ترس از گفتوگو
گفتوگو، بنیادیترین ابزار تعامل انسانی، همواره نقش تعیینکنندهای در فرآیند فهم متقابل دولت - ملت، حل مشکلات و پیشبرد امور ایفا کرده است. اما در جامعه ایران، بهویژه در سالهای اخیر، شاهد آن هستیم که این ابزار ساده و ضروری، به شکلی پیچیده و دشوار تبدیل شده است.
گفتوگو، بنیادیترین ابزار تعامل انسانی، همواره نقش تعیینکنندهای در فرآیند فهم متقابل دولت - ملت، حل مشکلات و پیشبرد امور ایفا کرده است. اما در جامعه ایران، بهویژه در سالهای اخیر، شاهد آن هستیم که این ابزار ساده و ضروری، به شکلی پیچیده و دشوار تبدیل شده است. اکنون که تهدیدات بیرونی عینیت بیشتری یافته، لابد رفع موانع گفتوگوی ملی، باید پیشنیاز تابآوری باشد.
سوال اساسی این است که چرا نمیتوانیم با مردم خودمان حرف بزنیم؟ چرا گفتوگو میان افراد، گروهها و نهادها دچار چالشهای فراوانی است و در بسیاری از موارد، به جای رفع اختلافات و نزدیک کردن فاصلهها، باعث گسست و بیاعتمادی بیشتر میشود؟ اولین نکتهای که باید در مورد گفتوگو توجه داشت، جاده دوطرفه بودن آن است.
گفتوگو نه یک تکگویی است و نه فرصتی برای یکی از طرفین جهت غالب شدن بر دیگری. در یک گفتوگوی مؤثر، باید هر دو طرف بتوانند بهطور آزادانه و صادقانه نظر خود را بیان کنند و در عین حال، به گفتههای طرف مقابل گوش فرا دهند. در غیر این صورت، گفتوگو به یک مونوگرافی تبدیل میشود که نهتنها کمکی به حل مسائل نمیکند، بلکه ممکن است باعث تفرقه و فاصله بیشتر گردد.
اصل اول هر گفتوگویی این است که طرفین درک مشترکی از مسئله داشته باشند؛ در غیر این صورت، گفتوگو هیچگاه به درک مشترک نخواهد رسید. مسئلهای که در ایران امروز وجود دارد، این است که بسیاری از مسائل اجتماعی و سیاسی که در عرصه عمومی مطرح میشوند، اغلب دچار سوءتفاهمات و برداشتهای متفاوتی میشوند. این تفاوتها معمولاً به دلیل نبود درک صحیح از دیدگاهها و نیازهای یکدیگر است.
برای درک بهتر چالشهای موجود در گفتوگوی اجتماعی در ایران، مفهومی را از جامعهشناسی میتوان به کار برد که برای تحلیل تفاوت فرهنگهای مختلف در مناطق مختلف ایالات متحده بهویژه تفاوتهای فرهنگی میان شهرهای بزرگ شرق و غرب و مناطق میانی آن استفاده میشود. جامعهشناسان آمریکایی از دوگانهای تحت عنوان «فرهنگ شرافت» در مقابل «فرهنگ متانت» صحبت میکنند.
در فرهنگ شرافت، که در مناطقی خاص از آمریکا و بهویژه در مناطق میانهرو، خصوصاً در سواحل جنوبی و غربی مشاهده میشود، توجه بسیار وسواسی و هیجانی به کلمات و جملات وجود دارد؛ بهگونهای که کوچکترین اظهارنظر یا تعبیر میتواند توهین تلقی شده و به سرعت منجر به واکنشهای تند، اعتراضات اجتماعی و حتی خشونت شود. دلیل اصلی این حساسیت شدید به کلمات، احساس عمومی عدم امنیت و ضعف نهادهای قانونی برای احقاق حقوق مردم است.
در این فضا، افراد احساس میکنند که خود باید از حقوق و شرافتشان دفاع کنند. بنابراین به کوچکترین نشانههای کلامی واکنش نشان میدهند. این فرهنگ شرافت در واکنشهای کلامی، به نوعی شکلی از دفاع از «قدرت» و «حیثیت» تبدیل میشود که در آن، افراد مدام نگران هستند که از کلماتی استفاده کنند که نشانهای از ضعف، تسلیم یا کوتاهی در برابر دیگران به حساب آید.
از این رو، در چنین فضاهایی، گفتوگو تبدیل به یک میدان نبرد میشود که هر کلمه میتواند هزینههای سنگینی به همراه داشته باشد. در ایران ما نیز نوعی مشابه از «فرهنگ شرافت» به چشم میخورد که خود را در گفتوگوهای اجتماعی و سیاسی به شدت نشان میدهد. به طور خاص، در بسیاری از مواقع، حتی کوچکترین اظهارنظر یا اشاره به مسائل حساس مانند قومیتها، اقلیتها، یا مسائل اجتماعی میتواند به فوریت به یک بحران اجتماعی و سیاسی تبدیل شود.
این واکنشها غالباً ریشه در ترسها و احساسهای عمومی دارد که ناشی از عدم امنیت اجتماعی و ناتوانی در اعتماد به نهادهای قانونی برای حمایت از حقوق فردی و اجتماعی است. به عنوان نمونهای از این فرهنگ شرافت، میتوان به حاشیههایی اشاره کرد که در پی یک عبارت یا جمله بیاهمیت، در فضای عمومی و حتی در دنیای مجازی ایجاد میشود.
بسیاری از ما، از جمله در محیطهای دانشگاهی یا رسانهای، شاهد بودهایم که یک جمله کوچک و حاشیهای میتواند منجر به جنجالهای بزرگ و حتی قطع همکاریهای رسمی شود. این روند باعث میشود که افراد حتی در عرصههای علمی و فرهنگی، از ابراز نظر صریح و آزادانه خود اجتناب کنند و به نوعی گفتوگوهای سازنده به تعطیلی کشیده شوند. بنابراین یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود ما نتوانیم به راحتی با یکدیگر گفتوگو کنیم، احساس فراگیر عدم امنیت و عدم اعتماد به نهادهای حامی حقوق فردی است.
در فضایی که هر کلمه ممکن است به توهین، تهدید یا خشونت تعبیر شود، امکان گفتوگو کاهش مییابد و فضای اجتماعی به جایی میرسد که اصولاً گفتوگو دشوار، خطرناک و پر از قواعد نانوشته میشود. اگرچه این مشکل به ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه مربوط است، اما در نهایت نیازمند فرهنگسازی و ایجاد نهادهایی است که مردم بتوانند با اطمینان به آنها تکیه کنند.
نهادهایی که نهتنها از حقوق آنها دفاع کنند، بلکه به آنها این اطمینان را بدهند که در جامعهای زندگی میکنند که میتوانند آزادانه و بدون ترس از واکنشهای منفی، افکار و احساسات خود را ابراز کنند. در نهایت، برای ایجاد فضای گفتوگو، تفاهم و همدلی، نهادهایی مانند رسانه ملی باید پیشقدم باشند. مقامات برای حفاظت از نظام سیاسی و اعاده اعتماد و امنیت اجتماعی، کنشگران رویینتن را کنترل کنند که خود را حق مطلق میدانند و مدام فضای ترس از عواقب اظهارنظر را ساخته و پرداخته میکنند. ساختارهای اجتماعی و فرهنگی باید به گونهای بازسازی شود که همه کنشگران، بهویژه نخبگان واقعی جامعه، بدون ترس از عواقب کلمات، بتوانند حرفهای خود را بزنند.
قادر باستانیتبریزی، نویسنده و پژوهشگر