهارنظر از سوی مقام‌های کنونی و پیشین در مورد احتمال و بالقوگی تسلیحاتی شدن برنامه هسته‌ای ایران بسیار مستقیم‌تر و پرتکرارتر شده‌است. از جمله علی‌اکبر صالحی که بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ و رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران، فوریه ۲۰۲۴ گفت: «همه آستانه‌های علم و فناوری هسته‌ای را داریم.»

هرچند اظهارنظر صالحی بر توانمندی‌های کنونی ایران متمرکز بود و اشاره‌ای به عزم ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای نداشت، کمال خرازی، مشاور ارشد [آیت‌الله] خامنه‌ای و رئیس شورای راهبردی روابط خارجی ایران هر ابهامی را برطرف کرد. خرازی تاکید کرد: «ما تصمیمی برای تولید بمب هسته‌ای نداریم اما اگر موجودیت ایران تهدید شود، ناچاریم دکترین هسته‌ای خود را تغییر دهیم.»

اظهارات خرازی پس از اقدام نظامی موشکی و پهپادی ایران علیه اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴ در پاسخ به حمله اسرائیل به کنسول‌گری ایران در دمشق یک ماه قبل از آن، بیان شد. ژنرال احمد حق‌طلب، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مسئولیت امنیت تاسیسات هسته‌ای ایران را بر عهده دارد، همین موضع را تکرار کرد.

حق‌طلب تصریح کرد که تهدیدها رو به رشد اسرائیل علیه ایران این مخاطره را در پی دارد که «تجدیدنظر در دکترین و سیاست‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و عدول از ملاحظات اعلامی گذشته» اتفاق بیفتد. این یک اظهارنظر تاریخی بود و نخستین بار بود که یک مقام نظامی ایرانی به وضوح در مورد سلاح هسته‌ای اظهارنظر می‌کرد. از آن زمان صحبت در مورد ضرورت بازدارندگی هسته‌ای در رسانه‌های ایرانی، از جمله در رادیو و تلویزیون دولتی، رواج یافته‌است.

با توجه به سلطه کامل حکومت بر رسانه‌های ملی این موضوع احتمالاً نشانه‌ای از تغییر در گفتمان رسمی ایران است. برخی از نمایندگان پارلمان حتی پا را از مباحث فرضی فراتر نهاده‌اند و علناً خواستار ساخت سلاح هسته‌ای شده‌اند.

عوامل و انگیزه‌های تغییر گفتمان

جنگ جاری در غزه که حالا به فراتر از غزه و به‌خصوص لبنان کشیده‌شده‌است، انگیزه کانونی تغییر در گفتمان هسته‌ای ایران است. جنگ به شدت تنش‌ها را میان ایران و اسرائیل تشدید کرده‌ و باعث شده‌است هر دو طرف به صورت روزافزون وارد اقدامات و اظهارات خصمانه علیه یکدیگر شوند. حمایت ایران از حماس و دیگر گروه‌های «محور مقاومت» باعث شده‌است تا تهران در کانون تنش‌های منطقه‌ای قرار بگیرد.

جنگ در عین حال با هدف قرار گرفتن دارایی‌ها، پرسنل و متحدان ایرانی در سراسر منطقه توسط اسرائیل، باعث شده‌است که محدودیت‌های ابزارهای بازدارنده کنونی ایران علنی شود. از زمان اقدام نظامی گسترده ایران علیه اسرائیل در ابتدای ۲۰۲۴، مقام‌های ایرانی از معادله جدید میان ایران و اسرائیل سخن می‌گویند و اعلام می‌کنند که هر گونه حمله علیه منافع ایران در منطقه با واکنش مستقیم از سوی ایران مواجه خواهد شد.

با این حال از آن زمان تاکنون خطوط قرمز ایران چندین بار نقض شده‌است، از جمله با ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران و سید حسن‌نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان در کنار ژنرال عباس نیلفروشان، معاون عملیاتی فرمانده سپاه پاسداران، دو ماه بعد از آن در بیروت. مهم‌ترین تحول از این دست حمله ۲۶ اکتبر اسرائیل به ایران بود که گزارش شده‌است تاسیسات کلیدی مرتبط با برنامه موشکی ایران، سامانه‌های راداری و زیرساخت‌های دفاعی را هدف قرار داد و باعث شد چالش‌های مقابل ایران تشدید شود.

این وقایع نشان می‌دهد که تهدیدها و توانمندی‌های نظامی ایران تاکنون نتوانسته‌است به شکل موثر در مقابل اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند. عزم اسرائیل برای تضعیف جدی حزب‌الله لبنان که مهم‌ترین متحد ایران محسوب می‌شود، نگرانی جدی برای مقام‌های ایرانی است. حزب‌الله و جمهوری اسلامی به لحاظ ایدئولوژیک شدیداً همراستا هستند که باعث می‌شود این اتحاد برای منافع تهران در منطقه بسیار مهم باشد.

لبنان به لحاظ جغرافیایی اهمیت زیادی دارد، چراکه در مرزهای اسرائیل است و همچنین اهرم مستقیمی برای ایران در هرگونه رویارویی با دشمن اصلی‌اش قرار می‌دهد. حزب‌‌الله در عین حال نقش کلیدی در هماهنگی گروه‌های عضو «محور مقاومت» بازی می‌کند. با این حال در مدتی کوتاه حزب‌الله تقریباً تمامی رهبران اصلی خود را در کنار تعداد زیادی از فرماندهان میانی و رده‌پایینش از دست داد.

تهران در طول چهار دهه گذشته سرمایه‌گذاری کلانی برای ایجاد و تقویت حزب‌الله و دیگر گروه‌های غیردولتی انجام داد با این انتظار که این گروه‌ها به عنوان ستون بازدارندگی در مقابل اسرائیل عمل کنند. استراتژی ایران عمدتاً بر مبنای این فرضیه بود که تهدید واکنش غیرمستقیم ایران از طریق این گروه‌ها باعث شود که در مقابل آغاز جنگ مستقیم از سوی اسرائیل علیه ایران بازدارندگی ایجاد شود.

اما سیاست داخلی این روابط را حتی پیش از حمله اسرائیل دچار پیچیدگی‌هایی کرد؛ به‌ویژه اینکه اعضای برخی از گروه‌های عضو شبکه تحت حمایت ایران در کشورهای خودشان به مقام‌های سیاسی رسیدند. هرچند این موضوع باعث شد که این افراد جایگاه خودشان را تقویت کنند، اما نتیجه دیگرش این بود که اثرگذاری آنها در پیشبرد اهداف راهبردی ایران مورد تردید قرار گیرد.

تضعیف توانمندی‌های متحدان منطقه‌ای ایران، به‌ویژه حزب‌الله و حماس در نتیجه حملات نظامی جاری و در حال گسترش اسرائیل، باعث به چالش کشیده‌شدن دکترین بازدارندگی فرامرزی «دفاع از جلو» ایران شد. به‌خصوص اینکه از اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون توانمندی‌های نظامی حماس در غزه به شدت تضعیف شده‌است و حزب‌الله هم با وضعیتی مشابه در لبنان مواجه است.

در نتیجه این تحولات روایت در تهران به این سمت تمایل پیدا کرده‌است که دستیابی به سلاح اتمی بازدارندگی نهایی در مقابل تعرض‌های آینده اسرائیل خواهد بود. تحولات در غزه و سراسر منطقه در عین حال باعث محدود شدن روابط ایران با قدرت‌های غربی شده‌است، به‌ویژه اینکه آنها همچنان از حملات اسرائیل علیه ایران و متحدانش حمایت می‌کنند. دولت‌های غربی و به‌ویژه ایالات متحده آمریکا، برای تهران به عنوان همدست اسرائیل در اقداماتش علیه ایران و متحدانش محسوب می‌شوند.

در این چارچوب اینکه اسرائیل سلاح هسته‌ای در اختیار دارد به اضافه حمایت‌های غرب بیش از پیش باعث افزایش ادراک تهدید از سوی ایران می‌شود. برای ایران، تهدید از یک مسله فرضی پا را فراتر گذاشته‌است، چراکه مقام‌های اسرائیلی تهدید کرده‌اند که در غزه از سلاح‌های هسته‌ای استفاده کنند. این اظهارات مقام‌های اسرائیلی به اضافه فقدان هرگونه خط قرمز برای اسرائیل در به‌کارگیری فناوری‌های نظامی وجود ندارد.

این فقدان خطوط قرمز را می‌توان در واقع انفجار پیجرهایی که توسط اعضای حزب‌الله لبنان استفاده می‌شد، مشاهده کرد. این حمله در عین حال که آسیب استراتژیک جدی به گروه وارد کرد، تلفات عمده غیرنظامی نیز به جا گذاشت.

ادراک روزافزون در ایران این است که ایجاد توازن هسته‌ای تنها مسیر برای ایجاد بازدارندگی هسته‌ای از سوی ایران است. علاوه بر عوامل منطقه‌ای، پویایی‌های جهانی اشاعه هسته‌ای هم در شکل دادن به محاسبات ایران نقش بازی می‌کند. اندیشکده‌های اثرگذار ایرانی مانند شورای راهبردی روابط خارجی، اشاره می‌کنند که هر گونه جنگ در اوکراین باعث شده‌است که بار دیگر رقابت هسته‌ای به کانون روابط قدرت‌های بزرگ جهان به ویژه روسیه و ایالات متحده آمریکا بازگردد.

تعلیق پیمان نیواستارت و گفت‌وگوها در مورد تغییر دکترین هسته‌ای روسیه از جمله احتمال پایین آوردن آستانه استفاده از سلاح هسته‌ای، از جمله عوامل کلیدی تحول در چشم‌انداز هسته‌ای جهان هستند. در همین راستا، ایران پیمان AUKUS میان استرالیا، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا را نیز شاهدی دیگر بر تعهد غرب به تشدید رقابت هسته‌ای و در این مورد به‌خصوص با چین می‌بیند.

گزارشی تازه از موسسه بین‌المللی پژوهش صلح استکهلم (SIPRI) نشان می‌دهد که چین اخیراً زرادخانه هسته‌ای خود را بیش از هر زمان دیگر توسعه داده‌است که نشان می‌دهد پویایی‌های اشاعه هسته‌ای در منطقه اقیانوس آرام در حال تغییر است. سیاستگذاران ایران با دقت این تحولات را که می‌تواند به شکل جدی بر اهداف استراتژیک آنها اثر بگذارد، دنبال می‌کنند.

در عین حال نمی‌توان از فشار اقتصادی و تحریم‌های غرب علیه ایران نیز به سادگی گذشت. خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ در دوران دونالد ترامپ، باعث شد تا ایران اقدام‌های تلافی‌جویانه‌ای در پیش بگیرد و به بهانه‌ای برای توسعه برنامه هسته‌ای ایران تبدیل شد. به‌رغم وعده‌های اولیه جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا برای بازگشت به برجام، این تلاش‌ها بی‌سرانجام باقی ماند و نه‌تنها تحریم‌های آمریکا علیه ایران باقی ماند، بلکه به دلایل مختلف شدت گرفت.

این شرایط باعث شد تا عده‌ای در ایران اینگونه استدلال کنند که ایران در شرایطی که عملاً سلاح هسته‌ای در اختیار ندارد، اما هزینه‌های مرتبط با آن را پرداخت می‌کند. احمد بخشایش‌اردستانی، یکی از نمایندگان پارلمان ایران در مصاحبه‌ای سرخوردگی خود را اینگونه نشان داد که «نه برجام احیا می‌شود و نه بمب اتم داریم، اما به اندازه یک کشور دارای بمب اتم... متحمل تحریم هستیم. من از شما می‌پرسم آیا این وضعیت عقلانی است؟» افزایش نارضایتی‌ها بابت لغو نشدن تحریم‌ها و بهبود نیافتن وضعیت اقتصادی باعث شده‌است تا این استدلال که از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای به عنوان یک جایگزین منطقی حمایت می‌کند، طرفداران بیشتری پیدا کند.

سناریوها و دلالت‌های آینده

جمیع عوامل ذکرشده در بالا در کنار هم به این فهم در میان برخی از محافل ایران کمک می‌کند که امکان‌پذیری و ضرورت ساخت سلاح‌های هسته‌ای افزایش یافته‌است. با این حال اساسی‌ترین عاملی که می‌تواند بر تصمیم نهایی ایران برای تسلیحاتی کردن برنامه هسته‌ای تاثیر بگذارد، ادراک ایران از تهدید است. در ماه‌های پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، رهبران ایران نسبت به تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی خوش‌بین بودند.

دلیل این خوش‌بینی فشار دیپلماتیک بین‌المللی بر اسرائیل و فشار نظامی از سوی اعضای «محور مقاومت» بود. آنها امیدوار بودند که این شرایط باعث ایجاد تحولی در توازن قدرت منطقه‌ای به نفع ایران و متحدانش شود. اما این خوش‌بینی به خصوص پس از حملات بی‌سابقه اسرائیل علیه حزب‌الله و گسترش تهاجم نظامی به لبنان، به تدریج محو شده‌است.

در عین حال روشن شده‌است که فشار دیپلماتیک تقریباً هیچ اثری بر رویکرد نظامی و امنیتی اسرائیل ندارد. تثبیت وضعیت پس از هفت اکتبر که در آن اسرائیل بر ایران و متحدان منطقه‌ای‌اش تفوق پیدا کرد، می‌تواند آثاری فراتر از نابودی بازدارندگی غیرمتقارن ایران بر جا بگذارد. هرگونه پیروزی اسرائیل در جنگ (به هر شکلی که تعریف شود) می‌تواند برای دولت‌های عربی انگیزه ایجاد کند تا مجدداً همکاری‌شان را با اسرائیل از سر بگیرند.

چنین تحولی در کنار آسیب به اعتبار نظامی و سیاسی ایران باعث می‌شود سناریویی عملی شود که ایران همیشه از آن بیم داشت: ائتلاف میان اعراب و اسرائیل. به‌رغم تعامل جاری دیپلماتیک میان ایران و کشورهای عربی، ایجاد ائتلافی میان اعراب و اسرائیل، باعث می‌شود که ادراک ایران نسبت به تهدید در منطقه به شدت افزایش پیدا کند.

این تحولات احتمالاً باعث تقویت موضع آن دسته از افراد درون ایران خواهد شد که تبلیغ می‌کنند سلاح هسته‌ای «ابزار بازدارندگی نهایی» است. اما تصمیم برای رفتن به سمت سلاح هسته‌ای برای ایران تصمیم ساده‌ای نخواهد بود. نظارت گسترده آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در کنار نفوذ عمیق نهادهای اطلاعاتی اسرائیل درون ایران، که از اقدام‌های خرابکارانه و ترور سال‌های اخیر مشهود است، نشان می‌دهد که هرگونه تلاش برای فرار هسته‌ای از سوی ایران به سرعت شناسایی خواهد شد. در چنین شرایطی اسرائیل و احتمالاً آمریکا بلافاصله به اقدام پیشدستانه متوسل خواهند شد.

با توجه به این مخاطره‌ها، ایران ممکن است تصمیم بگیرد از رویکرد تدریجی استفاده کند، در این رویکرد ایران به تدریج توانمندی غنی‌سازی خود را افزایش می‌دهد، بدون اینکه دسترسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را قطع کند یا اینکه از پیمان عدم اشاعه (NPT) خارج شود. این استراتژی می‌تواند زمان مورد نیاز برای فرار هسته‌ای را کاهش دهد و در عین حال فرصت کافی برای تولید دیگر عناصر ضروری تسلیحات هسته‌ای مانند سامانه‌های نقلیه و ساختارهای فرماندهی و کنترل داشته‌باشد.

در این سناریو ایران به یک کشور کاملاً در آستانه تبدیل می‌شود که تحلیل‌گران ایرانی به آن «بازدارندگی هسته‌ای پنهان» نام داده‌اند. به عبارت دیگر ایران از ظرفیت در آستانگی و توانمندی رو به رشدش برای تسلیحاتی کردن برنامه هسته‌ای برای بازداشتن طرف‌های خارجی از حمله به زیرساخت‌های غیرنظامی و هسته‌ای‌اش استفاده می‌کند. اگر قرار باشد چنین حمله‌ای اتفاق بیفتد، تهران به سرعت گام‌های نهایی را بر می‌دارد و سلاح هسته‌ای می‌سازد.

سناریوی دوم این است که ایران منتظر حمله نماند و پیش‌دستانه ابتکار ساخت سلاح هسته‌ای را در دست بگیرد. در شرایطی که این سناریو ریسک حمله پیش‌دستانه به تاسیسات هسته‌ای ایران را در پی دارد، اما اگر رهبران ایران تصور کنند که چنین حمله‌ای ناگزیر است، آنگاه اینگونه نتیجه خواهند گرفت که ساخت سلاح هسته‌ای گزینه‌ای منطقی‌تر است.

محسن رضایی، فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از فرماندهان ارشد کنونی این نهاد به تازگی گفته‌است که اسرائیل پس از لبنان به سوریه و عراق و احتمالاً ایران حمله خواهد کرد. این اظهارنظر نشان‌دهنده سطح اضطرار و ادراک فوریت تهدید است که باعث می‌شود به تصمیم ایران در تسلیحاتی کردن برنامه هسته‌ای شتاب داده‌شود.

سومین سناریو می‌تواند شامل رویکرد جدید دیپلماتیک از سوی تهران باشد. مقام‌های ایرانی به‌ویژه مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، به تازگی تمایل و آمادگی خود را برای از سرگیری گفت‌وگوهای دیپلماتک با کشورهای غربی، به‌ویژه در مورد پرونده هسته‌ای، ابراز کرده‌اند. هرچند تمایل ایران به دیپلماسی جدید نیست و رئیس‌جمهور پیشین ایران، ابراهیم رئیسی مکرراً بر علاقه ایران به تلاش‌های دیپلماتیک جهانی و منطقه‌ای تاکید کرده‌بود، اما این بار ایران از تمایل خود برای فراتر رفتن از پرونده هسته‌ای و وارد شدن به مجموعه‌ای گسترده‌تر از موضوع‌های سیاسی و امنیتی سخن می‌گوید.

برای مثال سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران اواخر سال ۲۰۲۴ در حاشیه سفرش به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اشاره کرد که در گفت‌وگوهایش با همتایان اروپایی در مورد مسائل مختلفی از جمله اوکراین و لبنان تبادل نظر کرده‌است. او در عین حال هشدار داده‌بود که «هیچ راه دیگری برای کسب اطمینان از صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای ایران، غیر از مذاکره وجود ندارد.»

در واقع ایران به دنبال این است که از برنامه پیشرفته هسته‌ای خود و تهدید ضمنی تسلیحاتی کردن این برنامه به عنوان اهرمی برای امتیازهای بیشتر مذاکره، از جمله احتمالاً تضمین‌های امنیتی در منطقه، استفاده کند. اما این رویکرد پیچیدگی‌های فراوانی دارد. مشخص نیست ایران در حال حاضر آمادگی دارد یا می‌تواند چه امتیازاتی بدهد.

بازگشت ایران به محدودیت‌های تعیین‌شده در برجام برای غنی‌سازی اورانیوم عملاً باعث می‌شود که ایران نتواند به بازی آستانه هسته‌ای ادامه بدهد؛ مسئله‌ای که احتمالاً در تهران با مخالفت‌های جدی مواجه خواهد شد. نوع و مفاد توافق منطقه‌ای که نگرانی‌های امنیتی ایران را برطرف کند هم به‌خصوص با توجه به تشدید ادراک تهدید ایران از سوی اسرائیل و این واقعیت که کشورهای غربی به‌ویژه ایالات متحده توانمندی یا اراده محدودی برای اثرگذاری بر جنگ اسرائیل در غزه و منطقه دارند، نامشخص است.

تشدید تنش‌های اخیر میان ایران و اسرائیل که با حملات مستقیم آنها به یکدیگر وارد فاز جدیدی شد، باعث شده‌است که ریسک حمله اسرائیل به زیرساخت‌های اتمی ایران به شدت افزایش یافته‌است. هرچند حمله ۲۶ اکتبر ۲۰۲۴ از سوی اسرائیل انحصاراً به تاسیسات نظامی انجام شد، اما انتخاب استراتژیک حمله به سامانه‌های پدافند هوایی و راداری نشان می‌دهد که ممکن است این حمله پیش‌زمینه‌ای برای یک حمله وسیع‌تر به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران باشد. چنین واقعه‌ای لاجرم محاسبات هسته‌ای ایران را تغییر می‌دهد و بهانه‌های لازم را برای برداشتن گام‌های نهایی به سمت تسلیحات هسته‌ای در اختیار تهران قرار می‌دهد.

نتیجه‌گیری

از آغاز بحران هسته‌ای ایران در سال ۲۰۰۳ تاکنون مقام‌های ایرانی به صورت پیوسته بر ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای کشور تاکید کرده‌اند و هرگونه اراده برای ساخت تسلیحات هسته‌ای را تکذیب کرده‌اند. این موضع‌گیری به لحاظ رسمی کاملاً پابرجا مانده‌است و به کرات اظهار می‌شود. اما بیرون از روایت رسمی حکومت، شاهد تغییر روزافزون و محسوس گفتمان هستیم.

به نظر می‌رسد این تغییر که عمدتاً از طریق رسانه‌های دولتی و شخصیت‌های برجسته سیاسی اظهار می‌شود، تلاشی با هدف آماده کردن افکار عمومی کشور برای تغییر دکترین هسته‌ای باشد. اینکه این تغییر رخ دهد یا نه، به عوامل مختلفی بستگی دارد که مهم‌ترین عوامل را می‌توان ادراک تهدید از سوی تهران و نتیجه تعامل دیپلماتیک میان تهران و غرب برشمرد. در این چارچوب نتیجه انتخابات اخیر آمریکا و تغییر دولت در این کشور می‌تواند یک عامل تعیین‌کننده باشد.

انتخاب مجدد دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور با توجه به سابقه او در به کارگیری سیاست «فشار حداکثری» در قبال ایران می‌تواند تنش‌ها را تشدید کند و شتاب حرکت ایران را به سمت تسلیحاتی‌سازی برنامه هسته‌ای بیشتر کند. از یک سو ایران ممکن است استدلال کند که حتی پیش از آغاز به کار رسمی دونالد ترامپ، ایران باید تسلیحاتی‌سازی برنامه هسته‌ای را آغاز کند تا موضع خود را در مقابل دولت بعدی آمریکا تقویت کند.

از سوی دیگر حمایت شدید ترامپ از اسرائیل و به‌ویژه دولت نتانیاهو می‌تواند اسرائیل را برای حمله تاسیسات هسته‌ای ایران جسورتر کند؛ چنین اقدامی می‌تواند آخرین محرک لازم برای قطعی کردن عزم حکومت ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای باشد.

ترجمه: شهاب شهسواری

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
یادداشت
آخرین اخبار