اردوغان رئیس بداههنواز ترکیه
بررسی تحولات روابط واشنگتن و آنکارا در مجله فارنافرز:
بررسی تحولات روابط واشنگتن و آنکارا در مجله فارنافرز:
هنری جی. بارکی
استاد روابط بینالملل در دانشگاه لیهای پنسیلوانیا
در ماه جولای و در جریان نشست سالانه سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در ویلنیوس، رجبطیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه دور از انتظار همه به تلاش سوئد برای پیوستن به این ائتلاف، چراغ سبز نشان داد؛ حرکتی که میزان زیادی از ستایش و تجلیل را نسبت به اردوغان بههمراه داشت که کمتر رهبری در یک نشست آن را تجربه میکند. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا «شجاعت، رهبری و دیپلماسی» اردوغان را تحسین کرد و ینساستولتنبرگ، دبیرکل ناتو گفت: «این یک روز تاریخی است.»
نشست ویلنیوس وقفهای کوتاه را در الگوی اصطکاک دلسردکننده ترکیه و غرب و بهویژه ترکیه و آمریکا ایجاد کرد. بهنظر میرسد مشارکت ترکیه و آمریکا بحثبرانگیزترین رابطه در درون ائتلاف ناتوست. تلاش اردوغان برای جلوگیری از الحاق سوئد به ناتو تا حدی در تلافی اقدام واشنگتن بود که ترکیه را بهدلیل خرید سامانه دفاع هوایی روسیه مجازات کرده بود. این کشمکش پنجساله به یکی از سنگینترین مناقشات در تاریخ روابط ترکیه و آمریکا تبدیل شده که بیاعتمادی را تشدید کرده و اتهامزنیهای متقابل را برانگیخته است.
ترکیه تحت فشار مشکلات داخلی خود ازجمله تورم فزاینده، هجوم پناهجویان و عواقب یک زلزله ویرانکننده در حال متلاشی شدن است. اما درآستانه انتخابات ریاستجمهوری در ماه می، اردوغان تصمیم گرفت مشکلات کشور بهویژه بحران اقتصادی نوظهورش را گردن واشنگتن بیندازد. اردوغان به ترکها گفت که با رای دادن به او درسی به آمریکا بدهند.
سیاستگذاران نباید امیدوار باشند که حمایت نهایی اردوغان از الحاق سوئد به ناتو، نشاندهنده تغییری اساسی است. هرجومرج منتهی به نشست ویلنیوس و لفاظیهای ضدغربی اردوغان در دوران انتخابات، صرفاً نشاندهنده جدیدترین پیچش در مارپیچ سیگنالهای مختلف، انتقال پیامهای اشتباه و بیاعتمادی در روابط ترکیه و آمریکا است که در طول دههها شکل گرفته است.
همانطور که جورج هریس، مقام ارشد پیشین وزارت امور خارجه آمریکا در سال 1972 در کتاب «ائتلاف آشفته: مشکلات ترکها و آمریکاییها از منظر تاریخی» توصیف کرده، داینامیکهای کلیدی همچنان وجود دارند. اما در برابر سیل گزارشها و پیشنهادها برای ترمیم روابط، حتی روابط نزدیک شهروندان ترکیه و آمریکا بهطور پیوسته رو به زوال بوده است. حقیقتاً این روابط آنقدر تضعیف شدهاند که وقوع یک بحران بزرگ دیگر، واقعی یا غیرواقعی، میتواند به روابط آمریکا و ترکیه آسیبی وارد کند که هیچ راه برگشتی برای هیچکدام از آنها باقی نگذارد.
آمریکا باید رویکرد کاملاً جدیدی را پیش بگیرد. برای این تغییر باید درک کند که ترکیه از زمانی که واشنگتن پیشفرض روابط خود با آنکارا را تنظیم کرده بود، تغییرات گستردهای کرده است. واشنگتن همواره تصور میکند آنکارا یک متحد «عادی» است. حتی باوجود شواهد ضدونقیض، تغییری در رفتار خود ایجاد نکرده است. واشنگتن بیشتر از همه از بگومگوها در انظار عمومی خودداری کرده و تظاهر میکند اختلافنظرها ناچیز است. روابط اخیر آمریکا و ترکیه را در بهترین حالت میتوان «معاملهای» توصیف کرد اما فضای امنیتی اطراف ترکیه تغییر کرده و آمریکا با اردوغان، مثل یک رهبر غیرعادی پوپولیست-اقتدارگرا رفتار میکند که مصمم است هویت ترکیه و منافع ملی را در جهت بازتاب دیدگاه خود از نو بسازد. ترکیه بهدلیل اهمیت ژئوپلیتیکی، نظامی و پتانسیلهای اقتصادی، متحد بسیار ارزشمندی است. واشنگتن برای رسیدن به اهداف استراتژیک جهانی خود چارهای جز همکاری نزدیک با آنکارا ندارد. در آینده نزدیک، واشنگتن چارهای جز همکاری نزدیک با اردوغانِ مطالبهگر، خودبرتربین و غیرقابل پیشبینی را ندارد؛ رهبری که با میل خود بحران ایجاد میکند و به پایههای روابط دو کشور آسیب وارد میکند. اما با این حال، فرصت منحصربهفردی برای ایجاد تغییری چشمگیر در این رابطه وجود دارد. این فرصت اولین بار زمانی پیش آمد که ترکیه سامانه دفاع هوایی روسیه را خریداری کرد و شراکت دو کشور تحتفشار جدیدی قرار گرفت. در طول این ماجرا، رهبران آمریکا با مجازات استثنایی دولت ترکیه بهدلیل اقدامی که ناتو را تضعیف میکرد، الگوی ریشهدار تعامل خود را شکستند. حالا فرصتی برای واشنگتن بهوجود آمده تا این استثنا را به یک قانون تبدیل کند. زمانی که اردوغان کشورهای غربی را تحریک میکند، واشنگتن این نگرانی را دارد که با نشان دادن یک واکنش قوی، به تحریکات او مشروعیت ببخشد اما این، قضاوت نادرستی است.
واشنگتن هماکنون خود را در موقعیت بسیار مطلوبی برای شکل دادن به آینده بلندمدت روابط به نفع خود میبیند چون بهنظر میرسد بداههنوازیهای نامسنجم و فزاینده اردوغان و سوءمدیریت او در اقتصاد ترکیه بالاخره او را در مخصمهای گیر انداخته است.
تغییر صحنه
اردوغان یک رهبر معمولی نیست. در طول 20 سال صدارت، ترکیه را متحول کرده، سیستم سیاسی آن را تغییر داده تا خود را بهعنوان تنها تصمیمگیرنده کشور جا بیندازد، حاکمیت قانون را از بین برده و کنترل قوهقضائیه، سرویسهای امنیتی، بانک مرکزی و رسانه را بهدست آورده است. بهراحتی میتوان ترکیه را با اردوغان مترادف دانست و تعامل با این کشور را به ارزیابی انگیزههای او تقلیل داد. خود اردوغان این وضعیت را تشویق میکند اما توسعه، بدون هیچ استراتژی موفقیتآمیز و بدون درک پیشینه تاریخی گستردهتر آن امکانپذیر نیست. مشکلات آمریکا با آنکارا در مرحله اول ریشه در ماهیت متغیر فضای امنیتی ترکیه دارد. از پایان جنگ سرد، ظهور قدرتهای جدید و بیثباتی روزافزون در خاورمیانه مصادف شده با کاهش قدرت دولتی و ظهور معضلات پیچیدهای مانند افزایش شدید مهاجرت و جابهجایی، رشد تجارت جهانی مواد مخدر و تغییر در فناوریهای جنگی.
پایان جنگ سرد محدودیتهای رفتاری را که بسیاری از کشورها از جمله ترکیه را کنترل میکردند، کاهش داده است. تورگوت اوزال، رئیسجمهور سابق ترکیه در دوران زمامداریاش بین سالهای 1989 تا 1993 اصلاحات اقتصادی را انجام داد که به ترکیه کمک کرد به یک بازیگر بینالمللی قدرتمند تبدیل شود. اوزال ترکیه را پلی میان شرق و غرب میدید. او به نمایندگی از یک کشور با اکثریت مسلمان و در عین حال یک دوست متعهد برای آمریکا توانست روابط اقتصادی و سیاسی ترکیه را با چندین کشور متحد در سراسر اروپا، خاورمیانه و آسیای میانه تقویت کند.
ترکیه برای آمریکا صرفاً یک متحد در ائتلاف ناتو نبوده، چون پلتفرمهایی را فراهم کرده تا آمریکا قدرتاش را در سراسر خاورمیانه بهویژه پس از جنگ اول خلیجفارس به نمایش بگذارد. در آن زمان ترکیه بهعنوان سنگری از ثبات در منطقهای بهشدت شکننده عمل میکرد. اما اولینبار این آمریکا بود که تعادل را برهم زد. پس از حملات 11سپتامبر، مداخلات جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا در خاورمیانه، زنجیرهای از رویدادهای عمیقاً بیثباتکننده را در همسایگی ترکیه به راه انداخت.
ایالات متحده قصد نداشت روابط خود را با ترکیه تغییر دهد اما ماجراجوییهایش در خاورمیانه ناخواسته پیامدهای بزرگی داشته است. ایران یکی از کشورهای برجسته تجدیدنظرطلب در منطقه زمانی که تهدیدی را از سوی ارتش آمریکا در نزدیکی دو مرز خود احساس کرد، تصمیم گرفت با ریسک بالا بردن هزینههای خود از خود دفاع کند. عراق به یک کشور فدرال تبدیل شد که دولت اقلیم کردستان عراق را نیز در بر گرفت. کردهای ترکیه از این تحول الهام گرفتند و جسور شدند. دخالتهای غیرمستقیم آمریکا در منطقه باعث شد بهار عربی در دهه بعد منطقه را دگرگون کند.
اردوغان در ابتدا تصور میکرد بهار عربی فرصتهایی را برای رهبران الهامگرفته از اخوانالمسلمین مانند محمد مرسی در مصر ایجاد میکند تا بهجای رهبران طرفدار آمریکا قدرت را در دست بگیرند. اما در سال 2013، زمانی که اعتراضات گستردهای در استانبول آغاز شد، اردوغان آن را بهعنوان بهارعربی محلی طراحی شده برای سرنگونی خود میدانست.
ظهور دولت اسلامی مشهور به داعش، تنشها را به نقطهجوش رساند. پس از آنکه داعش بهسرعت توانست مناطق بزرگی از عراق و سوریه را تصرف کند، باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا از اردوغان خواست به آمریکا اجازه دهد از پایگاههای هوایی ترکیه استفاده کند و همچنین ترکیه بتواند بهتر از مرز جنوبی خود دفاع کند تا جهادیها نتوانند برای پیوستن به داعش از آن مرز عبور کنند. اما اردوغان تصور میکرد که بشار اسد، رئیسجمهور سوریه سقوط خواهد کرد. او حتی امیدوار بود که اسد سقوط کند و یک رهبر اسلامگرا جانشین او شود که ترکیه بتواند بر او اثر بگذارد. بنابراین آنکارا به درخواستهای اوباما توجهی نکرد. واشنگتن در ناامیدی و در غیاب کمکهای ترکیه، ائتلافی را با نیروهای دموکراتیک سوریه تشکیل داد که ارتباطات نزدیکی با حزب کارگران کردستان، سازمانی که آنکارا و واشنگتن هردو آن را تروریستی میدانند، داشتند. واشنگتن یکگام فراتر رفت و سربازان آمریکایی را برای آموزش و کمک به کردهای سوریه اعزام کرد.
مسئله کردها پاشنه آشیل ترکیه است و آنکارا هرگونه تلاش آمریکا برای کمک به کردها، همانطور که واشنگتن در عراق انجام داد، یک تهدید استراتژیک بزرگ تلقی میکند. آنکارا از بیم آنکه این اتفاقها باعث جسور شدن شهروندان کرد ترکیه میشود، باوجود مخالفتهای ایالات متحده سهبار به شمال سوریه حمله کرد. ترکیه همچنین نیروهای دموکراتیک سوریه را از مناطق نزدیک به مرز کشور و کردهای ساکن آن را بهبیرون راند. نیروهای دموکراتیک سوریه با بهای گزاف جانشان توانستند داعش را شکست بدهند اما هم ترکیه و هم آمریکا نارضایتی عمیقی داشتند: از نگاه ترکیه، آمریکا بهانتخاب خود با تروریستهای ملیگرای کرد متحد شد و حتی بهنظر میرسید که همهجا از خودمختاری کردها حمایت میکرد. از نظر واشنگتن، آنکارا بهطور ضمنی از تروریستهای جهادی حمایت میکرد. در این میان، با گسترش بیثباتی، این تصور ایجاد شد که آمریکا برای یک چرخش به سمت آسیا و خروج از خاورمیانه آماده میشود. در این خلأ، اردوغان اقدامات جسورانهای را برای تغییر ماهیت نقش ترکیه در نظم بینالمللی انجام داد.
عوض شدن نقشها
بهنظر میرسید اردوغان در اوایل دوران نخستوزیریاش بین سالهای 2003 تا حدوداً 2009 از اوزال تقلید میکند. اردوغان با آزادسازی اقتصاد ترکیه و سیاستهایش بهدنبال افزایش نفوذ آنکارا در خارج از کشور و بازگشایی درهایش بود. او همچنین بر روند متوقفشده الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا متمرکز شد. این اقدامات دیپلماتیک با استقبال خوبی از سوی مردم ترکیه، همسایگان و متحدان سنتیاش روبهرو شد.
سال 2004 مشاور سیاست خارجی اردوغان اصل سازماندهی سیاست خارجی ترکیه را «هیچ مشکلی با همسایگان» توصیف کرد و نشان داد که دولت جدید ترکیه بهدنبال پایان دادن به درگیریهایی است که روابط خارجی این کشور را خدشهدار کرده است؛ تلاشی برای ایجاد قدرت نرم. با این حال هسته مرکزی «هیچ مشکلی با همسایگان» بیشتر به تحکیم موقعیت اردوغان در خانه مربوط میشد. اردوغان از درون یک جنبش اسلامگرا به قدرت رسید که همیشه احساس ناامنی و آزار و اذیت میکردند. حتی پس از آنکه اردوغان به نخستوزیری رسید، باید از مشروعیت خود در برابر ائتلاف نظامی-بوروکراسی که بدگمانی عمیقی به ریشههای اسلامگرایی او داشتند، دفاع میکرد.
اردوغان همان اول کار شدت تضاد سازمانی را تجربه کرد؛ زمانی که در سال 1997 ارتش ترکیه با یک نامه غیررسمی حزب سیاسی او یعنی حزب رفاه را از قدرت برکنار کرد. در آن زمان، اردوغان شهردار استانبول بود. سال بعد اردوغان بهجرم خواندن شعری از یکی از شاعران موردتحسین ترکیه به 10 ماه زندان محکوم شد. اردوغان در ابتدا تلاش کرد قوانین خودسرانهای را که خود از آنها آسیب دیده بود را لغو کند. جلب حمایت از خارج از کشور راهی بود برای حفظ موقعیتش در برابر ارتش که بهشدت بر نفوذ پشتصحنه خود برای حکمرانی ترکیه تکیه کرده بودند. اما ائتلاف نظامی-بوروکراسی در انتخابات ریاستجمهوری سال 2007 بیش از حد به خود مطمئن بود. اردوغان خواستار برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی شد و پیروزیاش پایان نفوذ ارتش را رقم زد.
پس از آن، او بهطور سیستماتیک تمام نهادهای ترکیه را تحت کنترل خود درآورد: نه فقط پارلمان و قوهقضائیه، بلکه رسانهها و دانشگاههای دولتی.
از دیدگاه اردوغان، او ترکیه است و ترکیه، اردوغان. او بسیاری از متحدان داخلی از جمله عدهای که به او کمک کردند به قدرت برسد را از خود دور کرده است. حاکمیت قانون مخدوش شده است؛ «عدالت» خودسرانه به ویژگی او تبدیل شده و هنر سیاست در ترکیه به نظارت اردوغان محدود شده است. علاوه بر بازسازی نهادهای کشور، اردوغان بهدنبال تغییرشکل هویت ترکیه و تغییر دیدگاه بنیانگذار جمهوریت ترکیه، کمال آتاتورک بود. آتاتورک بهدنبال ساخت کشوری سکولار، ملیگرا، نخبهگرا و بهگونهای خودکامه بود که با جهان صنعتیشده متحد بود.
تصور جدید اردوغان از هویت ترکیه، ملیگرایی ترکیه را با اسلام متصل کرده است. این دو از یکدیگر جداناپذیر شدند، بخشی از یک سنت تاریخی ادامهدار که به فراتر از امپراتوری عثمانی و به پیدایش اسلام برمیگردد. اردوغان توانست با استفاده از این پیوند برای تصمیمات بحثبرانگیز منطق مذهبی بسازد. او برای توجیه و قانعکردن بانک مرکزی ترکیه برای کاهش نرخ بهره برای مبارزه با تورم، به مخالفهای باورهای مذهبیاش با رباخواری اشاره کرد. دیدگاه اردوغان در صحن بینالمللی توسعهطلبانه و تجدیدنظرطلبانه است. او میخواست که خود را هم بهعنوان پادشاهساز نشان دهد هم اخلالگر. او شاخ و برگ دادن به این آرزو را سال 2013 و زمانی آغاز کرد که مدعی شد «جهان بزرگتر از پنج است»؛ اشاره به پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل. او از آن زمان این موضوع را تقریباً در تمام نشستهای سازمان ملل تکرار کرده است. انتقادی از نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم که غیرمنطقی بهنظر نمیرسد اما با این حال اردوغان تشخیص میدهد ترکیه لیاقت داشتن یک کرسی دائم در شورای امنیت را دارد.
در عین حال اردوغان ترکیه را بهطور گسترده، یک تمدن، یک نیروی برتر «مخالف وضعیت موجود» و ضدامپریالیستی معرفی میکند. او دیدگاهی را ارائه میدهد که در آن سلطه غرب بهتنهایی تهدید امپریالیستی معاصر را نشان میدهد.
بنابراین تصور او از امپریالیسم محدود است: او از امپریالیسم چینی یا روسی یا امپریالیسم امپراتوری عثمانی صحبتی نمیکند. اردوغان بهرغم مخالفت خود با آتاتورک، خاطره آتاتورک را برای این امر بهخدمت گرفته است. نیکولاس دانفورث، محقق ترکیهای نشان داده است که چگونه اردوغان آتاتورک را بهعنوان «قهرمان ضدامپریالیستی برای مسلمانان و کل جهان سوم» و ریاستجمهوری آتاتورک را به عنوان «نخستین ضربه بزرگ» در یک ضدحمله ضدامپریالیستی که اردوغان قصد دارد بر آن پیروز شود، معرفی میکند.
آمریکا اردوغان را جدی نمیگیرد
اردوغان عادت کرده بدون هیچ عواقبی به مخالفان داخلی خود اهانت کند و تصور میکند همین روش در خارج از کشور نیز عواقبی برایش در پی نخواهد داشت. او در سال 2017 گفت که رهبران هلند همگی بقایای نازیها هستند. او در سال 2010 گفت که امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه به درمان روانی نیاز دارد. او کیریاکوس میتسوتاکیس، نخستوزیر یونان را متهم به تلاش برای جلوگیری از معامله تسلیحاتی ترکیه با آمریکا کرد و گفت میتسوتاکیس «دیگر برای من وجود ندارد» و از ملاقات با او خودداری خواهد کرد. با این حال آمریکا فرضیات تزلزلناپذیر و غیرمنطقی خود را دارد: اینکه آنکارا یک متحد واقعی است. رهبران آمریکا عادت ندارند ترکیه را متخاصم بدانند و با توجه به پیچیدگیهای منطقه، آنها نمیخواهند تصور کنند که حتی زمانی چنین باشد. از سال 1993 بود که یکی از دیپلماتهای باسابقه آمریکایی گفت: «گرایش آمریکا به ترکیه در طول سالها نهادینه شده است و ترکها از مزایای آن سوءاستفاده کردهاند.» در دوران اردوغان رویکرد آمریکا به ترکیه دو تم متضاد داشت. در یکی، ترکیه یک متحد بسیار مهم است. در دیگری، رهبر ترکیه یک عنصر قابل جایگزین است و ارزش جدیگرفتن ندارد.
بهطور کلی زمانی که اردوغان در سوریه مداخله کرد و باعث تضعیف مبارزه با داعش شد، واشنگتن رویش را برگرداند. عده کمی قبول دارند اما در لایه زیرین استراتژی آمریکا در قبال ترکیه میزانی تحقیر نهفته شده که شامل تعصبی نرم ناشی از انتظارات کم است. تا همین اواخر، این رویکرد تا حدی پدرانه به نفع اردوغان بود. حتی زمانی که اردوغان قدرت آمریکا را به سخره میگرفت، میتوانست حمایتهای آمریکا و ناتو را بدیهی تلقی کند. عضویت در ناتو به ترکیه تسلیحات، حمایت دیپلماتیک و نقش ویژهای میدهد که هیچ کشور خاورمیانهای دیگر نمیتواند داشته باشد. در اواخر سالهای 2010، روابط ترکیه و آمریکا بهسرعت به سمت یک بحران جدید حرکت کرد.
یک اشتباه گرانقیمت
همانند بسیاری از متحدان آمریکا، ترکیه هم برای خرید F-35 جنگنده رادارگریز نسل پنجم صفآرایی کرد. این کشور امیدوار بود که بتواند 100 فروند خریداری کند و واشنگتن برای نشان دادن اعتماد خود به ترکیه و صنایعاش یک معامله مطلوبی را طراحی کرد: قرار بود صنایع هوایی ترکیه مجموعهای از قطعات F-35 از جمله بدنه را تولید کنند که پتانسیل درآمدهای میلیارد دلاری ناشی از صادرات این قطعات را برای این کشور بههمراه داشت. آمریکا همچنین به ترکیه اجازه میداد تا بهعنوان یک هاب تعمیر و نگهداری برای دیگر کشورهای مشتری F-35 عمل کند اما زمانی که اردوغان در سال 2017 یک معامله به ارزش 2ونیم میلیارد دلاری را با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه برای خرید سیستم موشکی سیار زمین به هوای اس-400 امضا کرد، معامله با آمریکا بههم خورد. آمریکا به هر روشی که بود به ترکیه هشدار داد که اگر از روسیه موشک بخرد، از برنامه F-35 اخراج خواهد شد. چون ادغام سیستم موشکی اس-400 با سیستمهای ناتو میتواند فناوریهای حساس F-35 را بهخطر بیاندازد. در نتیجه کنگره آمریکا قطعنامهای را تصویب کرد که در آن خواستار تحریم ترکیه در صورت تکمیل قرارداد تسلیحاتی با روسیه شد.
باوجود سیاستهای پیشین اردوغان برای کشاندن موضوعی به مرز جنگ، اصرارش بر انجام معامله اس-400 ناظران را هم مات و مبهوت کرد. او حرکت خود را مثل همیشه توجیه کرد و گفت که آمریکا ناعادلانه از فروش سامانه موشکی مشابه یعنی پاتریوت خودداری کرده است. بهنظر نمیرسید اردوغان باور کرده باشد واشنگتن تهدیدهایش را عملی میکند اما اشتباه میکرد. سال 2019 پس از ورود سیستمهای موشکی اس-400 به ترکیه، آمریکا بدون تشریفات ترکیه را از برنامه موشکی F-35 اخراج و تحریمها را اعمال کرد. اس-400ها در انبارهای ترکیه باقی میمانند چون دولت ترکیه میداند استقرار آنها روابطش با واشنگتن را مختل میکند.
ایالات متحده تا حدودی از ایستادگی در برابر ترکیه میترسد چون نمیخواهد شکاف را تشدید کند. اردوغان یک روایت توطئهآمیز غنی را در ترکیه بافته است که در آن واشنگتن به دستاوردهای سیاستخارجی او حسادت میکند، اخلاق را در ترکیه تضعیف میکند و حتی برای سرنگونی دولت ترکیه تلاش کرده است. در یک نظرسنجی که سال 2019 انجام شد، بیش از 80درصد از پاسخدهندگان ترک، آمریکا را یک تهدید اصلی برای ترکیه میدانستند. این موضوع باتوجه به طبل لفاظیهای ضدآمریکایی که از محافل دولتی ترکیه و متحدان آنها در رسانهها سرچشمه گرفته، جای تعجب ندارد.
ترکیهایها ممکن است طرفدار آمریکاییها نباشند؛ حتی مخالفان اردوغان نیز شکوشبهههایی نسبت به واشنگتن دارند. اما اکثر جمعیت ترکیه تحت سوءمدیریت اقتصادی و خودکامگی غیرمعقول اردوغان رنج کشیدهاند. بهرغم فضای سرکوب و ترسی که اردوغان ایجاد کرده ماه می گذشته تقریبا 48درصد از رایدهندگان نمیخواستند او دیگر روی کار باشد. آمریکا فرصتی داد تا جامعه مدنی ترکیه و سیاستمداران مخالف با نشان دادن حمایت خود از ترکیه بهجای اردوغان، قدرتمند کند و رمز آن حمایت اقتصادی است؛ تمام نشانهها بر این است زمانی که بحران ترکیه بالاخره بهاوج میرسد و اقتصاد تحتمحاصره این کشور آسیب میبیند. اخیراً، اردوغان با اکراه کاهش نرخ بهره در واکنش به استرس اقتصادی را کنار گذاشت. اما همچنان واضح نیست که شدت مشکلاتی که برای ترکیه در راه است را درک کرده باشد. بهرغم تلاشهای اردوغان برای جلب سرمایهگذاری از کشورهای حاشیه خلیجفارس و تقویت تجارت با چین، ترکیه در سیستم اقتصادی غربیها جای گرفته است. این ادغام عمقی فرصتهایی را برای قدرتهای غربی بهوجود میآورد تا برای بهتر شدن ترکیه تاثیر بگذارند.
آلمان، هلند، سوئیس، انگلستان و آمریکا از لحاظ تاریخی منابع سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی در ترکیه بودهاند: این کشورها سال 2021، دستکم دوسوم کل میزان سرمایهگذاریها در ترکیه را تشکیل میدادند. کشورهای غربی همچنین خریداران اصلی محصولات و خدمات ترکیه هستند. سال 2022، انگلستان 1/5درصد از صادرات ترکیه را دریافت کرد، آمریکا 7/6درصد، آلمان 4/8درصد و 10 کشور دیگر اتحادیه اروپا 5/42درصد.
ترکیه برای رفع مشکلات اقتصادی به روسیه روی آورده و آمریکا باید برخی از این مراودات را تحمل کند. آمریکا هماکنون برخی از کمپانیهای ترکیهای را تحریم کرده است و رهبران ترکیه گفتهاند که صادرات تجهیزات الکترونیکی را کاهش میدهند. جنگ اوکراین احتمالاً ادامه پیدا میکند و فشار را بر پوتین و نیازش بر تجهیزات بیشتر میکند.
همانند بسیاری از رهبران کمالگرا که سالها در قدرت باقی ماندهاند، اردوغان اطراف خود را با دار و دستههایش پر کرده و فرهنگ رسانهای را بهوجود آورده که در آن کسی جز تقدیر کردن از او انتخاب دیگری نداشته باشد. اما با اینکه اردوغان ایدئولوگ است، مصلحتگرا هم هست. او با اعمال تغییر موافقت میکند؛ حتی از تغییراتی که خوشش نمیآید.
ترجمه: یاسمن طاهریان