| کد مطلب: ۳۹۱۰۶

یه مرد بود یه مرد/درباره خوزه آلبرتو موخیکا کوردانو که هفته پیش درگذشت

خوزه آلبرتو موخیکا کوردانو هفته پیش درگذشت. ما ایرانی‌ها چیز زیادی از او نمی‌دانیم؛ جز آنکه در دوره‌ای رئیس‌جمهور اروگوئه بود و لقب فقیرترین رئیس‌جمهور دنیا را تا آخر عمر با خود یدک کشید.

یه مرد بود یه مرد/درباره خوزه آلبرتو موخیکا کوردانو که هفته پیش درگذشت

خوزه آلبرتو موخیکا کوردانو هفته پیش درگذشت. ما ایرانی‌ها چیز زیادی از او نمی‌دانیم؛ جز آنکه در دوره‌ای رئیس‌جمهور اروگوئه بود و لقب فقیرترین رئیس‌جمهور دنیا را تا آخر عمر با خود یدک کشید. عکس معروفی هم از او هر چندوقت یک‌بار در فضای مجازی منتشر می‌شد. در کنار فولکس واگن قدیمی‌اش و در حاشیه شهر مونته ویدئو. با این تیتر تکراری: فقیرترین رئیس‌جمهور جهان کیست؟ جمله‌ای مبتذل و حقیرانه تا بهانه‌ای بدهد دست ستایشگران دنیای جنون‌آمیز مصرف‌زدگی. تا بتوانند مدام این جمله را تکرار کنند؛ فقر فضیلت نیست. بر منکرش لعنت. فقر فضیلت نیست اما آنکه از سر اختیار و نه اضطرار به یک زندگی حداقلی و شرافتمندانه تن می‌دهد، فقیر نیست بلکه بی‌نیاز است. مستغنی است.

این حرف‌ها البته در روزگار ما به‌ویژه در سرزمین ما که خورندگان، برندگان، چرندگان و اهل قدرت، مدام مردم را به ساده‌زیستی دعوت می‌کنند، سوءتفاهم ایجاد می‌کند. برگردیم به خوزه آلبرتو موخیکا کوردانو. موخیکا در اروگوئه به دنیا آمد. جوانی او مصادف شد با دخالت‌های آشکار آمریکایی‌ها در سرزمین‌اش و روی کار آمدن نظامیان کودتاگر. او که از ابتدا یک فعال جدی سیاسی بود بعد از شکست در فعالیت‌های مدنی، به یک گروه مبارز مسلح پیوست. بخشی از این مبارزه را می‌توان در فیلم مشهور حکومت نظامی دید و با فضای اروگوئه آن سال‌ها و گروه «توپامارو» آشنا شد؛ گروهی که موخیکا به‌دلیل عضویت در آن بارها دستگیر شد و آخرین‌بار 12 سال را در زندان‌های مخوف آن روزگار گذراند.

بخشی از داستان دوران زندان موخیکا نیز به لطف «آلوارو برچنر» در فیلم «شبی دوازده‌ساله» به تصویر کشیده شده است. هر دو فیلم به‌راحتی در دسترس‌اند و می‌توان تا حدودی با این بخش از زندگی موخیکا یعنی با بخش مبارزاتی و تلاش‌های آزادی‌خواهانه او آشنا شد. حُسن هردو فیلم در این است که به واقعیت تا حدود زیادی پایبندند و از تخیل و قهرمان‌بازی به دور. از اینجا به‌بعدش را هم اگر کسی علاقه‌مند است، برود سرچ کند و از خلال مصاحبه‌ها و مستندهای تکه‌پاره و پراکنده پیدا کند.

موخیکا بعد از آزادی نه به فکر انتقام می‌افتد، نه به جبران آن همه زجر و شکنجه از دیگران طلبکار می‌شود. تمام شکنجه‌گران و زندانبانانش را می‌بخشد و در مقام یک فعال مدنی و سیاسی می‌کوشد تا زندگی بهتری را برای هم‌وطنانش رقم بزند. از نمایندگی کنگره تا رسیدن به وزارت کشاورزی، ماحصل این تلاش‌هاست تا اینکه در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2009 به پیروزی می‌رسد. از اینجا به‌بعد است که سبک زندگی ویژه او مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرد. مردی که تا پایان عمرش از کشاورزی و کتاب خواندن غافل نشد و درک عمیقی از زیستن داشت، به فقیرترین رئیس‌جمهور دنیا مشهور شد؛ لقبی که خودش هیچ‌گاه آن را نپذیرفت.

ترجیح می‌دهم به‌جای بازخوانی زندگی او، شما را دعوت کنم به خواندن بخش‌هایی از یک گفت‌و‌گو؛ گفت‌وگویی که می‌توان از خلال آن به شخصیت این مرد متفاوت نزدیک‌تر شد. روزگار ما به افرادی چون او سخت محتاج است. افرادی که بهنگام در مقابل ظلم می‌ایستند و بهنگام به رأی مردم گردن می‌نهند. افرادی که خوشی و سعادت را در کاخ‌های بی‌شمار و شعارهای پوچ و مهمل نمی‌بینند و با همه وجود به زندگی و مردم خویش عشق می‌ورزند.

 شما خوشبختی را در زندگی با چیزهای خیلی کمی پیدا کردید.

با زندگی هوشمندانه، زیرا هرچه بیشتر داشته باشید، کمتر سعادتمند هستید.

 اما به‌نظر می‌رسد جهان در جهت مخالف حرکت می‌کند.

جهان به سمت مصرف‌گرایی افراطی حرکت می‌کند، زیرا توسط یک قانون اداره می‌شود؛ افزایش مصرف مردم، زیرا این چیزی است که انباشت را تضمین می‌کند. این را بخر، آن را بخر. ما بمباران می‌شویم. بازاریابی یک سم است. بر شما مسلط می‌شود. این را بخر، آن را بخر. این زندگی نیست.

 پس زندگی ‌کردن چیست؟

زندگی‌ کردن یعنی عشق ورزیدن. یعنی لذت بردن از وقت گذراندن با کسی دیگر. وقتی پیر هستید، زندگی کردن یعنی ورق بازی کردن با دوستان، تقسیم خاطره‌ها. در هر سنی، احساسات مختلفی وجود دارد. وقتی جوان هستید، عشق آتشفشان است. وقتی پیر هستید، عادتِ شیرینی است. اما همه‌ی این‌ها زمان می‌برد؛ باید آن را پرورش دهید. رابطه با فرزندان‌تان زمان می‌برد.

چیزی که یک کودک بیش از همه به آن نیاز دارد، محبت است اما برای آن وقت نداریم. من از نظر فلسفی، رواقی هستم. تعریف من می‌تواند از سنکا باشد: «کسی که خیلی کم دارد فقیر نیست، بلکه فقیر کسی است که بیشتر می‌خواهد.» یا براساس تعریف مردم آیمارا [بخشی از بومیان آمریکای لاتین]. آیا می‌دانید یک فرد فقیر برای آیمارا چه کسی است؟ کسی که هیچ باهمستانی [اجتماعی] ندارد: کسی که تنهاست.

 وقتی به تنهایی فکر می‌کنیم، تصویری به ذهن‌مان خطور می‌کند؛ سال‌های اسارت در یک سلول کوچک، جایی که هفته‌ها در سلول انفرادی نگه داشته می‌شدید. یاد گرفتم کیلومترها در درون خودم راه بروم.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
پربازدیدترین
آخرین اخبار