تیغ تخریب بر گردن پناهگاه
گزارش هممیهن از یک محل نگهداری سگهای بدون صاحب که در آستانه تخریب و تعطیلی استاز سال ۹۸، ۴۰۰ سگ در پناهگاه سوهانک نگهداری میشوند

گزارش هممیهن از یک محل نگهداری سگهای بدون صاحب که در آستانه تخریب و تعطیلی استاز سال 98، 400 سگ در پناهگاه سوهانک نگهداری میشوند
روزِ «خانم سزاوار» با حرکت به سمت ارتفاعات سوهانک و گذر از دروازهای زنگزده به سمت شیب تند خاکی شروع میشود و در میان درهای با 400 سگ، به پایان میرسد؛ درهای که مشتی است میان جنگل. درختهای اول پائیز، بیجانند. برگها در جدال با ماندن و رفتن، با تکانی فرو میریزند و خاطرات تابستان را دفن میکنند. تا پایینترین محدوده جنگلهای سوهانک خبری از سگ نیست. سر و کله آنها در پیچ آخری که به «خانه» هزار متریشان میرسد، پیدا میشود. صدای لاستیکهای پراید قدیمی که خسته و کوفته روی تپههای خاکی کشیده میشود، گوشها را عمود میکند روی تنشان. پاها جلوتر از بدنهای زرد و سیاه و سفید در میدان رقابتی نابرابر در مسیری خاکی و پرشاخ و برگ، از اختیارشان خارج میشود. خانم سزاوار، تنها آشنای آنها در این منطقه جنگلی است، در پناهگاه محبوبشان.
پناهگاه سوهانک، در میان شهرکهای سوهانک، قائم و محلاتی و لاله نشسته. شهرک لاله نزدیکترین محل مسکونی به پناهگاه است، مسیر پیاده از پناهگاه تا شهرک لاله، 30 دقیقه است و برای سگها 15 دقیقه. از سال 98، جمعیت سگهای این پناهگاه به 400 قلاده رسیده و حالا خبر آمده که قرار است تیشه به ریشه این خانه زده شود. اداره منابع طبیعی شمیرانات به دستور مقام قضایی حکم تخریب دارد و ساکنان باید محل را ترک کنند. کجا؟ کسی نمیداند.
چرا تخریب؟
ماجرا از زمانی شروع شد که قوه قضائیه خطاب به شهرداری منطقه یک تهران، رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، اداره حفاظت از محیط زیست استان تهران، سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران و همچنین دامپزشکی استان تهران، نامهای نوشت. در بخشی از این نامه آمده بود:«عدهای با انجام ساختوساز اقدام به ساخت مکانی به عنوان پناهگاه برای حیوانات از جمله سگها کردهاند و مدام هم در حال گسترش این فضا هستند. این اقدام به صورت غیرمجاز داخل زمینهای ملی و شهری رخ داده، فاقد مجوز است و منجر به تهدید بهداشتی و محیط زیست اهالی محل شده. از نظر فرهنگی هم موجب ترویج روحیه و رویه افراطی نگهداری از سگ میشود که در فرهنگ اسلامی و ملی امری ناپسند و غیرقابل قبول است. از این رو براساس این دستور در اسرع وقت بررسی و اقدامات لازم انجام شود و گزارش آن در اسرع وقت به دادستانی داده شود.» این نامه را مرتضی تورک، معاونت پیشگیری از وقوع جرم و حقوق عامه دادسرای عمومی و انقلاب امضا کرده است.
از زمانی که این نامه امضا شد تا وقتی تیم منابع طبیعی شمیرانات تیشه به دست به منطقه سوهانک رفتند، سه ماه طول کشید. امیر صفری، فرمانده پاسگاه ویژه منابع طبیعی شمیرانات به هممیهن میگوید که این تصمیمی نبوده که منابع طبیعی بهطور مستقل گرفته باشد و فقط به این دلیل که بخشی از پناهگاه در محوطه منابع طبیعی قرار گرفته، باید تخریب شود:«دستور اصلی را آقای تورک برای فرمانداری نوشته و فرمانداری پیگیر این ماجرا شده است. قرار بود برای این سگها مکان مناسبی در نظر گرفته شود و مقدمات جابهجایی آنها فراهم شود، اما چون با تاخیر مواجه شد، به دستگاههای متولی دستور دادند تا وارد ماجرا شوند و منابع طبیعی هم براساس دستورات اقدام کرده است.»
صحبتهای این مسئول در حالی است که ساناز فتاحی، از حامیان مالی پناهگاه، به هممیهن میگوید که حتی خود دادستانی متوجه شده که گزارش رسیده درباره ساختوساز داخل پناهگاه اشتباه بوده و به همین دلیل هم چندین ماه کار را متوقف کرده، اما با پیگیری بسیج منطقه، دوباره ماجرای تخریب به جریان افتاده است: «ما آنجا ساختوسازی نکردیم، آن منطقه یک دره است که با تعدادی پالت برای سگها لانه ساخته شده. بقیه وسایل مثل فنس و... از قدیم آنجا بوده. خود دادستانی میداند این گزارش اشتباه است اما بسیج منطقه اصرار دارد که این مکان را جمع کند. شورایاری منطقه این موضوع را زنده کرده است.» در این میان اما صفری میگوید که تخریب پناهگاه ارتباطی به شخص و بسیج ندارد: «سازمان منابع طبیعی و شهرداری منطقه یک ناحیه 10 متولیان این موضوع هستند و به دلیل مشکلات محیطزیستی و همچنین وجود 400 سگ در منطقه و گردش آنها در محل، شکایتهایی کرده بودند که براساس آن این اقدام صورت گرفته اشت. به هر حال متولی پناهگاههای حیوانات محیط زیست و شهرداری است.» او در آخر تاکید کرد که آنها دستور جمعآوری پناهگاه را دارند. صفری در شرایطی بر غیرمجاز بودن فعالیت این مکان تاکید میکند که فتاحی میگوید مدیران قبلی شهرداری، اساس راهاندازی این پناهگاه را گذاشتند و در مدیریت فعلی، پناهگاه به سازمانهای مختلف پاسکاری میشود: «قبلا بخشی از شهرداری در قالب طرح ساماندهی و کنترل حیوانات بدون صاحب، متولی جمعآوری از این سگها بود. مدیر وقت، همان موقع به ما اعلام کرد که این سگها را از کهریزک به این منطقه منتقل کنیم، اما بعدا وقتی سازمان مدیریت پسماند متولی این کار شد، با فعالیت این پناهگاه مخالفت شد، حالا هم هیچکس حاضر نیست حمایت کند. این تعداد سگ در همان دوره در این پناهگاه جمع شد.»
27 مهر بود که برای سهیلا سزاوار، از فعالان اصلی پناهگاه نامهای از سوی منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان شمیرانات آمد. در این نامه از او خواسته بودند برای پارهای توضیحات درباره «پلاک سوهانک» و بهطور مشخص استقرار کانکس و نگهداری از سگ، به اداره منابع طبیعی شمیرانات مراجعه کند. او اما برای رفتن تعلل میکند:«گروه آقای صفری با پتک و تیشه به قصد تخریب به محل آمدند، اما وقتی شرایط را دیدند چند روزی به ما مهلت دادند. میگویند چون اینجا جزو محدوده منابع طبیعی است، باید تخریب شود. درحالیکه این پناهگاه از سال 82 فعال است. مسئله آنها این است که سگها از اینجا بروند. میگوییم کجا، میگویند نمیدانیم. آقای صفری گزارش داده که اینجا ساختوسازی نشده است. آنها دیدند که فضولات حیوانی روی زمین نیست و درختها هم سرجایشان است. ما خرابی محیط زیست در این منطقه نداریم. اگر هم کانکسی وجود دارد از قبل بوده. یکی از آنها هم اهدایی است.» او ادامه میدهد:«یک آقای روحانی چند وقت پیش مراجعه کرد و گفت که دو برگ سند از این منطقه دارد و در نهایت موافقت کرد اینجا بهطور رایگان در اختیار ما قرار گیرد، تنها خواسته او این بود که درختها از بین نروند. اما بعدا از بسیج منطقه آمدند و گفتند که از اینجا بروید و سگهایتان را ببرید.» اینها توضیحات سزاوار است. او میگوید قبل از اینکه آنها وارد منطقه شوند، پناهگاه فنسکشی شده بود، اما آنها فقط تا یک هزار متر را استفاده کردهاند:«سگها وارد باغهای همسایه نمیشوند. آنها همیشه سیر هستند و حمله نمیکنند. دور پناهگاه فنسکشی شده تا سگها بیرون نروند.» سزاوار میگوید برخی از افرادی که قبلا در گروه حامیان این پناهگاه بودند و با کدورت خارج شدهاند، به برخی مراکز رفته و گفتهاند که ما در منطقه ساختوساز کردهایم. حتی شکایت کردند:«تاکنون چندین نفر به عنوان صاحب زمین مراجعه کردهاند. ما به آنها گفتیم هر کس سند دارد برود شکایت کند. به ما گفتهاند شما منطقه را تصرف کردهاید. شهرداری هر روز سر میزند نگاهی میاندازد و میرود که نکند ساختوسازی کردهباشیم. فیلم و عکس میگیرند و میروند.»
ماشین گروه انضباط شهری شهرداری منطقه یک از راه میرسد و سزاوار را به حرف میگیرد. سرنشینان ماشین پیاده نمیشوند، از لای شیشه پایین کشیده ماشین، با سزاوار حرف میزنند و از او میخواهند تعریفش از سگ را بگوید! سوال جوابش میکنند و میروند. این کار هر روزهشان است.
پناهگاه سوهانک را یک گروه بزرگ اداره میکنند. 9 نفر اعضای هیئت امنا هستند و 100 نفر حامیان به شمار میروند از این تعداد حدود 20 نفر به صورت همیشگی مشارکت دارند:«پناهگاه با کمکهای مردمی اداره میشود. تصمیمات اصلی در اتاق فکر این گروه گرفته میشود. مثل لانهسازی یا خرید پالت و پتو و گونی و... ما فهرست نیازها را در گروهی در واتسآپ اعلام میکنیم و بعد، حامیان کمک مالی میکنند.» به گفته سزاوار بسیاری از پناهگاهها شفافیت مالی ندارند، اما این پناهگاه، بسیار صادقانه و شفاف کار میکند. در این پناهگاه همیشه باز است و افراد به راحتی میتوانند وارد شوند و شرایط را ببینند:«برخی از پیمانکاران شهرداری جمعآوری سگها را برونسپاری میکنند که برایشان سودآور است. اما ما هیئت امنایی هستیم و از هیچ جایی به ما کمک مالی نمیشود. تاکنون درخواست پول نداشتهایم. تنها کاری که میتوانند بکنند این است که زمینی برای نگهداری از این سگها به ما بدهند تا نگویند زمینخواری کردهایم.»
700 تا 800هزار تومان هزینه عقیمکردن هر سگ
هزینه نگهداری از سگها بالاست، هر نوبت واکسن تولهها، حداقل 300 تا 400هزار تومان هزینه میبرد. تزریق واکسن سهگانه برای هر توله، نزدیک دو میلیون تومان میشود. به سگها واکسن ضد کک و کنه، آمپول هاری و قرص ضدانگل زده و داده میشود. هزینه غذای روزانه این سگها، یک میلیون تومان است. به آنها غذای پخته میدهند. «نوری» تنها کارگر پناهگاه، نان بربری را در آب مرغ برایشان خیس میکند. مرغها را میپزد، میکوبد و با فرغون برایشان میبرد. ناهار ساعت سه ظهر است، وقتش که میشود سگها از هر جای جنگل خودشان را به پناهگاه میرسانند. مسئله اصلی اما بر سر عقیمسازی آنهاست. به گفته سزاوار، پیشنهاد شده در قالب یک پروژه شهری حمایت از این حیوانات، سگها پس از عقیم کردن و واکسن زدن در منطقه رها شوند. در ادامه با یک دستگاه، زیر شکمشان علامتی بزنند که اگر دوباره زندهگیری شدند، برای عقیمسازیشان اقدامی نشود. دوره عقیمسازی از شش، هفت ماهگی است. حامیان سگها میگویند، با عقیمسازی جمعیت این سگها کنترل میشود و شناسایی عقیمشدهها از نشدهها با علامتگذاری راحت میشود. گاهی برای شناسایی از قلاده استفاده میشود اما سگهای اینجا قلاده ندارند، پول حامیان به خرید قلاده ضدحساسیت نمیرسد. حالا قرار شده قسمتی از بدنشان رنگ شود تا مشخص شود عقیم شدهاند یا واکسن زدهاند: «دستگاه پرچ خریدیم تا روی گوشهای عقیمشدهها و واکسنزدهها، تگ بزنیم اما نیرو به اندازه کافی نداریم.» عقیمکردن هر سگ بین 700 تا 800هزار تومان هزینه میبرد.
هر شب پانسیون: 100هزار تومان
متوسط عمرسگها 14سال است اما هر ماه تعدادی از آنها به دلایل مختلف مثل مارگزیدگی، عقربگزیدگی، بیماری و... جان میدهند. منطقه مار افعی، جعفری و زنگی، عقرب و رتیل، گراز و گرگاس دارد. شکارچیان گاهی سراغ گرازها میروند و شکارشان میکنند. آنجا بهعنوان زیستگاه طبیعی بهشمار میرود، محیطبانان به صورت گشت، در منطقه حضور دارند و پایین تپه، کابینهای شهرداری دیده میشود. سگها که میمیرند، خارج از پناهگاه دفن میشوند. رویشان آهک و خاک فراوان میریزند تا مشکل بهداشتی پیش نیاید.
دیستمپر و پاروا، شایعترین عفونت میان سگهاست که اغلب جانشان را میگیرد. درمانش سخت است و فقط 10درصد از سگها جان سالم بهدر میبرند. سگها درصورتیکه واکسن سهگانه نزنند، درگیر این بیماری میشوند. بین هر واکسن باید 15 تا 20روز فاصله باشد، در این مدت باید سگها را به پانسیون منتقل کرد، درحالیکه پانسیون برای نگهداری از این سگها شبی 100هزار تومان میگیرد.
در این پناهگاه سگهای بیمار، یوتانایز (مرگ بدون درد) نمیشوند. سزاوار میگوید، برخی به سگهای پیر و بیمار اسید تزریق میکنند یا به سمتشان تیراندازی میکنند. اینجا اما از این خبرها نیست. حتی سگی که سرطان دارد تا زمانی که زنده است، از او نگهداری میشود. «موجی»، یکی از این سگهاست. او پنج جلسه شیمیدرمانی شده. برایش داروی وین کریستین تزریق شده. دارو را در سرم نمکی میریزند و تزریق میکنند. «موجی»، سرطان کبد دارد. این سگها را بلافاصله پس از ابتلا به سرطان از سایر سگها جدا میکنند تا با سگ دیگری جفتگیری نکنند. سرطان در سگها، واگیردار است. سرطان رحم، شایعترین سرطان در میان مادههاست.
سگهای دیدهبان از دور میرسند اما استقبال گرمی از آنها نمیشود. جیغجیغو، جیکو، پشمالو، هیرو، نانا و تنبل، صدایشان بلند میشود، 30-20 سگ به سمت دیدهبانها حملهور میشوند و با فریاد خانم سزاوار پراکنده میشوند. آنها به پایین پناهگاه میروند، جایی که فنسها شروع میشود. در میان فنسها جمعیتی از سگهای بیمار، ضعیف، تولهها یا تازهواردهایی که هنوز به محیط خو نگرفتهاند یا سگهای پیر و کمتوان دیده میشود. خانم سزاوار هر روز فنسها را چک میکند. سگهای بیمار را شناسایی میکند، اگر زخمی باشند، درمان میشوند. اگر سگی سرما خورده باشد، دارو میگیرد و در صورت حاد بودن شرایط به دامپزشک تلفن میکند تا بیاید و سگها را معاینه کند. او در یکی از کانکسهای کوچکی که میگوید از قدیم در همین منطقه بوده است، چندین کشو دارد. هر کشو، داروخانهای است از باند، گاز، شربت، آمپول، قرص، دستکش و... او چهارماه در دامپزشکی دورههایی را گذرانده تا بتواند از پس بیماری و زخمهای این سگها برآید. حالا رگگیری میکند. زخمهای کرمزده را مداوا میکند، واکسن میزند و زخمها را پانسمان میکند: «ما شهرک لاله زندگی میکردیم، نزدیک منطقه جنگلی سوهانک. قبلا این سگها داخل شهرک بودند و برایشان غذا میبردم. کمکم چند نفر شدیم و به آنها کمک کردیم. مردم تلاش میکردند این سگها را دور کنند. شهرداری هم هر چندوقت یکبار آنها را زندهگیری میکرد و میفرستاد کهریزک. زندهگیریشان اصولی نبود. آنها را میگرفتند و پرت میکردند به داخل خودروها. خیلیوقتها دستوپای این سگها میشکست. سال 98 در اینستاگرام با گروهی آشنا شدم که از سال 82 در منطقه سوهانک پناهگاهی را اداره میکردند. آنها اعلام کردند حامیان این سگها رفتهاند و حدود 20 تا 30قلاده سگ بیپناه ماندهاند. همانجا درخواست کمک کرده بودند و من هم تصمیم گرفتم کمک کنم. با همسایههای شهرک شروع کردیم به جمعکردن این سگها در همین پناهگاه.» این روایت سزاوار از دورهای است که به این جمع پیوسته. او میگوید، از همان سال امدادرسانی به سگهای بدون صاحب آغاز شد و برخی سگها هم از شهرکهای اطراف و کهریزک به این منطقه منتقل شدند. گاهی هم شهرداری زندهگیری میکرد و تعدادی سگ به این پناهگاه میآورد: «در کهریزک حداقل دو هزار سگ وجود دارد ما از میان آنها، سگهایی که مشکل دارند را خارج کردیم و به این منطقه آوردیم. اما این امکان وجود ندارد که سگهای جدید به منطقه ببریم. چراکه اصلا شرایطشان خوب نیست.»
30خانه برای سگهای بیخانه
پناهگاه، 30 لانه سگ دارد. آنها را با پالت یا هر تکه چوبی که پیدا میکنند، درست کردهاند. شبها این منطقه سرد است و زمستان خیلی زودتر به دره سگها میرسد. سزاوار میگوید، این سگها کاربردیاند. میتوان آنها را برای باغ، گلخانه و کارخانه بهکار گرفت. آنها توانایی زیادی برای نگهبانی دارند و معتادان و دزدان را سریع تشخیص میدهند. در سالهای گذشته هم تقاضاهایی برای آنها وجود داشته اما تبلیغات زیادی برای آن نمیشود: «برخی مشاغل برای نگهبانی از ما سگ میگیرند. البته گاهی هم بهاسم نگهبانی این سگها را برای قماربازی یا جنگ سگها میخواهند. ما این سگها را به هر کسی واگذار نمیکنیم. اگر هم کسی تحویل گرفت، باید تا مدتها فیلم و عکس برایمان بفرستد و به آنها هم میگوییم، اگر روزی دیگر سگ را نخواستند، به خودمان برگردانند.» سزاوار میگوید، در کشورهای دیگر، سگهای بلاصاحب جمع و به پناهگاه منتقل میشوند. اغلب پناهگاهها دولتی است. در همان کشورها برای واگذاری سگها تبلیغ میشود. آنها از مردم میخواهند سگ نخرند و بهجای آن این سگها را به سرپرستی بگیرند. از آنها تعهد گرفته میشود که تا آخر عمر از این سگها نگهداری کنند. به گفته او، بعد از کرونا تعداد سگهای بدونصاحب بیشتر شد، مخصوصا سگهای خانگی. آنهایی که سگی داشتند با شایعه انتقال کرونا از حیوان به انسان، آنها را رها کردند و این موضوع سبب بزرگ شدن دایره سگها شد.
دره سگهای سوهانک با ساکنان قدیمیاش، تنها پناه 400سگ شمالشرق تهران است؛ درهای که نزدیک 10سال، آنها را به آغوش کشیده و خانهخرابی، آنها را به سمت شهرکهای مسکونی میکشاند.
نگاه به کنترل جمعیت سگ اشتباه است
مجتبی طباطبایی، پژوهشگر اخلاق محیطزیست و مسئول کمیته مدیریت جمعیت حیوانات شهری شبکهملی تشکلهای محیطزیستی است. او انتقادهای فراوانی به مدیریت و کنترل جمعیت سگ در تهران دارد و به هممیهن میگوید، هم روش جمعآوری سگهای بدون صاحب از سوی سازمانهای شهری، هم نحوه فعالیت پناهگاهها از سوی بخش خصوصی، نادرست است: «نگاه هردوطرف به ماجرای جمعآوری سگها ایراد اساسی دارد. هر دو گروه پیشفرضشان این است که به جای جمعیت پویا باید جمعیت ایستایی از سگها داشته باشیم. این نگاه، ایراد بزرگی دارد و آن نادیده گرفتن ورودیهای جدید است که دائما در حال تغییر و تحولاند. سگها دائما در حال زاد و ولد هستند، بنابراین نمیتوانند جمعیت ایستایی داشته باشند.» به گفته او، هیچوقت نمیتوان این جمعیت را حذف کرد، یعنی این جمعیت با انتقال به پناهگاه یا کشتار حذف نمیشود؛ نه در ایران، نه در کشورهای دیگر: «در کشورهای بسیاری، کشتار سگ اتفاق افتاده. این اتفاق هم بیشتر در کشورهایی رخ میدهد که حقوق حیوانات در آن ضعیف است، مثل میانمار. در مقابل در کشورهایی که رفاه حیوانات در آن بالاست، جمعیت سگها کنترل میشود. نمونه آن کشور سنگاپور است که با یک برنامه اصولی، جمعیت سگ از مبدأ کنترل شده است.» طباطبایی در ادامه، دستورالعمل سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور درباره ساماندهی سگهای بلاصاحب را مورد اشاره قرار میدهد. به گفته او، این دستورالعمل هیچ مشکلی را حل نمیکند: «در منابع تخصصی گفته شده، جمعیت سگهای بدونصاحب فعلی، منبع جمعیت سگهای صاحبدار قبلی بوده است. البته باید به آن، زاد و ولد سگهای بدونصاحب را هم اضافه کرد. اگر این دو منبع کنترل نشود، رویکرد فعلی نهتنها باعث کاهش جمعیت سگ نمیشود، بلکه آسیبها را زیاد میکند.» این فعال حقوق حیوانات تاکید میکند که اگر یکسری سگها حذف شوند، بلافاصله با سگهای جدید جایگزین میشوند: «این تصور که هرچقدر یک منطقه زاد و ولد کند به جمعیت سگهای آن منطقه اضافه میشود، اشتباه است. چراکه هر منطقه ظرفیت محدودی سگ دارد. وقتی سگی از بین میرود، درست مانند این است که یک صندلی برای سگ جدید خالی میشود. بنابراین زمانیکه تعدادی از سگها را با کشتار یا انتقال بهجای دیگر، در یک منطقه حذف میکنیم، بهسرعت سگهای جدید جاهای خالی را پر میکنند.» براساس اعلام طباطبایی، این وضعیت ادامهدار است چراکه هیچ آماری مرتبط با رهاسازی سگها وجود ندارد و درنهایت مشخص نیست چه تعداد سگ حذف شده و چه تعداد جایگزین شده است: «اگر ما همین حالا در یک منطقه 100سگ داشته باشیم، نمیدانیم سال دیگر چند سگ جدید به منطقه اضافه میشود. زمانیکه این آمارها وجود نداشته باشد، نمیتوان سگهای بدونصاحب را ساماندهی کرد.» او در ادامه درباره دستورالعمل جدید سازمان جهانی بهداشت حیوانات توضیح میدهد: «سازمان جهانی بهداشت حیوانات اخیرا دستورالعمل جمعیت سگها را بهروزرسانی کرد. یکی از تغییرات مهم در آن، تغییر مدیریت سگهای بدونصاحب به مدیریت جمعیت سگها بود. این تغییر معناداری است که مدیریت جمعیت سگها را شامل تمام سگها کرد.» او در ادامه همین موضوع فعالیت پناهگاههای سگهای بدونصاحب را مورد توجه قرار میدهد و یکی از مهمترین موضوعات را «ظرفیت حمل» هر منطقه عنوان میکند: «هر منطقه یکسری وابستگیهای اکولوژیک دارد. قبلا تصور میشد دسترسی به غذا روی جمعیت سگ تاثیر میگذارد. اما حالا ثابت شده این موضوع خیلی تاثیرگذار نیست. نمونه آن هم منطقه ونک تهران است. آنجا منبع خوبی برای غذا بهشمار میرود اما هیچ سگی در آن منطقه دیده نمیشود. اگر 100سگ را در آن منطقه رها کنیم هم، پس از مدتی یا پراکنده میشوند یا میمیرند چراکه آنجا زیستگاهی ندارند.» به گفته طباطبایی، ویژگیهای یک منطقه منجر به تجمع سگها میشود. سگها اغلب به سمت مناطق نیمهشهری میروند. سگ حیوانی اهلی است و زندگیاش وابسته به انسان است: «ما هیچوقت سگ را به تنهایی در کوه، جنگل و... نمیبینیم. آنها در فضاهای نیمهشهری زندگی میکنند. جایی که بتوانند گشتزنی کنند و در خاک غلت بزنند. در تهران سه، چهار منطقه این ویژگی را دارند مثل لویزان، دارآباد و... اما در مناطقی مانند 6 ، 11 یا حتی دو ما اصلا با جمعیت سگ مواجه نیستیم.»
اهمیت جلوگیری از تولهکشی و رهاسازی سگهای بیسرپرست
این پژوهشگر اخلاق محیطزیست در ادامه صحبتهایش درباره وضعیت آمریکا میگوید: «سال گذشته حدود 5/3میلیون سگ در آمریکا وارد پناهگاه شدند که از این تعداد حدود 60درصد دوباره به صاحب اصلیشان بازگشته و 30درصدشان سرپرست جدید پیدا کردند. از این میزان 10 تا 12درصد از سگهای بیمار یا پیر، یوتانایز شدند. البته نرخ یوتانایز (مرگ بدون درد) خیلی کم است. در ایران ما هیچ آماری در این زمینه نداریم و قانونی هم وجود ندارد.» او یکی از مهمترین موضوعات در مدیریت و کنترل جمعیت سگ را مالکیت مسئولانه سگ میداند: «این مسئله در گروه برنامه سازمان جهانی بهداشت حیوانات و سازمانهای مرتبط است. اگر این اتفاق بیفتد جمعیت سگ در مرحله اول یعنی از منشأ کنترل میشود و در مرحله بعدی مسئله زاد و ولد سگهای بدون سرپرست مطرح میشود.»
او دلیل اصلی افزایش جمعیت سگ در شهری مانند تهران را پیشروی مناطق شهری و روستایی میداند: «زمانیکه در مناطق بیآب و علف ساختمانسازی میشود و شهرکها در فضای باز ساخته میشوند، خودبهخود زیستگاهی برای سگها ایجاد میشود. در اکوسیستم شهری، سگ، گربه، زاغ، کلاغ و موش اضافه میشوند. این همان موضوع صندلی درست کردن است. از سوی دیگر در سالهای اخیر با افزایش جمعیت دام، تعداد سگهای گله هم بالا رفته است، بنابراین احتمال افزایش تولهکشی و رهاسازی سگ هم افزایش مییابد. همه اینها در کنار فقدان برنامه مدیریت جمعیت، باعث بالا رفتن تعداد این سگها شده است.»
طباطبایی میگوید: «افراد دلسوزی هستند که به دلیل نبود سازماندهی و دسترسی درست به منابع علمی و همینطور برخوردهای نادرست و قهرآمیز شهرداری که منجر به جریحهدار شدن احساسات عمومی میشود، از پتانسیلشان استفاده نمیشود. این افراد میتوانند در مدیریت جمعیت سگها در شهر مشارک کنند. در مقابل هم تلاش میشود از این نیروها استفادههای دیگری کنند. کاری که سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور کرده و از آنها میخواهد تا هزینه عقیمسازی سگها را پرداخت کنند. این سیاست نادرست است. چراکه اگر عقیمسازی براساس الگوریتم درست انجام نشود، تاثیری نخواهد داشت. عقیمسازی در کنار برنامه، آموزش و فرهنگسازی برای مالکیت مسئولانه میتواند موثر باشد. طباطبایی میگوید، باید از مشارکت اجتماعی برای آموزش محبت به حیوانات استفاده شود:«یکی از برنامههایی که در زمینه مدیریت جمعیت سگ باید در نظر گرفته شود، توسعه جامعه حیواندوست است. این باعث میشود افراد رفتار مسئولانهای در برابر سگها داشته باشند. یعنی اگر سگی را به سرپرستی میگیرند، دیگر رهایش نکنند یا اگر سگی در اطراف خانهشان دیدند و وضعیت خوبی نداشت برای درمان و واکسینه کردنش تلاش کنند. در چنین جامعهای، کاهش جمعیت سگ موفقیتآمیز خواهد بود.» او معتقد است، وقتی سازماندهی انجام نشود هیچ اقدامی صورت نمیگیرد و فقط اتلاف نیرو اتفاق میافتد: «زمانیکه ساز و کار نادرستی داشته باشیم، نمیتوانیم نتیجه درستی بگیریم. شهرداری کار جمعآوری سگ را به بخش پسماند سپرده که اشتباه است. شهرداری اصلا کارش این نیست. سازمان دامپزشکی و وزارت بهداشت در این زمینه مسئولیت دارند چراکه علم آن را دارند. بخش پسماند شهرداری همان رویکردی را که به زباله دارد، به سگها هم دارد.»