زنی که برای آزادی زندگی میکرد
مجید صیادی
مدیرکل امور کتاب وزارت ارشاد دولت خاتمی
خبر فوت شهلا لاهیجی، اهل فرهنگ و بهویژه ناشران و فعالان مدنی را متأثر کرد. کارنامهی حرفهای و فعالیتهای مدنی او روشن و در دسترس است و این یادداشت در پی بررسی آنها نیست. این تلاشی خرد است با تکیه بر خاطرات و تجربهی زیسته، جهت آشنایی با منش و شخصیت آن بانوی بزرگوار.
با کارهایش در حوزهی انتشارات آشنا بودم؛ بیشتر در نمایشگاه بینالمللی تهران و غرفهی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. اما پاسخ کنجکاویهای ذهنم برای آشنایی و شناختن زنی که مدیر آن بود را سالها بعد یافتم. زمانی که دیگر نه بهعنوان ناشر یا روزنامهنگار، بلکه در جایگاه یکی از مدیران وزارت ارشاد در حوزهی کتاب او را دیدم. از همان ابتدا متوجه شدم با ناشری که فقط به فکر انتشار و فروش کتاب است روبهرو نیستم. دغدغههای دیگری هم داشت. هرچند که با نگاهی به نوشتهها، مصاحبهها و کتابهایی که منتشر کرده بود هم میشد به آنها پی برد اما پیگیری آن دغدغهها در عمل و نحوهی رفتار زوایای دیگری از منش او را روشن میکرد. در حوزهی فعالیت حرفهای نشر، مخالفت با سانسور و ممیزی قبل از چاپ و تقویت کار جمعی از دغدغههایش بود. فعالیتهایش در نمایشگاه کتاب تهران برای طرح مشکل سانسور ذیل فعالیتهای جنبی ناشران در خاطرهها ماندهاست. در همه برنامهها حضوری فعال داشت و از هر فرصتی برای رساندن صدای ناشران به گوش مسئولین استفاده میکرد. با سانسور و رانتخواری مخالف بود و بیلکنت مطالبهگری میکرد. با این همه هرگز از دایرهی ادب و انصاف خارج نمیشد. بر مطالبهگری از طریق ظرفیتهای قانونی اصرار داشت. نمونه بارز آن وقتی بود که خیلیها از حل مشکل سانسور ناامید شده بودند. چراکه پیگیریهای ناشران از طریق دولت و مجلس بینتیجه بود و حتی ابتکار وزارت ارشاد در سپردن مسئولیت انتشار کتابها به ناشران (به صورت اختیاری) و حذف بررسی و ممیزی قبل از چاپ نیز تعطیل شده بود. اما شهلا لاهیجی ناامید نشد و دست از تلاش نکشید. این بار به همراه تعداد دیگری از زنان ناشر علیه وزارت ارشاد به دلیل سانسور در دیوان عدالت اداری شکایت کرد. (البته که آن تلاش هم بینتیجه بود) مسئولیتپذیری اجتماعی و صنفی و قدرشناسی بانوی نشر ایران او را متمایز میکرد. در یک روز سرد زمستانی برای حضور در دادگاه بهعنوان متهم به خاطر صدور مجوز کتابی تعیین وقت شده بود. وقتی رسیدم او آنجا بود. خیلی زود معلوم شد که صرفاً برای همراهی آمده. به قول خودش وظیفهی اخلاقیاش بود آن هم در زمانی که دیگر مسئولیتی نداشتم. زنان و تلاش برای رفع تبعیض از آنان در شکلهای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بخش قابلتوجهی از فضای فکری و کاری او را تشکیل میداد. با نگاهی به آثار و کتب منتشرشده، فعالیتهای مدنی و رسانهای او بهخوبی نمایانگر است. با این وجود از انجام کارهای نمایشی و هیجانی پرهیز داشت. ناامیدی و خستگی، با وجود تلاش بسیار و گاه نتیجه اندک از او دور بود.
همهی امکانات زندگی در خارج از کشور برایش فراهم بود. با این وجود ماندن و تلاش کردن برای ساختن و بهترساختن اینجا را با وجود همه سختیها و سختگیریها ترجیح میداد. میگفت اینجا خانهی من است. خارج از خانه آرامش ندارم. اکنون آرام یافت و به آرامش رسید. روحش قرین آرامش و یادش گرامی.