بازگشت به سینما / پیر پسر اکتای براهنی دعوتی است به فیلمسازی استاندارد
«پیر پسر» اکتای براهنی یک دفاع تمامقد از سینمای ایران و مهمتر از آن سینمای روشنفکری ایران است. سیل تعریف و حتی ذوقزدگی از فیلم براهنی میان طیفهای مختلف فکری، گواه این است که میتوان با مدیوم سینما کار روشنفکری کرد و چنان قوی کار کرد که حتی دشمنان کمربسته این سینما هم چارهای جز تحسین کردن، - لااقل تحسین فرم فیلم - نداشته باشند.
![بازگشت به سینما / پیر پسر اکتای براهنی دعوتی است به فیلمسازی استاندارد](https://cdn.hammihanonline.ir/thumbnail/XX3FeqGuih2h/Z0T8H9pYUbXo0sZ7HQQFz58l6WZDlVC7wm6qBw3FUyaTDkrxQenV1MVa_6wgytZeR5RyeP2TswdCeyo0woFaD79kLxmvcp_86atk84Zr3YOs4v4CgJs_ZQ,,/%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%BE%DB%8C%D8%B1-%D9%BE%D8%B3%D8%B1.jpg)
«پیر پسر» اکتای براهنی یک دفاع تمامقد از سینمای ایران و مهمتر از آن سینمای روشنفکری ایران است. سیل تعریف و حتی ذوقزدگی از فیلم براهنی میان طیفهای مختلف فکری، گواه این است که میتوان با مدیوم سینما کار روشنفکری کرد و چنان قوی کار کرد که حتی دشمنان کمربسته این سینما هم چارهای جز تحسین کردن، - لااقل تحسین فرم فیلم - نداشته باشند.
وقتی بیننده 190 دقیقه چشم به پرده میدوزد و تا آخر تیتراژ انتهایی هم نمیتواند دل از فیلم بکند، یعنی کار اکتای براهنی کارستان بوده است. «پیر پسر» از جنس سینمایی است که هم قصه دارد، هم برای تکتک جزئیات اندیشه کرده و هم هزار حرف پشت آن دارد.
پیر پسرِ داستان یک زندگی شلخته پدری لاابالی، عیاش و خودخواه (با بازی حسن پورشیرازی) به نام غلام با دو پسرش است. علی «با بازی حامد بهداد» آنتیتز پدر است؛ آرام، متین و پایبند به اخلاق و رضا «با بازی محمّد ولیزادگان» اگرچه شباهتهایی به پدر دارد اما نه کامل مثل اوست و نه کامل مثل علی. زندگی شلخته، پرتنش و چرک این سه با آمدن زنی فمفتال به نام رعنا (با بازی لیلا حاتمی) همان نیمبند قوام و کارآییاش را هم از دست میدهد و تقابل پدر و پسر را به نقطۀ اوج و در نهایت فروپاشی همه چیز میرساند.
پیر پسر نسبتی را به چالش میکشد و بازنمایی از رابطه پدر و پسریای دارد که حتی در «برادران لیلا» هم چنین آوانگارد نبود. پدرِ پیرپسر دقیقاً نقطه مقابل پدر «زیبا صدایم کن» رسول صدرعاملی است که از قضا در همین جشنواره اکران شد؛ پدری که جامعه و بیشتر از آن، ساختار سیاسی انتظار دارد که پدر چنین باشد. هر پدری پیش از این که خود را در نسبت پدری تعریف کند، هویتی دارد و منش و تیپ روانشناختیای.
پدر پیر پسر پدری نیست که در نرمال جامعه تعریف شده باشد. اساسا غلام آدمی نیست که برای خود ربط و نسبی مشخص کرده باشد. تنها اصلی که دارد اصل لذت بردن تنانه است. نقطه اتصال غلام به جهان نشئگی و عمل جنسی است. کار و بار شب و روزش همین است. پسرهای ضعیف هم قلاب او هستند. نه میتوانند با او زندگی کنند نه بدون حمایت مالی او از پس امورات خودشان برمیآیند.
در این وضعیت پلشتِ تماماً مردانه حضور شهرآشوبِ رعنا همچون بمبی به خانه نیمه ویران آنهاست. براهنی بهواسطه قصه رعنا نقدی هم به زندگی روشنفکری میکند. در یکی از سکانسها که به محفلی مثلاً روشنفکرانه میروند، تقابل بابک حمیدیان در نقش یک منتقد مدعی و مرعوبکننده با علی در مقام یک آدم بیکار اهل فکر تقابل حقیقتجویی حقیقی و روشنفکری قلابی است. دیالوگها و فضای آن بزم انگار برای این است که فیلمساز همزمانی که با ساخت فیلمی که از بدنه نیست و دولتی هم نیست مرز خودش را با فضای روشنفکریای که مورد نقد است هم معلوم کند.
همزمان به روشنفکری دغدغهدار و اصیل که پدرش، رضا براهنی، یکی از چهرههای آیکونیک این جریان است هم ادای دین کند. با حک شدن «شتاب کردم که آفتاب بیاید، نیامد» شعری از براهنی روی دری در آن محفل. البته که همین سکانس یکی از نقاط ضعف فیلم براهنی است، برای فیلمسازی پیشرو که بسیاری از تابوهای اجتماعی و بیخود ممیزی را نادیده گرفته، حتی به قیمت نگرفتن سیمرغ و پخش نشدن عمومی، اینکه در بزم عیش و نوش عدهای زن را شال و روسری سفت مشغول شرب خمر و کشیدن ماریجوانا به تصویر بکشد، تقلیل یک فیلم استاندارد به سریال شبکه نمایش خانگی است.
هرچند این سکانس پیشنیاز سکانس بعدی و گفتوگوی مهم علی و رعنا است، ولی برای فیلم چنین جزءنگر، آن سکانس ایراد گل درشتی است. مثل آخرین سکانسی که ما رعنا را میبینیم و یکسوم پایانی فیلم و پایانبندی هم همه وصل به آن هستند ولی با نگاه واقعگرایانه به فیلم آن هم بدجور لنگ میزند. البته با این یکی دو ایراد گلدرشت یا حتی اضافهگوییهای یکسوم پایانی و بخشهایی که با حذفشان، روایت کماکان به قوت خود باقی میماند و فیلم لطمه نمیخورد، باز هم کلیت کار براهنی فاصله کهکشانی با آثاری دارند که در این دوره جشنواره دیدیم.
«پیر پسر» براهنی دعوت دوباره سینمای ایران به سینماست. یک صاعقه میان وضعیتی که از یک سو کمدیهای حقیر حتی جشنواره را هم قُرق کردند و از سوی دیگر سینمای رانتیای که دیگر واحد بودجههایشان «همت» است از ساختن یک فیلم تلویزیونی هم عاجز هستند. حالا اگر متولیان فرهنگ حقیقتاً دغدغه فرهنگ و سینما را دارند، توپ توی زمین آنهاست. فیلم براهنی هم استانداردهای فیلمسازی جهانی را دارد؛ هم میتواند مخاطب را به سینما گسیل دهد و هم با کمی جسارت مسئولان میتواند به اکران عمومی برسد؛ اکرانی که شاید بتواند پیکر نیممرده سینمای ایران را جانی دوباره بخشد.