سیاهنمایی یا گزارش اجتماعی؟
همین چند جمعه قبل؛ برای دومین سالگرد رفتن شیده لالمی، در انجمن صنفی روزنامهنگاران بودیم. من و الناز، وقتی برای صحبت به پشت تریبون رفتیم، حرفهایمان با یاد نیل

زهرا مشتاق
گزارشگر اجتماعی
همین چند جمعه قبل؛ برای دومین سالگرد رفتن شیده لالمی، در انجمن صنفی روزنامهنگاران بودیم. من و الناز، وقتی برای صحبت به پشت تریبون رفتیم، حرفهایمان با یاد نیلوفر حامدی و الهه محمدی شروع شد. اگر گفتن از آنها برای من دین بود، برای او فراتر از هر چیز، وظیفه خواهرانگی نیز بود. صدایش نلرزید و رسا و قدرتمند از خواهرش و روزنامهنگاران دربند گفت که جز انجام وظایف حرفهای، هیچ کار دیگری نکردهاند و همه ما که آن روز مخاطبش بودیم، میدانستیم که او تا چه اندازه درست میگوید. روزنامهنگاری بهخصوص روزنامهنگاری اجتماعی، در این سالها و در این سرزمین، به یکی از سختترین و پرخطرترین حرفهها تبدیل شده است. خبرنگارانی که برای انجام وظایف معمول خود، اغلب دچار جدیترین مشکلات قابل تصور میشوند. چون آنها به نوشتن درباره موضوعاتی میپردازند که نشاندهنده بسیاری از بیکفایتیهاست. رشتهای تلخ از ناهنجاریهای اجتماعی که هر سرش را که بگیری، نشاندهنده بیمسئولیتی کسانی است که در آن حوزه، سمت و بروبیایی داشتهاند، حقوقهای نجومی گرفتهاند و بهجای دانش و تخصص، رانت و تعهد به بالادستیهای خود داشتهاند و بدیهی است که در چنین بستری، خبرنگاران حوزه اجتماعی، مدام در معرض خطرات جدی باشند. الناز و خواهرش الهه محمدی و دهها روزنامهنگار بازداشتی دیگر نیز، تنها جرمشان نوشتن و انعکاس مشکلات است. آنها میگویند سیاهنمایی، ما میگوییم گزارش اجتماعی. گزارشهایی که آئینه تمامنمای دردهای شهروندان جامعهای است که در کشور خود، دچار مرزهای خودی و غیرخودی شدهاند. گزارشهایی مملو از آماری که نشاندهنده کاستیها و سوءمدیریتهای بسیار است، نه قلب واقعیت که بیان واقعیتهایی است که تجربه زیسته همه ماست. آنها که روزنامهنگاران را بزرگترین دیوار و سدراهشان میدانند، بدانند که ما سد نیستیم. ما رودخانههایی جاری و قدرتمند برای شستن و عبور رنجها هستیم.