| کد مطلب: ۱۹۳۶۱

پیامی که رقابت کیمیا علیزاده و ناهید کیانی در پاریس با خود به همراه داشت

چرا ورزش ایران پیشرفت نمی‌کند؟

کاروان بدون مدال ایران در بیشتر رشته‌های ورزشی در المپیک پاریس؛ این ماجرای همیشگی ورزش کشورمان است. داستان کشتی به‌عنوان ورزش اول ایران را که کنار بگذاریم، در رشته وزنه‌برداری نیز توفیق داشته‌ایم. پس از آن با اختلاف در تکواندو نیز شانس‌هایی برای مدال‌آوری داشته‌ایم. در سایر رشته‌ها اما وضعیت کاملاً متفاوت است. گاهی با ظهور تک‌ستاره‌هایی غافلگیر شده‌ایم و دست‌مان به مدال رسیده است. ولی روال معمول «هیچ» بوده است.

اگر وضعیت ورزشکاران ایرانی در المپیک‌های دوره قبل را بررسی کنیم متوجه می‌شویم که در تمام دوره‌ها در هفته اول روی سکو نرفته‌ایم و هیچ مدالی دشت نکرده‌ایم. المپیک۲۰۲۰ توکیو یک استثنا بود که جواد فروغی در هفته اول یک شگفتی خلق کرد و در رشته تیراندازی، ایران را صاحب یک مدال تاریخی کرد. اما تیم ایران همیشه از هفته دوم و سوم مدال گرفته است؛ یعنی از جایی که کار به رقابت ورزشکاران جهان در سه رشته کشتی، تکواندو و وزنه‌برداری می‌رسد.

ورزش ایران در طول تاریخ المپیک موفق شده ۷۶ مدال به دست بیاورد که از این تعداد ۴۷ مدال مربوط به کشتی، ۲۰ مدال برای وزنه‌برداری، ۶ مدال متعلق به تکواندو، یک مدال برای تیراندازی، یک مدال برای کاراته و یک مدال برای دوومیدانی است. درواقع ورزش ایران در تمام دوره‌های المپیک فقط در کشتی و وزنه‌برداری درخشیده است و گاهی هم تکواندو به کمک ورزش کشور آمده است.

امسال نیز اگر چه برخی از ورزشکاران ایران خوش درخشیدند، اما باز هم نتیجه همان چیزی بود که انتظار می‌رفت، بدون مدال و بدون موفقیت. حتی وقتی که رضا علیپور در سنگنوردی، تنها با اختلاف چندصدم ثانیه به فینال نرسید یا مهدی الفتی ملی‌پوش ژیمناستیک و پرچمدار کاروان ایران در المپیک پاریس که با پرش زیبا در فینال وسیله پرش خرک و فرود نامطمئن عنوانی بهتر از هفتمی جهان به دست نیاورد.

شمشیربازان هم امسال رقابت‌های نزدیک و جانانه‌ای داشتند و هرچند شایستگی بسیاری از خودشان به نمایش گذاشتند اما در نهایت به عنوانی بهتر از چهارمی دست پیدا نکردند. حتی کوتاه ماندن دست‌شان از مدال را به داوری مسابقه‌ها نسبت دادند. تیم‌های قایقرانی و دوومیدانی ایران نیز در این دوره هیچ موفقیتی کسب نکردند. حتی فرزانه فصیحی درمیان دونده‌های جهان عنوانی بهتر از پنجاهم به دست نیاورد و این مسئله نشان می‌دهد که یکی از بهترین دونده‌های کشورمان چه فاصله‌ای با ورزشکاران جهان دارد.

ایران در سه رشته شنا، تیراندازی با کمان و دوچرخه‌سواری جاده هم یک نماینده داشت. در دوچرخه‌سواری جاده، نماینده ایران پس از ۱۶ سال ناکامی توانست به خط پایان برسد. درواقع همین به خط پایان رسیدن، یک کامیابی به حساب آمد. حتی اگر او با نفر اول ۲۶ دقیقه و ۵۹ ثانیه فاصله داشته باشد. نیما و نوشاد عالمیان و ندا شهسواری، پینگ‌پنگ‌بازان کشورمان نیز هیچ موفقیتی کسب نکردند.

اینجا این پرسش مطرح است که چرا سال‌های طولانی است که ورزش کشورمان درجا می‌زند. چرا نمی‌توانیم به موفقیت چشمگیر برسیم؟ دلایل ناکامی همیشگی ما چیست؟ آیا مثل همه دوره‌های قبل تنها باید به کسب سهمیه المپیک بسنده کنیم و پیروزی در مسابقه‌ها و رفتن روی سکوهای قهرمانی همچنان برایمان آرزویی دست‌نیافتنی باشد؟ کشورهایی که در المپیک، بزرگترین عرصه ورزشی جهان به موفقیت رسیده‌اند چه سیاست‌ها و برنامه‌هایی داشته‌اند؟ مدیران ورزشی کشور چه تلاش‌هایی برای احیای جایگاه ورزشی ایران باید انجام بدهند؟ چرا ورزش ایران پیشرفت نمی‌کند؟ این درحالی است که ورزشکاران ایران در برخی از رشته‌ها بسیار بااستعداد نشان دادند. اما همان‌ها نیز نتوانستند به موفقیت برسند.

چند روز دیگر که بازی‌های المپیک پاریس تمام شد، لازم است یک ارزیابی دقیق و برنامه‌ریزی اصولی برای آینده ورزش ایران صورت پذیرد. هرچند همه می‌دانیم پول نیست، امکانات نیست، نگاه آینده‌نگر وجود ندارد، زنان ورزشکار حمایت نمی‌شوند و با مشکلاتی دوچندان مواجه هستند، ضعف مدیریتی داریم و در یک کلمه چشم‌انداز روشنی از آینده نداریم، اما با همه اینها، مدیران و مسئولان کشور وظیفه دارند تلاش کنند و برای برون‌رفت از این وضعیت برنامه داشته باشند. لازم است یک کمیته ارزیابی عملکرد ورزش ایران تشکیل شود و مسیر حرکت ورزش کشور برای چهار سال آینده مورد بازبینی قرار گیرد. وگرنه چهار سال دیگر دوباره شاهد همین روند تکراری ناکامی‌های ورزشی خواهیم بود.

اما داستان ورزش ایران به همین جا ختم نمی‌شود. رقابت المپین‌های کشورمان را از زاویه دیگر نیز می‌توان بررسی کرد. آن هم مسئله ورزشکاران پناهنده المپیکی ایران است که در این دوره بیشترین نفرات تیم پناهندگان را تشکیل دادند. ۱۴ نفر از ۳۲ ورزشکار تیم پناهندگان در پاریس را ایرانی‌ها تشکیل دادند.

اگر به این نفرات کیمیا علیزاده، تکواندوکار موفق ایران که با پرچم بلغارستان رقابت کرد و همچنین صباح شریعتی کشتی‌گیر سنندجی عضو تیم ملی کشتی فرنگی آذربایجان را هم اضافه کنیم، می‌شود شانزده نفر. این تعداد ورزشکار پناهنده ایرانی می‌تواند یک زنگ خطر مهم برای کشور باشد. درمیان نفراتی که در تیم پناهنده‌ها عضویت دارند برخی‌هایشان مدال‌های آسیا و اروپا دارند. جزو نخبه‌های ورزش ایران به شمار می‌روند. وقتی رقابت‌هایشان را  زیر پرچم دیگری به جز ایران می‌بینیم ناراحت و غمگین می‌شویم. به خصوص دو مسابقه صباح شریعتی کشتی‌گیر سنندجی در تیم آذربایجان مقابل میرزازاده که با خداحافظی صباح همراه بود و در پایان روی شانه‌های میرزازاده، دور خداحافظی ‌زد و سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی ایران هم او را همراهی کرد. خداحافظی از تشک کشتی با حضور ایرانی‌ها و نه آذربایجانی‌ها.

و مصاف حساس ناهید کیانی و کیمیا علیزاده که تلخ بود و ناخوشایند. کیمیا علیزاده در این دوره نشان داد که همچنان خودش را ایرانی می‌داند و علاقه‌مند به پرچم ایران. او در المپیک پاریس نیز مانند توکیو کمربندی  بسته بود که نامش را با ترکیب رنگ پرچم ایران روی آن حک کرده بودند. رقابت کیمیا و ناهید اما احساس تناقض عجیبی داشت. ایران در مقابل ایران. یکی برنده شد و یکی بازنده. ایران برد و ایران باخت. حس تقابل دو هموطن. شاید بتوان گفت مدال‌های نقره و برنز تکواندو زنان در وزن منهای ۵۷ را دو ایرانی به دست آوردند. بیشترین بازتاب را این مسابقه درافکار عمومی داشت.

جدای از حس عجیب رقابت دو بانوی ایرانی در نبردی تن به تن در بالاترین سطح ورزشی جهان، اما نحوه برخورد صداوسیما با این پدیده هم در دوره قبل و هم امسال درخاطره‌ها ماندگار است. وقتی بیژن خراسانی گزارشگر پرحاشیه و روی اعصاب صداوسیما در المپیک توکیو حتی یک بار هم نام کیمیا علیزاده را در گزارش خودش به زبان نیاورد. امسال نیز رسول مهربانی، گزارشگر صداوسیما اگر چه اسم کیمیا را برخلاف دوره گذشته برزبان برد اما چندین بار به شکل اغراق‌گونه تاکید می‌کرد که ایران فقط یک نماینده در وزن منهای ۵۷ دارد و شاهد رقابت ایران با نماینده بلغارستان هستیم. در انتها نیز وقتی دو ورزشکار ایرانی روی سکو رفتند و پس از مراسم اهدای مدال‌ها یکدیگر را طولانی‌مدت در آغوش گرفتند، صداوسیما این صحنه را سانسور کرد. غافل از اینکه دیگر سانسور معنی و مفهومی ندارد و همه مردم این صحنه را در شبکه‌های اجتماعی بارها و بارها دیدند.

اما نکته پایانی اینکه متاسفانه در سال‌های اخیر مهاجرت ورزشکاران ایرانی به کشورهای دیگر شدت گرفته است. اما دلیل افزایش مهاجرت نخبگان ورزشی چیست؟ هنوز داغ مهاجرت شطرنج‌بازان درجه یک کشورمان تازه است؛ کیمیا علیزاده هم و بسیاری دیگر از وزشکاران ایرانی.  چرا یک قهرمان ورزشی باید ترک وطن کند؟ حضور چهره‌های شاخص ورزشی و فرهنگی ایران زیر پرچم سایر کشورها  هر سال چشم مردم جهان را به خودش خیره می‌کند. این مسئله روی سیمای فرهنگی ایران تاثیر منفی می‌گذارد و از کشورمان چهره‌ای می‌سازد که نخبگانش دوست ندارند زیر پرچم کشورشان به رقابت ورزشی بپردازند. سیمای صلح دوستی ایران را خدشه‌دار می‌کند و یک تبلیغ منفی برای کشوری باسابقه کهن فرهنگی و تاریخی است.

در عین حال برای مردم ایران نیز پذیرش این مسئله سخت و ناگوار است. اینکه رقابت دو هموطن ایرانی را نظاره‌گر باشند؛ مسئله‌ای که در کشتی، تکواندو، شطرنج و سایر ورزش‌ها پیش آمده است.

از سوی دیگر مهاجرت متخصصان ورزشی اثرات زیانباری بر فرآیند رشد و توسعه ورزش ایران برجای می‌گذارد. نخبگان ورزشی نماد و سمبل یک ملت در مجامع بین‌المللی هستند. درعین حال ورزش و ورزشکاران همه عرصه‌های زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهند. ورزشکاران ملی یک سرمایه بزرگ انسانی به شمار می‌روند. ورزش در همه عرصه‌های فرهنگی، سیاسی، تربیتی و اجتماعی سرمایه‌ساز است و جایگاه مهمی در حوزه اقتصاد دارد. متاسفانه چند وقتی است که برخی از ورزشکاران ایران دلسرد شده‌اند و جلای وطن می‌کنند. برخی از ورزشکاران به دلایل سیاسی از ایران می‌روند و نفوذ گرایش‌های سیاسی در ورزش و برخی فشارها را عاملی برای ترک وطن می‌دانند. برخی برای یافتن فرصت‌های شغلی از ایران می‌روند، برخی به دنبال رفاه بیشتر هستند و گروهی عوامل حرفه‌ای را در نظر می‌گیرند. اما هر چه هست آزادی‌های اجتماعی، مسائل سیاسی، دخالت مدیران در روند پیشرفت ورزشکاران، پشت خط ماندن نخبگان ورزشی، نبود شایسته‌سالاری، بی‌مهری مسئولان، افزایش جهانی شدن و عواملی از این دست باعث شده که ورزشکاران ایرانی به رفتن فکر کنند.

به نظر می‌رسد که مدیران عالی‌رتبه ایران و وزارت ورزش و جوانان باید هر چه زودتر سیاست‌هایی اتخاذ کنند که منجر به افزایش امید به زندگی در میان ورزشکاران شود؛ سیاست‌هایی که امیدواری را در میان اهالی ورزش بیشتر کند. نگاه به آینده را تقویت کند و بدانند مسئولان کشورشان به آنها بها می‌دهند. در غیر این صورت به دلیل کیفیت بالای زندگی در کشورهای توسعه‌یافته نسبت به کشورهای در حال توسعه مانند ایران، همچنان فکر ورزشکاران‌مان درگیر رفتن و ماندن خواهد بود. هم‌اکنون باید به فکر چاره بود که شاید فردا دیر باشد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی