مرگ شهر در نبود زیرساخت اجتماعی
«هممیهن» از نشست رونمایی کتاب «کاخهایی برای مردم» گزارش میدهد

«هممیهن» از نشست رونمایی کتاب «کاخهایی برای مردم» گزارش میدهد
اولینبار که به نسخه انگلیسی کتاب «کاخهایی برای مردم» برخورد، حسی شبیه ارشمیدس یونانی را داشت: «یافتم، یافتم.» حسین ایمانیجاجرمی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران میگوید که سالها پیش اتفاقی کتابی از «اریک کلایننبرگ»، جامعهشناس آمریکایی را مشاهده کرد، هنگامی که به جلسات شرکت عمران شهرهای جدید دعوت شده بود و قرار بود در آنجا پیشنهادهایی برای مباحث اجتماعی داشته باشد: «ما حدود 17 شهر جدید داریم که در اواخر دهه 60 ساخته شدند و بیشتر به توسعه کالبدی آنها توجه میشد و مباحث اجتماعی و فرهنگی در آنها مغفول بود.»
غفلت از مسائل فرهنگی و اجتماعی به گفته جاجرمی، شاید تا قبل از احداث مسکن مهر و سکونت چند میلیون ساکن در آنها، مشکل حادی نبود اما رفتهرفته کمبود زیرساختها بهچشم آمد. این جامعهشناس میگوید در جلسات اول شرکت عمران شهرهای جدید، به این فکر کرده بود که باید از چه چیزهایی برای مدیران، سیاستگذاران شهری و شهرسازان بگوید: «حرفهای همیشگی را همه بلد بودند، مثلاً اینکه باید به حقوق شهروندی احترام گذاشت.» حرفهای کتاب «کاخهایی برای مردم» اما تازه بود، جاجرمی نسخه انگلیسی کتاب را پیدا میکند و در جلسات سیاستگذاری از آن حرف میزند. نویسنده کتاب از مفهوم ساختار اجتماعی صحبت کرده بود و درنهایت توانسته بود دیدگاههای اجتماعی و شهرسازانه را تلفیق کند. کتاب درنهایت به داد برخی از شهرهای جدید میرسد، از مباحثاش سهسیاست بیرون کشیده میشود: «سیاستها هنوز هم کاربرد دارند، اول گفتیم که باید زیرساخت اجتماعی ساخته شود، مثلاً شهرهای جدید باید کتابخانه، پیادهراه و کانون پرورش فکری کودک و نوجوان داشته باشند. موضوع دیگرمان، بحث کارآفرینی اجتماعی است - این شهرها صبحها زنانه هستند زیرا بعد از ساخت مسکن مهر، زنان سرپرست خانوار بیشتری به این شهرها اضافه شد- و درنهایت برگزاری رویدادهای اجتماعی و فرهنگی برای جذابشدن فضای شهر بود.» کتابی که جاجرمی بعد از ارائه به سیاستگذاران شهری، آن را ترجمه میکند و راهی بازار نشر عمومی میشود، در طبقهبندی جامعهشناسی مردمی و عمومی هم جا میگیرد. سهشنبه، آخرین روز آبانماه، نشست رونمایی و بررسی این کتاب در خانه اندیشمندان علوم انسانی، با حضور تعدادی جامعهشناس برگزار شد. کارشناسان در این نشست تاکید داشتند، تفاوت این کتاب با سایر کتابها در این است که توضیح میدهد چطور میتوان از سرمایه کالبدی برای بهبود جامعه استفاده کرد.
دهه 90، موج گرمای شدیدی شیکاگو را فرا میگیرد. گرما تا یکهفته روی شهر خیمه میزند، هوای شیکاگو شبیه هوای کوالالامپور در مالزی میشود. موج شدید گرما، مصرف انرژی را بالا میبرد، دستگاههای سرمایشی از کار میافتند و گرما بیش از 700 نفر را میکشد. ماجراهای کتاب «کاخهایی برای مردم»، از همین نقطه آغاز میشود. جاجرمی میگوید، بعد از این موج گرما و میزان کشتهها، گروههایی در آمریکا مشغول مطالعه میشوند. آنها درمییابند که مطابق معمول در اینموج هم بیشترین کشتهها متعلق به محلات فقیرنشین بود: «اما چیزی که مشاهده کردند این بود که برخی مناطق فقیرنشین، کشتار کمتری نسبت به باقی محلات داشتند، کشتهها شبیه به کشتههای مناطق پولدارنشین بود. آمارها، دادهها و رگرسیونها دلیل این تفاوت را روشن نمیکرد.» حسین ایمانیجاجرمی، مترجم کتاب به زبان فارسی میگوید، همین موضوع باعث میشود تا اریک کلایننبرگ، برای فهم درست موضوع، به بازدیدهای میدانی رو بیاورد. او متوجه میشود محلاتی که کشتههای کمتری داشتند، ازجمله محلههایی هستند که به تعبیر ما ایرانیها؛ «زندگی سلام و علیکی» در آن جریان داشت. محلههایی که آدمها در فضاهایی که زیرساخت اجتماعی در آن شکل گرفته، باهم مراوده دارند. فضایی مانند پیادهراه ازجمله این زیرساختهای اجتماعی تعریف میشود. ساکنان محلههای فقیرنشین شیکاگو، یکدیگر را در کوچه و خیابان میدیدند و روابط عاطفی و گرم با یکدیگر داشتند. همین اتفاق سبب شده بود تا اگر یک نفر در یک زمان مشخص در آن محله حضور نداشت، دیگران نگران او میشدند. بعد از موج گرما در محلههایی که مرگومیر کمتری داشتند، افراد با گشتن به دنبال هم توانستند یکدیگر را از مرگ حتمی نجات دهند. جاجرمی میگوید، این کتاب یادآوری میکند که نبود زیرساخت اجتماعی میتواند حتی به هزینه مرگ آدمها تمام شود. او میگوید، این کتاب هشداری است به سیاستمداران و متخصصان تا به زیرساخت اجتماعی توجه و روی آن سرمایهگذاری کنند: «نویسنده این کتاب میگوید، زندگی اجتماعی برخلاف باور برخی مسئولان ما به پروژههای بزرگ مثل اتوبان، بزرگراه و... نیازی ندارد، چیزی که نیاز دارد و اتفاقاً دیده نمیشود؛ مکانی مانند پیادهرو است: «من امروز مسیر از مترو تا اینجا را پیاده آمدم تا ببینم آیا حرفهای کتاب درباره ما هم صدق میکند؟ پیادهرو اولین جایی است که فضای جمعی خارج از خانه، در آن شکوفا میشود اما اینفضا اینروزها در تهران به پارکینگ موتورسیکلت تبدیل شده است. درواقع ما این فضا را از دست دادیم. مکانی که میتواند موجب آشنایی و دوستیهای سطحی شود.» این استاد دانشگاه معتقد است که فضایی مانند ایستگاه اتوبوس هم یک زیرساخت اجتماعی است که آدمها در یک ساعت معین، یکدیگر را میببینند و امکان تداوم رابطه در آن برقرار میشود. جاجرمی نام این تئوری را از «غربت تا قربت» نامیده است. تئوریای که افراد را در فضاهای غریب به یکدیگر نزدیک میکند.
بازتولید رفتارهای خاص اجتماعی در فضاها
اریک کلایننبرگ، جامعهشناس و مدرس مطالعات شهری و متولد آمریکاست. تخصص او جامعهشناس عمومی است و سردبیر مجلهای با موضوع فرهنگ عمومی است. عبدالوهاب شهلیبر، جامعهشناس و پژوهشگر سیاست اجتماعی مسکن، دومین سخنران مراسم رونمایی کتاب بود که در ابتدا کلایننبرگ را معرفی کرد و بعد از آن بخشهایی از کتاب را مرور کرد. او میگوید جامعهشناسی با مقوله فضا، موضوعی نوظهور است. شهلیبر، برای تشریح حرف و جایگاه این کتاب، به کتاب دیگری متوسل شد: «برایان الیوت، جامعهشناس چپگرای انگلیسی است و کتابی بهنام «ساختن اجتماع» و زیر عنوان، پیکربندی امر اجتماعی در فلسفه معاصر دارد. این کتاب میگوید هرکدام از نظریههای اجتماعی و جامعهشناسانه، نوع خاصی از تولید فضا را تجویز و بعد از فضایی که تولید میشود به نوبه خودش شکل خاصی از رفتار سیاسی و رفتار اجتماعی را معین میکند. این کتاب سه الگو و جریان را در شهرسازی عنوان میکند، سه الگو تحتعنوان: شهرسازی گفتوگویی، شهرسازی تکینی و شهرسازی افتراقی ازجمله فضاهایی است که در این کتاب درباره آنها صحبت میشود.»
منظور از شهرسازی گفتوگویی، نظریه نو شهرسازی است که از دل نظریه هابرماس بیرون آمده است. شهرسازیای که باید بخشی از آرمانهای دوره مدرنیته اولیه را پیاده کند، تلاش برای گسترش نوعی جمعگرایی. به گفته شهلیبر، در شهرسازی تکینی، منظور نوعی شهرسازی پستمدرن است که نظریه بازار هم در همین راستاست. در این نوع شهرسازی، هرکسی میخواهد خدای خودش را داشته باشد: «جامعهای اتمیزه که افراد میخواهند فردیتشان حفظ شود.» شهرسازی افتراقی به گفته این جامعهشناس، رابطه دیالکتیکی بین شهرسازی مدرنیستی و پستمدرنیستی است. نوعی از شهرسازی که تلاش میکند تا هم فضای گفتوگو را در فضا به وجود بیاورد، هم فضایی را برای ظهور امر فردی ایجاد کند.
شهلیبر بعد از این بحثهای مقدماتی این کتاب را هم بهنوعی جزو کتابهایی معرفی میکند که بحث آن مبتنی بر نظریه اجتماعی خاصی است: «بحث «کتاب کاخهایی برای مردم»، مبتنی بر نظریه اجتماعی خاص است، یعنی اینکه ما ازطریق تولید شکل خاصی از فضا تلاش میکنیم روابط اجتماعی را در فضا گسترش دهیم. این کتاب میگوید که تولید فضاهای خاص منجر به شکلگیری رفتار میشود. اگر ما شکل تولید فضا را بهسمتی که در آن پیادهرو، کلیسا و انجمنهای مختلف باشد اگر این فضاها به وجود بیاید، این فضاها در درون خودش رفتار اجتماعی خاصی را هم شکل میدهد.» فضاهایی که تولیدشان هم براساس نظریه فضای عمومی هابرماسی است و به گفته این کارشناس اجتماعی، نوعی جبرگرایی خفیف هم دارد. این جامعهشناس معتقد است که این فضاها و زیرساختهای شهری گاه بهعنوان تسهیلگر ظاهر میشوند تا شکل خاصی از سرمایه اجتماعی را ایجاد کنند. او معتقد است که کتاب تلاش دارد تا تاکید کند، وقتی زیرساخت اجتماعی روبه ویرانی میرود، تاثیر منفی در سرمایه اجتماعی ایجاد میکند. اما این دقیقاً به چهمعناست؟ او با یک مثال مسئله را توضیح میدهد: «تصور کنید، در محلهای یک پارک وجود دارد اما بهمرور زمان مبلمان پارک از بین میرود، پارکی که باید پاتوق مردم محلی میبوده، تبدیل به پاتوق افرادی موسوم به آسیبدیده میشود و بهجای اینکه در آن رویداد برگزار شود، جشن یا محلی برای کارآفرینی محلی تبدیل به فضایی شود که مثلاً در آن مواد توزیع شود. در چنین شرایطی زیرساخت اجتماعی شروع به افول میکند و همین موضوع باعث میشود تا در سرمایه اجتماعی هم تاثیرات منفی ایجاد شود.» او از شهری مثال میزند که هیچ نوسازی و بازآفرینی ای در آن اتفاق نمیافتد، اتفاقی که تاثیری منفی در سرمایه اجتماعی هم دارد: «موضوع بعدی در زیرساخت اجتماعی که شاید ما به آن آگاهی نداشته باشیم این است که اینها تدریجی ساخته میشوند، تدریجی هم از بین میروند و ممکن است جامعه بعد از مدتی متوجه شود که قبلاً زیرساختهای اجتماعی وجود داشتند که باعث شکلدهی به نظم اجتماعی میشدند.» او معتقد است، بحث دیگری که در کتاب مطرح میشود و نویسنده هم با تواضع درباره آن صحبت میکند، این است که در جوامعی که فقر و نابرابری در آن زیاد است، نمیتوان تنها با زیرساخت اجتماعی تعاملات را گسترش داد و توقع داشت که تمام روندهای تخریبی، ترمیم شوند: «اما شروع و نقطه آغاز، رویآوردن به زیرساختهای اجتماعی است.» در کتاب از دو نوع زیرساخت صحبت میشود؛ زیرساختهای خصوصی و عمومی: «شرکت فیسبوک و گوگل در سایتهای خودشان کافهها و رستورانهای لوکس ایجاد کردند اما فقط قشر ثروتمند جامعه اجازه دسترسی به فضا را پیدا میکنند و عموم مردم، اجازه دسترسی به این فضاها را ندارند. این کتاب هشدار میدهد که در راستای نوعی مسئولیت اجتماعی، شرکتهای بزرگ باید دست به ساخت فضاهای عمومی برای کل جامعه بزنند.»
مبارزه با نابرابری اجتماعی، قطبیشدن و افول زندگی مدنی
علیرضا غفاری، جامعهشناس خلاقیت، آخرین فردی بود که در جلسه نقد و بررسی کتاب «کاخهایی برای مردم» صحبت کرد. او در این نشست تاکید کرد که فضایی مانند خانه اندیشمندان علوم انسانی، زیرساخت اجتماعی است: «بهنظرم نویسنده با ذوق و از سر مهارت، واژگانی را استفاده کرده است. این کتاب تعبیر جالبی از زیرساخت اجتماعی دارد و آن را بهنوعی عنصری برای مبارزه تلقی میکند. مبارزه با سه مسئلهی کلیدی، بحث نابرابری اجتماعی، قطبیشدن و افول زندگی مدنی و انجمنی. زیرساختها در حکم میانجیهایی هستند برای مبارزه با سه مسئله بنیانی و اساسی. وقتی رجوع میکنیم به آراء و نظرات عالمان اجتماعی، میبینیم آنها هم به این سهمسئله اساسی اشاره کردند و مناقشه و کار برای سهمفهوم اساسی صورت دادهاند.» این جامعهشناس میگوید، در کتاب وقتی از زیرساخت اجتماعی صحبت میشود، بیشتر موضوع کالبد مدنظر است و ساخت کالبد هم جزو مباحثی است که عموماً صاحبنظران حوزه شهرسازی به آن ورود میکنند اما این کتاب بهعقیده غفاری، در تلاش است تا بهنوعی فاصله میان صاحبنظران حوزه اجتماعی و حوزه شهرسازی را کاهش دهد: «در کتاب هم از کارویژههایی صحبت میشود، هم به وجوب مرئی و نامرئی زیرساختها اشاره میکند. او صحبتهایش را با موضوع سرمایه اجتماعی ادامه میدهد: «رونق اجتماعی رابطه زیادی با زیرساختها دارد، رونق اجتماعی یعنی ما نسبت به تعاملات و روابط اجتماعی چه وضعیتی داریم؟ آیا انزوا را اختیار کردیم یا حاشیهرفتن به ما تحمیل میشود یا چهبسا خودمان از سر اراده و بهدلیل غربیگرایی خود را مدار زندگی قرار دادیم.» او معتقد است، در غیاب سرمایه اجتماعی و غیاب پیوندها زندگی رونق قبلی را ندارد و میگوید، عنوان کتاب تلاش دارد تا کاخها که همیشه در اختیار گروههای خاصی مانند شاهان بودند، در اختیار عموم مردم باشد: «در آنها برای همگان باز باشد و تبدیل به فضاهای محصورشده نباشد و دیوارها و نردههای بلند نداشته باشند تا جایی برای شکلگیری تعاملات و یکدیگر را دیدن، با تمام تنوع و تکثر باشد. گویا مجموعهها برای افراد معین خواهد بود. این فضاها درصورتیکه در اختیار همه باشند به مدنیت و حیات اجتماعی و شهروندی کمک میکنند، کمک میکنند تا حضور خودشان را داشته باشند و به یک نوعی عزت نفس و خودپنداری آنها تقویت شود و مهمتر اینکه، قدرت پذیرش دیگری و دیگران را هم داشته باشند. در بین مجموعههای مختلفی که بهعنوان زیرساخت اجتماعی مطرح میکند، کتاب روی کتابخانه عمومی تاکید بیشتری میکند.»
کتاب برای سیاستگذاران است؟
اما این کتاب و محتوای آن که پیشتر در جلسات سیاستگذاران شهری ارائه شده بود تا چهاندازه از محتوای کتاب بهره بردند؟ این پرسش روزنامه «هممیهن» از سخنرانان این نشست بود. ایمانیجاجرمی میگوید، در دوره پیشین مدیریت شهری تهران، بخشی از بدنه مدیران شهری، این کتاب را خریداری کردند و نشست اینستاگرامی هم درباره کتاب برگزار شد: «من پیشنهاد دادم که معاونت اجتماعی به معاونت زیرساخت اجتماعی تغییر کند، زیرا معاونت اجتماعی عموماً کارش برگزاری مراسم و مناسک است، اما من پیشنهاد دادم که شما در این معاونت مراقب پیادهروها باشید، مراقب نامهایی باشید که روی خیابانها قرار دارد؛ نامهایی که هویتبخش است، مراقب پارک و سرای محله باشید. طبق معمول دوره عوض شد و بحثها به جایی نرسید.» او میگوید، در شهرهای جدید اما برخی به آموزههای کتاب توجه کردند. مثل عالیشهر در نزدیکی بوشهر: «ما از تهران بخشنامه کردیم که همه مدیرعاملان شهرهای جدید باید مشاور اجتماعی داشته باشند، بعضی مدیران جدی نگرفتند، اما مدیرعامل عالی شهر آن را جدی گرفت.» این جامعهشناس میگوید که در عالیشهر با مدیرعامل فنی - حرفهای صحبت شد تا زنان سرپرستخانوار در این شهر آموزش ببینند: «در قدم دوم، یک مرکز فرهنگی با معماری عالی تحتعنوان یک زیرساخت اجتماعی ساخته شد، استخر و مسیر پیادهروی و کانون پرورش فکری ایجاد شد و در قدم بعدی، رویدادهایی برگزار شدند و مردم در آنها مشارکت کردند.» او میگوید، همین تجمع افراد در زیرساختهای اجتماعی باعث شد تا زنان سرپرستخانوار در عالیشهر که تعدادشان هم کم نبود، تعاونی داشته باشند و حالا به یکی از صادرکنندگان فرش به منطقه حاشیه خلیجفارس تبدیل شوند.