| کد مطلب: ۳۰۸۸۳

چرخش ظریف مسکو از سوریه به لیبی

بشار اسد که با توسل به قدرت نیروهای هوایی، مزدوران واگنر و پروپاگاندای روسیه توانست سال‌ها در قدرت باقی بماند، نتوانست وزن ترکیبی نارضایتی داخلی و تنظیمات مجدد خارجی را تحمل کند.

چرخش ظریف مسکو از سوریه به لیبی

سقوط دمشق در ماه گذشته تغییراتی در ابعاد تاریخی داشت. سوریه که زمانی هسته مرکزی خودنمایی مجدد روسیه در صحن جهانی بود، حالا شکنندگی ائتلاف‌هایی را به‌تصویر کشیده که بر پایه زور و مصلحت ساخته شده بود.

بشار اسد که با توسل به قدرت نیروهای هوایی، مزدوران واگنر و پروپاگاندای روسیه توانست سال‌ها در قدرت باقی بماند، نتوانست وزن ترکیبی نارضایتی داخلی و تنظیمات مجدد خارجی را تحمل کند. برای مسکو، این سقوط صرفاً یک عقب‌نشینی بلکه فرصتی برای سازگاری است؛ تلاشی که هم‌اکنون با چرخش نیروها و تجهیزات آن به‌سمت جنوب مدیترانه در حال اجراست.

جابه‌جایی سربازان و سخت‌افزارهای مسکو به شرق لیبی نشان‌دهنده تنظیمات مجدد استراتژیک روسیه است که خلیفه حفتر، فرمانده ارتش ملی لیبی یا LNA در برقه منتظر نشسته و اقداماتی را برای پیشگیری از شکستی بزرگ انجام می‌دهد. گرچه کشورهای غربی هوای اعضای خانواده‌اش را دارند تا از چرخش نیروی دریایی روسیه در دریای مدیترانه پیشگیری کنند. 

این تغییر زمین، از ویرانه‌های دمشق اسد تا لیبی مورد مناقشه حفتر، نشان‌دهنده منطق عمیق‌تری در سیاست خارجی روسیه است. این موضوع به جانشینی یک گروه نیابتی با دیگری برنمی‌گردد بلکه درباره استمرار است. عملیات‌های مسکو در سوریه همانقدر که برای مقاومت در برابر تجاوزات غرب انجام می‌شد به‌منظور کسب دستاوردهای ملموس هم به‌شمار می‌رفت. سال 2019 زمانی که جت‌های روسی از پایگاه هوایی حمیمیم به‌سمت لیبی پرواز کردند تا از حمله حفتر به طرابلس حمایت کنند، تمرینی برای تغییر استراتژیک گسترده‌تر امروز بود.

این جاه‌طلبی در مدیترانه اتفاق جدیدی نیست. به قرن هجدهم برمی‌گردد زمانی که روسیه پایگاه هوایی مدیترانه‌ای خود را برای به‌چالش کشیدن حکومت عثمانی و قدرت‌نمایی به‌چالش کشید. درحالی‌که نقش مسکو در سوریه ممکن است به‌جای محو شدن در حال تکامل باشد، داینامیک‌های در حال تغییر حول استفاده از این کشور به‌عنوان سکوی پرتابی به سمت آفریقا فقط بر اهمیت لیبی تاکید می‌کند، آن هم نه به‌عنوان عقب‌نشینی بلکه به‌عنوان بخشی از استراتژی دیرینه برای گسترش ردپای استراتژیک مسکو در منطقه و قدرت‌نمایی این کشور در فراتر از آن. 

مشابهات بین اسد و حفتر عمیق‌تر از وابستگی مشترک آنها به حمایت روس‌هاست. هر دو رهبران اقتدارگرایی هستند که می‌خواهند حاکمیت را با بقا معامله کنند. اسد پایگاهی را در برابر جناح شرقی ناتو و صحنی برای آزمایش قابلیت‌های نظامی در اختیار مسکو قرار داد. حفتر هم فرصت مشابهی را ارائه می‌دهد، ابزاری برای ایجاد اختلال در منافع غربی‌ها، بهره‌برداری از سیاست‌های شکننده لیبی و گسترش نفوذ مسکو در آفریقا. آنها بیشتر ابزارند تا متحد، قدرت محسوس آنها آسیب‌پذیری‌های عمیق‌شان را می‌پوشاند. با تزلزل حمایت‌های مسکو از دمشق، نیروهای اسد سقوط کردند.

داستان حفتر، با اینکه هنوز نوشته نشده پژواک‌های شومی از همین مسیر است.  بی‌توجهی‌های غرب به دوران گذار لیبی، که با رویگردانی و اهداف متناقض اروپایی‌ها همراه بود به روس‌ها و ترکیه اجازه داد تا تسلط خود را به‌دست آورند. به‌رغم این موضوع، واشنگتن حالا تلاش می‌کند این عقب‌ماندگی را جبران کند تا بتواند حفتر را از چنگ مسکو رها کند.

حفتر بازیگر آزادی نیست که به خواست خود بیعت‌هایش را تغییر داد، حداقل از مسکو که وابستگی نظامی و لجستیکی محکمی با آن دارد. از مزدوران گروه واگنر که به‌عنوان مجریان عمل می‌کنند تا دینارهای تقلبی لیبی که در روسیه چاپ می‌شوند و به کمپین او کمک می‌کنند، قدرت حفتر مستقل نیست اما قرض گرفته شده، با شرایطی که از سوی کرملین دیکته می‌شود. 

دیدگاه کرملین از حفتر به‌عنوان یک ببر کاغذی غیرقابل اعتماد، بر عدم تقارن در روابط‌شان تاکید می‌کند. در حالی که حفتر خود را به‌عنوان ناجی لیبی نشان می‌دهد روسیه او را ابزاری برای جاه‌طلبی‌های گسترده‌تر خود می‌بیند. حفتر در سال 2019 در حملات ناموفقی که با چراغ سبز آمریکا به طرابلس انجام شد، باعث شد واگنرها در نهایت از نظر تاکتیکی عقب‌نشینی کنند.

در نتیجه نیروهای حفتر با آشفتگی مجبور به عقب‌نشینی شدند و در معرض شکست‌های تحقیرکننده‌ای قرار گرفتند. اولویت واگنرها نه پیروزی حفتر بلکه حفظ دارایی‌های استراتژیک بود. مسکو با پایه‌گذاری حضور خود در پایگاه‌های کلیدی لیبی، وابستگی‌های حفتر به روسیه را عمیق‌تر و همزمان ردپای طولانی‌مدت خود را منسجم‌تر کرده است. 

دیدگاه

ویژه بین‌الملل
پربازدیدترین
آخرین اخبار