گزارشی از نقش زنان در انقلاب اخیر بنگلادش و وضعیت زندگی آنها در این کشور
نسل جدید رهبران زن در کشتار ژوئیه
در جریان انقلاب، پلیس همه معترضان را، چه زن و چه مرد، چه محجبه و چه غیرمحجبه، هدف قرار داد. با این حال، حضور فعال زنان در اعتراضات، چشمگیر بود. آنطور که رسانههای محلی بنگلادش گزارش دادهاند، فیلمهای زیادی در رسانههای اجتماعی منتشر شده و زنان محجبه و همچنین زنان بیحجاب را نشان میدهد که در کنار یکدیگر در برابر یک دشمن مشترک ایستادهاند: «رژیم سرکوبگر حسینه».
حمام خون در خیابان بنگلادش به راه افتاده بود؛ معترضان در حالی در خیابانها ایستادگی میکردند که توسط تکتیراندازان رژیم «شیخ حسینه» کشته میشدند. حالا دیگر این اعتراضات، انقلاب شده و این انقلاب عملاً همه را به شهروند-روزنامهنگار تبدیل کرده بود. ویدئوهای نگرانکننده از خشونت پلیس بهطور مداوم منتشر میشد. در یکی از ویدئوها، دانشآموزی دیده میشود که تلاش میکند دوست خود را که به شدت مجروح شده بود، با کشیدن به محل امن نجات دهد، که پلیس سر میرسد و به هر دوی آنها شلیک میکند. در دیگری، پلیس در حال رانندگی با ون خود با جسد یک دانشآموز است؛ وانت در وسط جاده توقف میکند و پلیس جسد دانشآموز را مانند زباله به خیابان میاندازد. در بررسی دقیقتر، این ویدئو نشان میدهد که دانشآموز مجروح هنوز زنده است و به سختی نفسهای در حال مرگ خود را میکشد.
اینها گوشهای از اتفاقات بنگلادش در این روزهاست که حالا به «کشتار ژوئیه» معروف شده؛ اعتراضاتی که تبدیل به یک انقلاب شد، نخستوزیر را از کشور فراری داد و به دنبال آیندهای روشن است؛ انقلابی که از اعتراض دانشجویان به سهمیهبندی مشاغل دولتی آغاز شد و زنان دانشجو هم نقشی پررنگ در سر و شکل دادن به آن داشتند و حالا میخواهند وضعیت زنان در این کشور تغییر کند.
معترضان دانشجویی بنگلادشی متعهد شده بودند که اجازه ندهند ماه ژوئیه پایان یابد تا زمانی که رژیم را سرنگون کرده و انتقام دانشجویان دیگر خود را که کشته شدند، بگیرند. دانشآموزان دوازدهساله خانههای خود را ترک کردند تا به تظاهرات در خیابانها بپیوندند. یک دختر دانشآموز سال دهم در همان روزی که به تظاهرات پیوست کشته شد. او نامهای برای پدر و مادرش گذاشته بود که در بخشی از آن آمده است: «همه باید روزی بمیرند. به جای اینکه مثل یک خودخواه در خانه بمانیم، بهتر است به انقلاب بپیوندیم و مثل یک قهرمان از گلوله بمیریم. اگر زنده برنگشتم به من افتخار کن.»
انقلاب، زنان را با هر پیشینهای گرد هم آورد
در جریان انقلاب، پلیس همه معترضان را، چه زن و چه مرد، چه محجبه و چه غیرمحجبه، هدف قرار داد. با این حال، حضور فعال زنان در تظاهراتها، چشمگیر بود. آنطور که رسانههای محلی بنگلادش گزارش دادهاند، فیلمهای زیادی در رسانههای اجتماعی منتشر شده و زنان محجبه و همچنین زنان بیحجاب را نشان میدهد که در کنار یکدیگر در برابر یک دشمن مشترک ایستادهاند: «رژیم سرکوبگر حسینه». زنان در کنار دیگر معترضان خود جان خود را به خطر انداختند و با وجود اینکه در خیابانها مورد ضرب و شتم قرار میگرفتند، باز هم مشارکتشان در راهپیماییها افزایش یافت و به نماد مقاومت تبدیل شدند.
زنان فعال در حال سوار شدن به موتورسیکلت و توزیع بطریهای آب بین معترضان در خیابانها دیده میشدند و جمعی از مادران هر غذایی که در خانه داشتند برای معترضان میآوردند و از معترضان میخواستند اول غذا بخورند تا بتوانند انرژی لازم برای ادامه مبارزه با رژیم را داشته باشند.
در یک ویدئوی قابل توجه، یک دختر دانشجوی برقعپوش در کنار یکی دیگر از رهبران دانشجویی با تیشرت و شلواری به سبک غربی دیده میشود. آنها با هم درحال هدایت گروهی از معترضان زن به خیاباناند تا به دیگران بپیوندند. این به وضوح نشان میدهد که چگونه انقلاب زنان را از تمام اقشار جامعه در بنگلادش متحد کرد.
سالهاست بنگلادش به دلیل داشتن هر دو نخستوزیر زن در سراسر جهان بهعنوان چراغ راه رهبری و توانمندسازی زنان مورد ستایش قرار گرفته است. «خالده ضیا»، رهبر مخالفان شیخ حسینه، در سال 1984رئیس حزب ملی بنگلادش و در سال 1991 به اولین نخستوزیر زن کشورش و دومین نخستوزیر زن جهان اسلام تبدیل شد. اما در سال 2018، دشمن دیرینه او شیخ حسینه، جای او را در مقام نخستوزیری گرفت و او را روانه حبس خانگی کرد. او از آن سال تا همین یک هفته پیش که شیخ حسینه مجبور به ترک کشور شد و فرار را بر قرار ترجیح داد، در حبس بود تا اینکه محمد شهابالدین، رئیسجمهور این کشور دستور داد که از زندان آزاد شود.
رژیم شیخ حسینه درحالی با خالده ضیا با خشونت رفتار میکرد که شاخه دانشجویی حزب او (لیگ چاترا)، سابقه طولانیای در خشونت علیه زنان دارد. بهعنوان مثال، در سال 1998 بهطور گسترده گزارش شد که یکی از رهبران بدنام دانشجویی این حزب، در دانشگاه جهانگیرنگار یکصدمین تجاوز جنسی خود را با توزیع شیرینی جشن گرفته است. گزارش شده است که در برخی از مؤسسات آموزشی، اعضای زن لیگ چاترا در اخاذی و رابطه جنسی اجباری شرکت داشتند. در دسامبر 2022، یکی از رهبران لیگ چاترا به اتهام تجاوز به یک دختر نوجوان مبتلا به اختلال گفتار در لاکشمیپور دستگیر شد و این لیست ادامه دارد.
علاوه براین از اسامی و توصیفات فیزیکی اعضای زن خانواده فعالان برجسته اپوزیسیون در تصاویرکه به طور واضح خشونت جنسی را نشان میداد در وبلاگها و رسانههای اجتماعی استفاده شد. با این حال، پس از سرنگونی دولت شیخ حسینه، این احساس وجود دارد که ممکن است آینده روشنتری در بنگلادش، بهویژه برای زنان آن در حال طلوع باشد. این اعتراضات شاهد ظهور نسل جدیدی از رهبران زن بود - چهرههایی مانند نصرت تبسم، امامه فاطمه، و رفیه رحنوما - برخی از بسیاری از هماهنگکنندگان تظاهرات دانشجویی ملی زن. تبسم در ماه ژوئیه به همراه پنج هماهنگکننده مرد بازداشت شد و تحت شکنجههای جسمی و روانی قرار گرفت. با این حال، رهبری او نمادی از انعطافپذیری و قدرت زنان بنگلادشی در مبارزه برای عدالت است.
نفوذ زنان در سیاست بنگلادش چقدر واقعی است؟
برای چندین دهه، بنگلادش توسط دو زن رهبری میشود: نخستوزیر فعلی، شیخ حسینه و رقیب او، خالده ضیا. اما آیا این به توانمندی سیاسی زنان منجر شده است؟ این سوالی است که «نشنال هرالد» پرسیده است؛ در چند دهه گذشته، بنگلادش توسط دو زن سیاستمدار رهبری شده است. بنگلادش تنها کشوری است که در آن نخستوزیر، رئیس مجلس، رهبر اپوزیسیون و رؤسای احزاب اصلی سیاسی همگی زن بودهاند. به گزارش دویچهوله، برخی از این زنان در انتخابات پارلمانی این کشور در 7 ژانویه با رقبای خود به رقابت میپردازند. پیش از نظرسنجی، بسیاری را به این فکر واداشت که آیا حضور زنان در پستهای سیاسی قدرتمند، مشارکت زنان در سیاست را در سراسر بنگلادش تقویت میکند؟
براساس گزارشهای جهانی درباره شکاف جنسیتی، این کشور در بین ۱۵۵ کشور در توانمندسازی سیاسی زنان در رتبه هفتم قرار دارد. اگرچه این آمار امیدوارکننده به نظر میرسد، اما داستان چیزهای بیشتری دارد. بر اساس گزارشها، زنان همچنان از نظر مشارکت فعال سیاسی کلی عقباند؛ بهعنوان مثال، درحالیکه تعداد کل نمایندگان زنان یکپنجم کل مجلس است، تنها ۷ درصد بهطور مستقیم انتخاب میشوند. بقیه توسط کمیتههای اجرایی حزب انتخاب میشوند، جایی که نمایندگی زنان در آنجا بسیار بد است. گزارشها حاکی از آن است که مناطق روستایی بنگلادش نسبت به شهرهای آن تنوع جنسیتی بیشتری نشان میدهند و به طور کلی، درصد بالاتری از زنان رهبر در دولت محلی نسبت به پارلمان ملی وجود دارد.به همین دلایل است که فعالان زن در بنگلادش همچنان از افزایش مشارکت زنان در تصمیمگیریهای سیاسی در هر سطح دفاع میکنند.
بنگلادش، کشور نامهربان با زنان؟
فریده اختر، مدیر اجرایی بنیاد UBINIG 1 آنطور که به TBS NEWS میگوید، درحالیکه در ادبیات توسعه ادعا میشود که بنگلادش در برابری جنسیتی پیشرفت زیادی کرده است، باید در سیستمهای مردسالار، سیستمهایی که زنان در آنها یا نیروی کار ارزاناند یا به نهادهای مردسالار خدمت میکنند، بازنگری شود: «اجازه دهید به چند مورد اشاره کنم که پرسش در مورد اینکه آیا بنگلادش نسبت به زنان نامهربان است یا خیر، ممکن است بیربط به نظر نرسد.
در میان بسیاری دیگر، آخرین مورد، پروندهای است که علیه یکی از اعضای فعلی مجلس، دکتر مراد حسن، وزیر سابق دولت، به اتهام شکنجه جسمی و روحی، استفاده از زبان توهینآمیز و تهدید به مرگ همسرش تشکیل شده است. همسر، مجبور شد با 999 تماس بگیرد، زیرا شوهرش میخواست او را کتک بزند. اما مراد به راحتی توانست 30 دقیقه قبل از رسیدن پلیس از خانه خود خارج شود و هنوز خبری از دستگیری او نیست. پیش از این، پروندههایی علیه مراد به دلیل استفاده از الفاظ عمیقاً رکیک، زنستیزانه و تحقیرآمیز علیه زنان و همچنین تهدید به تجاوز تشکیل شده بود. او به قدرت مردانه خود میبالید و ادعا میکرد که میتواند از قانون و نظم دولتی استفاده کند تا به زور یک شهروند زن را برای خوشایند خودش مورد تجاوز قرار دهد. اما این پروندهها توسط دادگاههای منطقه رد شده است! این حادثه و تأخیر در دستگیری دکتر مراد حسن نشاندهنده چگونگی قدرت مجرم و بازمانده خشونت است و اینکه چگونه همه چیز بر ضد زنان کشور است.»
او میگوید: «حادثه دیگر، در 22 دسامبر 2021 مورد تجاوز گروهی به یک زن بود که به همراه همسرش و فرزند هشتماههشان از کاکنکس بازار بازدید میکردند که اتفاق افتاد. گروهی از مردان، شوهر و فرزند او را به گروگان گرفتند و چندین بار به او تجاوز کردند. قربانی با 999 تماس گرفت اما هیچ پاسخی دریافت نکرد و بعداً توسط گردان اقدام سریع (RAB) نجات یافت.»
به گفته اختر، در طول سال 2021، 1348 مورد خشونت علیه زنان رخ داد که از این تعداد 734 مورد تجاوز جنسی و 136 یا 10 درصد شکنجه فیزیکی بوده است: «هشت کشور از 10 کشور برتر برای زنان در اروپا بودند. متأسفانه و غیرقابل تعجب، بنگلادش حتی در فهرست 156 کشور هم قرار نداشت. در اینجا توجه به این نکته مهم است که احساس امنیت در هنگام راه رفتن به تنهایی در شب یکی از 9 ویژگی برای ارزیابی ایمنی زنان است. زنان در بنگلادش حتی در خانههای خود احساس امنیت نمیکنند، همانطور که موارد بالا نشان میدهد.»
اختر میگوید بنگلادش بر اساس شاخص زنان، صلح و امنیت (WPS) که میزان رفاه زنان (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی) را اندازهگیری و رتبهبندی میکند هم جایگاه خوبی ندارد: «درصد کرسیهای قانونگذاری در اختیار زنان در هر کشوری نشاندهنده توانمندی سیاسی زنان است. متأسفانه در طول 50 سال گذشته، زنان تنها 73 کرسی از 350 کرسی را در اختیار داشتند.»
اما جنبش زنان خواستار رقابت واقعی میان نامزدهای زن احزاب مختلف و اعضای مستقل است. اختر در این باره میگوید: «رد بازنمایی مردانه-پدرسالارانه قدرت در چهره زنان بیولوژیک ضروری است. اگرچه در حال حاضر، درصد نمایندگی زنان در مجلس 20 درصد از کل کرسیها است، نمایندگان زن مجلس اغلب اظهارات اعضای مرد حزب خود را طوطیوار تکرار میکنند. نمایندگان زن در مجلس در مورد بسیاری از مسائل خشونت علیه زنان سکوت کردند، همانطور که در مورد رفتار نادرست مرادحسن در مورد زنان سکوت کردند. آیا آنها در مورد اعمال خشونتآمیز و موارد تجاوز جنسی که عاملان آن متعلق به حزب در قدرتاند صحبت خواهند کرد؟ کسانی که مستقیماً انتخاب میشوند احساس نمیکنند که مسئولیت اضافی در قبال زنان دارند، اگرچه حداقل 50 درصد رایدهندگان زن به آنها رای دادهاند.»
به گفته اختر، در ادبیات توسعه ادعا شده است که بنگلادش در برابری جنسیتی با پیوستن زنان به بسیاری از مشاغل پیشرفت زیادی کرده است: «زنان به بازار کشانده شدهاند تا بهرهوری خود را به عنوان «کار ارزان» بفروشند. آنچه فعالان زن را شگفتزده میکند، نقش آژانسهای توسعه دوجانبه و چندجانبه در «توانمندسازی» زنان است. لفاظیهای توسعهگرایانه مردمی بهطور سیستماتیک تقاضای طولانیمدت جنبش زنان برای نمایندگی مستقیم را نادیده گرفته است. میتوانیم ببینیم که لفاظیهای توسعه مبتنی بر ایدئولوژی نئولیبرال پدرسالارانه است. توانمندسازی زنان برای آنها به معنای بیرون کشیدن آنها از حوزه مردسالارانه خانواده به سمت مردسالاری بازار است که در آن زنان یا نیروی کار ارزاناند یا به نهادهای مردسالار خدمت میکنند.»
او میگوید: «زنان در سازمانهای مجری قانون، بوروکراسی، سازمانهای بزرگ، ورزش و همه جا حضور دارند اما حق نمایندگی مستقیم بهطور سیستماتیک از آنها سلب شده است. این واقعیت تلخ را به این واقعیت اضافه کنید که زنان همچنان در خانه و حوزه عمومی احساس درماندگی و تهدید میکنند.»
به گفته اختر، «غیردوستانه» روشی نرم برای گفتن اینکه زنان چگونه در بنگلادش زندگی میکنند است: «خود زنان باید بدانند که فقدان ایمنی، ترس غیرقابل جبران و احساس دائمی فقدان اطمینان، چیزی را تشکیل میدهد که بهعنوان مردسالاری شناخته میشود. علاوه بر این، ما در کشوری زندگی میکنیم که در آن عاملیت سیاسی زنان هم توسط دولت ما و هم از طرف شرکای توسعه انکار شده است. زنان در دنیایی غیردوستانه غرق شدهاند.»
افزایش خشونت مبتنی بر جنسیت
طبق گزارش جدید (ASK)،2 حداقل 476 زن در شش ماهه اول سال 2022 در این کشور مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. از این میان، 24 زن پس از تجاوز کشته شدهاند و شش زن نیز بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادهاند.
آنطور که thedailystar نوشته، سرکوب سیاسی تنها چالشی نیست که زنان در بنگلادش با آن روبرو هستند. آنها همچنین باید هنجارهای ریشهدار اجتماعی و فرهنگی، نگرشهای مردسالارانه و تبعیضهای سیستمی را تحمل کنند که منجر به خشونت جنسی و جنسیتی گسترده میشود. حتی با وجود اینکه آنها از حمایتهای قانون اساسی خاصی برخوردارند، این حفاظتها عمدتاً به دلیل تعصب، کمبود منابع و فساد در سیستم عدالت کیفری اجرانشده باقی میمانند. ادعاهای موثق خشونت خانگی بهطور مرتب رد میشود چون صرفاً یک «مسئله خانوادگی» نامیده میشوند.
براساس گزارشها، در مجموع 228 زن در فاصله ژانویه تا ژوئن امسال قربانی خشونت خانگی شدهاند. از این تعداد 140 نفر کشته و 42 نفر بر اثر خودکشی جان خود را از دست دادهاند. ASK دریافته که مهریه یکی از دلایل اصلی خشونت خانگی است و تعداد مرگ و میرها و خودکشیهای مربوط به جهیزیه بسیار نگرانکننده است.
این افشاگریها به این واقعیت اشاره دارد که تمام تلاشهای گروههای حقوق بشر، سازمانهای کمکهای حقوقی و رسانهها برای مبارزه با خشونت علیه زنان و کودکان در بنگلادش به سختی نتیجهای در برداشته است و اگر دولت حاضر نباشد مسئولیت تامین امنیت نیمی از جمعیت خود را بر عهده بگیرد، چگونه خواهد شد؟
در موارد تجاوز جنسی، هنوز بازماندگان باید از انگ اجتماعی رنج ببرند، درحالیکه مرتکبین اغلب آزادانه در اطراف پرسه میزنند و قربانیان و خانوادههای آنها را بیشتر میترسانند. وقتی صحبت از جنبه قانونی آن میشود، تعدادی خلأ وجود دارد که بازماندگان را از تشکیل پروندههای تجاوز جنسی و پیگیری عدالت منصرف میکند. تعریف قدیمی تجاوز جنسی در قوانین بنگلادش یکی از بزرگترین نمونههای آن است. اگرچه «آزمایش دو انگشت» بحثبرانگیز سرانجام در سال 2018 توسط دادگاه عالی ممنوع شد، اما هنوز اصلاحات گستردهتری مورد نیاز است تا قانون بتواند عدالت را در مورد بازماندگان تجاوز اجرا کند.
طبق این گزارش، اگر مردم نتوانند ذهنیت خود را نسبت به قربانیان چنین جنایت فجیعی تغییر دهند، اصلاحات لازم در قوانین موجود اتفاق نیفتند و مقامات انتظامی و جامعه در کل نسبت به موضوع حساس نشوند، متجاوزان لذت میبرند و اوضاع برای زنان تغییر نخواهد کرد و ممکن است در سالهای آینده بنگلادش شاهد تعداد بالای موارد تجاوز جنسی باشد.
همچنین یکی از استادان گروه مطالعات زنان و جنسیت دانشگاه داکا به TBSnews گفته: «مطالعه ما نشان داد که 65/61 درصد از پسران زیر 18 سال پورنوگرافی کودکان را مشاهده میکنند. علاوه بر این، 65/56 درصد معتقدند که مردان باید در تصمیمگیریهای خانوادگی حرف آخر را بزنند. 45/57 درصد به استفاده از زور برای برآوردن خواستههای جنسی خود فکر کردهاند و 2/66 درصد موافقند که زنان نباید مکرراً خانههای خود را ترک کنند.»
به گفته او برای بسیاری از نوجوانان پسر، پورنوگرافی تنها منبع دانش در مورد سلامت باروری است: «در نتیجه، میزان خشونت علیه زنان و تجاوز جنسی در جامعه رو به افزایش است.»
«اسدالزماننور»، وزیر سابق فرهنگ هم به این خبرگزاری گفته که دختر و پسر باید از کودکی با هم آموزش ببینند. در غیر این صورت، پسران با رفتن به دانشگاه و تحصیل با هم، زنان را به عنوان ابژه جنسی میبینند نه به عنوان یک انسان: «معلمان باید مطالبی را که برای نوجوانان مشخص شده است در کتابهای درسی بگنجانند و باید نمایشها و سینماهای متناسب با گروه سنی ایجاد شود.»
تاسنیا احمد، مدیر برنامه SERAC بنگلادش3 هم میگوید مواجهه مستقیم با خشونت جنسیتی در مدرسه میتواند به صورت اعمال جنسی اجباری در ازای نمره عالی، آزار جنسی، قلدری جنسی و آزار و اذیت در راه مدرسه باشد: «مدارس باید پناهگاههای امنی برای دختران باشد، ازدواج زودهنگام و بارداری را منع و از آنها در برابر آزار جنسی محافظت کند.»
همچنین استثمار جنسی تجاری از کودکان (CSEC) در بنگلادش به طور گسترده بهعنوان یک مشکل مهم شناخته میشود که ناشی از عواملی مانند فقر، هنجارهای فرهنگی، محرومیت از تحصیل، مهاجرت و تغییرات آب و هوایی است. در سطح جهانی، فقدان دادههای قوی در مورد این موضوع، تدوین سیاستها و مداخلات موثر را دشوار کرده است.
بدن من، حق من؛ از 1990 تاکنون
اما زنان بنگلادشی سالهاست که درباره حقوقشان حرف میزنند و فعالیت میکنند. آنطور که نویسندگان «اعضای کوتا»4 نوشتهاند، بیش از سه دهه پیش، در سال 1988، 8 مارس برای اولین بار در بنگلادش به عنوان روز جهانی زن برگزار شد و جنبش زنان همواره ریشه عمیقی در این کشور داشته است. این زنان همواره در راه مبارزه با خشونت علیه زنان، مبارزه برای حقوق باروری، تلاش برای توانمندسازی سیاسی و اقتصادی و تضمین نقشها بودهاند. این جنبش در مبارزه برای احقاق حقوق قانونی، به چالش کشیدن گفتمان موجود، افزایش نمایندگی زنان، فشار برای تغییر سیاستها و مهمتر از همه، به چالش کشیدن ذهنیتها در یک جامعه مردسالار سرکوبگر شرکت داشته است.
اما در دهه 1990، شکل جدیدی از سازماندهی در میان سازمانهای حقوق زنان - در نقطه تلاقی کنشگری، پژوهش و حمایت - ظاهر شد و آن هم تمرکز بر خشونت فیزیکی و جنسی زنان در حوزههای عمومی و خصوصی بود. یکی از گروههای رادیکالتر در این دوران، Naripokkho بود؛ مجموعهای از فعالان حقوق زنان که مأموریت داشتند کار خود را بر تجربیات شخصی خود به عنوان زن متمرکز کنند.
«ناریپوخو» نقش بسزایی در موضوعیت بخشیدن به خشونت علیه زنان بهعنوان عامل تعیینکننده برای جایگاه آنها در جامعه و آغاز گفتوگوی ملی پیرامون حقوق بدن زنان از جمله حقوق جنسی ایفا کرد. یکی از جنجالیترین کمپینهای آنها تحت عنوان «بدن من، تصمیم من» بود. هدف این عنوان، تلاش برای حق زنان برای تصمیمگیری در مورد بدنشان بود. امروز، «ناریپوخو»، تمرکز خود را به مسائل مربوط به جنسیت و مراقبتهای بهداشتی، محیط زیست و توانمندسازی سیاسی گسترش داده است.
شکل رایج خشونت علیه زنان در آن زمان اسیدپاشی بود. «نسرین حوک»، یکی از اعضای ناریپوخو، یک کمپین ملی علیه خشونت اسیدپاشی را تأسیس و رهبری کرد و این به نوبه خود منجر به تشکیل بنیاد نجاتیافتگان از اسید شد. نسرین حوک از طریق کار خود، فراتر از ارائه حمایتهای پزشکی و قانونی به سوی بازماندگان رفت و به ادغام مجدد بازماندگان اسید در جامعه از طریق آموزش، اشتغال و تعامل اجتماعی کمک کرد. در واقع، حمایت بیامان او به کاهش شدید تعداد اسیدپاشیها علیه زنان در بنگلادش منجر شد.
از طرفی، سال 2003 تاکنون، دوره گذار اقتصادی برای جامعه وابسته به کشاورزی بنگلادش بوده و فرصتهای اقتصادی بیشتر هم زمینهای برای استثمار نیروی کار، بهویژه زنان ایجاد کرده است. «نظما آکتر»، بنیانگذار و مدیر اجرایی بنیاد awaj،5 بیش از 32 سال است که برای بهبود حقوق کارگران در بخش پوشاک در بنگلادش مبارزه کرده است. او که از سن 11 سالگی در کارخانههای پوشاک کار میکرد، شاهد ماهیت توهینآمیز کارفرمایان مرد نسبت به کارگران زن بود. اتحادیههای کارگری که قرار بود راهحلهایی ارائه دهند، با مسائل تبعیضهای جنسیتی خود درگیر بودند، بنابراین او در نهایت تصمیم گرفت اتحادیه خود را تشکیل دهد. بنیاد آواج که در سال 2003 تأسیس شد، با چشمانداز کار شایسته، زندگی با عزت و برابری جنسیتی در بخشهای صنعتی بنگلادش هدایت میشود.
این امر آگاهی در مورد مبارزات کارگران پوشاک را افزایش، آنها را در مورد حقوق خود تحت چارچوبهای قانونی ملی و بینالمللی آموزش و ظرفیت آنها را برای رهبری و مذاکره برای شرایط کاری بهتر ایجاد میکند. 52 کمیته ضدآزار و اذیت با کمک آنها در کارخانهها در بخشهای داکا و چاتوگرام ایجاد شده است. به عنوان یک سازمان تحت رهبری زنان، رسیدگی به خشونت مبتنی بر جنسیت یکی از اولویتهای اصلی آواج است. بدین ترتیب، بنیاد آواج، آرمانهای جنبش زنان را وارد بخش مهمی کرده است.
پینوشتها:
1-یک سازمان غیردولتی مستقر در داکا، پایتخت بنگلادش است. اهداف این سازمان که در سال 1984 تأسیس شد، شامل تلاش برای برابری و عدالت، ارتقای حقوق و مسئولیتهای اجتماعی است. این سازمان توسط گروهی از فعالان برای حمایت از جنبش مردمی برای تحول اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تشکیل شد.
2-یک سازمان ملی حقوق بشری است که حمایتهای حقوقی و اجتماعی برای زنان، کودکان کار و کارگران ارائه میدهد. هدف آن ایجاد جامعهای مبتنی بر برابری، عدالت اجتماعی و جنسیتی و حاکمیت قانون و به دنبال ایجاد محیطی برای پاسخگویی و شفافیت نهادهای حاکمیتی است.
3-سازمانی غیردولتی که برای اجرای شیوههای اثباتشدهای که تاثیر چالشهای سلامت رفتاری را در طول عمر کاهش میدهد، فعالیت میکند.
4-یک سازمان تحت رهبری جوانان که با کار در تقاطع آموزش، پژوهش، سیاست و هنر، با فرهنگ خشونت مبتنی بر جنسیت مقابله میکند.
5-بنیادی که در سال 2003 به دلیل نیاز فوری به حمایت از حقوق کارگران در بخش پوشاک آماده بنگلادش تاسیس شد. چشمانداز این بنیاد کار شایسته، زندگی آبرومندانه و برابری جنسیتی در بخشهای صنعتی بنگلادش است.