رویداد سالانه دیجیکالا با عنوان «لبخند، آدمها و چیزهای دیگر» برگزار شد
حسرتها و رویاهای دیجیتال
گروه فناوری: پنجشنبه شب ۲۲ شهریورماه، اتمسفر اطراف تالار وحدت متفاوت از اوقات عادی بود. تالاری که عموماً آن را با اجرای تئاتر و موسیقی میشناسیم، اینبار میزبان یک برنامه کسبوکاری بود؛ رویداد سالانه دیجیکالا با عنوان «لبخند، آدمها و چیزهای دیگر».
دیجیکالا مدتی است روی کلیدواژه «لبخند» تأکید دارد و همین چندماه پیش کمپین تبلیغاتی گستردهاش را با شعار «لبخند به خانه میرسد»، ترتیب داده بود و به نظر میرسد عنوان رویداد سالانهشان هم ایندفعه در راستای همین کمپین قرار گرفته است. زنگ آشنای شروع برنامه در تالار وحدت، اینبار جمعی از فعالان اکوسیستم نوآوری، روزنامهنگاران و اهالی فرهنگ را از محوطه ورودی به سوی سالن فرامیخواند تا شاهد و شنونده روایت برخی افراد مؤثر در دیجیکالا از گذشتهشان، حال امروزشان و امیدی که بهواسطه این کسبوکار به آینده دارند، باشند.
این شرکت در سالهای اخیر فرازوفرودهای بسیاری را پشتسر گذاشته است. شرکتی که توانسته بود بر افزایش سهم تجارت الکترونیک از بازار آفلاین اثرگذار باشد و یکی از امیدهای اولین یونیکورن ایرانی بهحساب میآمد، در میانه درگیریهای سیاسی و اجتماعی گرفتار شد، اما توانست از این رویدادها گذر کند و بهتازگی با سرمایهگذاری حرکت اول (بازوی سرمایهگذاری خطرپذیر همراه اول)، انتظار میرود مسیر رشد و توسعه دیجیکالا بهشکلی بهتر از گذشته رقم بخورد.
رفتن یا ماندن؟ مسئله این است
این رویداد سالانه با پخش فیلمی کوتاه از مرکز پردازش دیجیکالا آغاز شد، درحالیکه دو نوازنده روی سن در تناسب با تصاویر پخششده، ضرب میگرفتند. سپس مسعود طباطبایی، مدیرعامل دیجیکالا به روی صحنه آمد و صحبتهای خود را با خاطرهاش از بازداشتگاه شاپور آغاز کرد. زمانی که برای اولینبار در طول زندگیاش به این سؤال فکر کرده بود که آیا باید مانند همنسلان خود از کشور مهاجرت میکرد؟ چرا در ایران مانده بود؟ آیا برای این کار دلایل کافی داشت؟ او گفت زمانی که قاضی او را دیده، از مشاهده حال او تعجب کرده است.
کارآفرینی که برایش دشوار بوده مانند مجرم با او رفتار کنند و این وضعیت را در شأن خود نمیدانسته است. او از روزهای سخت پس از آن هم صحبت کرد. زمانی که سرمایهگذارش پا پس کشیده و او ناچار شده کسبوکار شخصیاش را جمع کند و چندماه بعد در گروه علیبابا مشغول بهکار شود. مسیر حرفهای طباطبایی از علیبابا به گروه اسنپ و از آنجا به دیجیکالا میرسد.
جایی که بهگفته خودش، برای او که دغدغه ایران را داشت، بهترین فضا بود؛ کسی که این گفته مادرش همواره در ذهنش زنگ میزند که اگر همه کاربلدها کشور را ترک کنند، پس چه کسی ایران را بسازد؟ مدیرعامل دیجیکالا امکان همکاری این شرکت با ۴۳۰ هزار فروشنده و بیش از ۱۰ هزار کسبوکار محلی را نقطه قوت این کسبوکار دانست و گفت: «دیگر بازار کسی که سفال تولید میکند، محدود به خرید حضوری و توجه مسافران در بازههای زمانی محدود نیست، بلکه هر کسبوکار میتواند از طریق دیجیکالا بازاری به وسعت ایران را در اختیار داشته باشد. دیجیکالا مهر و پروژههای دیگر دلخوشیهای من هستند و از همینها امید میسازم. با پسرم آراد بارها درباره ماندن یا مهاجرت از ایران صحبت کردهایم. او از رفتن حرف میزند، چون نسل جدید باید امید را ببیند. این نسل کشورهای خارجی و پیشرفته را دیدهاند و حالا آراد سنگ محک من شده است. نمیدانم برای ماندن یا رفتن بهوقتش چه تصمیمی بگیرد، اما من ایستادم برای اینکه فردا از امروز بهتر باشد و تمام کسانی که در دیجیکالا هستند نیز بر این باورند. حالا هرآنچه برای ایران میخواهم در دیجیکالا فراهم است. از احیای زاگرس تا آگاهسازی از مسائلی که همیشه از دغدغههای من بوده است و دیجیکالا ابزارهایی برای معرفی و آگاهسازی دارد.»
او در این رویداد بیان کرد که توانسته در دیجیکالا افرادی را بیابد که با او دغدغههای مشترک دارند. میتواند در کنار سودآوری برای کسبوکار، به مسائلی بزرگتر مانند حفظ محیطزیست و کاهش سطح فقر در سطح جامعه بیاندیشد و با استفاده از ظرفیتهای دیجیکالا و تیمی همدل، به دنبال اثرگذاری بیشتر در جامعه، ایجاد امید به آینده و خلق ارزش باشد. طباطبایی در پایان افزود: «متعهد هستیم لبخند را به خانه مردم برسانیم تا آینده زیباتر از گذشته باشد.»
حال خوب، حق همه است
یکی از نقاط جالب توجه و برجسته در گزارش عملکرد سالانه دیجیکالا که چندی قبل منتشر شد، توجه ویژه این شرکت به کسبوکارهای بومی و محلی و رشد فروشندگان این محصولات در دیجیکالا بود. در بخشی از رویداد سالانه دیجیکالا نیز منصور ضابطیان میزبان گفتوگو با شوکت مداح (یکی از فروشندگان محصولات بومی و محلی در دیجیکالا)، مصطفی شعبانپور (مدیر مسئولیتهای اجتماعی دیجیکالا) و افشین خاکی (مدیر بخش کسبوکارهای بومی و محلی) بود.
مداح که سرپرست کارگاه خیاطی و گلدوزی در روستای قائن در فاصله 1300 کیلومتری از تهران است، در این گفتوگو از تجربه کاریاش پیش از همکاری با دیجیکالا و پس از آن گفت: «به کمک بنیاد سپهر با دیجیکالا آشنا شدیم و دیجیکالا بهصورت بلاعوض به کارگاه تولیدی ما کمک کرد. حالا تعداد افراد فعال در کارگاه ما، از ۱۵ نفر به ۱۳۸ نفر رسیده است. بسیاری از بچههای کمتوان توانمند شدهاند، زنان سرپرست خانوار خیاطی و گلدوزی میکنند و به کمک فروش در دیجیکالا به مبلغ فروش سهمیلیارد تومان رسیدهایم.» آنها حالا کارشان را گسترش دادهاند و کارگاه تولیدی پارچهبافی هم دارند. او معتقد است که مهمتر از میزان فروش، حال خوبی است که این همکاری در این روستا ایجاد کرده است.
خاکی در این گفتوگو، حمایتها را فلسفه مسئولیت اجتماعی دیجیکالا دانست و افزود: «ما تسهیلگر ورود کالاهای بومی به بازار هستیم و زیرساخت تکنولوژیک دیجیکالا به آن کمک میکند. ما با سازمانهای B2B و کارآفرینی ارتباط برقرار میکنیم و با مناطق محروم در سفرهای مختلف آشنا میشویم. در شش، هفتماه گذشته که یک داشبورد بومی ـ محلی را بالا آورده بودیم، دو هزارنفر ثبتنام کرده بودند که ۸۰۰ نفر از این تعداد را زنان عشایر تشکیل میدادند. معتقدم که زیرساختها و مدل فعالیت دیجیکالا میتواند به حل چالشهای عرضه محصولات بومی و محلی کمک کند.»
شعبانپور نیز به توضیح مسئولیتهای اجتماعی در دیجیکالا پرداخت: «ما با توسعه زیرساخت دیجیکالا مهر حالا به جایی رسیدهایم که ۲۰ هزار کاربر به ۸۰ مؤسسه خیریه کالاها را رایگان میرسانند. سود پروژه «تا کُد» هم به خود آن برمیگردد. این پروژه یک رؤیا دارد و آن این است که فرد در دورافتادهترین نقطه کشور بتواند لپتاب خود را باز کند و کار کارفرمای تهران و شیراز و هر کلان شهر دیگر را انجام دهد، بدون اینکه مجبور باشد مهاجرت کند و دلبستگیهایش را کنار بگذارد. تاکنون این کار را برای ۲۰ نفر انجام دادهایم. ۷۰ نفر هدف ما هستند و امیدواریم تا رویداد سال بعد یا حتی قبل آن، این رؤیا عملی شود.»
راویان یک رؤیا
حمید محمدی و سعید محمدی، همبنیانگذاران دیجیکالا هم در بخش انتهایی رویداد ضمن تشکر از سرمایههای انسانی دیجیکالا به روایت تجربهها، شکستها و خاطرات خود در دیجیکالا پرداختند. روایتی که از 45 سال قبل شروع میشود؛ زمانی که این دو برادر در محلهای در جنوب تهران به دنیا آمدند، حسرتها و رؤیاهای مشترکی داشتند و تجربه بد خرید دوربین دیجیتال و کلاهی که سرشان رفت، ایده دیجیکالا را شکل داد؛ جایی برای جبران حسرتهای گذشته و ایجاد یک برند ملی که افراد جامعه بتوانند به آن افتخار کنند.
سعید محمدی در توضیح اینکه چگونه رؤیای داشتن برندی ملی در ذهنشان بال و پر گرفته، به یکی از سفرهایش و همکلامی با پیرزن 85ساله سوئدی اشاره کرد و گفت: «آن خانم ۸۵ ساله زمانی که از سوئد صحبت میکرد، از برند «کلارنا» گفت، نه برند «ولوو» یا «ایکیا». این نشان میدهد چطور برندهای تکنولوژیمحور، مایه هویت و افتخار افراد میشوند. زمانی که برای آن خانم از دیجیکالا و سایر کسبوکارها گفتم، باورش نمیشد که ما هم اینجا تاکسی اینترنتی و تجارت الکترونیک داریم.
اینجا بود که حسرت و رؤیای جدیدی در ما شکل گرفت. ما بارها شکست خوردیم و دوباره شروع کردیم، اما کمکم به دستاوردهای بزرگ و همکاری با هزاران نفر رسیدیم. در واقع بیمها و امیدها، دیجیکالا را بزرگتر کرد و حالا تبدیل به بزرگترین پلتفرم تجارت الکترونیک کشور شدهایم. اما حسرت و رؤیا همیشه با ماست.
وقتی زن سوئدی، کلارنا را بالاتر از ولوو و اسکانیا دیده، یعنی برندهای تکنولوژیمحور راه خود را پیدا کردهاند و ما هم به امید ایرانی بهتر با داشتن برندهای ملی بیشتر هستیم.» در رویداد سالانه دیجیکالا، افراد مختلفی حضور داشتند؛ از عباس عبدی و محمد فاضلی گرفته تا مهدی اخوان بهابادی (مدیرعامل همراه اول)، محمدمهدی عباسخانی (مدیرعامل حرکت اول)، حمید فتاحی (معاون وزیر ارتباطات)، نیما قاضی (رئیس انجمن تجارت الکترونیک تهران) و... رویدادی که روایتگر حسرتها، بیمها و امیدها بود و از رؤیای تبدیلشدن دیجیکالا به برندی ملی که بخشی از هویت ایرانیان را شکل میدهد، پرده برداشت.