| کد مطلب: ۴۵۹۲۷

آنچه واقعیت نتانیاهو است

بسیاری از ناظران سیاسیِ رفتار «بی‌بی» می‌گویند از هفتم اکتبر تاکنون، او همچون یک بداهه‌پرداز سیاسی عمل کرده تا بتواند هم‌زمان تمام بشقاب‌ها را در حال چرخش نگاه دارد

آنچه واقعیت نتانیاهو است

به گزارش هم‌میهن آنلاین، آلوف بن، روزنامه‌نگار معروف اسرائیلی و از منتقدان برجسته دولت نتانیاهو است. صراحت بیان او در اشاره به افراطیگری، نژادپرستی، توسعه اشغالگری در کرانه باختری و غزه و همچنین، وضعیت فعلی مردم غزه، هواداران نتانیاهو را به شدت خشمگین کرده است و مدتها است که آماج توهین‌هاو تهدیدات یاران نتانیاهو و افراطیان اسرائیلی است.

او مصاحبه ویژه‌ای داشته است به میزبانی هاآرتز، نشریه خودش... 

این مصاحبه صریح و به شدت تکان‌دهنده، اولین مورد از اظهار نظرها و توصیف‌های تند و بی‌پرده آلوف بن درباره نتانیاهو و وضعیت فعلی اسرائیل نیست. حرف‌های بن برای درک واقعیتهای سیاست‌ورزی نتانیاهو، اهمیت فراوانی دارند... وقتی یک اسرائیلی اینگونه از دولت و نخست‌وزیر خود، خشمگین است...

«آلوف بن»، همچون همیشه، سپاسگزارم که با وجود مشغله فراوان در اداره روزنامه، به استودیو آمدید. می‌خواهم با تازه‌ترین ستون شما آغاز کنم؛ همان موضوعی که همواره کانون توجه ماست، چرا که به نظر می‌رسد سرنوشت ما را رقم می‌زند: در ذهن «بنیامین نتانیاهو» چه می‌گذرد؟

بسیاری از ناظران سیاسیِ رفتار «بی‌بی» می‌گویند از هفتم اکتبر تاکنون، او همچون یک بداهه‌پرداز سیاسی عمل کرده تا بتواند هم‌زمان تمام بشقاب‌ها را در حال چرخش نگاه دارد: هم‌پیمانان افراطی راست‌گرای خود، جریان یهودیان فوق‌ارتدوکس، و رئیس‌جمهور ایالات متحده. او ظاهراً اهمیت چندانی برای دیگر رهبران جهان قائل نیست و در عین حال پیامدهای پرونده کیفری خود را نیز مدیریت می‌کند. اما شما با این پیش‌فرض مخالفید که نتانیاهو قربانی شرایط، اسیر هم‌پیمانان افراطی یا صرفاً معطل‌کننده برای ماندن در قدرت است. شما می‌گویید بهره‌برداری او از فرصت‌ها و خریدن زمان، نه نشانه بی‌برنامگی، بلکه خود اجرای استراتژی اوست؛ استراتژی‌ای که آن را «روشن و بی‌رحمانه» توصیف می‌کنید.

23

این استراتژی چیست؟

استراتژی نتانیاهو ــ از آغاز کارنامه‌اش، حتی پیش از آن‌که سیاستمداری حرفه‌ای شود ــ جلوگیری از تشکیل دولت فلسطینی بوده است و اگر ممکن باشد، کاستن از آن‌چه خود در کتاب‌ها و سخنرانی‌های فراوانش «چنگ‌اندازی جنبش ملی فلسطین» بر افکار عمومی و به‌ویژه بر دستگاه‌های سیاست خارجی غرب خوانده است. در آغاز، این دستگاه‌ها بریتانیا در دوران استعمار بودند و از دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ به بعد، ایالات متحده جای آن را گرفت. او خواهان شکستن این نفوذ است.

اگر تنها هدف او ماندن در قدرت بود، چرا باید یک مسیر را انتخاب می‌کرد و خلاف آن را نمی‌آزمود؟ برای پانزده سال از دیدار با «محمود عباس»، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، خودداری کرد. از زمان بازگشت به قدرت در سال ۲۰۰۹، هرگونه مذاکره جدی با فلسطینی‌ها بر سر توافق صلح ــ حتی توافقی جزئی ــ را رد کرده و ترجیح داده است که شکاف عملی میان حماس در غزه و تشکیلات خودگردان در کرانه باختری پابرجا بماند.

و هر زمان که دو سوی فلسطینی می‌کوشیدند با یکدیگر آشتی کنند، او بی‌درنگ مداخله می‌کرد تا مانع شود. از هفتم اکتبر به بعد، مسیر او آشکارا به سوی اقداماتی تهاجمی‌تر علیه فلسطینیان چرخید؛ پاسخی به حمله حماس در آن روز. اما حتی پیش از جنگ، یک سال پیش، نتانیاهو کارزار انتخاباتی خود را با هم‌پیمانی آشکار با جریان افراطی راست‌گرا، یعنی «کاهانیست‌ها» پیش برد و با اتکا به این ائتلاف، پیروز انتخابات شد. اندیشه کاهانیستی، طی دهه‌ها، بر این باور استوار بوده که اعراب و یهودیان نباید در سرزمین اسرائیل همزیستی داشته باشند؛ و چون یهودیان قوی‌ترند، اعراب باید بروند.

اکنون می‌بینیم که این سیاست در غزه به اجرا درآمده است؛ همراه با اظهارات رسمی که پایان جنگ را در گرو راندن فلسطینیان از غزه به کشورهای ثالث ــ دور از مرز، نه فقط آن‌سوی مرز ــ معرفی می‌کند؛ کشورهایی چون اندونزی، لیبی، اتیوپی و شاید دیگر نقاط، تا آنان هرگز نتوانند بازگردند و از مرز به اسرائیل حمله کنند، و سپس این اراضی به شهرک‌سازی یهودی واگذار شود. این، سیاست رسمی دولت است.

پس به باور شما، او با این هم‌پیمانان کاهانیست راست‌افراطی، نوعی هم‌سویی فکری دارد و اقداماتش صرفاً به اقتضای سیاسی برای حفظ ائتلاف نیست؟ 

پاسخ این است که این دو الزاماً مانعه‌الجمع نیستند، اما تا امروز، اختلاف جدی میان او و «بن‌گویر» ندیده‌ام. او به صراحت آن‌ها سخن نمی‌گوید، اما دست‌کم نیمی از نمایندگان لیکود در کنست همان حرف‌هایی را تکرار می‌کنند که «بن‌گویر» و «اسموتریچ» می‌زنند. پس تفاوت در کجاست؟ بی‌تردید نخست‌وزیر مسئولیت گسترده‌تری دارد، اما نتانیاهو طبق روال، هرگاه با تصمیمی مناقشه‌برانگیز روبه‌رو می‌شود، دوست دارد خود را نه «سکان‌دار» بلکه «دنباله‌رو» بنمایاند؛ همچون توپی که میان افراط‌گرایان راست و رئیس‌جمهور آمریکا پاسکاری می‌شود. این نقش‌آفرینی برای او راحت است، اما جهت حرکت را تغییر نمی‌دهد...

وقتی در کرانه باختری تصرف‌های پی‌درپی اراضی را می‌بینید، «اسموتریچ» در کابینه مسئول مستقیم این روند است و مایل است افتخار آن را به نام خود ثبت کند، نه نتانیاهو. او کمتر درباره این مسئله سخن می‌گوید، اما بعید است چنین روندی بی‌اطلاع و بی‌رضایتش رخ دهد. همیشه آسان‌تر است که وانمود کند در سایه‌ای پنهان شده و مسئولیت را به گردن زیردست، شریک ائتلافی، یا مقام نظامی بیندازد. اما در نهایت، رهبر اوست و امروز رقیب واقعی‌ای در اسرائیل ندارد. هر مقام بوروکراتیک، نظامی یا امنیتی که بخواهد نشانی از استقلال رأی نشان دهد، کنار گذاشته می‌شود.

پس چرا نمی‌توانیم بپذیریم که این‌جا استراتژی‌ای در کار است؟ نتانیاهو می‌توانست جنگ را مدت‌ها پیش پایان دهد، اما تمایل او نه تنها به طولانی‌کردن آن به‌صورت یک جنگ فرسایشی کم‌هزینه برای حفظ ائتلاف، بلکه به تشدید و گسترش آن است.

حال، به عنوان یک خبرنگار کهنه‌کار حوزه نظامی، این رویارویی در حال شکل‌گیری میان دولت و فرماندهان ارتش را چگونه می‌بینید؟ رویارویی‌ای بر سر هدف تازه و آشکار اعلام‌شده ــ ظاهراً ــ مبنی بر اشغال کامل غزه. پسر نخست‌وزیر در شبکه‌های اجتماعی نوشته که رئیس ستاد ارتش، عامل «شورش» و «کودتای نظامی» است که به وضعیت کشورهای آمریکای مرکزی در دهه ۷۰ شباهت دارد. ایل زمیر، رئیس ستاد، در آخرین نشست کابینه به‌شدت به این اظهارات واکنش نشان داد. آیا گمان می‌کنید او هم به‌زودی از سمتش برکنار خواهد شد؟

به‌روشنی، زمیر تنها پنج ماه پیش با انتخاب مستقیم نتانیاهو به این سمت منصوب شد؛ هرچند در دو نوبت پیشین، که نتانیاهو خواست او را به ریاست ستاد بگمارد، در نهایت فرد دیگری منصوب شد. زمیر برای ذائقه نتانیاهو بیش از حد مستقل است. نتانیاهو از دستگاه بوروکراتیک و از فرماندهان نظامی و امنیتی یک خواسته بیش ندارد: وفاداری شخصی. او این را صریح بیان کرده و هر کس که وفادار نباشد، کنار گذاشته می‌شود؛ همان‌گونه که دیدیم با وزیر پیشین دفاع، رئیس پیشین ستاد مشترک ارتش، رئیس پیشین شاباک و رئیس پیشین کمیته دفاع و امور خارجه کنست که تازه‌ترین قربانی این روند برکناری‌ها بود؛ روندی که هدفش جایگزینی افراد مستقل با «یاران حلقه‌به‌گوش» است. در آغاز این کار دشوارتر است، اما اگر رئیس فعلی ستاد مشترک کنار گذاشته شود، بی‌گمان فردی جانشین او خواهد شد که صرفاً برای نتانیاهو سلام نظامی دهد. آیا این اتفاق خواهد افتاد؟ روشن نیست، ولی ممکن است. بی‌تردید امروز میان زمیر و نتانیاهو هیچ اعتمادی وجود ندارد. عمداً می‌گویم «نتانیاهو» و نه «دولت»، زیرا کابینه چیزی جز همسرایی مطیعانه برای نتانیاهو نیست. هیچ‌کس در آن جمع نمی‌گوید: «بیایید از رئیس ستاد حمایت کنیم چون مرد شایسته‌ای است.»

مشکل دیگر برای رئیس ستاد این است که وعده داده بود مسیر جنگ در غزه را تغییر دهد و حماس را شکست دهد. او عملیات «ارابه‌های گیدئون» را رهبری کرد، اما ناکام ماند. اگرچه نمی‌توان با قطعیت گفت توان رزمی حماس در برابر ارتش اسرائیل چقدر باقی مانده، اما در عرصه بقا و دوام سیاسی، آنان همه را در اسرائیل غافلگیر کردند. بیشتر رهبرانشان کشته یا بازداشت شدند، خانه‌ها و مراکز و تأسیساتشان ویران شد، اما همچنان کنترل را در دست دارند و گروگان‌ها را نگاه داشته‌اند.

اکنون اعلام تازه مبنی بر گسترش حضور نظامی ارتش در مناطقی که گروگان‌ها در آن نگهداری می‌شوند ــ با هدف همان «پیروزی کامل» ــ خانواده‌های گروگان‌ها را، که پیشاپیش از دیدن ویدئوهای هولناک اخیر درباره وضعیت عزیزانشان در رنج و اضطراب بودند، به‌شدت تکان داده است. شاید درک این نکته آسان باشد که این دولت در برابر انتقاد یا وجدان اخلاقی نسبت به مرگ و گرسنگی فلسطینیان غزه مصونیت دارد، اما پرسش این است که نتانیاهو چگونه در انتخابات و برابر رأی‌دهندگان حاضر خواهد شد، وقتی عملاً گروگان‌های باقی‌مانده را قربانی کرده است، آن هم همراه با اقدامات ناپسند دیگری مانند پیشبرد معافیت یهودیان فوق‌ارتدوکس از خدمت نظام وظیفه و اشغال دائمی غزه که آشکارا در افکار عمومی محبوبیتی ندارد؟ آیا این اقدامات، همان‌طور که شما می‌گویید، بخشی از یک استراتژی کلان است یا صرفاً برای حفظ ائتلاف کنونی؟ به‌ویژه که در موضوع گروگان‌ها، این اقدامات دست رقبای آینده سیاسی او را پر از سلاح تبلیغاتی می‌کند.

به باور من، او حتی یک‌بار هم از هفتم اکتبر تاکنون به توافق جامع با حماس ــ به سبک «همه در برابر همه» یعنی آزادی تمام گروگان‌ها در برابر آزادی همه فلسطینیان زندانی در اسرائیل ــ فکر نکرده است. در ذهن او، مسئله گروگان‌های اسرائیلی جایگاهی ندارد؛ بلکه آنچه می‌بیند، خواسته‌های حماس برای آزادی آنان است. و در این تصویر، او «مروان برغوثی» را می‌بیند؛ رهبر پیشین فتح که ۲۳ سال است در زندان به‌سر می‌برد و به پنج حبس ابد برای طراحی حملات متعدد در جریان انتفاضه دوم محکوم شده است. برغوثی در نگاه بسیاری در جهان، «نلسون ماندلای» فلسطینی‌ها و رهبر آینده آنان است. و آنچه نتانیاهو از آن وحشت دارد، صحنه خروج برغوثی از زندان با علامت پیروزی است که در سراسر جهان پخش شود.

بدیهی است که در چشم مخالفان داخلی‌اش، از «نفتالی بنت» گرفته تا «آویگدور لیبرمن»، این تصویر به معنای فروش اسرائیل به دشمن و تسلیم شدن است؛ و نتانیاهو چنین اتهامی را تاب نمی‌آورد. به گمانم این، مسئله اصلی است: آزادی اسیران فلسطینی، نه حفظ یا ترک این یا آن کریدور در غزه که حتی بسیاری بیرون از دایره جنگی نمی‌دانند دقیقاً کجاست.

پس واقعیت این است که نتانیاهو هرگز در اندیشه بازگرداندن گروگان‌ها با چنین شروطی نبوده و نخواهد بود. او همان کاری را کرده که در مواجهه با جنبش اعتراضی ضدکودتای قضایی و حامی دموکراسی انجام داد و اکنون نیز در برابر اعتراضات کوچک «جنگ را متوقف کنید» می‌کند: صبر می‌کند تا خانواده‌های گروگان‌ها و معترضان «آنان را همین حالا بازگردانید» فرسوده شوند و میدان را خالی کنند، تا بتواند جنگ را همان‌گونه که خود می‌خواهد پیش ببرد. او نمی‌خواهد بهای بازگرداندن گروگان‌ها را بپردازد و هرگز هم نخواسته است.

نگرانی‌هایی درباره انتخابات و این که به عنوان کسی دیده شود که اجازه داد تمام این گروگان‌ها کشته شوند هم در کار نیست... چون قرار است همه تقصیرها به گردن حماس بیفتد.

 باید همیشه به افرادی که در اطراف نتانیاهو در حزب لیکود حضور دارند و بیشتر جسور هستند، گوش داد. آن‌ها به خانواده‌های گروگان‌ها می‌گویند سکوت کنید. ادعا می‌کنند هر تلاشی برای بازگرداندن گروگان‌ها در واقع یاری رساندن به دشمن و حمایت از حماس است. بنابراین نتانیاهو این خانواده‌ها و درخواست‌شان برای نجات عزیزانشان از زندان‌های حماس را بی‌اعتبار جلوه می‌دهد؛ امری که قبل از جنگ غیرقابل تصور بود و نتانیاهو با این کار از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کند.

 

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار