رزیدنتی تحقیر تمامعیار
وقتی دوستان ما وارد دوران رزیدنتی میشدند، فکر میکردند در محیطی آموزشی و حرفهای قرار میگیرند که تواناییهایشان را رشد میدهد و فرد را برای خدمت بهتر به بیماران آماده میکند اما تجربه امروز پزشکان جوان، چیزی فراتر از آموزش است؛ این دوران گاهی به یک شکنجه تمامعیار تبدیل میشود.
وقتی دوستان ما وارد دوران رزیدنتی میشدند، فکر میکردند در محیطی آموزشی و حرفهای قرار میگیرند که تواناییهایشان را رشد میدهد و فرد را برای خدمت بهتر به بیماران آماده میکند اما تجربه امروز پزشکان جوان، چیزی فراتر از آموزش است؛ این دوران گاهی به یک شکنجه تمامعیار تبدیل میشود. من بارها شاهد بودهام که رزیدنتها زیر فشار کاری خرد میشوند، بدون استراحت کافی، بدون احترام، با حداقل امکانات و دریافتیای که فقط کفاف بقا را میدهد، نه زندگی واقعی.
گاهی تصاویری از غذاهایی که بعد از شیفتهای طولانی به رزیدنتها داده میشود، قلبم را میسوزاند. این تنها خستگی جسمی نیست؛ این تخریب روح و انگیزه انسان است. وقتی پزشکان جوان روزانه با چنین فشارها و تحقیرهایی مواجهاند، سلامت روان و انگیزه حرفهای آنها بهشدت آسیب میبیند.
از نگاه من، این مشکل صرفاً فردی نیست. این یک مسئله ساختاری است که کیفیت خدمات سلامت عمومی را تهدید میکند. پزشکان تحقیرشده و خسته، نهتنها قادر به ارائه مراقبت انسانی و دقیق نیستند، بلکه انگیزهای برای ماندن در حرفه یا توسعه مهارتهای خود نیز ندارند. این بحران نهادی میتواند پیامدهای گستردهای برای نظام سلامت و اعتماد عمومی به پزشکان داشته باشد.
برای تغییر این شرایط، نیاز به اصلاحات جدی در ساختار رزیدنتی و سیاستهای حمایتی داریم. ایجاد ساعات کاری متعادل، حمایت روانی و مالی و فراهمکردن حداقل استانداردهای انسانی برای زندگی روزمره رزیدنتها، نهتنها یک حق انسانی است، بلکه سرمایهگذاری روی کیفیت و آینده نظام سلامت کشور است.
امید من این است که نسل جدید پزشکان بتوانند دوران رزیدنتی را نه بهعنوان شکنجه، بلکه بهعنوان فرصت رشد حرفهای و تجربهای ارزشمند تجربه کنند. تا زمانیکه فشار و تحقیر ادامه دارد، نمیتوان انتظار داشت که پزشکی توانمند و باانگیزه، آماده خدمت به جامعه شود و با خالیماندن رزیدنتی رشتههای اصلی، دودستی یکبحران را به نسلهای بعد منتقل میکنیم که هرچقدر هم تلاش کنند، نمیتوانند برای عوارض آن چارهای پیدا کنند.