اندیشکدهها
آسیبهای ماندگار جنگ جهانی علیه تروریسم
آسیبهای ماندگار جنگ جهانی علیه تروریسم
دو دهه از حادثه 11سپتامبر گذشته است و رقم حیرتانگیز هزینه 8 تریلیون دلاری و از دست رفتن غمانگیز جان نزدیک به 5 میلیون نفر، نتیجه وحشت از وقایع و پیامدهای این حادثه بوده است که همچنان نیز ادامه دارد. درحالیکه درگیریهای آشکار «جنگ جهانی علیه ترور» با خروج ایالاتمتحده از عراق و افغانستان به پایان رسیده است، رد بسیاری از تنشها و ناآرامیهای امروز را میتوان بهطور مستقیم در فعالیتهای ناتو یافت. بودجه ضدترور با کمی بازبینی همچنان اختصاص مییابد و نیروهای امنیتی و صنعت تسلیحات جهانی همچنان شارژ میشوند. افزایش مداوم کودتاها در غرب آفریقا، ناکارآمد بودن کمکهای غربی را نشان میدهد. چه اینکه این کمکها به جای تقویت نهادهای مدنی به تقویت نهادهای نظامی در کشورهای آفریقایی انجامیده است. در شمال جهانی (کشورهای توسعهیافته غربی) کارشناسان ضدتروریسم که خود را بهعنوان صاحبنظران امنیتی معرفی کردند از رویکرد رویارویی هولناکتر با چین و روسیه حمایت میکنند. به همین ترتیب، در آسیای میانه، شبکهها و سازمانهای جهانی یک صنعت کمک به توسعه را نه مطابق با نیازهای واقعی مردم بلکه منطبق بر کلمات کلیدی نظیر «تروریسم» و «امنیت» ارائه میکنند؛ مفاهیمی که به گوش اهداکنندگان کمکهای بینالمللی آشنا است. در عین حال، در مکانهایی که به اندازه نپال متفاوت هستند، میتوان با احیای مؤسسات آموزشی نظیر هنگ سلطنتی گورخا، که زمانی توسط نیروهای ائتلاف در عراق و افغانستان مورد استفاده قرار میگرفتند و حالا تحت نظارت شرکتهای خصوصی هستند، تفاوت را احساس کرد. واقعیت این است که منابع و شبکههای گستردهای که توسط جنگ علیه تروریسم بسیج شدهاند، به سادگی از بین نمیروند، بلکه از شکلی به شکلی دیگر درمیآیند و کانالهای جدید را جعل کرده و بهطور مداوم از منظر تحولات جهانی، تغییر شکل میدهند. جنگ جهانی علیه تروریسم، فراتر از ردپای نظامی خود، موج بزرگی از فلسفه و چارچوبهای قانونی تهاجمی را ایجاد کرده است. از انگلستان و فرانسه گرفته تا هند و اندونزی، ملت به دلیل حملات تروریستی داخلی، لحظههای مشابه 11 سپتامبر داشتهاند و بالطبع آن قوانین سرسختانه مبارزه با تروریسم وضع شده است. احکام دادگاههای ناشی از این قوانین، مجازات طولانیمدت بدون محاکمه را مجاز کرده است و تعرض گسترده به حریم خصوصی را مجاز شمرده است. در اینجاست که همواره امنیت نسبت به آزادی در اولویت قرار میگیرد و به بهانه امنیت، آزادیها سلب میشود و این هم یکی از تبعات حادثه 11سپتامبر است. رهبران آسیای میانه و خاورمیانه، بهرغم رویکردهای اقتدارگرایانهشان، خود را بهعنوان بخشی از یک معماری امنیتی به رهبری ایالات متحده به حساب آوردهاند و از رویکردهای ناشی از کمپین مبارزه با تروریسم برای خنثی کردن مخالفت داخلی استفاده کردند. حتی در آمریکای لاتین، که به ظاهر از تحولات مرتبط با 11سپتامبر فاصله دارد، دولتها این ابزارهای قانونی را علیه طیف گستردهتری از مخالفان از جمله فعالان جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد، مورد استفاده قرار دادهاند. مسلمانان در سراسر جهان حتی زمانی که های و هوی 11سپتامبر کمتر شده، همچنان قربانی خشم غربیها هستند. در چین، اصطکاکهای قدیمی بین دولت مرکزی و مناطق حاشیهای بعد از 11سپتامبر شکل جدیدی به خود گرفته و به سرکوب مسلمانان اویغور انجامیده است. مسلمانانی که در کشورهای غربی زندگی میکنند بعد از حادثه 11سپتامبر مجبور شدهاند مدام خود را قربانی معرفی کرده و وفاداری خود را به آرمانهای لیبرال اعلام کنند. جوان امروزی ممکن است حادثه 11 سپتامبر را به عنوان رخدادی تاریخی تلقی کند. پاندمی کووید 19، بحرانهای مرتبط با تغییرات اقلیمی و جنگ در اوکراین بر دیدگاه آنها به جهان سایه افکنده است. آنها نه حملات هواپیماهای بدون سرنشین را به یاد میآورند و نه قوانین سفت و سخت نظارتی و جاسوسی را و نه پسلرزههای جنگ جهانی علیه ترور را. اما دقیقاً همانطور که پیامدهای جنگ جهانی دوم برای دهها سال تعیینکننده داینامیکهای روابط بینالملل بود، میراث کمپین جنگ جهانی علیه تروریسم نیز همچنان دنیای ما را به شکلی پنهان و آشکار نمایان میکند. این آثار را باید به خاطر سپرد، بایگانی کرد و نسبت به آنها هوشیار بود.