توازن در سیاست سودانی
تحول دیدگاه کشورهای منطقه و افزایش منافع اقتصادی قدرتهای جهانی باعث شدهاست که چشمانداز اقتصادی منطقه خاورمیانه ارتقا پیدا کند و دیدگاههای اقتصادی جایگزین دیدگاههای امنیتی شود. این تحولات اثر چشمگیری بر سیاست داخلی و خارجی عراق بر جا گذاشتهاست. این تحولات باعث افزایش ثبات و آرامش در عراق شده که در نهایت رضایت نسبی در بین جریانهای سیاسی از عملکرد دولت سودانی ایجاد کردهاست.
عراق در دو سال اخیر تحت تاثیر مجموعه شرایط داخلی و منطقهای به ثبات نسبی رسیدهاست. این دوره ثبات با دوران نخستوزیری محمد شیاع سودانی همزمان شدهاست.این همزمانی دو دسته عامل بنیادین دارد. دسته نخست را میتوان عوامل داخلی دانست.
در نگاه نخست احزاب، طوایف و گروههای سیاسی تا حدود زیادی تلاش کردهاند از کشمکشهای جناحی اجتناب کنند. در طول این دوران کمتر شاهد ایجاد چالش و معارضه از سوی برخی گروهها مانند جریان صدر بودیم. آغاز به کار دولت سودانی با کنارهگیری صدر از سیاست همراه شد و جریان صدر در این مدت مستقیماً درگیر فعالیتهای سیاسی در عراق نبود.
به نظر میرسد دیگر جریانهای سیاسی عراق از جمله کردها، گروههای اهل سنت و جریانهای شیعی که حامی سودانی بودند، دوره جدید را آغاز کردند. از جمله دلایل آغاز این عصر جدید عبور عراق از بحرانهای عمیق امنیت داخلی و گذار به ایجاد دولتی بود که بتواند فراتر از جناحبندیها در مسیر بهبود شرایط داخلی حرکت کند. با اینکه عراق هنوز در مسیر بازسازی کامل قرار نگرفتهاست، اما تغییراتی که در سیاست خارجی عراق ایجاد شد، باعث حرکت به سمت تقویت همکاریها و روابط منطقهای شد.
در این دوران بغداد نگاه خود را به رابطه با کشورهای عربی متحول کردهاست و نوع نگاهش را به رابطه با ترکیه تغییر دادهاست. به نظر میرسد که عراق توانستهاست در این دوران در سیاست خارجی خودش توازن ایجاد کند. دسته دوم عوامل را میتوان در عوامل ثباتساز منطقهای مشاهده کرد. نوع نگاه همسایگان عراق به روند تحولات این کشور تغییر کردهاست و تغییر برخی اولویتهای سیاستهای خارجی قدرتهای اثرگذار منطقهای بر مسائل عراق مؤثر بود. برای مثال در دو سال گذشته شاهد تحولات مهمی در سیاست خارجی عربستان سعودی و کشورهای جنوب خلیجفارس بودیم.
سیاست خارجی این کشورها در مسیر نوعی همکاری منطقهای حرکت کردهاست. در عربستان سعودی، تغییر نگاه بنسلمان و تلاش او برای تنظیم سیاست خارجی با هدف کمک به اهداف اقتصادی و توسعهای عربستان سعودی در چارچوب برنامه چشمانداز ۲۰۳۰ در عملکرد منطقهای ریاض مؤثر بود. ریاض تلاش کردهاست تا چهره متفاوتی را از عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه عرضه کند و محمد بنسلمان در دو سال گذشته از سیاستهای بحرانآفرین و چالشزای گذشتهاش کوتاه آمدهاست و روابط خودش را با کشورهای منطقه بهبود بخشیده و حتی در مورد ایران و ترکیه اقدام به عادیسازی روابط دیپلماتیک کردهاست و عربستان سعودی را در مسیر جذب سرمایههای خارجی و وارد کردن در مسیر توسعه قرار دادهاست.
تغییر نگرش عربستان باعث شدهاست که اثرگذاری ریاض در مسائل داخلی عراق و همچنین روابط دو کشور دچار تحول جدی شود. مثال دیگر سیاست خارجی ترکیه است. هرچند برخی اقدامهای نظامی و توسل به زور در مناطق شمالی عراق توسط ترکیه همچنان استمرار دارد، اما نگاه ترکیه به توسعه همکاریهای اقتصادی با عراق جلب شدهاست. ترکیه اخیراً علاقه زیادی به پیوستن به کریدور «جاده توسعه» برای اتصال به بندر بصره و بندر فاو و از آن طریق به خلیج فارس، قطر و امارات نشان دادهاست.
ترکیه هم اولویتهای سیاست خارجی خود را در سالهای اخیر تغییر دادهاست و تلاش میکند مسیر همکاری با عراق و کشورهای جنوب خلیجفارس را در پیش بگیرد و برخی سیاستهای تقابلی پیشین را کنار بگذارد.
در مجموع میتوان گفت تقابلهای منطقهای که بهخصوص به دلیل بحران داخلی سوریه پدید آمدهبود، تا حد زیادی فروکش کرده و این باعث شدهاست که شرایط منطقه به سمت یک موازنه جدید حرکت کند. در عرصه بینالمللی بازیگران دیگر هم تلاش میکنند ماهیت همکاری خود را با کشورهای خلیج فارس و خاورمیانه تغییر دهند. چین و روسیه بیش از پیش وارد همکاریهای اقتصادی در منطقه شدهاند و منافع بیشتری در منطقه دارند.
تحول دیدگاه کشورهای منطقه و افزایش منافع اقتصادی قدرتهای جهانی باعث شدهاست که چشمانداز اقتصادی منطقه خاورمیانه ارتقا پیدا کند و دیدگاههای اقتصادی جایگزین دیدگاههای امنیتی شود. این تحولات اثر چشمگیری بر سیاست داخلی و خارجی عراق بر جا گذاشتهاست. این تحولات باعث افزایش ثبات و آرامش در عراق شده که در نهایت رضایت نسبی در بین جریانهای سیاسی از عملکرد دولت سودانی ایجاد کردهاست.
چالشهایی که در گذشته باعث اخلال در مسیر حکمرانی در عراق میشد و اعتراضهای گسترده داخلی را در کنار ناامنیهای ناشی از تنشهای نظامی و تروریستی دامن میزد، فروکش کردهاست. این شرایط به بهبود تصمیمگیریهای داخلی در عراق کمک کردهاست. سودانی اولویت خود را بهبود شرایط اقتصادی عراق، بهرهگیری از فرصتهای اقتصادی منطقهای و بینالمللی اعلام کردهاست.
در دوره اخیر فرصت مجددی به بهبود روابط میان بغداد و اربیل دادهشدهاست، هرچند کاهش تنشها میان بغداد و اقلیم کردستان عراق از دوره مصطفی کاظمی آغاز شدهبود.
با گفتوگوها و رفت و آمدهایی که میان بغداد و اربیل شکل گرفتهاست دو طرف در مسیر اعتماد متقابل حرکت میکنند و این موضوع نیز باعث شدهاست که آرامش بیشتری در مسائل داخلی عراق شکل بگیرد. البته نمیتوان به شکل قاطع گفت که همه این شرایط با ثبات باقی خواهد ماند، چراکه جریانهای سیاسی عراق همواره در یک خط سیر مستقیم حرکت نمیکنند و چالشها بین آنها فراز و فرودهای زیادی دارد که با هر جرقهای امکان بازگشت تنشها و بحرانهای سیاست داخلی عراق وجود دارد.
علاوه بر تمام عوامل فوقالذکر باید به این نکته نیز اشاره کرد که سیاست آمریکا، بهعنوان یک بازیگر مهم در مسائل عراق، دچار تحول شدهاست. تمرکز واشنگتن بیش از هر چیز در دو سال گذشته معطوف به جنگ اوکراین بود و به همین دلیل سیاستهای تقابلگرایانه آمریکا در مناطق دیگر تا حد زیادی کاهش پیدا کردهاست.