| کد مطلب: ۱۸۷۵۳
امید به صلح در زمانه حذف و طرد

گزارش هم‏‌میهن از همایش «گفتمان صلح و دولت آینده در ایران»

امید به صلح در زمانه حذف و طرد

تلاش برای ایجاد سبک زندگی صلح‌ورزانه ایرانی؛ این چکیده‌ای از ایده سخنرانی ۲۸ استاد دانشگاه و پژوهشگر در حوزه‌های مختلف علوم انسانی است که در همایش «گفتمان صلح و دولت آینده در ایران» در روزهای سوم و چهارم تیرماه مطرح کردند و موضوع صلح را در میان اقتصاد، سیاست‌های انتظامی، زنان، محیط‌زیست، آموزش عالی، فرهنگ سیاسی، شبکه‌های اجتماعی و حتی نسل دهه هشتادی‌های ایران جست‌وجو و بررسی کردند و دولت آینده را محور پیشنهادات خودشان قرار دادند.

این همایش از سوی انجمن علمی مطالعات صلح ایران و خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد و 14 نفر از سخنرانان در روز اول سخنرانی کردند؛ چهره‌هایی مانند مجتبی مقصودی، فرشاد مومنی، بهرام بیات، مصطفی معین، مقصود فراستخواه، عباسعلی رهبر، محمدرضا تاجیک، علی‌اکبر علیخانی، زهرا نژادبهرام، ماشاالله شمس‌الواعظین، گارینه کشیشیان‌سیرکی، علی‌اصغر سیدآبادی، محمد جلالی، رحمن قهرمانپور و...

ابتدای این نشست، فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی رئیس موسسه دین و اقتصاد، در سخنرانی خود درباره ویژگی‌های اقتصاد صلح‌محور گفت: «ما شیوه‌ای از حکمرانی داریم که از دل آن به‌دلایل پرشمار یک دولت باکیفیت، دارای آرمان، ایدئولوژی و برنامه و برگرفته از یک حزب باکیفیت پدیدار نمی‌شود. به حکم تقدم امرسیاسی ما گرفتار ذات‌های نایافته از هستی‌بخش هستیم؛ یعنی کسانی می‌خواهند ما را به سامان برسانند که خودشان گرفتار بی‌سامانی‌های جدی‌اند. در چنین شرایطی وقتی یک نهاد اندیشه‌ورز آرمان و ایدئولوژی مشخصی را به دولت جدید هدیه می‌کند با عنوان آرمان صلح، به‌نوعی جور آن کاستی‌ها را می‌کشد و بر محور اندیشه‌ورزی است.  به‌ویژه در شرایط افول توسعه‌خواهی و غروب انگیزه مشارکت جدی در ساختن یک سرنوشت خوب برای جامعه، این نعمت، بسیار ارجمند است.»

او ادامه داد: «نیروهای غیرمتعارفی در داخل و خارج از ایران و به‌طرزی حیرت‌انگیز هماهنگ با هم، در تل آویو، واشنگتن، کابل، ریاض و بسیاری نقاط دیگر، ما را به‌سمت آشوبناکی می‌کشانند. آشوبناکی‌هایی که برای یک اقلیت‌هایی در هرکدام از این کشورها منابع بسیار زیادی دارد اما هزینه آن را جامعه و آینده کشور باید بپردازد. در شرایطی که به‌ویژه بخش‌های مهمی از ساختار قدرت و ثروت در ایران منافع خود را در تعطیلی عقل، علم، قانون و برنامه می‌بینند، فکری جدی برای صلح هم نمی‌توانند داشته باشند.»

مومنی تاکید کرد که نشانه‌های کلیدی چنین مسئله‌ای این است که کمترین حساسیت را به فساد گسترده و رویه‌های چپاولگرانه بر علیه مردم و آینده کشور مشاهده می‌کنیم: «ما در هویت شخصی، جمعی و فراملی دچار بحران یادگیری هستیم و هرچقدر هزینه می‌پردازیم، قادر به یادگیری نیستیم و از نقطه صفر تلاش‌ها را آغاز می‌کنیم. ما در اقتصاد به این پدیده، رشد گسسته می‌گوییم که مهم‌ترین مشخصه‌اش این است که خبری از انباشت و اعتلابخشی نیست. از دریچه اقتصاد سیاسی توسعه با طیف متنوعی از مقدمات ادراکی برای تحقق صلح روبه‌رو هستیم. توهم همه‌چیزدانی به بلایی تبدیل شده که باب همدلی را بسته است.»

این استاد دانشگاه درباره نقش زیربنایی مناسبات عادلانه درباره امکان‌پذیری صلح توضیح داد: «یکی از تلخ‌ترین واقعیت‌ها این است که همه عناصر از جغرافیا، ساخت سیاسی و اجتماعی و... در ایران نابرابری‌های ناموجه را بازتولید می‌کنند، اما ما نام خود را گذاشتیم عدلیه و در ساحت‌های نظر و عمل و اجرا، بیشترین جفاها را به عدل می‌کنیم. برای حرکت به این سمت مسئله تقدم صلح در درون نیز بسیار حیاتی است؛ اگر شما خشونت‌ورزی را در رسانه‌های رسمی تقدیس کردید، نابرابری‌ها را گسترش دادید و کوچکترین اعتراض‌ها را هم سرکوب کردید، نمی‌توانید با بیرون هم صلح داشته باشید. از جنبه توالی‌های سیاستی در تحلیل‌های سطح توسعه مسئله تقدم صلح در درون بسیار حیاتی است.»

مومنی در ادامه به گزارش سه جلدی وضعیت اجتماعی کشور که وزارت کشور منتشر کرده، اشاره کرد و گفت: «با کمک این داده‌ها می‌توان نشان داد که ناروایی‌ها، ناتوانی‌ها و بحران‌هایی که از منظر صلح در درون داریم چطور بیداد می‌کند. هرچه می‌تواند به سمت اعتلابخشی برای ما نقش‌آفرینی کند، با غفلت و سکوت بیشتری روبه‌رو است. »

مومنی با بیان اینکه به گواه اقتصاددانان بنیادگرایی بازار فاجعه‌ساز و فرصت‌سوز است، ادامه داد: «مناسباتی ایجاد شده که کمتر کسی در ایران با یک شیفت کار می‌تواند از پس یک زندگی شرافتمندانه بربیاید. نظام حقوق و دستمزد باید بازنگری شود. الان هزینه فرصت سالم و غیرفاسد بودن هم به‌طرز غیرمتعارفی بالا رفته است.»

او با اشاره به گزارش توسعه جهانی سال 2011 ادامه داد: «آنچه خشونت را به‌طرز غیرمتعارفی در دنیا افزایش می‌دهد و در حال فاجعه‌آفرینی است، فقدان توان حکومت در ایجاد ظرفیت‌های شکل‌گیری مشاغل باکیفیت و بی‌اعتنایی به نابرابری‌های ناموجه است.»

صلح، رسالت دانشگاه است

یکی دیگر از سخنرانان این نشست، مصطفی معین، وزیر پیشین علوم بود. او در سخنرانی خود با موضوع نقش آموزش عالی در شکل‌گیری گفتمان صلح گفت: «نظریه گفت‌وگوی تمدن‌ها در سال 2001 در سازمان ملل توسط ریاست‌جمهوری وقت ایران مطرح و سال‌های 2001 تا 2010 به‌نام دهه فرهنگ صلح و عدم خشونت نامگذاری شد، اما ما در عصر جهانی‌شدن خشونت و نبود امنیت قرار داریم و به‌همین‌دلیل ضرورت مطالعات صلح بیش از گذشته احساس می‌شود.»

معین ادامه داد: «یونسکو در سال 2024 سند قبلی خود را بازنگری کرد که در این سند جدید، بر نقش اساسی آموزش در صلح، حقوق بشر و توسعه پایدار تاکید شد. در دو دهه گذشته تعداد دانشجویان در دنیا به 254 میلیون، تعداد دانش‌آموزان هم به 100 میلیون نفر رسیده و تعداد دانشجویان بین‌المللی در کشورهای دیگر سه‌برابر شده است؛ به همین دلیل زمینه بسیار مساعدی برای استفاده از ظرفیت آموزش در سطح جهانی فراهم شده تا در خدمت صلح جهانی قرار گیرد و با این زمینه ضرورت گرفته که برنامه‌های آموزش صلح در این سطوح عرضه شود.»

معین در ادامه، آموزش در سطح پایه و عالی را به‌عنوان مبنای اساسی فرهنگ صلح معرفی کرد و گفت: «در قرن بیست‌ویکم باتوجه به تحولات پرشتاب جهان، دانشجو رسالت‌های مختلفی دارد و اگر دانشگاه نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت نکند، دانشگاه نیست. دانشگاه می‌تواند به شناخت علل و زمینه‌های منازعات، بی‌عدالتی‌ها و زمینه‌های صلح و سازش کمک کند. ترویج گفت‌وگو و تفاهم، رسالت دانشگاه است و باتوجه به چندفرهنگی بودن آنها، می‌توانند به فرهنگ تفاهم کمک کنند و نقشی موثر در سازماندهی برنامه‌ها و گفت‌وگوهای میان‌فرهنگی در جریان ایجاد گفتمان صلح فراهم کنند. دانشگاه در کاهش تنگ‌نظری و تعصبات و افزایش همدلی و تفاهم نقش متقابل دارد و اگر بتواند به رسالت خود عمل کند، ورودی آن با خروجی می‌تواند به‌شدت متفاوت باشد.»

به اعتقاد معین، دانشگاه‌ها در زمینه تعامل با جامعه و کمک به رفع منازعات محلی و بومی و مشارکت فعال در پروژه‌های اجتماعی و همکاری با جوامع محلی تاثیرگذارند و می‌توانند آموزش آداب میانجی‎گیری، مذاکره، ایجاد ارتباط و ایفای نقش مثبت در بهبود زندگی را عهده‌دار شوند.

او ترویج صلح و ثبات با اجرای پروژه‌های توسعه پایدار، بهداشت عمومی، آموزش‌وپرورش و افزایش اعتماد، همبستگی و سرمایه اجتماعی به‌عنوان عناصر کلیدی صلح پایدار را یکی دیگر از کارکردهای دانشگاه دانست: «در کشور ما سرمایه اجتماعی در سطح پایینی قرار دارد. اگر دانشگاه‌های ما در جایگاه خود قرار داشتند می‌توانستند در بالابردن سرمایه اجتماعی کمک کنند. در زمینه ارتقای حقوق بشر و عدالت اجتماعی نیز اهتمام دانشگاه باید ارائه برنامه‌های آموزش حقوق بشر، عدالت اجتماعی، تساوی فرصت‌ها و کاهش نابرابری و تبعیض باشد. هم قبل، هم بعد از انقلاب همه از شنیدن نام حقوق بشر وحشت‌زده می‌شوند و به یک واژه امنیتی تبدیل شده است؛ درحالی‌که این موضوع یکی از رسالت‌های دانشگاه است. جامعه ما پرتنش است و اگر دانشگاه ما به رسالت خود عمل کند، می‌تواند در این زمینه اثرگذار باشد.»

معین یکی دیگر از رسالت‌های دانشگاه را ارائه توصیه‌های سیاستی و حمایتی اثربخش دانست و گفت: «در آخرین پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، مشخص شد اساتید و دانشگاهیان مرجعیت بالایی در سطح افکار عمومی دارند و توصیه‌های آنها می‌تواند در اغلب موارد در زمینه تثبیت صلح و برطرف‌شدن منازعات تاثیرگذار باشد. توصیه‌های مبتنی بر شواهد علمی آنها می‌تواند به حکومت‌ها،مراجع بین‌المللی و سازمان‌های مردم‌نهاد با تاکید بر سیاست‌های صلح‌طلبانه کمک کند. دانشگاه موظف است اساتید و دانشجویان خود را باتوجه به مسئولیت اجتماعی نهاد علم، مسائل و مشکلات اجتماعی را با خود جوامع محلی در چارچوب آموزش‌ها و پژوهش‌های کاربردی مطرح کنند، اما دانشگاه ما به‌صورت نهادمند با مسائل اجتماعی گره نخورده است.»

او حضور دانشگاه‌ها در زمینه دیپلماسی را موثر دانست و گفت: «علم میراث مشترک بشری است و دانشگاه به‌طور طبیعی باید در زمینه گسترش ارتباطات بین‌المللی و میان‌فرهنگی فعال و به‌عنوان پلی میان ملت‌ها موثر باشد. در دولت اصلاحات پژوهشی انجام شد که در آن میزان تولید علم قبل و بعد از انقلاب بررسی شد. قبل از انقلاب تولید علمی ما ناچیز بود، زمان جنگ به صفر رسید و بعد از آن به سرعت رشد کرد. حتی زمانی که ایران در احاطه جنگ و تحریم بود، مقالات مشترک میان اساتید ایرانی و دانشگاه‌های کشورهای دیگر کاهش پیدا نکرد. دانشگاه می‌تواند با ارائه پیشنهاداتی در زمینه خلع سلاح، در زمینه پیشگیری از جنگ و صلح و آتش‌بس نیز پیشقدم باشند.»

نیاز ایران به کارگزاران صلح

1فراستخواه

مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس به‌عنوان یکی دیگر از میهمانان این مراسم، در سخنرانی خود با تمرکز ایده کنشگران مرزی و گفتمان صلح اجتماعی و سیاسی، تاکید کرد که ما هم به عاملان صلح نیاز داریم، هم به ساختارهای آن و کنشگران مرزی می‌توانند به‌عنوان کارگزاران صلح، عاملان صلح‌ساز و منادیان صلح اجتماعی باشند. او درباره ساختارهای صلحی که جامعه ایرانی به آن نیاز دارد، توضیح داد و گفت: «در کنش مرزی، یک فرض «درمیان بودگی» است. حقیقت در میان دولت و جامعه تعریف می‌شود. مصلحت عمومی نیز در میان است و این ترددها در میان جامعه و دولت است که می‌توانند وصل ایجاد و حقیقت و مصلحت را تعریف کنند.  این رویه می‌تواند به توسعه پایدار کشور کمک کند و هزینه تغییرات را کاهش دهد. به‌نظر می‌رسد صف‌آرایی‌های مکرر قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها به خرج مردم و ایران، بسیار کسالت‌بار شده است. باید از این جنگ قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها عبور کنیم و به سیاست‌دوستی و گفت‌وگو برگردیم. با وجود اختلاف‌نظرها توافق کنیم و با وجود توافق خود، همچنان دیدگاه‌های متکثر را هم دنبال کنیم.»

فراستخواه یکی از مجراهای این موضوع را فضاهای مرزی خواند و گفت: «این فضاهای مرزی، عاملان اجتماعی معمولی‌اند که می‌توانند در این فضاهای مرزی و ترددها و گفت‌وگوها برای این جامعه خسته امکان‌سازی‌های تازه‌ای انجام دهند. شاید گفته شود بخشی از عادات سیاست‌ورزی در سرزمین ما ریشه‌های هیجانی و منفعتی دارد و عقده‌گشایی‌ها، ایدئولوژی‌های نفرت، دگرساز و طردساز، خود و دیگری‌کننده، منافع و رانت‌ها این سیاست خصمانه را ایجاد می‌کند، اما به‌نظر می‌رسد بخش بزرگی از این قضیه مربوط به خطاهای شناختی است. در چند دهه اخیر مطالعات میدانی گسترده‌ای انجام شده که نتیجه آن نشان می‌دهد، بخش زیادی از مشکلات بشر شناختی است و فقط هیجانی نیست، درنهایت نوعی جهل ایجاد می‌کند که با آن برای خودمان مشکل ایجاد می‌کنیم. همین تداعی‌ها و شهودها در فضاهای عمومی و شبکه‌های اجتماعی بازتولید می‌شود و رواج پیدا می‌کند و مبنای عمل نسلی برای جنگیدن می‌شود.»

او ادامه داد: «همین رویه باعث ایجاد توهمی است که سبب می‌شود منتظر سوارانی تازه باشیم تا کار حکمرانی را یکسره و دموکراسی موعود پایان تاریخ را در این سرزمین نهایی کنند. این به مشکل جامعه ما تبدیل شده، اما جوامع در حال توسعه نوپدیدی را می‌شناسیم که از همان فضاهای میانی و ساختارهای صلح‌ساز و فضاهای آستانه‌ای هوشمندانه استفاده می‌کنند و کار توسعه سرزمین خود را پیش می‌برند.» ‌این جامعه‌شناس این فضاهای مرزی را نهادهای حرفه‌ای، صنفی، اختیارات محلی، نهادهای مدنی، حزبی و رسانه‌ای، انجمن‌های علمی و نهادهای مشابه دیگر معرفی کرد و گفت: «کار دولت بعدی تولید ساختارهای مرزی، پیوندها و حلقه‌های وصل به‌شکل ساختارمند و توسعه این ساختارهای صلح‌ساز در جامعه است. بیایید این نهادهای مرزی را ایجاد و اثربخش کنید.»

بسترسازی شبکه‌های اجتماعی برای گفت‌وگو

زهرا نژاد بهرام1

زهرا نژادبهرام، دانش‌آموخته علوم سیاسی و مدرس دانشگاه، سخنران دیگری بود که درباره شبکه‌های مجازی و گفتمان صلح صحبت کرد. او با اشاره به نظریه کنشگران مرزی مقصود فراستخواه گفت: «نیمی از جمعیت جهان را زنان تشکیل می‌دهند که دغدغه زندگی دارند و هرکه این دغدغه را دارد، منادی صلح است. در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کم‌حضور یا کم‌اثرند، چون فرصت لازم برای آنها تامین نمی‌شود. امروز شکل رسانه‌ها متفاوت شده و با دنیای جدیدی از رسانه‌ها روبه‌رو هستیم. شبکه‌های اجتماعی عینیت رسانه‌های نوین‌اند و کنشگران مرزی قوانین خاص خود را دارند. در حوزه شبکه‌های اجتماعی دارای راه و زبان مشترکند. این فرصت می‌تواند ظرفیت‌هایی که برای ایجاد صلح به آنها نیازمندیم را شکل دهد و بازتولید کند. شبکه‌های مجازی امروز با دنیای دیگری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.»

او به تاثیر شبکه‌های اجتماعی در تصویر منتشرشده از حمله اسرائیل به غزه هم اشاره کرد و گفت: «در روزهای اول حمله اسرائیل، هجمه جریان رسانه‌‌های رسمی آنچنان گسترده و وسیع بود که تمام جهان در برابر این مسئله در حال واکسینه کردن بود و موضوع نسل‌کشی را بسیار جاافتاده نشان می‌داد. اما تغییری که شبکه‌های اجتماعی در رفتار مردم جهان ایجاد کرد باعث شد، در سراسر جهان در برابر حمله اسرائیل به غزه واکنش‌های مردمی را ببینیم. تعارض بین واکنش‌های مردمی و سیاست‌ها این حقیقت را نشان می‌دهد که عرصه شبکه‌های اجتماعی، عرصه گفت‌وگو و پذیرش دیگری و رواداری است.

نژادبهرام ادامه داد: «نزدیک پنج میلیارد از جمعیت و در کشور ما هم بیش از 80 درصد جمعیت زمین، حداقل عضو یکی از شبکه‌های اجتماعی‌اند. این آمار معنایی جدی دارد. در گروه 15 تا 30 سال این رقم تا مرز 96 درصد هم می‌رسد. بعد از انقلاب ارتباطی، بروز و ظهور شبکه‌های اجتماعی به تعالی‌بخش اندیشه صلح‌دوستی بشر تبدیل شد؛ چون دو مفهوم در این شبکه‌ها نهادینه شده است؛ گفت‌وگو و دیگری. پذیرش این دو امر در شبکه‌های اجتماعی به‌معنی بسترسازی برای بروز و ظهور اندیشه‌های سیاست‌دوستی است. این شبکه‌ها زبان مشترک دارند و گفت‌وگو در آن معنا دارد. در این شبکه‌ها همه یک امکان و یک فضا برای دسترسی و بیان دیدگاه‌های خود دارند و برابری فرصت‌هاست. دنیایی که در این شبکه‌ها شکل گرفته است، همان ایده‌آلی است که قرن‌هاست بشریت به دنبال آن است و همان بحث دگرخواهی است. اگر به دنبال نهادسازی و فرصت‌های تازه برای گفت‌وگو هستیم، می‌توانیم از این فضا استفاده کنیم. نقش دولت جدید در این محورهاست. تمرین گفت‌وگو و رواداری در همین فضاهای مجازی شکل می‌گیرد.»

خطر مرجعیت رسانه در خارج از کشور

یکی دیگر از سخنرانان این نشست، ماشاالله شمس‌الواعظین، روزنامه‌نگار پیشکسوت و سردبیر روزنامه‌های جامعه، توس، نشاط و... بود که در دهه 70 منتشر می‌شد. او در سخنرانی‌اش درباره «صلح اجتماعی و مرجعیت رسانه‌ای در ایران» گفت که وقتی از مرجعیت صحبت می‌کنیم، منظور مرجعیت باورساز است که نفوذ کلام دارد و درنهایت تبدیل به یک باور می‌شود: «این مراجع شامل طبقه نخبه، احزاب سیاسی، تشکل‌ها و علوم گوناگونند و در مرحله آخر رسانه قرار دارد. در هرم مرجعیت‌ها، رسانه بخش فانتزی زندگی مردم را تشکیل می‌دهد. اهمیت رسانه زمانی خود را در زندگی انسان نشان می‌دهد که وارد حوزه منافع عمومی شود. حدود 20 سال است که مرجعیت رسانه مانند مرجعیت اپوزیسیون به خارج از کشور منتقل شده است. از نکات طنزآلود این مرحله این است که تولید پیام در داخل صورت می‌گیرد، اما به خارج از ایران منتقل و فرآوری می‌شود و دریافت‌کنندگان پیام در ایران آن را به‌مثابه خبر دست اول دریافت می‌کنند و بعد به باور و اعتقاد تبدیل می‌شود.»

او ادامه داد: «این موضوع از نظر منافع ملی خطرناک است، اما به آن توجهی نشده است. آنها احساس کردند مطبوعات داخلی به پایگاه دشمن تبدیل شده و باید آن را تخریب کرد و رسالت رسانه به رسانه ملی واگذار شد. صداوسیما هم به‌شدت در دو دهه اخیر ناموفق بوده است. یکی از رؤسای سابق صداوسیما در جلسه‌ای گفت که ما در قم یک رسانه شنیداری داریم که تعداد پرسنل آن از تعداد مخاطبانش بیشتر است. رسانه‌ای که می‌خواهد مرجعیت داشته باشد، باید اعتماد عمومی را جلب کند.»

شمس‌الواعظین به یکی از گزارش‌های روزنامه جامعه در دهه 70، درباره قتل نوه احمد مصدق اشاره کرد و توضیح داد که چطور یک رسانه می‌تواند در شرایط حساس، اعتماد مخاطب را جلب کند: «بعد از گزارش روزنامه جامعه، این رویداد که ظرفیت سیاسی‌شدن داشت، در خاطر کسی نماند؛ چون گزارش مطابق واقعیت تهیه شده بود و روزنامه‌ای آن را تهیه کرد که مورد اعتماد مردم بود و نیم‌میلیون تیراژ داشت. اگر فرآیند حوزه تولید پیام تا انتقال به مخاطب سالم‌سازی شود، مخاطب اعتماد مطلق پیدا می‌کند. اعتبار یک رسانه‌ از ملاک‌های رسیدن آن به مرجعیت است و کار حرفه‌ای، اعتبار یک رسانه را افزایش می‌دهد.»

رییس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران (تشکلی که 15 سال است در محاق است) تاکید کرد که روزنامه‌نگار حق تبلیغ و برانداختن یک حکومت را ندارد: «با این حال روزنامه‌نگار نسبت به جاانداختن رویکردهای حکومت در چارچوب قانون اساسی، حقوق بشر و مبارزه با فقر، جهالت، مسائل و ارزش‌های واحد بشری وظیفه دارد.» او درباره لزوم کثرت‌گرایی، تعدد رسانه‌ای و سهم بازار هم گفت: «وقتی می‌خواهید در بازار گرم رسانه جایگاه پیدا کنید، ناگزیرید مزیت‌هایی برای مخاطب‌سازی داشته باشید تا درنهایت به رسانه مرجع تبدیل شوید. بومی‌نبودن مرجعیت‌ رسانه‌ای خطرآفرین است. علاوه بر این ساخت مخاطب در کشور و حضور تولیدکننده معرفت خارج از فضای بومی نیز به‌شدت خطرناک است، بااین‌حال می‌شود مرجعیت رسانه‌ای را دوباره بومی‌سازی کرد.»

شمس‌الواعظین به اصل نهم اخلاق بین‌المللی روزنامه‌نگاری هم اشاره کرد و آن را رویه‌ای برای فراگیرکردن پدیده صلح در جهان دانست: «تعهد اخلاقی به ارزش‌های عام انسانی، روزنامه‌نگار را به پرهیز از هرنوع توجیه و تحریک به جنگ‌های متجاوزانه و مسابقات تسلیحاتی ملزم می‌کند. علاوه بر این پرهیز از همه شکل‌های خشونت، نفرت یا تبعیض، سرکوبگری رژیم‌های استبدادی و استعمار، همچنین اطلاع‌رسانی درباره فقر، سوءتغذیه و... نیز باید در دستور کار روزنامه‌نگار قرار داده شود. با تعقیب این رویه است که روزنامه‌نگار می‌تواند به امحای جهل و سوءتفاهم میان انسان‌ها کمک کند.»

تعریف متکثر از علاقه به ایران

در ادامه این نشست علی‌اصغر سیدآبادی، پژوهشگر حوزه کودک و نوجوان، در سخنرانی خود با موضوع «دهه هشتادی‌ها و صلح با طبیعت» درباره شرایط محقق‌شدن صلح توضیح داد و گفت: «صلح در شرایطی محقق می‌شود که حذف و طرد در میان نباشد. وقتی درباره دهه هشتادی‌ها صحبت می‌کنیم متوجه می‌شویم که نگاه رسمی و آکادمی، نگاه طرد است. من کلمه نوجوان را در تعدادی از پایان‌نامه‌ها و تحقیقات دانشگاهی بررسی کردم و متوجه شدم که این موضوع بیشتر از منظر روان‌شناسی، علوم تربیتی و بیولوژی مطرح شده، نه از منظر جامعه‌شناسی. در بیش از 90 درصد این مقالات، نوجوانی به‌صورت یک مشکل در نظر گرفته می‌شود. نام یکی از این مقاله‌ها خنثی‌سازی نوجوانان بود که می‌توان آن را چکیده نگاه آکادمی و حکومت در ایران درنظر گرفت؛ یعنی نوجوانی به‌مثابه یک مین است که باید خنثی و مهار شود.»

او ادامه داد: «وقتی این نگاه در نظر گرفته شود، یعنی از همان ابتدا بخش بزرگی از جامعه طرد شده است. نوجوانی دوره‌ای است که ریسک‌پذیری و لذت‌طلبی در آن بالاست. در گذشته هم برای عبور از دوره کودکی به نوجوانی، مناسک گذار داشتیم که همین خطرات برای آن تعریف و کنترل می‌شد.»

سیدآبادی حضور نوجوانان در جنبش 1401 را واکنش  آنها به این تلقی از نسل خودشان دانست: «اگر به دهه 60 برگردیم، می‌بینیم که خانواده و حکومت با هم علیه نوجوانی همدست بودند و می‌خواستند نوجوان را کنترل کنند، اما حالا خانواده ایرانی تغییر کرده است. پژوهش‌های اجتماعی و پیمایش‌ها نشان می‌دهند که خانواده ایرانی نسبت به گذشته، مدنی‌تر و دموکراتیک‌تر شده است و در خانواده صدای بچه‌ها شنیده می‌شود.»

او در ادامه از افزایش حمایتگری در خانواده‌های ایرانی هم گفت: «سال 1399 پیمایشی از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات با همکاری یونیسف به‌نام «اینترنت وکودکان» انجام شد که نتایج آن نشان از حامی‌بودن خانواده‌های ایرانی می‌داد. این موضوع یکی از تفاوت‌های نوجوانان ایرانی با کشورهای دیگر است. در ایران وقتی یک نوجوان خانواده خود را توصیف می‎کند، با عنوان حامی، پشتیبان، مهربان، دلسوز و... از آنها یاد می‌کند. همین موضوع باعث شده  که تحولات بعد از سال  1401 را الزاماً تحولات نسلی ندانیم.»

سیدآبادی ادامه داد: «نوجوان توانسته است سهم خود را در خانواده بگیرد و اثرگذار است و حالا می‌خواهد در خیابان هم صدای خود را داشته باشد و سهم خود را از خیابان و مدرسه پس بگیرد اما نهادهای رسمی، دولت و مقررات مانع آن هستند. در آموزش‌وپرورش ما هنوز معلم کسی است که در یک صندلی بالاتر قرار گرفته و تقریباً خدای کلاس است، اما حتماً دانش‌آموزان در یکی، دو سررشته از او بیشتر می‌دانند.»

او درباره پژوهشی درباره میزان علاقه نوجوانان به ایران هم گفت: «در یک پژوهش که با حضور250 نوجوان در سراسر ایران انجام شد، 41 درصد از آنها گفتند که ایران را دوست دارند، 20 درصد گفتند تقریباً دوست دارند، 8/2 درصد با اماواگرهایی گفتند که ایران را دوست دارند و 24 درصد هم گفتند که ایران را دوست ندارند.»

این پژوهشگر کودک و نوجوان درباره دلایل نوجوانانی که اعلام کردند به ایران علاقه دارند هم توضیح داد و گفت: «طبیعت ایران یکی از دلایلی است که نوجوانان به ایران علاقه دارند. در کنار آن به غذاهای خوشمزه و درنظر گرفتن ایران به‌عنوان خانه خود هم اشاره کردند. در کشورهای دیگر وقتی از نوجوانان پرسیده می‌شود که مشکل خود را ابتدا به چه کسی می‌گویند؟ پاسخ داده می‌شود که اول مشکل را با دوستان‌مان مطرح می‌کنیم، اما در ایران نوجوانان پاسخ دادند که ابتدا مشکل خود را به خانواده، بعد به خواهر و برادر و بعد به دوستان‌شان می‌گویند. گذشته و باشکوه‌بودن ایران و دانشمندان ایرانی هم از دلایلی بودند که این نوجوانان به‌عنوان دلیل علاقه خود به ایران اعلام کردند.»

سیدآبادی  توضیح داد که بخشی از دلایل علاقه نداشتن گروهی از نوجوانان به ایران، شرایطی است که امکان تغییر دارد: «مواردی مانند محدودیت و نبود آزادی، نحوه اداره کشور، انواع تبعیض‎ها، گرانی، فقر و...  بخشی از دلایل نوجوانانی بود که اعلام کردند به ایران علاقه ندارند. درمجموع دختران نوجوان نسبت به پسران نوجوان، ناراضی‌تر بودند. من از آنها پرسیدم امکان پیشرفت برای ایران قائلید؟ پاسخ دادند که این موضوع درصورتی محقق می‌شود که تغییر عمیق سیاسی، اصلاح قوانین و سیاست‌ها، آزادی پوشش و سبک زندگی و پیشرفت اقتصادی و نبود فقر رخ دهد و به محیط‌زیست توجه شود.»

سیدآبادی اضافه کرد که نوجوانان دهه هشتادی‌ بیشتر از دو نسل قبل از خود ایران را دوست دارند، اما به بخشی از آن علاقه دارند که شاید برای ما اهمیت نداشته باشد: «همیشه پایه تعریف هویت‌های ملی زبان، نژاد، خون، مذهب، فرهنگ و... است. حالا این پرسش مطرح می‌شود که ایران را چطور باید تعریف کنیم که کسی از آن طرد نشود؟ باتوجه به گفت‌وگوهایی که با این نوجوانان انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که باید به این تعریف رسید که هرکسی در این سرزمین زندگی می‌کند، باید در این دایره در نظر گرفته شود؛ این تعریف دهه هشتادی‌ها را هم در برمی‌گیرد و هیچ تعارضی با کسی ندارد. در تمام دنیا زمانی که از نوجوانان درباره هویت آنها پرسیده می‌شود، خودشان را با هویت‌های فردی معرفی می‌کنند. نوجوانانی که با آنها گفت‌وگو کردم هم در تعریف خود از ویژگی‌های فردی استفاده کردند. ما باید خودمان را برای تعریف متکثرتری از ایران آماده کنیم که ممکن است خودمان متوجه نشویم، ولی وجود دارند.»

دیدگاه

ویژه جامعه
پربازدیدترین
یادداشت
آخرین اخبار