| کد مطلب: ۹۹۰۸
ماده ۱۶ ریشه تمام مشکلات

ماده ۱۶ ریشه تمام مشکلات

سپیده علیزاده مدیرعامل موسسه نور سپید هدایت ریشه تمام مشکلات در دستورالعمل ماده ۱۶ یا همان درمان اجباری اعتیاد است. زمانی‌که تمایل فرد برای بهبود زندگی‌‌اش در

sepideh alizadeh

سپیده علیزاده

مدیرعامل موسسه نور سپید هدایت

ریشه تمام مشکلات در دستورالعمل ماده 16 یا همان درمان اجباری اعتیاد است. زمانی‌که تمایل فرد برای بهبود زندگی‌‌اش در نظر گرفته نشود و بخواهیم با اجبار، او را در مسیری قرار دهیم که تمایلی به آن ندارد و توجیه نشده است، اعتماد آن فرد به کل سیستم از بین می‌رود و به همین دلیل به طور مداوم به فرار و پنهان‌شدن و زندگی‌های زیرزمینی با بدترین امکانات و ناسالم‌ترین روش‌ها فکر می‌کند و تمام دغدغه‌اش این می‌شود که دستگیر نشود، حتی به قیمت آسیب‌زدن به خود و دیگران تا در اولین فرصت، درها باز شود و مصرف را شروع کند. سال‌های‌سال دلسوزان حوزه اعتیاد و حتی کارشناسان اعلام کرده‌اند که این روش درمان، یک سیکل معیوب و اشتباه است و هرچقدر به جلو می‌رود، شرایط نامطلوب‌تری ایجاد می‌کند. این اولین‌بار نیست که شاهد وقوع اتفاقات تلخ مانند آنچه در کمپ ترک اعتیاد لنگرود رخ داد، هستیم. ما همواره می‌بینیم که داخل کمپ‌ها اتفاقات ناگواری می‌افتد هرچند هیچ‌وقت به این شدت نبوده است. توهین، شکنجه و تحقیر کم‌وبیش در کمپ‌ها دیده می‌شود و نیاز به بررسی دقیق دارد. من هم خبر‌‌آتش‌سوزی کمپ ترک اعتیاد لنگرود را در شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های خبری دنبال کردم، نمی‌دانم که دقیقاً این کمپ مجوز فعالیت داشته یا خیر. اگر افراد با تمایل خودشان به این کمپ می‌رفتند و با هزینه شخصی درمان می‌شدند قطعاً این کمپ ماده 15 یعنی درمان اقامتی، اختیاری و داوطلبانه بوده است. اما سوالی که مطرح می‌شود این است که اگر ماده 15 بوده، چرا درهای آن قفل بود و آیا سیاست‌های غلط ماده 16 یا همان ترک اجباری برای آن اجرا می‌شد؟ باید گفت که بنا به تجربه‌ کاری مدیریت کمپ که سال‌ها قبل داشته‌ام، متاسفانه این رسم نامعقول رایج است که اغلب مراکز نگهداری شبانه‌روزی، شب‌ها درها را قفل می‌کنند. این اقدام هم معمولاً از این جهت انجام می‌شود که می‌گویند کسی ناغافل فرار نکند و مرکز آرام باشد، گاهی اقدامی تنبیهی است و گاهی هم برای اینکه کسی مزاحم پرسنل نشود. البته این روش کاملاً اشتباه است و مسئولان کمپ‌های داوطلبانه با توجیه مددجویان باید در آنها تمایل به پاک ماندن و دوری از مواد را ایجاد کنند. از سوی دیگر معمولاً در این کمپ‌ها، مدیر یا مسئول کمپ، تنها یک نفر را امین خود می‌کند و تمام کلیدها را در اختیارش قرار می‌دهد؛ حالا به‌هردلیلی اگر آن فرد در دسترس نباشد، فاجعه‌ای شبیه آنچه در لنگرود رخ داد‌، می‌افتد. نکته دیگر اینکه اغلب مدیران داخلی این کمپ‌ها یا پرسنل آن، از همیاران یا افرادی انتخاب می‌شوند که خودشان سابقه مصرف داشته‌ و اکنون قطع مصرف کرده و بهبود یافته‌اند. یعنی در این مراکز کمتر از افراد متخصص و آگاه به‌صورت شبانه‌روزی استفاده می‌شود. حالا به همه اینها نبود امکانات استاندارد را هم باید اضافه کرد. سازمان بهزیستی به مراکزی مجوز می‌دهد که استانداردهایی را رعایت کرده باشند، مثلاً نصب دوربین مداربسته، کپسول آتش‌نشانی، داشتن نیروی انسانی پزشک، روانشناس و... الزامی است، اما گاهی این مراکز بعد از گرفتن مجوز، حین اجرای فعالیت، شرایط را تغییر می‌دهند و ضروریات را خیلی جدی نمی‌گیرند. در خبرها خواندم که کمپ لنگرود از طریق شعله‌های بخاری دچار حادثه شده که احتمال می‌رود از سیستم گرمایشی استاندارد و مناسب استفاده نشده است. گاهی حتی آ‌تش‌سوزی زمانی رخ می‌دهد که یکی از افراد همان کمپ‌ در تلاش برای فرار، جایی را آتش‌ بزند تا در باز شود و امکان رهایی به‌وجود آید. این اتفاق جزو مسائل پرریسک در مراکز شبانه‌روزی و اقامتی شناخته می‌شود. کمپی که از سازمان بهزیستی مجوز داشته باشد، باید از سوی کارشناسان همان سازمان هم مورد بازرسی دوره‌ای قرار گیرد. در ارتباط با این کمپ هم باید بررسی شود که پیش از این چه گزارش‌های کارشناسی‌ای درباره آن وجود داشته و چه ایرادات و تخلفاتی داشته است. بنابراین نمی‌توان بدون بررسی‌های دقیق درباره چنین موضوعی اظهارنظر کرد اما به‌طورکلی، مسئله این است که وضعیت اعتیاد در کشور ما رو به جلو و ساماندهی‌‌شده نیست. اخیراً هم با سرعت در حال پس‌رفت هستیم و به‌جای مقابله با اعتیاد، با معتادان مقابله می‌شود. در سال‌های گذشته به جای جرم‌زدایی از اعتیاد، همواره معتادان به‌عنوان مجرم شناخته شده‌اند، درحالی که جامعه و مسئولان در شیوع اعتیاد و درگیرشدن افراد با انواع مواد، نقش داشته‌اند و باید مسئولیت اجتماعی خود را در برابر این موضوع ایفا کنند. حالا به همه این موارد که گفته شد، باید انگ و تبعیضی که جامعه در قبال این افراد دارد را هم اضافه کرد، زیرا سال‌ها آموزش درستی به مردم داده نشده و این مهم‌ مورد اهمال بوده است. آیا واقعاً اگر جای این 32 معتاد، خدای ناخواسته 32 دانش‌آموز یا سالمند جان‌شان را از دست می‌دادند، باز هم واکنش‌ها به این صورت بود؟ در شبکه‌های اجتماعی شوخی‌های بسیار زشتی با این موضوع می‌شود، زیرا فوت‌شدگان، معتاد بوده‌اند در‌حالی‌که این افراد خودشان عزیزان یک خانواده بوده‌اند، پدران کودکانی بوده‌اند و حق طبیعی‌شان بود که از یک سیستم درمانی سالم و شرایط استاندارد استفاده کنند. همه اینها در شرایطی است که ارائه راهکار پیشگیرانه درخصوص افزایش تمایل به مصرف مواد، مخصوصاً مواد محرک به‌ویژه در میان جوانان، اولویت سازمان‌های مدعی و متولی اعتیاد نیست. آنها سال‌ها یک شیوه درمانی یعنی همان ماده 16 را پیش گرفته‌اند و ظاهراً قسم خورده‌اند تنها از این روش استفاده کنند ولو اینکه همه کارشناسان هم با آن مخالفت کنند.به طور کلی راه‌اندازی مراکز اقامتی برعهده موسسات انتفاعی است و می‌تواند منفعت مالی هم برای مجری داشته باشد. هزینه خرید یا اجاره مراکزی که با استانداردهای بهزیستی هم‌خوانی داشته باشد، زیاد است و تأمین استانداردها، تجهیزات و به‌کارگیری نیروی انسانی هم قطعاً هزینه‌های بالایی دارد، اما می‌بینیم که این مراکز تاسیس می‌شوند که می‌توان پیش‌بینی کرد بدون منفعت مالی افراد، این مراکز را دایر نمی‌کنند. اغلب راه درآمدی‌شان هم خانواده‌ها هستند. پولی تحت عنوان سنت به‌عنوان شهریه دوره‌های بیست‌و‌یک روزه از خانواده معتادان گرفته می‌ِشود. اگر خانواده‌ای پول نداشته باشد، برای یافتن کمپی که به صورت رایگان به عضو معتادش خدمات ارائه دهد، با مشکلات متعدد مواجه است. هرچند بهزیستی هر استان، کاربرگ‌هایی به‌عنوان سهمیه برای نگهداری، ترک و درمان معتادان بی‌بضاعت در نظر گرفته اما اغلب فرآیند پذیرش مددجویان در کمپ‌ها به‌صورت رایگان، چالش‌هایی دارد.

دیدگاه

ویژه جامعه
آخرین اخبار