روایتی تاریخی از تحریم دلاری ایران
تحریم چگونه شدت گرفت؟
در اواسط سال ۲۰۲۳ کتابی در آمریکا منتشر شد که نگاه تازهای به تحریمها از جمله تحریم ایران داشت.
در اواسط سال 2023 کتابی در آمریکا منتشر شد که نگاه تازهای به تحریمها از جمله تحریم ایران داشت. اسم این کتاب «چگونه آمریکا اقتصاد جهانی را به سلاح تبدیل کرد؛ امپراطوری زیر زمین» است و نویسندگان آن هنری فارل و آبراهام نیومن هستند.
این کتاب مورد استقبال اندیشمندان آمریکایی از جمله پل کروگمن – برنده نوبل اقتصادی – قرار گرفت؛ بهطوریکه او در همان زمان در فارنافرز معرفی و نقد جالبی بر این کتاب کرد. ما در این کتاب اتفاقات و رویدادهای جالب تاریخی را از جمله درباره ایران میبینیم که چطور آمریکا از دلار و دیگر ابزار اقتصادی خود بهعنوان سلاح علیه کشورهای دیگر استفاده میکند. همینطور اینکه آمریکا چطور بانکهای ایران از جمله بانک مرکزی ایران را تحریم و یا آنکه دسترسی ایران به سوئیفت را مسدود کرد. رویدادهای تاریخی این جریان در واقع برای اولین بار است که مطرح میشود.
ماجرای تحریمهای بانکی ایران از سال 1385 و با تحریم بانک صادرات ایران شروع شد. در آن ایام یادم هست که وقتی این بانک مورد تحریم آمریکا قرار گرفت، بسیاری متعجب بودند که چطور و پس از 27 سال از اشغال سفارت آمریکا این اقدام دارد صورت میگیرد؟ هدف این نوع تحریم چیست؟ روایت کتاب از شروع این تحریم بسیار خواندنی است.
تا سال 1385، برای آمریکا تحریم مستقیم ایران به عنوان تولیدکننده بزرگ نفت بسیار سخت بود زیرا مشتریان زیادی بودند که نفت ایران را میخریدند و تحریم نفتی ایران باعث میشد که قیمت نفت در بازارهای جهانی افزایش یابد و هزینههای زندگی آمریکاییان و اروپاییان هم بالا برود. بنابراین آنها برای شروع، نقشه تحریم را عوض کردند. بنا برنوشته کتاب در ژانویه سال 2006؛ استوارت لوی، وزیر خزانهداری دولت بوش به بحرین سفر کرده بود و گزارش یک روزنامه را میخواند که در آن آمده بود یک بانک بزرگ سوئیسی روابطش را با ایران قطع کرده است.
در آنجا این ایده به ذهن او خطور کرد که چرا بانکهای خارجی دیگر همین کار را با بانکهای ایرانی انجام ندهند؟ در ماه بعد یعنی فوریه، لوی، وزیر وقت امور خارجه دولت بوش، کاندولیزا رایس را از این ایده آگاه کرد. رایس از این ایده بسیار خوشش آمد. بنا بر نوشته کتاب، وزارت خزانهداری میدانست که «کسب و کارهای بزرگ بدون دسترسی به دلارهای آمریکایی نمیتوانند کارکردی داشته باشند.»
حال باید دید که زمانی که این کسب و کارها به یک کشور مهم نفتی دسترسی نداشته باشند چه اتفاقی خواهد افتاد. لوی شروع به مسدود کردن درهای پشتی دسترسی بانکهای ایرانی به کلر کردن (پایاپای کردن منابع) دلار کرد. کشورهایی که نفت ایران را میخریدند باید پول آن را پرداخت میکردند و به خاطر اینکه پول نفت از طریق مشتریان آلمانی یا فرانسوی به دلار پرداخت میشد، بانکهای آنها مجبور بودند تراکنش را از طریق بانکهای عاملی که در ایالات متحده بود کلر کنند.
تحریمهای پیشین ایالات متحده علیه ایران مشخصاً به بنگاههای ایرانی اجازه میداد تا آنچه را که به اصطلاح تراکنش «یو- ترن» ( U- TURN) نامیده میشد را انجام دهند یعنی پولشان را از یک بانک غیرآمریکایی به بانک دیگر از طریق سیستم کلر یا پایاپای منتقل کنند. این استثنا به نقش مرکزی دلار آمریکا در تراکنشهای مالی جهانی اذعان میکرد و ایالات متحده نگران بود که اگر دلار را سیاسی کند، ممکن است دیگر کشورها از کلر کردن دلار دست بکشند اما اگر شرایط تغییر کند این استثنا یا مخالفتها به کنار گذاشته میشود.
در سال 2006، وزارت خزانهداری یک بانک بزرگ ایرانی به نام بانک صادرات را از «یو ترن» محروم کرد. با این ادعا که این بانک به حزبالله پول میفرستد. سپس تا دو سال بعد، دیگر بانکهای ایرانی را تحریم کرد؛ تا پایان سال 2008 کل بانکهای ایرانی از دسترسی به «یو ترن» محروم شدند. در سال 2012، کنگره قانونی را تصویب کرد که بانکهای آمریکایی را از فراهم کردن حسابهای عامل به بانکهای خارجی که با بانک مرکزی ایران یا دیگر بانکهای هدف سر و کار دارند منع میکرد.
حتی بانکهای ملی مرکزی هم از داشتن این حسابها منع شدند. تحت قانون جدید، وزارت خزانهداری ملزم بود که اقداماتی را علیه هر بانک خارجی که اقدام به تراکنشهای مشخصی که به انرژی، کشتیرانی و ساخت کشتی کمک میکرد را انجام دهد.
این اقدامات با یک نوع جدیدی از دیپلماسی بینالمللی رو به جلو رفت. لوی و دیگر مقامات خزانهداری به کشورهای دنیا سفر کردند اما آنها الزاماً با مقامات سیاسی مذاکره نمیکردند بلکه مستقیماً به بانکها میرفتند و پیام آنها غیرمستقیم اما موکد بود. هر بانکی که با ایران کار انجام میدهد حتی اگر روابط آنها تحت قانون ایالات متحده قانونی بود، ممکن بود تحت مقررات آمریکایی قرار گیرد. در یادداشتهای درونی یکی از بانکها به اسم «اچاسبیسی» آمده که سرپرست این بانک آقای دیوید باگلی، شرح داده که چطور مدیرعامل این بانک از سوی لوی در ماه جون سال 2007 مورد سوال و تهدید او قرار گرفته است.
مرحله بعدی که برای تشدید تحریمها صورت گرفت، قطع سوئیفت بود که به صورت سلاح علیه ایران درآمد. این ماجرا از سال 2008 شروع شد که گروهی از سیاستگذاران آمریکایی به رهبری ریچارد هولبروک دنیس راس اقدام به یک کارزار خصوصی کردند که به «اتحاد علیه ایران هستهای» معروف شد تا فشارهای زیادی روی ایران بگذارند. این گروه، سوئیفت را به مثابه همدست در فراهم کردن دسترسی ایران به بازارهای جهانی مورد هدف قرار دادند. در سال 2010 آنطور که در گزارش سوئیفت آمده بود 19 بانک ایرانی به اضافه 25 موسسه ایرانی به سیستم پیامرسانی آن دسترسی داشتند.
در ژانویه 2010 این گروه در نامهای که به سوئیفت نوشت استدلال کرده بود که «سوئیفت توسط ایران برای تامین مالی برنامه سلاحهای هستهای، فعالیتهای تروریستی و فراهم کردن حمایتهای ملی لازم برای سرکوب مردم خود مورد استفاده قرار میگیرد»، پس از آن کنگره بدون هیچ رای مخالفی قانونی را تصویب کرد که سوئیفت را وادار کرد تا بهرغم میلش بانکهای ایرانی را بیرون بیاندازد.
تحریمهای ایالات متحده و قطع سوئیفت فشار بیامانی را بر اقتصاد ایران وارد کرد؛ بهطوریکه اقتصاد ایران از آن زمان به بعد به سختی توانسته است روی پای خود بایستد. آنطور که پل کروگمن در معرفی و نقد این کتاب نوشته «کتاب امپراطوری زیرزمینی: آمریکا چگونه اقتصاد جهانی را تبدیل به سلاح کرد»، نوشته هنری فارِل و آبراهام نیومن، درباره قدرت نظارت و تحریمگری واشنگتن است. این کتابِ افشاگرانه توضیح میدهد که واشنگتن چگونه به چنین قدرت عیجبوغریبی دست یافت و چطور از آن استفاده میکند.