| کد مطلب: ۴۴۳

دشواری خبرنگاری بحران

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

یک روایت شخصی از تلاش برای پوشش جنگ اوکراین

وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد، هر راهی که می‌شد مرا به جنگ برساند، امتحان کردم. اول به مدیران چند روزنامه پیشنهاد کردم که با پرداخت هزینه سفرم، گزارش‌های میدانی برایشان بنویسم. هیچ‌کدام بودجه‌ای برای این منظور نداشتند. بی‌پول بودند و به‌ظاهر تاسف می‌خوردند که چرا نمی‌توانند چنین پیشنهادی را بپذیرند. بعد شروع به جست‌وجوی حامیان مالی احتمالی کردم و بعد ای‌میل‌های متعدد به جاهایی چون سفارت اوکراین در ایران برای صدور ویزا. هنوز مرزها بسته بود و نمی‌شد بدون ویزا یا نامه‌های رسمی سفر کرد. خودم تمام پس‌اندازم را در سفر به افغانستان برای تهیه گزارش خرج کرده بودم و دیگر هیچ پولی نداشتم. برایم تاسف‌آور بود که مدیران ارشد مطبوعات درکی از «خبرنگار بحران» نداشتند. «خبرنگاری در بحران» یک تخصص است که در میان روزنامه‌نگاران خارجی و بین‌المللی مرسوم و شناخته‌شده است. خبرنگارانی که حوزه تخصصی‌شان جنگ و هر بحران مشابه دیگر است. آنها با دریافت مناسبی که از بنگاه مطبوعاتی خود دارند، دیگر پایبند حضور فیزیکی در محل کار خود نیستند. مدام در حال سفر و تهیه گزارش‌های دست اول و درجه یک هستند. اما اینجا، انواع ضعف‌های ساختاری و عملیاتی در رسانه‌ها که در کلیت به دلیل عدم پشتیبانی مناسب و لازم و نیز عدم درآمدزایی مکفی است، راه را بر خلاقیت و نوآوری خبرنگار می‌بندد. دریافتی خبرنگار آنقدر نیست که بتواند در جست‌وجوی سوژه‌های بکر به شرایط مالی خود متکی باشد و روزنامه نیز هماره با محدودیت جدی مالی روبه‌روست یا این‌طور نشان داده می‌شود. برای همین است که این چرخه در نهایت به مخاطبی می‌رسد که گویا او هم میلی به خوانش روزنامه‌های مختلف ندارد. چون بسیاری از مطالب، کپی‌شده از خبرگزاری‌هاست که خواننده مسلط به زبان را به خواندن منبع اصلی خبر سوق می‌دهد. وقتی امکان سفر به جنگ اوکراین را پیدا نکردم، در صفحه اینستاگرام خود برای پیدا کردن ایرانیان مقیم اوکراین که در جنگ گرفتار شده بودند، فراخوان دادم. چند نفری جواب دادند و خیلی زود به یک گروه وایبری متشکل از صدها ایرانی که سالیان دراز بود که در اوکراین زندگی و کار می‌کردند، وصل شدم. ایرانیانی که حتی آنجا با زنان یا مردان اوکراینی ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بودند. من به‌عنوان روزنامه‌نگار به اعضای گروه معرفی شدم و بلافاصله شروع به طرح سوالاتم کردم؛ درباره جنگ، صدمه‌های ایجادشده، اینکه الان کجا هستند و چه تصمیمی دارند؟ آیا سفارت ایران به آنها کمک کرده؟ و ناگهان اتفاق ترسناکی رخ داد. هجمه‌ای سنگین علیه من آغاز شد. شما مربوط به کدام ارگان هستید؟ می‌خواهید جاسوسی ما را بکنید؟ ما که از ایران رفته بودیم و سرمان به کار و زندگی خودمان بود. چرا جنگ راه انداختید؟ از جان ما چه می‌خواهید؟ اصلا خودتان بگویید چه‌کسی هستید؟ اگر واقعا خبرنگار هستید، موضع شما درباره وقایع ۸۸ یا آبان ۹۸ چه بوده؟ آیا دراین‌باره چیزی نوشته‌اید؟ درباره نوید افکاری و دیگر زندانیان سیاسی چطور؟... سوالات چون توفانی بی‌پایان ادامه داشت. چیزی آنها را وامی‌داشت که از جواب‌هایم قانع نشوند. آنها خشم و نفرتی را که سال‌ها در ناخودآگاه خود انباشته بودند، به این شکل دردناک در حال برون‌ریزی بودند. من یک روزنامه‌نگار مستقل بودم، ولی آنها در آن شرایط سخت گویا انتقام آوارگی از وطن و حالا دربه‌دری به‌دلیل جنگ را از من می‌گرفتند. من تسلیم شدم و ترجیح دادم در سکوت به حضورم پایان دهم. بعد اتفاق دیگری رخ داد. یک ایرانی که حرفه‌ای فرهنگی داشت و توسط دوستی معرفی شده بود، حاضر به گفت‌وگو شد. اما یک شرط داشت. او بی‌نهایت خشمگین بود و می‌خواست تمام انتقادهای جدی‌اش به حکومت و دولت ایران بی‌کم‌وکاست منتشر شود؛ با تمام فحش‌هایی که لابه‌لای حرف‌هایش بود و من می‌توانستم او را با صورت برافروخته و عصبانی تصور کنم. روزنامه‌نگاری حرفه سختی است، چون کار مهمی است. چون قرار است مخاطبان را در معرض برهنه‌ترین رویدادها قرار دهد. ایجاد آگاهی هماره دشوار و پرمخاطره است. چون همیشه افراد زیادی هستند که تمایلی به انعکاس واقعیات ندارند. چون واقعیات در تضاد و تقابل با منافع آنهاست. از دولت‌ها تا گروه‌های مافیایی، حرفه خبرنگاری را سخت‌تر و سخت‌تر می‌کند. خبرنگارانی که برای نوشتن حقیقت گاه از مسیرهای نفس‌گیر و خشنی چون زندان، ممنوعیت کاری و نیز محرومیت از نوشتن عبور می‌کنند و رنج می‌برند. آری، خیلی دشوار است که بگویی حرفه‌ام، خبرنگاری است...

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی