عید رنگباخته
قدرت خرید مردم باز هم کاهش یافته است. مبالغ تراکنشهای انجامشده در شبکه پرداخت نشان میدهد توان خرید مردم در سال جاری بهویژه در سه ماه منتهی به دیماه بهصورت حقیقی کاهش یافته است. افت توان خرید از طرحهای دولت هم پیداست. اجرای طرح فجرانه برای تامین 11 قلم از کالاهای اساسی مورد نیاز مردم با قیمت سال 1401 و طرح وام 20 میلیون تومانی با شعار دستیبگیر برای تامین مایحتاج شب عید، نشان میدهد مردم برای خرید نیازهای اولیه خود دچار تنگناهای مالی هستند. هرچند که اگر به این آمارها و طرحها هم رجوع نکنیم؛ چهره بازار گویای این واقعیت هست. مشاهدهها نشان میدهد که بازار از مردم خالی نشده اما چهره بازار رنگپریده شده است. مغازهها خالی نیست؛ ایرانیها هنوز به سبک و سیاق پیشینیان خود سعی میکنند سال جدید را نونوار آغاز کنند اما کاهش توان خریدشان اجازه نمیدهد مانند سالهای گذشته بریز و بپاش سال نو داشته باشند. براساس دیدههای خبرنگار هممیهن، لباسفروشیها هنوز هم پررفتوآمد است اما کاسبان میگویند که شور و شوق سالهای پیش دیگر میان مردم نیست. البته تنها این اصناف نیستند که از نبود مشتری عید شکایت دارند. برخی اصناف دیگر مانند موبایلفروشیها، لوازمیدکیخودروفروشها و لوازمخانگیفروشها از کم شدن مشتریان خود گلایه میکنند. به گفته آنان مردم خرید قسطی را جایگزین خرید نقدی کردهاند تا فشار کمتری به آنان وارد شود. از سوی دیگر دولت هم با تشویق مردم به خرید اقساطی، این وضعیت را تشدید کرده است. در واقع مردم ترجیح میدهند به جای اینکه همه هزینهها را یکجا پرداخت کنند، سود بیشتری بر روی خرید خود دهند اما کل پول کالا یا خدمات خریداریشده را یکجا ندهند. برخی دیگر از کسبه هم از رونق خرید ابزار و لوازم دستدوم خبر میدهند. به گفته آنان برخی از مردم تمایل بیشتری به خرید اجناس استوک ارزانقیمتتر نشان میدهند زیرا خرید کالای درجه یک، برایشان گرانبها میشود.
مردم هر چه را بتوانند، حذف میکنند
اگر خودش هم به داخل برود، نفر بعدی باید به سختی وارد دکان شود. تازه قفسههایی که روی همدیگر سوار شدهاند، آنجا را کوچکتر هم نشان میدهد. برای همین حتی نمیتوان تصور کرد که ابعاد مساحت مغازهای که خرجش را از آن در میآورد دقیقاً چقدر است. به نظرم مغازه کوچکش در آن 10 دقیقه مشتریان زیادی به خود جذب کرده بود. برای همین از او میپرسم کار و کاسبی خوب است الحمدالله؟ جواب میدهد که نه. تعجب میکنم و میگویم اما در همین چند دقیقه چندین مشتری آمدند و رفتند. همه هم خرید کردند. تازه هنوز ظهر تمام نشده است. میگوید که باید دید که نسبت به چه و کی میگویی کار و کاسبی رونق دارد. نزدیک عید شده و اگر همین پنج سال پیش بود هم اینجا که سهل است. کل بازار جای سوزن انداختن نبود. مردم همگی میآمدند بازار که پرونده خریدهای شب عیدشان را از الان ببندند. خرید عید، تا همین چند سال پیش یکی از رسوم سال نو محسوب میشد اما حالا مردم اگر لباس تمیز داشته باشند، لباس جدید نمیخرند. آنها ترجیح میدهند هر هزینهای که بتوانند را حذف کنند تا دخل و خرجشان به هم بخورد.
البته تورم در اقتصاد ایران پدیده جدیدی نیست و مردم سالهاست با آن دست به گریبان هستند. به همین دلیل هم منطقاً نباید رفتار خریداران تغییر کند. البته اگر دولت در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد یا دولت هاشمیرفسنجانی با تورم درگیر بود؛ باید در نظر داشت که آن زمان دوره اوج قیمتی نفت بود. شاید به همین دلیل مردم فشار تورم را بسیار کمتر از سالهای اخیر احساس میکردند و مشکلات تورم اینقدر به چشم مردم عادی هم نمیآمد. حالا که خبری از پول نفت نیست، مردم هم فشار بیشتری از تورم متحمل میشوند. با این حال از فروشنده نسبتاً جوان مغازه میپرسم: به نظر شما رفتار مردم در ماههای آخر سال چند ماه اخیر خیلی تغییر کرده است؟ میگوید: بله. ما این مغازه را خانوادگی و از چندین سال قبل داشتیم. پدرم این تغییر را خیلی بیشتر از من حس میکند. او میگوید که همین ده، دوازده سال پیش، همه مردم برای خرید شب عید میآمدند و تنها آنهایی که خیلی ندار بودند، قبل از عید خرید نمیکردند. اما حالا اگر به سر و شکل مشتریها نگاه کنی هم میفهمی که آنها دیگر همه اقشار جامعه نیستند. فقط آن عده که دستشان به دهنشان میرسد همچنان قبل از عید سر تا پا نونوار میکنند. دیگر کسی به فکر این نیست که لحظه سال تحویل حتماً لباس نو به تن کند. بیشتر مردم همین که بتوانند قسط و اجاره خانه و بقیه بدهیها را تسویه کنند خوشحال میشوند. اصلاً خود شما، لباس عید چقدر در سبد خریدتان جا میگیرد؟ همین را به همه مردم تعمیم دهید.
خرید از دستفروشان هم کم شده است
راه همیشگی بازگشت بازار به خانه، از مترو میگذرد. مترو هم همیشه پر از دستفروشهایی است که کالاهای کارراهانداز و ارزان دارند. لوازم آرایشی، لباس، لوازم خانه و آشپزخانه، لوازم تحریر و هر چیزی که فکرش را کنید. در مترو واقعاً از شیر مرغ تا جان آدمیزاد میفروشند. یکی از دستفروشها داد میزند: خانمها انواع جوراب، پنج جفت، ۱۰۰ هزار تومان. دیگر کسی چنین قیمتی پیشنهاد نمیدهد. ۱۰۰ هزار تومان، پول یک بار از در خانه بیرون آمدن هم نیست. بعد خسته میشود و به واگن بعدی که همان واگنی که من در آن هستم میآید. به بهانه خریدن جوراب، به او میگویم قیمت جورابها واقعاً وسوسهانگیز است، حتما این چندمین باری است که بازار آمدید تا دوباره اجناس خود را شارژ کنید. پاسخ منفی میدهد که دلیل را جویا میشوم. جواب میدهد که انگار دیگر کسی شوق و ذوق خرید کردن ندارد. با اینکه اجناس در مترو خیلی ارزان است اما این قیمتها هم دیگر کسی را جذب نمیکند. قبل از این سه جفت جوراب را 10 هزار تومان میفروختم، اما حالا اینطور نیست. خودم جورابها را گرانتر میخرم و مجبورم که مقداری سود هم روی آن بکشم. تازه به نظرم اصلاً مسئله قیمت نیست. مسئله این است که دیگر قیمت پایین کسی را وسوسه نمیکند. همه سعی میکنند اقتصادیتر زندگی کنند و به همین دلیل هم تا نیاز به چیزی نداشته باشند، آن را نمیخرند. پیش از این اگر کسی 10 جفت جوراب هم داشت، 10 هزار تومان میداد و پنج جفت جوراب نو در خانه میگذاشت اما حالا دیگر در هیچ خانهای از این خبرها نیست. به اینجای صحبت که میرسیم خودم را معرفی میکنم و توضیح میدهم این اطلاعات را برای تهیه گزارشی از او گرفتهام. برخلاف تصورم اصلاً شوکه نمیشود و میگوید: پس حالا که اینطور است این را هم در نظر داشته باشید که مترو خط یک سالهای پیش خیلی شلوغ و خود ۱۵ خرداد غلغله بود. از ساعتی که مترو شروع به کار میکرد، کسبه به بازار ۱۵ خرداد میآمدند تا مغازهشان را دم عید پر کنند. مشتریان همگی از آنها میخواستند که اجناس مُد روز را برای شب عید بیاورند. آنها هم بهمن نشده، اجناس قدیمی خود را با تخفیف میفروختند تا نقدینگی لازم را به دست بیاورند و کالاهای جدید بخرند. این در حالی است که این روزها اصلاً مغازهداران تخفیفی ارائه نمیدهند. من به چشم میبینم که کسبه سود را در انبار کردن کالاها میبینند. با خود فکر میکنند همین لباسهای زمستانه را سال بعد، باید دو برابر قیمت بخریم. از سوی دیگر، بازار شب عید آنقدر گنجایش ندارد که نتوانند از پس بهای آن بربیایند. وقتی مردم توانایی خرید اجناس ندارند، کاسبها هم، صدمه میبینند.
اولویت با خرید قسطی است
آرمان، صاحب یک فروشگاه لوازم خانگی و آشپزخانه در خیابان جمهوری است. او میگوید کسادی در بازار آنها هم بسیار محسوس شده است. با وجود اینکه لوازم خانگی دیگر مانند لباس و بقیه متعلقاتش قابل حذف شدن نیست اما انگار مردم قید خرید آن را هم زدهاند. یعنی اینقدر از یک وسیله کار میکشند تا خراب شود. بعد هم تعمیرش میکنند. تنها اگر نتوان آن وسیله را تعمیر کرد یا تعمیر آن بسیار گرانقیمت شود، به فکر خرید لوازم خانگی نو میافتند. البته این هم مسئله غیرقابل درکی نیست. نگاهی به صنعت سفید و مشکلات آن میتواند این همه کسادی را توضیح دهد. ممنوعیت واردات، انحصار تولید و نازل بودن خدمات بعد از فروش، عواملی است که مردم را از این صنایع رویگردان کرده است؛ آن هم درست در شرایطی که بسیاری از لوازم خانگی تولیدی در ایران توان رقابت با همتایان خارجی خود را دارند. آرمان هم با اشاره به همین نکتهها میگوید: «مردم احساس میکنند اگر کالاهای ایرانی بخرند، زیان میکنند و تا ابدالدهر هم دستشان به تعمیر آن بند میشود. تازه، همین کالایی که نمیخواهند هم چنان گران است که توانایی خرید آن را ندارند. آنها به فروشگاه میآیند و همین که میشنوند ماشین لباسشویی ایرانی مثلاً ۲۰ میلیون تومان است، شوکه میشوند. همیشه هم میگویند اگر بخواهیم ۲۰ میلیون تومان پول بدهیم که مدل خارجی را میخریم. ما میخواستیم لوازم خانگی ایرانی بخریم که بتوانیم، از پس پرداخت هزینه خرید آن بربیاییم». از او میپرسم فروش سالانه شما تغییر زیادی کرده؟ جواب میدهد که فروش آنان افت کاملاً محسوسی داشته است. او ادامه میدهد: «مردم واقعاً پول ندارند که ۳۰ میلون تومان بدهند یخچال جدید بخرند. ترجیح میدهند هر طور که میشود، با همان یخچال قدیمی خود بسازند. از طرق دیگر حتی اگر بخواهند به تولیدکنندگان داخلی اعتماد کنند، از ما چیزی نمیخرند. آنها دوست دارند از فروشگاههای زنجیرهای تخصصی لوازم خانگی، مایحتاج خود را قسطی بخرند. زیرا نمیتوانند یکجا آن همه پول بدهند و قسطی خرید کردن گزینه عاقلانهتر و بهتری به نظر میرسد. از سوی دیگر مردم برای خرید کالاهای ارزان آشپزخانه مانند قاشق و چنگال یا ظروف هم سخت تصمیم میگیرند. بارها شده که دیدهام فردی برای خرید چند جعبه شیشهای ادویه آمده است، بعد که فهمیده مجموع چهار یا پنج جعبه ادویه این قدر گران میشود، چندتا را گذاشته و گفته بعداً دوباره خرید میکند.»
به همین دلیل هم مغازههای خردهفروشی، ضرر میکنند و بازارشان کساد میشود. در واقع، آنان از یک طرف به دلیل کاهش قدرت خرید مردم، مشتری ندارند و از یک طرف دیگر هم به دلیل همین کاهش قدرت خرید مردم، ناچار هستند با فروشگاههای زنجیرهای که اجناس خود را ارزان میفروشند، رقابت کنند و اغلب هم میبازند. مگر اینکه حساب دفتری و چیزی شبیه به آن باز کنند که آن هم برایشان نمیصرفد.
دست دوم به جای نو
بازار موبایل و لپتاب، بازاری است که با نوسان دلار، دچار نوسان میشود. شاید در ابتدا فکر کنید که همه بازارها چنین سرانجامی دارند اما از آن جایی که این محصولات مستقیماً از کشورهای دیگر وارد میشوند، نوسانات اسکناس آمریکایی را بیشتر حس میکنند. مشتریان این کالاها هم مجبور به خرید آن هستند؛ زیرا در هر صورت و با هر قیمتی باید آن را خریداری کنند. پس کاهش قدرت خرید مردم چگونه بر این اصناف تاثیر گذاشته است؟
جواد، یکی از فروشندگان لپتاب، موبایل و اکسسوریهای الکترونیکی میگوید: «با افزایش قیمت این لوازم و کاهش قدرت خرید مردم، آنان ترجیح میدهند از کالاهای استوک –دستدوم- به جای کالای نو استفاده کنند.»
این فعال حوزه رایانه ادامه میدهد: تفاوت قیمت میان جنس نو و جنس استوک، در برخی موارد به دو برابر میرسد. خریدار هم که مجبور به خرید لپتاب است، ترجیح میدهد کالای دست دوم بخرد تا کمتر هزینه کند و چیزی که به آن نیاز دارد را به دست آورد.
به گفته او، فروش کم شده اما فروشگاه آنها، بیشتر تمرکز خود را به فروش کالا به ادارهها، شرکتها و شهرستانها اختصاص داده است و به همین دلیل هم بازار بزرگتری نسبت به بقیه فروشندگان دارند و فشار کمتری احساس کردند.
لوازم یدکی دست دوم ماشین
احسان، لوازم یدکی خودروهای ایرانی میفروشد اما او هم خبر از کاهش فروش خود در چند ماه گذشته میدهد. احسان میگوید: اگر بخواهم کلیگویی کنم، فروش ما هر سال نسبت به سال قبل کاهش داشته است. ما هم کاهش قدرت خرید مردم را احساس میکنیم و میبینیم که میزان خریدشان هر سال کمتر و کمتر میشود.
احسان لوازم یدکی ماشین میفروشد اما او هم مانند جواد که لپتاب میفروشد با پدیده افزایش تمایل مردم به اجناس استوک مواجه شده است. این دو کسبه، هر دو معتقدند که خریداران بیشتر ترجیح میدهند که اجناس مورد نیاز خود را بهصورت دست دوم تهیه کنند. البته او میگوید: من دقیقاً نمیدانم که تفاوت قیمت جنس استوک با جنس دست دوم چقدر است؛ زیرا من استوکفروش نیستم اما بارها شنیدهام که افراد به دنبال اجناس دست دوم یا استوک بودهاند. زیرا وقتی ماشین خراب شود، باید قطعه را عوض کنند.
احسان در پایان توضیح میدهد: جنس استوک هم مشکلات خود را دارد. اول اینکه قیمت آن با توجه به میزان سالم بودن آن تعیین میشود. از سوی دیگر هم ممکن است کسی جنس استوک خریداری کند اما مجبور شود بعد از یک هفته دوباره آن را تعمیر یا تعویض کند. به هر حال، قدرت خرید مردم آنقدر کاهش یافته که آنان ترجیح میدهند این ریسک را به جان بخرند اما پول کمتری بابت لوازم یدکی دهند.
احمد که یکی دیگر از فروشندگان بازار پوشاک است، توضیح میدهد مبلغ فروش آنان به دلیل تورم افزایش یافته، اما میزان فروش بسیار بیشتر از افزایش قیمتها، کاهش یافته است. او ادامه میدهد: با توجه به افزایش قیمت اجناس، فروش روزبهروز کاهش پیدا کرده و این موضوع در روند فروش سالانه، بسیار به چشم میآید. او ادامه میدهد: سود اجناس در صنف ما میانگین ۳۰ درصد است. این ۳۰ درصد هر سال افزایش مییابد اما مسئله این است که این عدد تنها روی کاغذ افزایش یافته است و در عمل تنها تورم را نشان میدهد.
آمارها چه میگویند؟
کاهش قدرت خرید مردم تنها نتیجه و حاصل بررسیهای میدانی روزنامه هممیهن نیست؛ حتی آمارهای بانک مرکزی نیز همین را نشان میدهد. مشاهده آمارهای شبکه شاپرک نشان میدهد که مبلغ تراکنشهای بانکی در 10 ماهه امسال از تورم اعلامشده عقبتر بوده است. منبع این اعداد گزارشهای بانک مرکزی است و برای مقایسه رشد مبالغ تراکنشها، تورم نقطه به نقطه مرکز آمار مورد استفاده قرار گرفته است.
براساس اعلام بانک مرکزی در سه ماه آبان، آذر و دی با وجود رشد اسمی مبلغ تراکنشهای انجامشده که به ترتیب 21، 25 و 24 درصد بوده است اما با احتساب تورم نقطه به نقطه این سه ماه با 39، 40 و 38 درصد، عملاً قدرت خرید مردم افت داشته است.
در دیماه یک هزار و 55 هزار میلیارد تومان در مجموع در شبکه پرداخت تراکنش انجام شده که با وجود رشد اسمی 24 درصد اما با احتساب تورم عملاً میزان خرید مردم 13 درصد از ماه مشابه سال قبل کمتر بوده است.
وام تارا برای خریدهای شب عید
گواه دیگر کاهش قدرت خرید مردم، افزایش تبلیغات گسترده برای وامدهی است. اگر در گذشته مردم وام میخواستند تا کالاهای بادوام خریداری کنند یا به فکر خرید مسکن بودند، امروز دیگر کارکرد وام این نیست. این ادعا دو شاهد دارد. یکی اطلاعیه جدید وزارت کار درباره کالابرگهای الکترونیکی و دیگری وزارت کار، اخیراً اطلاعیهای منتشر کرده و در آن طرح کالابرگ الکترونیکی با عنوان «طرح فجرانه» را معرفی کرده است. آنطور که این وزارتخانه توضیح داده این طرح در راستای حمایت مضاعف از سبد غذایی خانوار یارانهبگیر با اولویت خانوار دهکهای پایین جامعه (اول تا هفتم) از ۱۷ بهمنماه امسال آغاز و تا ۱۷ اردیبهشتماه سال آینده ادامه دارد. بنا بر اطلاعیه وزارت کار، اعتبار خرید ۱۱ قلم کالابرگ از ۱۲۰ هزار تومان به ۲۲۰ هزار تومان افزایش مییابد. نکته قابل توجه هم اینکه ۱۱ قلم مذکور، شامل یازده قلم کالای اساسی شامل گوشت مرغ، گوشت قرمز، برنج، روغن، ماکارونی، شیر، پنیر، ماست، قند و شکر، تخممرغ و حبوبات است. یعنی دقیقاً سبد پروتئین و لبنیات مردم کشور.
از سوی دیگر هم تبلیغات گسترده اپلیکیشنی با نام «تارا» در سطح شهر نیز از کمتوانی مردم در خریدهای روزمره خبر میدهد. اگرچه خریدهای اعتباری در سطح دنیا در حال افزایش است و استفاده از «Credit card»، روشی مرسوم برای پرداخت در اکثر کشورهای توسعهیافته دنیاست اما در ایران ماجرا کمی متفاوتتر است. طرحهای پرداخت اعتباری در ایران مربوط به تامین مایحتاج روزمره میشوند. در واقع فرد که نمیتواند هزینه نیازهای ضروری خود را بپردازد، از پرداخت اعتباری استفاده میکند. اصلاً شعار خود «تارا» هم همین است: «قرض نگیر، از تارا دستی بگیر». به جز همه اینها، تارا شامل فروشگاههایی که کالاهای سوپرمارکتی ارائه میدهند، میشود.
یعنی دقیقاً نیازهای روزمره و مایحتاج اولیه زندگی. به همین دلیل هم پربیراه نیست اگر بگوییم، که مردم برای تامین نیازهای روزمره خود هم به سختی و دردسر افتادهاند. دولت هم بهجای اینکه مشکل را از اساس رفع و رجوع کند به فکر دخالت در بازارها، سرکوب قیمتها و ارائه طرحهایی مانند فجرانه است.
کاهش قدرت خرید مردم دیگر چه تبعاتی دارد؟
فقیرتر شدن مردم، تنها اثر کاهش قدرت خرید آنان نیست. اقتصاددانان میگویند قدرت خرید و میل به سرمایهگذاری با یکدیگر رابطه مستقیم دارند. یعنی با افزایش قدرت خرید افراد، همزمان میزان تمایل آنان به سرمایهگذاری نیز افزایش مییابد. در واقع تخلیه اثر کاهش قدرت خرید مردم، منجر به تغییر ساختار سرمایهگذاری و در نهایت منحرف شدن کشور از مسیر توسعه اقتصادی میشود. مرتضی افقه، اقتصاددان معتقد است، آثار کاهش قدرت خرید مردم در نهایت دوباره به اقتصاد ضربه میزند. او در گفتوگو با روزنامه هممیهن توضیح میدهد: کاهش قدرت خرید مردم در دو بُعد قابل بررسی است؛ یکی تاثیر کاهش قدرت خرید مردم بر خود خانوارها و دوم تاثیرات این کاهش بر تقاضای کل و عطش تولید ملی.
این استاد اقتصاد توسعه، میگوید: وقتی قدرت خرید مردم کم شود، عملاً تقاضای بازار هم کاهش پیدا میکند. همین امر، زمینهساز رکود میشود. قدرت خرید مردم کاهش یافته، یعنی کالا و خدمات در دسترس مردم هست اما آنان نمیتوانند کالا و خدمات مورد نیاز خود را تهیه کنند. از آنجایی که مردم درآمد کافی برای خرید کردن ندارند؛ این کالاها در بازار میماند.
افقه معتقد است که با ادامه این روند، انبارهای تولیدکننده لبریز از کالاهای مانده میشود. بنابراین تولیدکننده هم در نوبت بعدی، از حجم تولید خود میکاهد. با تداوم این وضعیت، تولیدکننده دچار زیان میشود و بعد مجبور است نیروی کار خود را اخراج کند. در نهایت هم تولید متوقف میشود. یکی دیگر از اثرات کاهش قدرت خرید مردم کاهش نرخ تشکیل سرمایه است. افقه در همین مورد اظهار میکند: اصلاً رکود به همین معناست؛ تولیدکنندهای که در حال فعالیت است، سرمایهگذاری خود را افزایش نمیدهد و افراد جدید هم تمایلی به سرمایهگذاری و فعالیت تولیدی ندارند. البته ممکن است افراد جدیدی که میخواهند اقدام به سرمایهگذاری کنند، مسیر تولید خود را به سمت کالاهای غیرضروری کج کنند. زیرا زمانی که قدرت خرید افراد کاهش یافته، کسی توان خرید کالاهای بادوام ندارد. هر چه قدرت خرید کمتر شود، تولید کالاهای بادوام هم دچار مشکل بیشتری میشود. بنابراین روند تولید کالاهای غیرضروری افزایش یافته و توان تولید کالاهای بادوام، کاهش مییابد.
این اقتصاددان و استاد دانشگاه چمران اهواز، در پایان به تاثیرات ثانویه کاهش قدرت خرید مردم اشاره کرده و یادآوری میکند: تبعات خردتر و ثانویه این پدیده، در نهایت دوباره به اقتصاد ضربه میزند. افزایش نرخ فقر، منجر به پدید آمدن بزه و افزایش نرخ بزهکاری میشود. وقتی نه سرمایهگذار علاقهای برای سرمایهگذاری در زمینه بهداشت و آموزش داشته باشد و نه مردم بتوانند برای آن هزینه کنند، جامعه گرفتار تبعات بدی میشود که اثرات اقتصادی جدی دارند. گروههایی که درگیر فقر و بزه شدهاند، دیگر نمیتوانند نیروی کار فعال اقتصادی باشند؛ بنابراین مشارکتی در روند توسعه ندارند. پس، کاهش قدرت خرید مردم از اقتصاد شروع میشود و به صورت دومینووار دوباره به اقتصاد بازمیگردد و اثرات عمیق و بلندمدت بر آن میگذارد.