وحید شقاقی شهری کارشناس اقتصادی:
بـازار نابازار است
در دولتهای گذشته اقداماتی مانند تامین کسری بودجه از بورس، افزایش بیرویه نرخ سود بانکی در پایان سال گذشته، عدم حمایت از تولید و صنعت و قطعی برق و گاز صنایع باعث کاهش حاشیه سود صنایع بورسی شد. بررسیها نشان میدهد از سال ۱۳۹۹ تاکنون حاشیه سود شرکتها کاهشی بوده؛ بهطوریکه در پایان سال ۱۴۰۲ به حدود ۱۲ درصد رسیده است.
قیمتگذاری دستوری و افزایش هزینههای شرکتها نیز باعث شده تا سود آنها به شدت کاهش پیدا کند؛ در این شرایط سهامداران چگونه میتوانند روی سهام شرکتها سرمایهگذاری کنند، درحالیکه ریسکگیری بالای 30 تا 40 درصد است. طبیعتاً بازار سرمایه با قیمتگذاری دستوری نمیتواند رشد کند. دولت باید حتماً به قواعد بازار برگردد و تسهیلگر باشد و اجازه دهد شرکتهای بزرگ که سهامدار خرد و عدالت دارند، براساس مقتضیات بازار کار کنند اما میگوید باید با نرخ دستوری نیمایی ارز خود را بفروشند، درحالیکه اختلاف بین ارز نیمایی و بازار آزاد زیاد است.
دولت اگر میخواهد وضعیت صنایع بهتر شود و بازار سهام به شادابی و نشاط برسد، باید از قیمتگذاری دستوری و تامین کسری بودجه از بورس اجتناب کند و انضباط مالی داشته باشد. دولت نمیتواند هر سال هزینههای خود را افزایش دهد و آن را از جیب صنایع تامین کند، بلکه باید قیمتگذاری دستوری را حذف کرده تا نرخ سود بانکی معقول شده و تولید بهصرفه باشد.
وحید شقاقیشهری، کارشناس اقتصادی در همین باره میگوید: دولت یک بازاری ساخته که ۸۰ درصد این بازار شبهدولتی است و نهادهای وابسته به دستگاههای مختلف کشور در آن حضور دارند و مدیریت این ۸۰درصد به نحوی با دولت است. در هیچ کجای دنیا بازار سرمایه اینگونه نیست بلکه بازار سرمایه در اقتصاد نرمال، مجموعهای از شرکتهای بخش خصوصی است که از طریق این بازار خود را تامین مالی میکنند و در این بازار به فعالیت ادامه میدهند. به همین دلیل به آن نابازار سرمایه میگویم.
به نظر شما در زمانی که ریسکهای سیاسی در کشور افزایش مییابد، سیاستگذار باید چه اقدامی برای کمک به بورس انجام دهد؟
در اقتصاد ایران چیزی به نام بازار سرمایه نداریم. وزارت اقتصاد ابتدا باید تلاش کند نهادی به نام بازار سرمایه در اقتصاد ایران تهیه کند چراکه چیزی که اکنون به آن بازار سرمایه میگوییم، بازار سرمایه نیست و بیشتر ویژگیهای آن را ندارد.
دلیل این ادعا چیست؟
بیش از ۸۰ درصد شرکتهایی که در این نابازار وجود دارند یا شبهدولتی هستند یا اینکه به بنیادهای دولتی و حاکمیتی وابسته هستند. پس اولین مسئله این است که بازار سرمایه نداریم و باید تلاش کنیم بخش خصوصی واقعی وارد این بازار شود. دولت یک بازاری ساخته که ۸۰ درصد این بازار شبهدولتی است و نهادهای وابسته به دستگاههای مختلف کشور در آن حضور دارند و مدیریت این ۸۰درصد به نحوی با دولت است. در هیچ کجای دنیا بازار سرمایه اینگونه نیست بلکه بازار سرمایه در اقتصاد نرمال، مجموعهای از شرکتهای بخش خصوصی است که از طریق این بازار خود را تامین مالی میکنند و در این بازار به فعالیت ادامه میدهند. به همین دلیل به آن نابازار سرمایه میگویم.
وظیفه دولت در چنین شرایطی چیست؟
زمانی که با مسئولان اقتصادی صحبت میکنم، همواره میگویم مهمترین وظیفه دولت، نهادسازی است. یکی از این نهادها بازار سرمایه است و تا زمانی که دولت نتوانسته نهادی به نام بازار سرمایه با مختصات استاندارد آن بسازد، نباید مردم را به فعالیت در آن دعوت کند.
آیا کشورهای دیگر دنیا هم زمانی که در شرایط تنشزا هستند، بازار سرمایهشان به همین شدت و حدت واکنش نشان میدهد؟
اگر بخواهیم بازار سرمایه کشورهای دیگری که درگیر تنشهای سیاسی شدهاند را بررسی کنیم، بسیاری از کشورها در سالهای مختلف، درگیر تنشهای سیاسی و جنگ شدهاند اما بازار سرمایه آنها به فعالیت خود ادامه داده است و کمترین تاثیر را از تنشهای سیاسی دریافت کرده است. این در حالی است که در اقتصاد ایران، کوچکترین ریسک و مسئله سیاسی، بازار سرمایه کشور را از کار میاندازد.
و به نظر شما دلیل این امر چیست؟
همانطور که توضیح دادم هیچکدام از مختصات بازار سرمایه ایران مانند کشورهای دیگر نیست و این مسئله نشان میدهد که دولت نتوانسته نهادی به نامه بازار سرمایه بسازد و بورس ایران از شکنندگی زیادی رنج میبرد. چراکه با کوچکترین تنش سیاسی، در بازار سرمایه صف فروش تشکیل میشود. در هفتههای اخیر بازار از تنشهای سیاسی تاثیر گرفته و ارزش معاملات کاملاً صفر شده است که این یک فاجعه برای اقتصاد کشور به شمار میآید.
ارزش معاملات تا ساعت ۱۱ روز یکشنبه، زیر هزار میلیارد تومان بوده است. این یعنی ارزش معاملات صفر است و مسئولان اقتصادی دولت باید پاسخگوی این فاجعه که در حال رخ دادن است، باشند. اقتصاد ایران و بازاری که دولت بهعنوان بازار سرمایه به مردم ایران ارائه داده، عملاً ارزش ندارد. این میزان از شکنندگی و قفلشدگی در بورس یک کشور بسیار عجیب است. متاسفانه دولت نتوانسته نهاد بازار سرمایه بسازد.
وضعیت بورس لبنان، اوکراین، روسیه، اسرائیل و همه کشورهایی که درگیر جنگ هستند در همین یکساله اخیر کاملاً روند آرام و عادی را طی کرد و کمترین تاثیر را از این تنشها دید. خود لبنان در بازار سرمایه اثر سوء کمتری نسبت به ایران دیده است اما در ایران نابازار ما به شدت به هر خبری واکنش نشان میدهد. این نشاندهنده آن است که بازار از شکنندگی شدید رنج میبرد. وزرای اقتصادی جدید باید این مشکل را حتماً حل کنند. هیچیک از وزیران قبلی، نتوانستند مشکل خود بورس را حل کنند و همه آنها در ساخت یک نهاد کارآمد به نام بازار سرمایه ناموفق بودند. هیچیک کارنامه خوبی نداشتند. همه این افراد در شرایط فعلی مقصر هستند اما آقای همتی، وزیر جدید باید تلاش کند بازار را از نو بسازد.
آیا اقدامات دولت جدید نشاندهنده چنین ارادهای هست؟
اراده هست اما من ایده خوب و کارآمدی از این عزیزان نمیبینم. آنها بیشتر کلیگویی میکنند. اولین مسئله این است که باید بازار سرمایهای داشته باشیم که از استحکام و قوت برخوردار باشد تا کمترین تاثیر از اخبار بد را بپذیرد. بورس لبنان و اسرائیل اشغالگر یا بورس اوکراین و روسیه که همگی درگیر تنش هستند را با ایران مقایسه کنید تا متوجه شوید نوساناتی در بازار سرمایه این کشورها وجود دارد اما بورس ایران بیشترین ضربه را از این محل خورده و قفل صف فروش دارد.
چه چیزی منجر به ایجاد چنین شرایطی شده است؟
از آن جایی که اقتصاد ایران با سیاستهای دستوری سالهای اخیر قفل شده و رکود به اقتصاد کشور تحمیل شده، بازار سرمایه و شرکتهای درون آن هم حال و روز خوبی ندارند. سیاستهای نادرست قیمتگذاری دستوری و تغییر نرخ مواد اولیه رکود اقتصادی را رقم زده و ماحصل این سیاستها و رکود اقتصادی هم مشخص است.
رکود منجرشده سودآوری شرکتها به شدت کاهش یابد. حاشیه سود شرکتها به کمترین حد خود رسیده است و این خود را در صحنه اقتصاد کشور نشان میدهد. در یک سال اخیر هم سیاستهای غلط بانک مرکزی منجر به سایه انداختن رکود سنگینتر در اقتصاد کشور شد و نرخ تامین مالی شرکتها بسیار کاهش یافت. این وضعیت در شرایطی رخ داده بود که نیاز به نقدینگی در صنایع افزایش یافته بود اما بانکها از تامین مالی شرکتها سرباز میزدند زیرا خود آنها هم دچار مشکل بودند. به همین دلیل، شرکتها سود بسیار کمی دریافت کردند.
بخشی از شرکتهایی که سالیان سال معروف به سوددهی بودند حتی زیانده شدند یا اینکه کمترین حاشیه سود را به ثبت رساندند. همه اینها علامت منفی به بازار میدهد و از نظر تحلیل بنیادین خبر از شرایط بدی در بازار میدهد که منجر به کاهش رغبت خریداران در بازار سرمایه شده است زیرا کسی نمیخواهد سهم شرکتهای زیانده را خریداری کند تا همراه با شرکت زیانده، دچار ضرر شود. همین است که میگوییم ابتدا باید وزارت اقتصاد تلاش کند که این نهاد را از نو بسازد و تا زمانی که این نهاد ساخته نشود هیچ اقدامی تاثیری در بازار نخواهد داشت.