اطلس جغرافیایی اعتراضات
جزئیات اطلس جغرافیایی اعتراضات در پائیز 1401 در «ششمین همایش ملی پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه ایران» اعلام شد؛ اطلسی که نشان میداد در جریان اعتراضات پائیز سال گذشته در استانهای تهران و کردستان بیشترین و شدیدترین اعتراضات صورت گرفت، میزان اعتراضات در استانهای اصفهان، آذربایجان شرقی، کرمانشاه و خوزستان متوسط بود و در استانهای کرمان، بوشهر، مرکزی و قزوین به میزان کمی رخ داد. استانهای اردبیل، قم، یزد، همدان، زنجان، هرمزگان، بندرعباس، ایلام، لرستان، گلستان و چهارمحال بختیاری هم کمترین میزان اعتراضات را داشتند. اینها بخشی از نتایج یک مطالعه درباره ریشهها و پراکندگی جغرافیایی اعتراضات سال گذشته است که در چهارمین روز این همایش اعلام شد؛ همایشی که در آن دو پنل با موضوع تحولات نظام خانواده در ایران و زنان و جنبشهای اعتراضی برگزار شد. در بخشی از این پنلها موضوع تحولات جنسی در ایران و تغییرات اشتغال زنان در ایران پس از انقلاب نیز بررسی شد؛ آمارها و اطلاعاتی تازه که نشان میداد وضعیت ایران در این دو حوزه اصلاً مطلوب نیست.
فراتر از اعتراضات زنانه
یکی از سخنرانان اولین پنل همایش در روز سوم اسفندماه، محمد رهبری، دانشآموخته جامعهشناسی سیاسی بود که پژوهش خود بهنام «اعتراضات پاییز 1401، فراتر از اعتراضات زنانه» را در پنل «زنان، حرکت اعتراضی و کردار روزانه» ارائه داد. مطالعه او درباره پراکندگی جغرافیایی اعتراضات سال گذشته، همچنین انگیزههای بروز آن با استفاده از دادههای شبکههای اجتماعی بود. محمد رهبری، اعتراضات سال گذشته را یکی از پردامنهترین اعتراضات در چند دهه اخیر معرفی کرد و گفت: «اگرچه برخی از کارشناسان انگیزههای مربوط به بروز این اعتراضات را مربوط به مسائل زنان میدانند، اما گستره جغرافیایی این اعتراضات که محدود به چند شهر مشخص نیست، باعث شد به این مسئله پاسخ دهیم که انگیزه معترضان برای شکلگیری این اعتراضات چه بود؟» او درباره روش انجام این پژوهش توضیح داد: «این مطالعه با تحلیل دادههای آنلاین انجام شد. از لحظهای که خبر فوت مهسا امینی منتشر شد، شاهد اعتراضات بسیار گستردهای در فضای آنلاین بودیم و درمجموع از 23 شهریورماه که خبر به کما رفتن او منتشر شد تا 26 شهریورماه که درگذشت، حدود 360 هزار توئیت با تقریباً 11 میلیون لایک در توئیتر منتشر شد. علاوه بر این در اینستاگرام هم صدها هزار پست و استوری منتشر شد و در تلگرام هم بازدید مطالب این موضوع، آمار میلیونی داشت. اولین شکلگیری خیابانی این اعتراضات و حضور فیزیکی آن، در روز دوشنبه 28 شهریورماه و در بلوار کشاورز نمایان شد و از فضای آنلاین به فضای خیابان رسید.» او ادامه داد: «باتوجه به اینکه این اعتراضات بهدنبال فوت مهسا امینی آغاز شد، تصور میشد که این اعتراضات زنانه و فمینیستی است، اما گستره جغرافیایی، پیچیدگی، همچنین بروز تجمعاتی در خارج از کشور نشان داد که باید درباره این تصور تردید کنیم؛ چون شاید دلایلی فراتر از آن داشته باشد. برای بررسی این موضوع توئیتهایی که با کلیدواژه «برای» منتشر شده، بررسی شدند. در فاصله 29 شهریورماه تا ششم مهرماه این کلمه، هشتگ اصلی توئیتر فارسی بود؛ جایی که معترضان بیشترین کنشگری آنلاین را داشتند. اوج این توئیتها دوم مهرماه، قبل از انتشار آهنگ شروین حاجیپور بود و درهمینبازه زمانی نیز بررسی شد. چهارهزار توئیتی که از این هشتگها استفاده کرده بودند، درمجموع بیش از 20 میلیون لایک گرفتهاند؛ بررسی این توئیتها انگیزه کاربران را بهتر نشان میدهد و خواستهها و انگیزههای آنها را بیان میکند.» او ادامه داد: «در این چهارهزار توئیت که با کلیدواژه «برای» منتشر شده، واژه «ایران» بیشترین تکرار را داشته است که نشان میدهد مسئله ایران از دید معترضان در توئیتر اهمیت داشته است. دومین کلیدواژه نیز «زندگی» و سومین، واژه دختر، آزادی، پدر، دانشگاه، دنیا و مادر بود. پرتکراربودن کلیدواژه پدر و مادر بهنظر من معنادار است؛ چون در توئیتر ایرانیان خارج از کشور نیز این کلمهها استفاده شده و نشان از دغدغه آنها دارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که این کاربران خواهان یک زندگی آزاد در ایران برای خودشان، پدر و مادرشان بودهاند. از مجموع این کلیدواژهها نیز میتوان نتیجه گرفت که انگیزه معترضان و مطالبات آنها فراتر از مسائل فمینیستی و زنانه بوده است. هرچند این موضوع بخش مهمی از خواستهها بوده و نباید سهم آن را کم در نظر گرفت.» محمد رهبری به کلیدواژه «مهاجرت» و «واکسن» در توئیتهای بررسیشده نیز اشاره کرد: «با بررسی این توئیتها بهعنوان نشانگرهای خواستههای معترضان، متوجه میشویم که این خواستهها پیوندی با مفهوم زندگی دارد.»
وضعیت پراکندگی اعتراضات در استانها
این پژوهشگر درباره شیوه مطالعه پراکندگی جغرافیایی اعتراضات سال گذشته در فضای آنلاین، توضیح داد: «این اطلاعات براساس خبرهای مربوط به اعتراضات از شهرهای مختلف بهدست آمد که در کانال تلگرامی وحیدآنلاین منتشر شده بود. مبنای تحلیل این موضوع هم این بود که هرچه تعداد خبر درباره اعتراضات در یک شهر بیشتر باشد، احتمالاً شدت اعتراضات هم در آن منطقه بیشتر بوده است. براساس این دادههای تلگرامی، اطلس جغرافیایی اعتراضات بهدستآمده و برایناساس در استانهای تهران و کردستان بیشترین و شدیدترین اعتراضات صورت گرفته است. بعدازآن، میزان اعتراضات در استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی، فارس، البرز، آذربایجان غربی، گیلان و مازندران هم بالا بوده است. استانهای اصفهان، آذربایجان شرقی، کرمانشاه و خوزستان، بعد از این استانها قرار دارند که میزان اعتراضات در آنها، متوسط به دست آمد و شدت اعتراضات در استانهای کرمان، بوشهر، مرکزی و قزوین هم کم اعلام شد. استانهایی که به استناد دادهها، میزان اعتراض در آنها بسیار کم بوده است؛ اردبیل، قم، یزد، همدان، زنجان، هرمزگان، بندرعباس، ایلام، لرستان، گلستان و چهارمحال و بختیاری بودند.»
محمد رهبری ادامه داد: «در چهار استان نیز اعتراضات بسیار ناچیز رخ داده؛ یعنی استانهای سمنان، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان شمالی و جنوبی. این اطلس نشان میدهد، با اینکه جمعیت میتواند روی شدت اعتراضات تاثیر بگذارد، اما الزاماً وابسته به میزان جمعیت نیست؛ ما استانهایی داریم که جمعیت کمی دارند، اما بهمراتب از برخی استانها که جمعیت بیشتری دارند، اعتراضات بیشتری در آنها انجام شده است. بهعنوان مثال استانهای اصفهان و آذربایجان شرقی پرجمعیت هستند، اما در مقایسه با کردستان و سیستان و بلوچستان اعتراضات کمتری در آنها اتفاق افتاده است. درمجموع این استانها بیشترین اعتراضات را داشتهاند: تهران، کردستان، البرز، گیلان و مازندران. در میان این استانها مسئله سیستان و بلوچستان درخصوص شکلگیری اعتراضات متفاوت بود و با تاخیر به این موضوع وارد شد.» این پژوهشگر به بخش دیگری از مطالعه خود درباره تفاوت میان این استانها نیز اشاره کرد: «دادههای دیگری وجود دارد که طبق آنها، برخی استانها گرایشهای مذهبی کمتری دارند؛ برای مثال در مورد روز زن در تقویم رسمی ایران، در این استانها دغدغه و حساسیت کمتری نسبت به روز رسمی آن وجود دارد، اما در خراسان جنوبی، بیشترین توجه به روز رسمی زن صورت گرفته است.» به گفته او، دلیل دیگری که این تفاوت را توضیح میدهد، بحث اقتصاد است. مثلاً درباره استان البرز میتوان چنین تحلیل کرد که ساکنان این استان، به حاشیهراندهشده در نظر گرفته میشوند؛ یعنی افرادی که در دورهای، از سطح اقتصادی متوسطی برخوردار بودند، بهدلیل شرایط اقتصادی بهویژه از سال 97 بهبعد، به حاشیه رفته و احساس محرومیت دارند، اما درعین حال دغدغه فرهنگی دارند: «دادههای اقتصادی نشان میدهد، از این سال بهبعد شاهد ریزش طبقه متوسط به جمعیت فقیر جامعهایم. استان البرز به خوبی نشان میدهد این مسئله حتماً یکی از دلایل مؤثر در اعتراضات و تبیینکننده اطلس جغرافیایی اعتراضات است.» او ادامه داد: «بررسی گراف کاربران توئیتر از 22 تا 26 شهریورماه که با کلیدواژه مهسا امینی، حجاب، حجاب اجباری و... توئیت کردهاند، نشان میدهد گروههای سیاسیای که چندان دغدغه زنان نداشتند، در این موارد توئیتهایی منتشر کردهاند و ما آنها را سمت معترضان میبینیم؛ یعنی گروههایی درگیر این موضوع شدند که مسئله آنها به غیر از زنان بوده است. مجموع این دادهها میگوید، علاوه بر اینکه مسئله زن، یکی از محرکهای اعتراضات سال گذشته بوده، اما «زندگی» نیز یکی از خواستههایی بود که در اعتراضات دنبال میشد.»
تحولات زیست جنسی در ایران
در ادامه این نشست محمدعلی محمدی، پژوهشگر علوم اجتماعی، در پنل «بازاندیشی در تحولات نظام خانواده در ایران امروز»، به مطالعه خود بهنام «بررسی روند تحولات زیست جنسی در ایران در دوره 20 ساله 76 تا 97» اشاره کرد و گفت: «چندسال پیش، از طرف وزارت کشور پروژهای به ما سفارش شد تا روند تحولات زیست جنسی در ایران را در یک بازه 20 ساله بررسی کنیم. در این مطالعه، هفت بُعد اساسی زیست جنسی مورد مطالعه قرار گرفت و به دو قسمت فردی و فرافردی تقسیم شد. در تحلیل محتوای کیفی این موضوع در زمینههای مورد مطالعه، 1140 مفهوم مهم استخراج و 93 زیرمقوله و 35 مسئله اصلی پیدا کردیم. مواردی مانند افزایش روابط جنسی نامشروع در میان مجردها و متاهلها، افزایش کودکآزاری و خشونت جنسی، شیوع پدیده همباشی، افزایش روابط همجنسگرایی، سستشدن تعهد و پایبندی در خانواده، افزایش خیانت و... هرکدام یک مسئله اجتماعی در حوزه خانواده و زیست جنسی است. سوال ما در این پژوهش این بود که آیا آغاز زیست جنسی با شکوفایی همراه است یا بحران بهشمار میرود؟ ایران در میان کشورهایی قرار دارد که نوجوانان در آن زود به سن بلوغ میرسند و میان بلوغ جنسی و اقتصادی، فاصله زیادی وجود دارد. در جوامع سنتی مثل ما، بعد از اینکه فرد به سن بلوغ میرسد، بخشی از راهحلهای خاموشکردن غرایز جنسی به اقتصاد وابسته است، اما در ایران فاصله زیادی بین بلوغ جنسی و اقتصادی وجود دارد که برخی آن را 10 سال اعلام کردهاند. این تاخیر، زیست جنسی را دچار بحران میکند.» او ادامه داد: «از نظر اجتماعی بلوغ پسران در ایران زودتر از میانگین سن بلوغ در جهان است. در این شرایط به عواطف و احساسات نوجوان پاسخ درستی داده نمیشود و دسترسی به فضای مجازی، ماهواره و... نیز این بلوغ را دردناکتر و پراضطرابتر میکند. ازسویدیگر وقتی نوجوانان وارد دوره بلوغ میشوند، والدین نیز دچار اضطراب عجیبی میشوند، چون همیشه نگران این هستند که چه اتفاقی برای فرزندانشان در این دوره از فعالیت جنسی در جامعه رخ میدهد؟ از اینجاست که بلوغ با سایر قوای حاکمیتی مثل قوهقضائیه، پلیس و نیروهای مراقبتی، گزینشی و ارزشگذار ارتباط پیدا میکند. یک نوجوان در ایران با آغاز دوران زیست جنسی خود، پیکار سیاسی را هم آغاز میکند. وقتی نهادهای نظارتکننده، ارزشگذار، کنترلگر و انتخابگر به شما انگ میزنند، بسیاری از موقعیتهای اجتماعی از دست میرود و نوعی تقابل با حاکمیت به وجود میآید. بازتاب ورود یک نوجوان بالغ به حوزه سیاست از مجرای زیست جنسی، اتفاق عجیبی است که ما در ایران بیشتر با آن روبهرو هستیم.» محمدی در ادامه توضیح داد که چطور بلوغ برای نوجوانان گاهی با سرزنش و اضطراب همراه میشود: «گاهی ممکن است آغاز بلوغ برای دختران با اضطراب و ترس همراه باشد، چون با خانواده و مادر ارتباط نزدیکی ندارند. تا سالهای اخیر و شاید در شرایط فعلی نیز گاهی ممکن است دختران با آغاز دوران بلوغ دچار اضطراب شوند. این مسائل جنسی و اقتصادی به زندگی دوران جوانی و خانواده نیز وارد میشود، بهعنوان مثال بسیاری از انحرافات جنسی دوران بلوغ به انحرافات جنسی دوران بعد از ازدواج منتقل میشود. اخیراً مطالعهای درباره اختلالات جنسی در ایران انجام شد که نشان داد، ایران رتبه نگرانکنندهای دراینزمینه دارد.» محمدی ادامه داد: «انحراف و ناهنجاری نسل نوجوان ایرانی با آغاز بلوغ رخ میدهد و به مدارس سرایت میکند. براساس یک مطالعه، بیش از 27 درصد از نوجوانان ایرانی، روابط جنسی خود را از 15 سالگی آغاز میکنند و گاهی در سنین پایینتر نیز گزارش شده است. مطالعهای روی 528 مجرد با سابقه رابطه جنسی انجام شد که طبق آن، 90 درصدشان قبل از 23 سالگی اولین رابطه جنسی خود را تجربه کرده بودند، درحالیکه 25 درصد از این گروه در سن 15سالگی، 50 درصد از 18سالگی و 75 درصد از 20 سالگی روابط جنسی خود را آغاز کرده بودند. بخشی از دلایل تعجیل در روابط جنسی، بهدلیل بستهبودن شرایط در زمینه برآوردهکردن نیازها و بیتدبیری دراینخصوص است. بخش زیادی از آمارهای مربوط به برآوردهشدن نیازهای جنسی نوجوانان، در طبقهبندی آسیبهای جنسی میگنجد. در کدام بخش ایران یک نوجوان 15 ساله میتواند در قالب مشروع و تنظیمشده نیازهای جنسی خود را برآورده کند؟ گروهی از نوجوانان درباره تجربه اولین رابطه جنسی خودشان گفته بودند که برایشان دلهرهآور بوده است. بسیاری از این روابط در نوجوانان دختر، به بارداری منجر شده و بحث سقط جنین افزایش پیدا میکند.»
افزایش ازدواجگریزی و کاهش فرزندآوری
محمدی در ادامه یکی از دلایل شروع رابطه جنسی در سنین پایین را تلاش نوجوانان برای هویتیابی معرفی کرد: «بخشی از آنها گفته بودند که اگر به دوستان خود نگوییم وارد زیست جنسی شدهایم، از نظر شبکه روابط و تشخصیابی دچار بحران میشویم. حتی ممکن است دراینخصوص دروغ بگویند. درواقع نوعی هویتطلبی جدید است، اما در جوامعی که این میزان از محدودیت وجود ندارد، هویتیابی به این شیوه مطرح نیست و در کشورهای دیگر بلوغ، یک جشن است و نوجوان میداند از 18سالگی بهبعد آزاد است. دوران بلوغ در ایران، دوره سیاسیشدن یک نوجوان است و همه ارکان حاکمیتی مانند پلیس، مدرسه، والدین، قوهقضائیه و نهادهای گزینشی و حاکمیتی درگیر این قضیه و ناظر بر آن هستند. نظریهپردازان زیادی گفتهاند که انسان زمانی مرتکب جرم میشود که درمانده شده باشد. بخشی از آسیبهای اجتماعی ما، حاصل درماندگی افراد است؛ یعنی فرد راهحل مشروع پیدا نمیکند و به راهحلهایی میاندیشد که خارج از مشروعیت حاکمیت سیاسی است.» این پژوهشگر اضافه کرد: «یکی از توصیههای مهم برخی جامعهشناسان این است که به حکمرانان توصیه میشود تا جایی که ممکن است برای جوانان پروندهسازی نکنید و نیروهای قضایی و پلیس با بزرگمنشی انحرافات جوانان را حل کنند. اگر آنها را به دادگاه بکشید، به فردی غیر از سیستم تبدیل میشوند. اگر در جامعه ایران به شما انگ زده و پروندهای قضایی باز شود، بهعنوان یک جوان آینده شما تباه میشود. در این شرایط اگر با حاکمیت احساس همبستگی نکنید، خودبهخود به حوزه کنش سیاسی کشیده میشوید.» او درباره آینده این روند نیز گفت: «ما از یک گروه تخصصی پرسیدیم باتوجه به اینکه حدود 40 آسیب جدی در این حوزه پیدا کردهایم، کدامیک از آنها در 10 سال آینده شیوع بالاتری خواهند داشت؟ طبق این بررسی افزایش ازدواجگریزی، افزایش نارضایتی بین زوجین، استفاده از رسانههای نوین، افزایش روابط جنسی نامشروع در میان مجردها و متاهلها، کاهش فرزندآوری، توسعه کسبوکارهای مرتبط با روابط جنسی، توسعه بازار محصولات جنسی در داروخانهها و عطاریها و ضعف مدیریتی و اجرایی در سالهای آینده رخ خواهد داد. مدیران ما درک نمیکنند که نوجوان چه آرزوهای جنسی و تمایلاتی دارد و جوان و نوجوان غیر از اینکه از او خواسته شده که مدارا، خودکنترلی و رعایت کند، هیچ طرحی برایش اندیشیده نشده است؛ البته برای مجازات او طرحهایی اندیشیده شده است.»
آمار پایین اشتغال زنان
پنل بعدی «بازاندیشی در تحولات نظام خانواده در ایران امروز» بود که فهیمه نظری، پژوهشگر اجتماعی، در آن درباره مطالعه خود بهنام «نسبت تحولات نقش اقتصادی زنان در خانواده ایرانی؛ چهاردهه پس از انقلاب» توضیح داد: «بعد از پیروزی انقلاب، با دورهای روبهرو شدیم که نسبت به دورههای قبل از خود بهشکلی بنیادین تفاوت داشت. اولین رویکرد افراد در رأس کار که حوزههای مختلفی ازجمله زنان را تحتتاثیر قرار داد، این بود که باید در خانه بنشینید، همین موضوع چالشهایی جدی برای زنان در عرصه اقتصاد آغاز کرد. زمانی که درباره اشتغال صحبت میکنیم، تصور میشود منظور ما مشکلات اقتصادی است؛ اما این دو با هم تفاوت دارند. وضعیت اشتغال به مسائل دیگری اشاره دارد و تحتتاثیر موقعیتهای تاریخی و اجتماعی قرار میگیرد. دلیل تاکید بر اشتغال زنان این است که ما توسعه پیدا نمیکنیم، مگر اینکه بحث اشتغال زنان حل شود.» نظری به آمارهای اشتغال زنان قبل و بعد از انقلاب هم اشاره کرد: «در سال 1335 آمار اشتغال زنان در ایران حدود 9 درصد برآورده شده بود. این آمار در سال 1345 به 11 درصد رسید، اما در سال 57 کمی افت کرد. افت آمار اشتغال زنان را در سال 65 هم شاهد هستیم. این آمار در سال 75 به 8 درصد رسید و حالا که در سال 1402 قرار داریم، آمار اشتغال زنان 13 درصد برآورد میشود.» براساس اعلام او، در دهه اول بعد از انقلاب که دولت موقت روی کار آمد، رویکردها در این حوزه کاملاً سنتی و اسلامی بود. در چنین شرایطی محدودیتهای ساختاری برای زنان ایجاد شد و آنها نمیتوانستند وارد عرصه کار شوند؛ مانند گروهی از زنان که در دادگاهها کار میکردند و قاضی بودند یا زنانی که در نیروهای مسلح و انتظامی کار میکردند. ملاک، خانهداری و مادری بود و تاکید میشد که زن در فضای عمومی حضور نداشته باشد، بااینحال در دوران جنگ تاکید میشد که زنان برای پشتیبانی از جبههها، حضور داشته باشند. نظری ادامه داد: «یکی از اقدامات زنان در این دوره، فشار به دستگاه حاکمیت برای بازنگری در قوانین بود. در همان سالها بهدلیل فضای موجود در جامعه، شاهد افزایش مهاجرت و مشارکت بسیار پایین زنان بودیم. در دولت سازندگی، فضا کاملاً باز شد و رویکردها تغییر کرد. ازسویدیگر ساختارها برای حضور زنان کمی بهینه شد و باتوجه به اقتصاد آزاد و سرمایهگذاریهای انجامشده در این حوزه، نقش زنان پررنگتر احساس میشد. در دولت سازندگی این نگاه وجود داشت که بعد از جنگ، ما نیاز به حضور زنان داریم. بااینحال محدودیتهای ساختاری همچنان در برخی شرایط دیده میشد. بهطور مثال، بعد از جنگ دختران نمیتوانستند از میان 169 رشته دانشگاهی، در 91 رشته حضور داشته باشند.» این پژوهشگر اعلام کرد که شرایط اجتماعی و سیاسی زنان در دوره سازندگی تغییر کرد: «زنان در این دوره به پستهای بالاتری دسترسی پیدا کردند. در دولت اصلاحات نیز برای اولینبار طرح تدوین و تصویب توانمندسازی حقوق زنان مطرح شد. در برنامههای سوم و چهارم توسعه، برای اولینبار به موضوع اشتغال زنان اشاره شد، اما هنوز هم محدودیتهایی وجود داشت. در همین دوره برابری فرصتها پیش میآید، کیفیت زندگی برای زنان بهبود پیدا میکند و زنان میتوانند در عرصههای بینالمللی ورود پیدا کنند.» براساس اعلام او، در دولت محمود احمدینژاد، کشور به شرایط دوره اول انقلاب بازگشت: «در برنامههای چهارم و پنجم، رویکردهای مربوط به اشتغال زنان را میبینیم که طبق آن زنان باید دوباره به خانه برمیگشتند. طرح مفاهیمی همچون تاکید بر ارزش مادری، طرح عفاف و اشتغال نیمهوقت زنان از همین دوره آغاز شد و محدودیتهای ساختاری برگشت. ازسویدیگر زنان در این دوره از پا ننشستند و باتوجه به گسترش تکنولوژی، ائتلافات زیادی در قالب کمپینها و نشستها از سوی زنان صورت گرفت.» نظری افزود: «در دولت حسن روحانی، شرایط کمی با دولت قبلی متفاوت بود. در این سالها تحریمها کمی محدودیت ایجاد کرد، اما درعینحال اقداماتی برای اشتغال زنان صورت گرفت و تاکید شد که زنان باید خوداتکا باشند. در این شرایط اشتغال زنان به مسئله اول آنها تبدیل شد و آمار اشتغال این گروه تا 7/19 درصد هم پیش رفت. در ایران آمار اشتغال مردان به میانگین جهانی نزدیک و حتی از آمریکا و آلمان هم بیشتر است، اما میانگین اشتغال زنان 6/11 درصد است. دراینصورت چطور میشود انتظار داشت این جامعه توسعه پیدا کند.»