| کد مطلب: ۴۰۲۰۴

هنر بازی با ترامپ

تئاتر سیاسی دونالد ترامپ، با ترکیبی از اظهارات متناقض و نمایش‌های رسانه‌ای، بار دیگر این پرسش را پیش روی ما قرار می‌دهد که دستگاه دیپلماسی ایران تا چه زمانی می‌خواهد در نقش یک بازیگر منفعل و هیجان‌زده باقی بماند؟

هنر بازی با ترامپ

تئاتر سیاسی دونالد ترامپ، با ترکیبی از اظهارات متناقض و نمایش‌های رسانه‌ای، بار دیگر این پرسش را پیش روی ما قرار می‌دهد که دستگاه دیپلماسی ایران تا چه زمانی می‌خواهد در نقش یک بازیگر منفعل و هیجان‌زده باقی بماند؟

در روزهای اخیر، شاهد الگویی آشنا و درعین‌حال گیج‌کننده هستیم: ترامپ درباره مذاکره با ایران سخنی می‌گوید، اما بلافاصله رسانه‌های غربی به نقل از «منابع آگاه» خلاف آن را منتشر می‌کنند. این بازی دوگانه، که برای سردرگم کردن حریف طراحی شده، به شکلی موفقیت‌آمیز عمل می‌کند، زیرا تنها ابزار ما در این میدان، پاسخ‌های رسمی مقامات است.

به محض انتشار یک خبر، موجی از واکنش‌های هم‌لحن و قابل‌پیش‌بینی سرازیر می‌شود؛ گویی همه‌ مقامات ایرانی عضو یک گروه تلگرامی هستند که در آن، خط مشی «پاسخ فوری» ابلاغ شده و همگان موظف به اجرای آن‌اند. پاسخ سیاستمداران ایرانی به سخنان ترامپ در سفرش به عربستان نمونه‌ای از این گونه رفتارها بود.

این رویکرد انفعالی، بیش از آنکه نشانگر اقتدار باشد، تصویری از یک دستگاه سیاست خارجی را به نمایش می‌گذارد که از درک پیچیدگی‌های جنگ روایت‌ها عاجز است. درحالی‌که طرف مقابل با ارکستری کامل از رسانه‌ها، منابع بی‌نام، اتاق‌های فکر و حتی چهره‌های مشهور بازی می‌کند، ما به یک تک‌نوازی غم‌انگیز از سوی سخنگویان رسمی بسنده کرده‌ایم. چرا؟

پاسخ تلخ است: دستگاه دیپلماسی ما نمی‌تواند از رسانه‌ها به‌عنوان یک بازوی استراتژیک بهره ببرد، زیرا آنقدر بال و پر این رسانه‌ها در داخل کوتاه شده که دیگر نه در میان مردم خودمان از وثوق کامل برخوردارند و نه در عرصه بین‌المللی جدی گرفته می‌شوند. رسانه‌ای که اعتبار ندارد، یک ابزار سوخته است، نه یک سلاح دیپلماتیک.

برای درک بهتر بازی، کافی است به جدال اخیر ترامپ و ایلان ماسک نگاه کنیم. این صرفاً یک دعوای توئیتری نیست؛ یک کلاس درس برای فهمیدن قواعد بازی با یک شومن سیاسی است. رویارویی با شخصیتی چون ترامپ نیازمند ترکیبی هوشمندانه از سیاست‌ورزی دقیق، زیرکی رسانه‌ای و اندکی شیدایی حساب‌شده است. این همان «دیوانگی کنترل‌شده‌ای» است که حریف را غافلگیر کرده و او را از موضع تهاجمی به موضع واکنشی می‌کشاند.

اما به نظر می‌رسد ما تنها بر بخش آخر، یعنی جنون، تمرکز کرده‌ایم؛ آن‌هم نه از روی زیرکی، که از سر هیجان و انفعال. این غفلت از کنشگری فعال، ما را در موضعی تدافعی حبس کرده است. به جای آنکه ما در اذهان عمومی آمریکا و اروپا پرسش ایجاد کنیم، همواره در حال پاسخ دادن به اتهامات آن‌ها هستیم. سیاستمداران آمریکایی و اسرائیلی بارها مردم ایران را مستقیم خطاب قرار داده‌اند تا میان ملت و دولت شکاف ایجاد کنند.

در مقابل، شعارهای کلی «مرگ بر...» که از تریبون‌های رسمی ما بدون تفکیک میان دولت‌ها و ملت‌ها فریاد زده می‌شود، بهترین دستاویز را به دست رقبای ما می‌دهد تا روایتی یکپارچه از یک ایران متخاصم و ضدمردمی به جهان عرضه کنند.

عرصه سیاست، میدان پیچیده‌ای است که موفقیت در آن نصیب بازیگرانی می‌شود که روایت می‌سازند، نه آنهایی که به روایت دیگران پاسخ می‌دهند. تنها دیپلمات ایرانی که در سال‌های اخیر این هنر را به خوبی درک کرده بود و می‌توانست با سخنان دقیقش در ذهن افکار عمومی رقیب سوال بکارد و رهبران‌شان را در تله پاسخگویی بیندازد، جواد ظریف بود؛ اما همین سیستم که از پیچیدگی و ابتکار عمل گریزان است، او را به‌راحتی قربانی مصلحت‌اندیشی‌های کوتاه‌مدت و یکدست‌سازی کرد.

زمان آن فرا رسیده است که از این چارچوب ساده‌انگارانه و احساسی عبور کنیم. سیاست‌ورزی واقعی، هنر مدیریت بحران، پیش‌بینی روندها و شکل‌دهی به زمین بازی است، نه صرفاً عقب‌نشینی در برابر تحولات. برای خروج از این چرخه معیوبِ «همیشه یک حرکت عقب بودن»، باید به جای واکنش‌های آنی که تنها برای تسکین موقت افکار عمومی داخلی طراحی شده، بر اساس منافع ملی درازمدت تصمیم بگیریم.

باید روایت خود را بسازیم، در ذهن ملت‌ها پرسش ایجاد کنیم و رهبران‌شان را به چالش بکشیم. تنها با چنین نگرشی می‌توان امیدوار بود که سکان کشتی سیاست خارجی کشور را از امواج هیجانات لحظه‌ای پس گرفته و به سمت ساحل امن منافع ملی مردم ایران هدایت کنیم.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار