اسکار اجارهای/نگاهی به انتخاب فیلم «یک تصادف ساده» ساخته جعفر پناهی بهعنوان نماینده فرانسه در رقابتهای اسکار ۲۰۲۶
فصل انتخاب و معرفی فیلمهای سینمایی به رقابتهای اسکار سال آینده است. کشورها بهمرور نمایندگان خود را انتخاب میکنند و راهی آکادمی میکنند تا در بخشهای مختلف آن به رقابت با یکدیگر بپردازند. فیلمی که کمیته انتخاب اسکار ۲۰۲۶ معرفی کرده، فیلم «علت مرگ: نامعلوم» است.

فصل انتخاب و معرفی فیلمهای سینمایی به رقابتهای اسکار سال آینده است. کشورها بهمرور نمایندگان خود را انتخاب میکنند و راهی آکادمی میکنند تا در بخشهای مختلف آن به رقابت با یکدیگر بپردازند. فیلمی که کمیته انتخاب اسکار ۲۰۲۶ معرفی کرده، فیلم «علت مرگ: نامعلوم» است. فیلمی ساخته علی زرنگار که پس از سه سال توقیف، مجوز اکران گرفته و استقبال خوبی هم از آن شده است. این فیلم اما تنها فیلم ایرانی حاضر در مراسم اسکار نیست؛ فرانسه نیز فیلم «یک تصادف ساده»، ساخته جعفر پناهی را بهعنوان نماینده خود راهی رقابت آکادمی کرده است.
موفقیت در کن و رسیدن به اسکار
داستان فیلم«یک تصادف ساده»، درباره جوانی است که بهتازگی از زندان آزاد شده و مردی را که فکر میکند بازجویش بوده و زندگیاش را به تباهی کشانده، میرباید. نخل طلای جشنواره کن ۲۰۲۵ به این فیلم رسید. فیلمی که بدون مجوز رسمی در ایران ساخته شده، شرکتی فرانسوی در تامین سرمایه تولید آن مشارکت داشته و در فرانسه نیز تدوین شده است. بااینکه فیلم در پی موفقیت در کن و کسب نخل طلا با استقبال گستردهای از سوی منتقدان روبهرو شد، برخی از منتقدان داخلی و رسانههای معتبر سینمایی، نظرات متفاوتی ارائه دادهاند.
برای مثال نشریه معتبر فرانسوی «کایه دو سینما»، که بهعنوان یکی از مراجع اصلی نقد سینمایی در جهان شناخته میشود، به فیلم پناهی نقد تندی وارد کرده است. مارکوس اوزل، سردبیر این نشریه، در نقد خود به فیلم امتیاز یک از چهار ستاره داده و آن را اثری بیش از حد نمادین و فاقد عمق احساسی توصیف کرده است. «کایه دو سینما» به استفاده مکرر پناهی از استعارههای سیاسی و ساختار روایی غیرخطی فیلم انتقاد کرده و نوشته، فاقد نوآوری است و در دام مضامین تکراری گرفتار شده است. برخی منتقدان حتی پا را از این فراتر نهادهاند و از دولت فرانسه این پرسش را کردهاند که آیا سینمای این کشور فیلمی درخور توجه و شایستهای نداشته که اثری ساخت کشوری دیگر را راهی اسکار کرده است.
محصول یک کشور، نماینده کشوری دیگر
در تاریخ اسکار چندینبار پیش آمده که فیلمی محصول یا ساخته یک کشور باشد و بهعنوان نماینده کشوری دیگر به اسکار معرفی شود. علت این موضوع معمولاً به شرایط تولید، مشارکت مالی یا قوانین اسکار برمیگردد. نامآشناترین نام بهخصوص برای ما انیمیشن «پرسپولیس»، ساخته مرجان ساتراپی است که سال ۲۰۰۷ ساخته شد. این فیلم محصول مشترک فرانسه و ایران بود اما فرانسه آن را به اسکار معرفی کرد، نه ایران. یا مثلاً فیلم «ساراباند» که اینگمار برگمان در سال ۱۹۷۳ ساخت. این فیلم هرچند سوئدی بود، ولی بهدلایل حقوقی، سوئد آن را به اسکار نفرستاد و کشورهای دیگر در رقابت از آن حمایت کردند.
دراینمیان، فیلمهای مشترک تولیدی بسیارند. مثلاً فیلمهای ساختهشده با سرمایهگذاری مشترک ممکن است از طرف یکی از آنها به اسکار معرفی شوند. برای نمونه، آلمان و فرانسه بهطور مشترک در سال ۲۰۰۶ فیلم «زندگی دیگران» را ساختند اما ازطرف آلمان به آکادمی معرفی شد. یا درباره فیلم «همه میدانند» ساخته اصغر فرهادی نیز با اینکه ایران، اسپانیا و فرانسه در آن سرمایهگذاری کرده بودند، ازطرف اسپانیا راهی رقابت اسکار شد. سال گذشته نیز فیلم «درخت انجیر معابد»، ساخته محمد رسولاف که آن هم بهطور مخفیانه و زیرزمینی در ایران فیلمبرداری شد و کشورهای آلمان و فرانسه در آن سرمایهگذاری کرده بودند، بهعنوان نماینده آلمان روانه رقابتهای اسکار شد.
اهمیت شرکتهای پخشکننده
متغیر دیگری را هم باید به معادله اسکار گنجاند؛ شرکتهای پخشکننده. در رقابت اسکار، کیفیت هنری یا استقبال منتقدان از یک اثر، تعیینکننده است اما پشتوانه و استراتژیهای پخش شانس موفقیت را دوچندان میکند. کمپانیهای پخش معتبر و پرنفوذ، با دسترسی به شبکههای تبلیغاتی و رسانهای گسترده، توانایی مهمجلوهدادن فیلم در رسانههای اصلی آمریکا و برگزاری کمپینهای ویژه برای رأیدهندگان آکادمی را دارند؛ امریکه بدون آن حتی فیلمهای درخشان نیز ممکن است دیده نشوند. درواقع پخشکنندگان حرفهای با شناخت دقیق از سازوکار آکادمی و تجربه سالها تعامل و لابیگری، میدانند چه زمان و کجا باید فیلم را به نمایش بگذارند و چه گروههایی از اعضای آکادمی باید هدف قرار گیرند.
آنها روایت رسانهای فیلم را شکل میدهند و جایگاه آن را بهگونهای در ذهن مخاطبان و رأیدهندگان تثبیت میکنند که مثلاً با بهترین «فیلم اجتماعی» یا «شاهکار کارگردان تازهکار» یا «روایتی جهانی با ریشههای محلی» و... روبهرو هستند.
تجربه فیلمهایی مانند «انگل» و «ماشینم را بران» نیز همین را نشان میدهد؛ یعنی با حمایت شرکتهای پخش، آثار غیرانگلیسیزبان به جایگاهی که محقاند، نمیرسند و برعکس فیلمهایی که تمها و مضامین جنجالی و پخشکنندههای قدرتمند دارند، به موفقیت دست مییابند. بههمیندلیل است که بسیاری از کشورها هنگام معرفی نماینده خود، علاوه بر ارزش هنری اثر، به توانایی جذب پخشکننده قدرتمند نیز توجه ویژه دارند. ویژگیای که بهنظر میرسد برای فیلم «یک تصادف ساده» پیشاپیش امتیاز بزرگی است.
بازنمایی سینمای ایران ؟
حالا و در رقابت بخش غیرانگلیسیزبان اسکار ۲۰۲۶، دو فیلم ایرانی حضور دارند؛ یکی نماینده رسمی ایران از سینمای مستقل که بدون حمایت خاص و ویژهای به آکادمی معرفی شده و دیگری فیلم «یک تصادف ساده» از فرانسه. پس از موفقیت این اثر در جشنواره کن، شرکت آمریکایی «نئون» حقوق پخش بینالمللی آن را خریداری کرده و مسئولیت معرفی فیلم به بازار جهانی و جوایز اسکار را برعهده دارد. این موضوع نشان میدهد که در عرصه رقابتهای بینالمللی، صرفاً کیفیت هنری فیلم ملاک نیست، بلکه شبکه توزیع و توانایی کمپینسازی برای دیدهشدن اثر، تاثیر تعیینکنندهای دارد.
بهنظر میرسد انتخاب فیلمی از سینمای ایران برای نمایندگی فرانسه در رقابت اسکار ۲۰۲۶ فراتر از سنجش ارزشهای هنری است؛ بیراه نیست اگر بگوییم این انتخاب درواقع، نه یک ابزار بازنمایی فرهنگی و اجتماعی، که درامی سیاسی است. ازاینمنظر فیلم «یک تصادف ساده» باتوجه به وضعیت ویژه کارگردان، تجربه شخصی او و بار سیاسی و اجتماعی داستان، نسبت به آثار دیگری مانند «علت مرگ: نامعلوم» روشن است که وزن، برجستگی و نمود بیشتری پیدا میکند.
جعفر پناهی، پس از چندینسال ممنوعیت کار کردن و تجربه زندان، با این فیلم تجربهها و مشاهدات شخصی خود از شرایط اجتماعی و محدودیتهای سیاسی را به تصویر کشیده است؛ روایت او فارغ از اینکه چقدر واقعگرایانه باشد یا داستانی خیالی و ساخته و پرداخته ذهن، برای اعضای آکادمی و هیئتداوران که در مقام رأی و نظر مینشینند، بازتابی از وضعیت سینمای اجتماعی ایران در مقیاس جهانی است.
در مقابل، «علت مرگ: نامعلوم»، اگرچه از نظر کیفیت هنری و استقبال مخاطبان داخلی فیلمی ارزشمند محسوب میشود، فاقد همان بار سیاسی، اجتماعی و ظرفیت جلبتوجه بینالمللی گسترده است که فیلم پناهی در خود دارد. بنابراین انتخاب چنین فیلمی بهعنوان نماینده رسمی ایران، بهرغم کیفیت بالای هنریاش، ممکن است شانس سینمای ایران برای دیدهشدن و رقابت جدی در اسکار را محدود کند.
بخش بد ماجرا هم همین است. این تصمیم، در سطح نمادین نیز اهمیت دارد؛ زیرا فرصتی که میتوانست برای معرفی تنوع و قدرت سینمای مستقل اجتماعی ایران در سطح جهانی فراهم شود، به شکل موثری کاهش مییابد. ازسویدیگر حضور فیلم پناهی بهعنوان نماینده فرانسه، جدا از ارزش هنری، ازاینجهت که از سوی شرکت پخشکننده نمایشی از قدرت یک هنرمند در مواجهه با محدودیتها و فشارهای سیاسی بازنمایی میشود، آن را برای منتقدان و مخاطبان بینالمللی جذابتر و قابل توجهتر میکند.
فیلم احتمالاً اینگونه تفسیر خواهد شد که روایت تجربهای انسانی و اجتماعی است که با سیاست و شرایط جامعه ایران پیوند خورده است. بهرغم همه نقدها، بهنظر میرسد اگر فیلم «یک تصادف ساده» به پشتوانه همین نگاههای سیاسی به موفقیت رسید، نباید چندان تعجب کرد.