بزنگاه دوستی/برای مازیار میری که با بیماری سختی دست به گریبان است
حال جسمی مازیار میری خوب نیست. مرد همیشه محترم و مودب سینمای ایران، با بیماری سختی دستوپنجه نرم میکند.

حال جسمی مازیار میری خوب نیست. مرد همیشه محترم و مودب سینمای ایران، با بیماری سختی دستوپنجه نرم میکند. حتماً پیروز بیرون میآید، مثل خیلیهای دیگر که درگیر این شر شدند و چند صباحی اذیت، بعدتر هم به زندگی عادی بازگشتند و تجربه مواجهه با شر برایشان ماند.
میری، در پستی در اینستاگرام، تصویری از خودش (احتمالاً در بیمارستان) منتشر کرده است. با پورت تزریقی روی سینهاش؛ پورتی که خبر از درمانی نهچندان آسان و روزهای نهچندان سهل میدهد. آدمی در روزهای سخت، دل و جانش رقیقتر میشود. میری هم چنان شده است. زیر عکسش نوشته: «قبل از این بیماری وحشتناک فکر میکردم رفیقهای زیادی دارم اما بعدش فهمیدم رفیقهای کم و آشناهای زیادی دارم...»
دلنوشته مازیار میری وجهی نظری بهخصوص فلسفی هم دارد. دوستی از قدیم مورد عنایت فیلسوفان بوده؛ از ارسطو تا فیلسوفان معاصر چون مک اینتایر و آرنت. آنچه میری از تجربهاش در مواجهه با بزنگاه سخت گفته است، تجربه تبدیل کسانی است که «رفیق» یا دوست میپنداشته به کسانی که امروز برایش «آشنایان» هستند. درواقع مازیار میری از وضعیتی گفته است که تقریباً همه ما با آن مواجه شدیم یا خواهیم شد. حتی آنانی که مازیار میری آشنا پنداشتهشان و نه رفیق هم یا خود این وضعیت را زیستهاند یا خواهند زیست.این وضعیت برای کسانی چون میری با عمق و طول بیشتری حادث میشود. کسانی که از سویی شبکه ارتباطی گستردهای دارند و از سوی دیگر بسیاری در اول قدم آشنایی با داعیه رفاقت پا در میان میگذارند. آنان دوستی نه هدف اولشان که ابزاری برای بهره بردن است. این وضعیت را «تاد می»، فیلسوف معاصر آمریکایی در کتاب مهماش «دوستی در عصر اقتصاد: مقاومت در برابر نیروهای نولیبرالیسم» صورتبندی کرده است. در این کتاب که به فارسی و با ترجمه کاوه بهبهانی هم منتشر شده، تاد میاستدلال میکند که نولیبرالیسم نهتنها یک نظام اقتصادی، بلکه یک نیروی فرهنگی و اجتماعی است که هویتها، ارزشها و روابط انسانی را شکل میدهد. او معتقد است که نولیبرالیسم با تأکید بر فردگرایی، رقابت و بهرهوری، روابط انسانی را به روابطی مبتنی بر سود و منفعت تبدیل کرده و مفهوم اصیل دوستی را تضعیف کرده است.
«تاد می» با بهرهگیری از مفهوم «فیگور» برگرفته از میشل فوکو، دو نقش اصلی در جامعه نولیبرال را معرفی میکند: یکی نقش کارآفرین؛ کسی که همواره زندگی خود را بهعنوان یک پروژه سرمایهگذاری میبیند و دائم در حال بهینهسازی خود برای کسب موفقیت بیشتر است. آن دیگری هم نقش «مصرفکننده» است؛ شخصتی که هویت خود را از طریق مصرف کالاها و خدمات تعریف میکند و به دنبال لذتهای آنی است. تقسیم کار اجتماعی بر مبنای این دو نقش آدمیان را در نسبت با یکدیگر به ابزاری تقلیل میدهد که به کار پررنگتر کردن این دو نقش میآیند. گویی خود آدم یا بخوانید رفیق هیچ ارزش ذاتی ندارد. مانند آن دیالوگ معروفی که در فیلم «جهان با من برقص» سیاوش چراغیپور میگوید. او که نقش مردی را بازی میکند که زن جوانش سالها از خودش کوچکتر، قدبلندتر و زیباتر است، در جواب دوستش که میگوید آن زن تو را برای ثروتات میخواهد نه خودت، میگوید: «آن ماشین بنز، ویلای شمال، کارخانه سوسیس و... هم من هستم.» شوربختانه میزانسن آن سکانس چنان است که گویی فیلم با این دیالوگ همدل است و این وضعیت را پذیرفته است. در صورتی که خود اصیل آدمی، آن لحظهایست که بیهیچ کدام از اینها، بیهیچ چیز عاریتی از بیرون «آن» باشد. مثلاً اگر آن مرد متمول ورشکست شود و هیچکدام از اینها را نداشته باشد دیگر «من» نیست. یا حتی پیچیدهتر از این؛ استاد علامهای که سالها بهواسطه علمش مورد ستایش قرار گرفته و بر صدر نشسته اگر دچار دمانس شود و فرق درِ خانه و درِ یخچال را از یکدیگر نشناسد دیگر خودش نیست و نباید قدر ببیند؟ در ساختار فعلی، ساختار مبتنی بر کارآفرین و مصرفکننده جواب منفی است.آدمی همان نقشهای عاریتی از بیرونش است و دوستی هم، دوستی با این نقشهاست نه آن آدم بدون نقشهایش.
در برابر این نیرو و ساختار، تادمی از «دوستی عمیق» بهعنوان شکلی از مقاومت در برابر نولیبرالیسم یاد میکند. او معتقد است که دوستیهای واقعی مبتنی بر اعتماد، برابری و خیرخواهی متقابل هستند و میتوانند بهعنوان الگویی برای روابط انسانی در برابر ساختارهای نولیبرال عمل کنند. یا همان رفاقتی که «سید» در گوزنهای کیمیایی به «قدرت» نشان داد؛ سید که خلاف وضعیت فراگیر، هروقت قدرت میباخت، رفیقش بود و هروقت میبرد، تنهایش میگذاشت. مازیار میری در پایان نوشتهاش از معدود دوستانی هم یاد میکند. دوست معدودش هم نعمت بزرگیست. به قول اگزوپری «دوست از چیزهایی است که قسمت هر کس نمیشود.» امیدوارم که مازیار میری را بهزودی در حال کات دادن و مدیریت کردن صحنه اثر جدیدش ببینیم. شاید فیلم بعدی را درباره دوستی ساخت.