چند قدم تا آرماگدون هستهای
رمزگشایی از روشی که مسکو اصلیترین سلاح خود را مدیریت میکند
رمزگشایی از روشی که مسکو اصلیترین سلاح خود را مدیریت میکند
از زمانی که روسیه از فوریه سال گذشته به اوکراین حمله کرد، بحثهای تقریبا ادامهداری درباره زرادخانه هستهای ولادیمیر پوتین و برنامه رئیسجمهور روسیه برای استفاده از آن مطرح شده است. ایالاتمتحده آمریکا بارها هشدار داده روسیه متزلزل واقعا ممکن است بخواهد از تسلیحات هستهای خود در جنگ اوکراین استفاده کند. کرملین نیز بهطور مرتب نگرانیها از وقوع یک حمله هستهای را افزایش داده است. طبق گفتههای مقامات ردهبالای آمریکایی، رهبران ارشد نظامی روسیه از اینکه چه زمانی و تحت چه شرایطی ممکن است از تسلیحات هستهای استفاده کنند، با یکدیگر گفتوگو کردهاند. این نگرانیها حتی کشورهای نزدیک به روسیه بهویژه چین را بر آن داشته تا به مسکو علیه استفاده از تسلیحات هستهای هشدار دهند.
البته هنوز هیچ سلاح هستهای در این درگیری بهکار گرفته نشده و امیدواریم که هیچوقت این اتفاق رخ ندهد. شاید دنیا هیچوقت نفهمد که این رهبران روسیه بودند که تسلیحات هستهای را بهعنوان یک گزینه واقعی در نظر گرفتهاند یا اینکه سیگنالهای غرب بود که مسکو را متقاعد کرد سراغ چنین انتخاب سهمگینی نروند. اما تا زمانی که تنشهای میان روسیه و ناتو بالا باقی بماند، احتمال جنگ هستهای وجود دارد و رهبران آمریکایی و اروپایی باید در نظر بگیرند که چگونه جلوی کرملین را بگیرند از موشکهایش استفاده نکند. به همین منظور آنها باید پروتکلهای ناظر بر تسلیحات هستهای روسیه را درک کنند.
رهبران سیاسی در تمام کشورهای مجهز به سلاح هستهای باید میان دو الزام متضاد تعادل برقرار کنند: اطمینان از اینکه استفاده از این تسلیحات و نگهداشتن آنها در حالت آمادهباش دائمی بدون دریافت مجوز مناسب هیچوقت اتفاق نمیافتد. آنها این معضل را به روشهای مختلفی حل میکنند و سیستمهای دستور و کنترلی را طراحی میکنند که بر تصمیمگیریهای هستهای تاثیر میگذراند. در روند فرمان استفاده از تسلیحات هستهای امضای چندین مقام رسمی لازم است. برخلاف سیستم آمریکایی که فرمانده کل قوا قدرت کامل را برای دستور استفاده از آن دارد.
علاوه بر آن، ارتش روسیه تاثیر نامناسبی روی سیاست هستهای دارد؛ عدهای از تحلیلگران خارجی میتوانند تصمیمهای کرملین درمورد تسلیحات هستهای را تحت تاثیر قرار دهند. اگرچه سیستمی که دستورات هستهای صادر میکند به شدت در روسیه متمرکز شده، فرماندهی و کنترل «تسلیحات هستهای کمبازده یا به اصطلاح تاکتیکی» چالشهای خاصی را برای قانونگذران غربی ایجاد کرده که به دنبال جلوگیری از استفاده هستهای روسیه هستند.
به گزارش کریستین ون بروسگارد در اندیشکده فارینافرز، این چالشها کار سیاستمداران غربی را برای خبردار شدن از صدور دستور پرتاب هستهای توسط مسکو یا اینکه صرفا مسکو مشغول سیگنالدهی است، سختتر میکند. حتی اتخاذ سیاستهایی را که احتمال وقوع حمله واقعی را کاهش میدهند نیز سختتر میشود. اما نگاهی به پروتکلهای مسکو نشان میدهد، غرب زمانی که به تسلیحات هستهای روسیه فکر میکند، نهتنها به پوتین بلکه به رهبران نظامی روسیه نیز باید فکر کند.
غرب همچنین برای بازدارندگی روسیه، باید خطرات و هزینههای قابلتوجهی را تقبل کند که به معنای سیگنالدهی هستهای و استفاده واقعی از آن است. در نهایت، ابهامات دکترین و پروتکلهای روسیه به آن معنی است که استفاده هستهای شرایط بهشدت خطرناکی را ایجاد میکند که هیچیک از طرفین نتوانند آن را کنترل کنند.
توازن اثر
رئیسجمهور آمریکا میتواند دستور یک حمله هوایی را بدون هیچ نظارتی صادر کند. اما در روسیه اینگونه نیست. قانون اساسی، قوانین دفاعی، دکترین نظامی و آئیننامههای رسمی در بازدارندگی هستهای روسیه این است که فقط رئیسجمهور میتواند دستور استفاده از تسلیحات هستهای را هنگام جنگ اعلام کند و فقط رئیسجمهور میتواند دستور یک آزمایش هستهای را صادر کند. اما با این حال تمام بررسی عمومی سیاستهای فرماندهی و کنترل هستهای نشان میدهد که رئیسجمهور قبل از اینکه ارتش، هر گونه دستور هستهای را اجرا کند به رضایت دیگر مقامات رسمی نیاز دارد.
پوتین همانند همتای آمریکایی خود چمدانی از کدهای هستهای دارد که دستیارانش همیشه در کنارش نگه میدارند. افراد دیگری نیز وجود دارند: سرگی شویگو، وزیر دفاع روسیه و والری گراسیموف، رئیس ستاد کل ارتش.
قبل از اینکه روسیه بتواند از تسلیحات هستهای استفاده کند، هر دستوری باید هم از پوتین و هم از یکی از این دومقام نظامی گذشته باشد. امضای گراسیموف بهویژه مهم است و شاید الزامی. هر اقدام هستهای باید از سوی یک فرمانده هستهای روسیه تایید شود که تحت هدایت ستاد کل گراسیموف قرار دارد.
مانند بسیاری از جنبههای استراتژی هستهای روسیه، این توازن اثر از دوران اتحادیه جماهیر شوروی به ارث رسیده است. رهبران شوروی به دنبال این بودند که هیچ فردی (مثلا یک رهبر پیر حزب کمونیسم یا فردی که از زوال عقل رنج میبرد) نمیتواند از روی هوس یک آرماگدون هستهای ایجاد کند. همزمان، سیستمی طراحی شده تا جلوی ارتش را بگیرد. درنتیجه، تمام منابع اطلاعات عمومی امروز نشان میدهند که رئیسجمهور روسیه باید در دستور هستهای مشارکت داشته باشد.
عده کمی هستند که علاوه بر پوتین با این پروتکل و سیر تکاملی آن آشنایی دارند. رئیسجمهور روسیه بیش از 20 سال است که شخصا در برنامهریزی هستهای و بر بازنگری اساسی استراتژی هستهای روسیه مشارکت داشته که نقش تسلیحات هستهای در آمادهسازی ارتش این کشور را افزایش داده است.
او سپس بهعنوان رئیس سرویس امنیت فدرال روسیه یا افاسبی و دبیر شورای امنیت روسیه خدمت کرده است؛ سمتهایی که بهواسطه آنها سیاستهای هستهای روسیه را از نزدیک مشاهده کرده است. در برنامهها و نشستهای خبری، پوتین توانسته تئوریها و حقایق نانوشته درباره استراتژی هستهای روسیه مطرح کند.
بیانیههای پوتین درباره دکترین هستهای منعکسکننده موقعیتهای ارتش روسیه است، جایی که برنامهریزهای هستهای و قانونگذاران کنونی زندگی میکنند. هیچ اندیشکدهای وجود ندارد، هیچ اتفاق فکر معادل اندیشکده رند وجود ندارد که بتواند استراتژی هستهای روسیه را اساسا به چالش بکشد، بنابراین ستاد کل و دانشمندان بر مباحث هستهای کشور تسلط دارند. پوتین البته نظر خودش را دارد و میتواند نظر حلقه نزدیکانش از جمله نیکولای پاتروشف، دبیر شورای امنیت روسیه را نیز بپرسد.
اگر پوتین استفاده از تسلیحات هستهای را بهطور جدی در نظر میگرفت، با گراسیموف و شویگو، دو نفر از کهنهکاران خدمت در روسیه مشورت میکرد. رئیسجمهور روسیه هنوز به آنها اعتماد دارد. در مقابل، کارکنان گراسیموف (که بر برنامه هستهای روسیه نظارت میکنند) پیامدهای سیاسی ادامهدار شدن بحثها و جدلها برای استفاده از تسلیحات هستهای و میزان خطری که تهدید میکند، به همراه جنبههای کلیدی سیاستهای کنونی هستهای را در اختیار سه رهبر قرار میدهند. سپس کارکنان توصیه خود را مبنی بر شروع یک حمله هستهای یا نگهداشتن این گزینه برای آینده ارائه میکنند.
اگر استفاده از تسلیحات هستهای پیشنهاد شود یا دستور داده شود گزینهها روی میز قرار بگیرند، آنها احتمالا توصیههای مفصلی را درباره نوع حمله، نوع سلاح کاربردی، اهداف موردنظر، مکان مورد نظر حمله و تبعات قابل پیشبینی آن، ارائه میدهند. تاکنون استراتژیستهای هستهای نظامی روسیه بیشتر مشغول بررسی اهمیت این تسلیحات در متقاعد کردن حریف پیشرفته خود در زمینه تکنولوژی، بهویژه ناتو، بودهاند تا از اهداف خود در جنگ با روسیه دست بکشند. دکترین روسیه دستور حمله هستهای را برای یک درگیری آغاز میکند که میتواند موجودیتاش را تهدید کند. رهبران روسیه از جمله پوتین تصریح کردهاند که حمله به اوکراین جنگی نیست که روسیه در آن از سلاحهای هستهای استفاده کند.
اما در عین حال، دکترین نظامی روسیه اطلاعات کمی برای شرایطی که فعلا روسیه با آن در اوکراین مواجه است ارائه میدهد، چون در همین دکترین آمده نیروهای متعارف روسیه باید پیروز چنین جنگی باشند. اما نیروهای روسیه با ارتشی مجهزتر از آنچه پیشبینی میکرد روبهرو شده که بخش بزرگی از آن به خاطر کمکهای تسلیحاتی مهم کشورهای غربی است. این موضوع شرایطی را ایجاد کرده که تحلیلگران از خود میپرسند آیا شکستهای روسیه (مثلا در کریمه) باعث میشود استراتژیستهای روسیه در مورد آستانه استفاده از تسلیحات هستهای تجدیدنظر کنند؟
واکنش زنجیرهای
عملکرد ضعیف ارتش روسیه در اوکراین سوالهایی را درباره اینکه آیا زرادخانه هستهای روسیه میتواند عملکرد بهتری داشته باشد یا نه را پیش کشیده است. بهرغم مشکلات موجود در میدان جنگ، دلیلی هست که نشان میدهد عملکرد بهتری خواهد داشت. نیروهای استراتژیک هستهای روسیه شامل تسلیحات دوربرد عظیم و فوقالعاده مخربی است که حتی ایالات متحده را نیز تهدید میکند. این موضوع دهههاست که در بخش اولویتهای نظامی این کشور قرار گرفته است. کارشناسان عموما تسلیحات این بخش را نسبت به هر بخش دیگر ارتش در شرایط بهتری توصیف میکنند. اما احتمال استفاده از این تسلیحات در جنگ اوکراین بسیار کم است. در عوض، هدف اصلی آنها این است که کشورهای غربی را از مشارکت مستقیم زمینی در کمک به کییف بازدارند. روسیه در این بخش تا حدی موفق بوده است. ناتو از مداخله مستقیم در جنگ منصرف شده اما با وجود تهدید حمله هستهای، کشورهای ناتو مجموعهای از تسلیحات پیشرفته را در اختیار اوکراین قرار دادهاند.
اگر روسیه استفاده از تسلیحات هستهای در اوکراین را در نظر بگیرد، به احتمال زیاد به زرادخانه هستهای سطح پایینتر خود روی میآورد. سلاحهایی که بر روی سکوهای هوایی، دریایی یا زمینی نصب شدهاند و معمولا مسافتهای کوتاهتری را نسبت به زرادخانه استراتژیک طی میکنند. کلاهکها نیز میتوانند نقش کوتاهی داشته باشند. وزن این کلاهکها از یک تا چندصد کیلو تن میرسد. (مثلا وزن بمب هیروشیما حدودا 15 کیلوتن بود). به عبارت دیگر، آسیبهای جنگی این تسلیحات میتواند از محدود تا شدید باشد و احتمالا کل مرکز شهر را با خاک یکسان کند.
رئیسجمهور و یکی از دو مقام نظامی ردهبالا همچنان باید دستور استفاده از کلاهک تاکتیکی را صادر کنند. اما فراتر از این مرحله، اطلاعات کمی درباره این بخش از پروتکل هستهای روسیه نسبت به روند هدایت تسلیحات بزرگتر در اختیار عموم قرار دارد. پروتکلهایی که برای تسلیحات کمبازده وجود دارند احتمالا پس از جنگ سرد تغییر کردهاند؛ زمانی که دکترین روسیه تعداد سناریوهایی که حمله هستهای را دربرمیگرفت، افزایش داد.
برای مثال، احتمالا مجوز استفاده از تسلیحات هستهای حالا از سیستمهای هشدار اولیه که حمله موشکی به روسیه را تشخیص میدهند، جدا شده است. به عبارت دیگر، به نظر میرسد روسیه نسبت به گذشته مشکلی ندارد که اولین کشوری باشد که در یک درگیری از تسلیحات هستهای استفاده میکند.
روسیه همچنان کنترل سیاسی شدیدی بر تسلیحات هستهایاش دارد که توسط اداره دوازدهم وزارت دفاع غیرنظامی گنجانده شده؛ واحدی که مسئولیت کنترل فیزیکی کلاهکهای هستهای روسیه را در سایتهای ذخیرهسازی متمرکز برعهده دارد. اگر روسیه بخواهد از تسلیحات هستهای استفاده کند این اداره باید کلاهکهای هستهای را روی موشکهایی که قابلیت پرتاب آنها را دارند، قرار دهد. بسیاری از این موشکها که میتوانند کلاهکهای هستهای را حمل کنند پیشتر در اوکراین مورد استفاده قرار گرفتهاند. از جمله موشکهای اسکندر زمینی کوتاهبرد، موشک کروز ضدکشتی کالیبر و موشکهای بالستیک کینژال هوابه زمین.
سیاستمداران غربی بهدنبال هر گونه شواهد عملی هستند که نشان دهد روسیه به سمت چنین تسلیحاتی میرود. ویلیام برنز، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا میگوید مشاهده فعالیتهای هستهای لزوما ثابت نمیکند که روسیه تصمیم گرفته از سلاح هستهای استفاده کند. روسیه در سال 2013، یک آزمایش پرتاب هستهای را انجام داد تا تمایل خود را به پیشرفت به غرب نشان دهد. با این حال چنین فعالیتی حداقل نشان میدهد که یک حمله هستهای امکانپذیر است. رهبران غربی و اوکراینی سپس میتوانند اقداماتی را برای متقاعد کردن مقامات روسی برای تغییر مسیر خود انجام دهند. چنین اقداماتی میتواند شامل آگاه ساختن ارتش روسیه و رهبران سیاسی از خطراتی باشد که یک حمله هستهای میتواند در پی داشته باشد. این اقدامات همچنین میتواند شامل اعمال فشار از طریق اقدامات سرکوبگرایانه غیرمتعارف مانند حملات سایبری باشد.
موفقیت این تلاشها البته به این بستگی دارد که کرملین تمایلی به انصراف از حمله هستهای داشته باشد یا نه. علاوه بر آن بستگی دارد که بتوان به مسکو اعتماد کرد تا تسلیحاتش را زمانی که به صحنه نبرد نزدیک شدند، به انبارهای متمرکز برگرداند یا اینکه دستور پرتابی را که به یکی از فرماندهان نظامی داده، متوقف کند. روسیه همانطور که در مانور سال 2013 نشان داد، احتمالا برای بازپسگیری مناطق مورد نظر تمرین میکند و آماده میشود. اما با این حال، اجرای چنین دستوری در روسیه بیسابقه خواهد بود، همانند هر دستور حملهای در کشورهای هستهای دیگر. برای طرفین غربی، این عدم قطعیت، انتقال خطوط قرمز بحرانی درباره استفاده از تسلیحات هستهای توسط روسیه را به رهبران کرملین سختتر میکند؛ تشخیص اینکه چه کاری میتوان انجام داد تا از بهکارگیری تسلیحات هستهای که زمانی در انبارها ذخیره بودند جلوگیری کرد.
مرز باریک
مقامات غربی امیدوارند هیچوقت با یک حمله هستهای روسی مواجه نشوند. به نظر میرسد پوتین همچنان معتقد است که تسلیحات متعارف میتوانند یک پیروزی (یا حداقل یک پیروزی جزئی) را در اوکراین به ارمغان آورند. رئیسجمهور روسیه با اینکه قدرتمندترین زرادخانه هستهای روسیه را در اختیار دارد، باید با مشاوران دفاعی، که میتوانند از وقوع هر گونه حمله بحثبرانگیز جلوگیری کنند، مشورت کند. به نظر میرسد ارتش متقاعد شده که روسیه باید تسلیحات هستهای را برای یک جنگ احتمالی با ناتو نگه دارد: جنگی که مسکو بهشدت میخواهد از وقوع آن اجتناب کند اما جنگی است که با استفاده یک سلاح هستهای در اوکراین میتواند آغاز شود.
ممکن است عقلانیت نسبی ارتش روسیه در برابر شکستهای بیشتر این کشور در اوکراین دوام نیاورد. شکستهایی که شامل کمپین موفقیتآمیز اوکراین برای کریمه یا حملههای شدید اوکراین به روسیه با تسلیحات کمکی ناتو میشود. کشورهای غربی تاکنون از مرز باریکی برای تقویت تواناییهای بنیادی اوکراین عبور کردهاند اما همچنان از ارسال جنگافزارهایی که میتوانند باعث تقابل مستقیم با مسکو شوند، خودداری کردهاند. همانطور که اوکراین تواناییهای خود را توسعه و تقویت میکند، قانونگذاران غربی باید تلاش کنند تا خطوط قرمز روسیه را درک کنند. درغیر این صورت ممکن است آستانه تحمل روسیه پس از عبور از آن کشف شود.
خطرناکترین لحظه زمانی است که اوکراین در آستانه پیروزی باشد و پوتین احساس کند که تنها راه نجات از این حمله از طریق تشدید بیسابقه جنگ امکانپذیر است. اما خطرناکتر از آن زمانی است که ارتش روسیه یا رهبران سیاسی به این نتیجه برسند که یک تقابل نظامی مستقیم با ناتو اجتنابناپذیر است. موضوع دوم این است که سیاسمتداران غربی را بر آن دارد فعالانه به دنبال کاهش تنش با استفاده از ارتباطات بازدارنده تنظیمشده و اقدامات نظامی بروند. اقداماتی که نمیتوان آنها را به آمادهسازی برای حملهای علیه روسیه تفسیر کرد.
احتمال اینکه یک حمله هستهای بتواند به تجاوز روسیه در اوکراین پایان دهد، بسیار کم است. تئوری مسکو درباره استفاده از تسلیحات هستهای که اوکراین وحشتزده و غرب متزلزل را مجبور کند به جای ادامه جنگ، برای صلح تلاش کنند، بعید است که تایید شود. به نظر میرسد اوکراینیها برای جنگیدن به هر قیمتی متعهدند و وحشت بیشتر فقط آنها را مصممتر میکند. سیاستگذاران غربی به پوتین اجازه نمیدهند که از زیر استفاده از تسلیحات هستهای برای پیروزی در نبرد قسر در روند، اقدامی که میتواند تبعات وحشتناکی داشته باشد. در عوض باعث میشود تلاشهایشان را برای اجبار روسیه برای پرداخت بهای این یورش دو برابر کنند.
اما حمله هستهای روسیه در اوکراین یا فراتر از آن ویرانی وحشتناکی را به همراه خواهد داشت. باعث میشود تصمیمگیرندگان غربی و روسی وارد وادی ناشناختهای شوند. باعث میشود آمریکا درباره طیف وسیعی از مسائل از جمله سطح مناسبی از محکومیت نظامی و سیاسی و مجازات تصمیمات سختی بگیرد. مثلا ناتو را به چالش میکشد تا پاسخ مناسبی را تنظیم کند. بهطور خلاصه شرایطی ایجاد میشود که مستلزم سیاستمداری تنظیمشدهای از سوی رهبران جهانی است که برای تنشزدایی از آنچه خطرناکترین لحظه تاریخ مدرن محسوب میشود تلاش کنند.