| کد مطلب: ۵۱۱

جایگزین بزرگ؟

جایگزین بزرگ؟

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

شماره پنج شنبه «هم میهن» مثل اغلب روزنامه های دیگر، متاثر از درگذشت امیرهوشنگ ابتهاج بود. سایه ای که برخی آن را بر سر شعر و ادب پارسی مستدام خواندند و او را حافظی تمام دانستند و برخی دیگر، چنان بر آن تاختند که گویی قرنی فرصتی می جستند تا سایه اش را به تیر بزنند و انتقام انقلاب را از شاعر زندان رفته ی هجران زده بستانند. اما فارغ از این هیاهوی روزمره که کفی بر آب است و این بار، بهانه اش از جنس شاعری؛ در شماره پنج شنبه «هم میهن» مقاله ای هم ترجمه شده بود با عنوان «استبداد جدید». گزینش و برگردان خوبی از مجتبی پارسا به نقل از فارین پالیسی؛ مجله ای که در کنار فارین افرز، نمونه های عالی در پرداختن تئوریک و درعین حال، استراتژیک به مساله سیاست و به ویژه روابط بین الملل هستند.

جای خالی فارین‌پالیسی ایرانی

1

در کشور ما و مخصوصا از اواخر دهه ۸۰ که مجله‌نویسی بیش از روزنامه‌نویسی رونق گرفت، مجلات وزینی منتشر شدند که در این میان، برخی هم کوشیدند نسخه ایرانی مجلات معتبر بین‌المللی را به دست دهند. مثلا هفته‌نامه «تجارت‌فردا»، تلاش نسبتا موفق و مستمری محسوب می‌شود برای نزدیک شدن به الگوی اکونومیست. در هفته‌نامه «صدا» هم، در مقطعی که آن را در ۱۰۰ صفحه و به‌شکل مجله‌ای منتشر می‌کردم، ایده‌ام نزدیک شدن به الگوی «تایم» بود که متاسفانه محدودیت‌های مالی، اجازه تداوم آن را نداد. اما در مورد فارین‌پالیسی و فارین‌افرز، روزنامه‌نگاری ایران حتی تصور رفتن به آن سمت‌وسو را به ذهن نیاورده است. البته، مجلات وزینی چون «آگاهی‌نو»، «اندیشه پویا» و مهمتر از همه، «مهرنامه»، گام‌های بلندی در جهت ارتقای سطح مجلات سیاسی در دهه اخیر برداشتند و مقالات و پرونده‌هایی ماندگار از خود بر جای گذاشتند. اما این مجلات بیش از آنکه تئوریک و راهبردی باشند، نوستالژیک و تاریخی از کار درآمدند. البته، این رویکرد برآمده از شرایط پس از حوادث ۱۳۸۸ و ضرورت‌های امنیتی و مهمتر از آن، نیازهای فکری بود که بخشی از نخبگان و روزنامه‌نگاران برای بازاندیشی و بازخوانی راه رفته و تجربه‌های خفته احساس می‌کردند. اما به‌هرحال، هرچه بود این مجلات سیاسی و فکری پرمحتوا نیز، نسبت چندانی با فارین‌افرز و فارین‌پالیسی ندارند؛ گرچه، می‌توان آنها را تجربه‌های بومی موفقی دانست که در دهه سخت 90، چونان شهدی به کام مجله‌خوانان ایران نشست و تاحدی خستگی ناشی از درد و شکست، از جان‌هاشان رخت بر بست. البته، در اواسط دهه ۹۰، هادی خسروشاهین عزیز با همکاری برخی دیپلمات‌ها و اهل سیاست بین‌الملل، کوشید با انتشار مجله «دیپلمات» نمونه‌ای ایرانی از فارین‌پالیسی و فارین‌افرز را عرضه کند که متاسفانه این تجربه هم، خیلی زود متوقف شد؛ چنان زود که نمی‌توان درباره کامیابی یا ناکامی‌اش داوری کرد.

آینده‌نگری و آینده‌نگاری در سیاست

2

همه این مقدمه نسبتا طولانی را گفتم که اشاره کنم جای مجلاتی با رویکرد فارین‌پالیسی و فارین‌افرز نه‌تنها در میان مجلات ما خالی است، بلکه ذهنیت و رویکرد غالب روزنامه‌نگاری ایران، به چنین الگویی از پرداخت به سیاست، کم‌توجه است. الگویی که در آن، رخدادهای سیاست داخلی و خارجی، از منظر علم سیاست (و رشته‌های بینارشته‌ای مرتبط) به سنجش و آزمون درآید و مهمتر اینکه، نگاهی آینده‌نگرانه و آینده‌نگارانه به سیاست داشته باشد. آینده‌نگری در سیاست، البته به‌معنای پیشگویی‌های نوستر آداموسی نیست. پیشگویی‌هایی که اگر علمی هم باشد (که نیست)، در جامعه ایران که تحولات آن لحظه‌ای است و در شش‌ماه از جزیره ثبات به موج انقلاب می‌رسد، منطبق بر منافع پیشگو هم نیست؛ منافع ملی بماند! آینده‌نگری و آینده‌نگاری در سیاست (و نیز روابط بین‌الملل) مبتنی بر خوانش و بازبینی روندها و تلاش برای صورت‌بندی آنها در قالب یک نظریه پیشنهادی، طرح سناریوهای ممکن و در صورت امکان، ارائه راهبرد است. البته که این کار، بس دشوار است. از همین‌روست که نه‌تنها در ایران که در سطح جهانی هم، مجلاتی که قابل‌مقایسه با فارین‌پالیسی و فارین‌افرز باشند، کمتر می‌توان یافت و مجلات سیاسی، بیشتر در کار روایت یا تفسیر یا بازخوانی گذشته‌اند تا برآورد امروز و نظریه دادن درباره آینده. این درحالی است که بسیاری از کشورهای غربی دیگر نیز (گرچه نه در حدواندازه آمریکا) از دانشگاه‌ها و اندیشکده‌های معتبری در حوزه علوم سیاسی برخوردارند و دانش زیادی در این حوزه تولید می‌کنند. اما کار سخت، همان پیوند برقرار کردن میان اندیشه و دانش دانشگاهی با امر جاری سیاسی، آن‌هم با بیان روزنامه‌نگاری است. از این منظر است که فارین‌پالیسی و فارین‌افرز، تا حد زیادی بی‌رقیب و بی‌بدیل مانده‌اند.

تغییر الگوی حکمرانی ترس

3

مقاله‌ای که روز پنج‌شنبه از فارین‌پالیسی ترجمه و در «هم‌میهن» منتشر شد، نمونه‌ای عالی از این رویکرد آینده‌نگارانه بود که در آن، نویسنده به بازخوانی و ارزیابی انتقادی سه کتاب تازه‌منتشرشده درباره الگوهای اقتدارگرایی در قرن۲۱ (با عناوین: «دوران مرد قدرتمند»، «آزمایش بزرگ» و «دیکتاتوری‌های چرخشی») پرداخته بود. نویسنده مقاله نه‌تنها، چهره‌هایی چون ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان که حتی بوریس جانسون را از این منظر، سنجیده بود و از تغییر و پیچیده شدن الگوهای اقتدارگرایی، از شیوه سنتی «حکمرانی ترس»، به شیوه‌هایی نو، مبتکرانه و نسبتا نامحسوس نوشته بود. طبعا برای آگاهی کامل از نظریه‌هایی که در این سه کتاب مطرح شده، این کتاب‌ها باید ترجمه شود تا به متن کامل آن دسترسی یافت. اما در همین حدی هم که نویسنده فارین‌پالیسی توضیح داده، نکات کلیدی و مهمی را می‌توان احصاء کرد. از جمله این موارد، نظریه «جایگزین بزرگ» است. این نظریه، البته در توصیف هشدار رهبران راست افراطی در کشورهای غربی مطرح شده که به تعبیر نویسنده: «مخفف تئوری توطئه‌ای است که دشمنان ملت را به ذهن متبادر می‌کند که می‌خواهند «دیگران» را به‌جای «مردم واقعی» بنشانند.»

جایگزین بزرگ

4

اما از منظری متفاوت نیز، نظریه «جایگزین بزرگ» را می‌توان تعریف و تبیین کرد. این منظر متفاوت، برگرفته از تجربه زیسته طبقه متوسط و نیروهای حامل گفتمان‌های توسعه و دموکراسی در ایران امروز است؛ تجربه‌ای که گویی به شکل اولیه در نیمه دهه هشتاد تست شد و امروز، شکل پیشرفته آن درحال اجرایی شدن است. در این تعریف، «جایگزین بزرگ» گمانه‌ای دور از ذهن اما ایدئولوژیک برای نیروی اقتدارگرا و راستگرایان افراطی تصویر و تصور می‌شود که می‌کوشد با آزارهای سیستماتیک و تشدید تدریجی و نسبتا نامحسوس روندهای کنترلی، امکان زیستن را برای بدنه و پایگاه اجتماعی مخالف یا متفاوت خود، دشوار سازد. در این تعریف، رخدادهایی چون موج مهاجرت نخبگان، سرمایه‌داران مستقل و حتی مردم عادی از کشور، نه‌تنها خطری برای توسعه تلقی نمی‌شود؛ بلکه دستاورد و خواست مطلوب نظریه و نیروهای ذینفع تحقق آن (راست افراطی) است. چنان‌که در بخشی دیگر از مقاله فارین‌افرز هم، به این نکته در تجربه روسی آن، اشاره شده است: «از آنجایی که بسیاری از مرزها در قرن بیستم بسته بودند، حالا ناراضی‌ها به‌سادگی می‌توانند بروند. چه‌بسا اینکه صدها هزار روس با تحصیلات عالی، پس از تهاجم روسیه به اوکراین، روسیه را ترک کردند تا به پوتین کمک کنند.» با چنین نگاهی، حذف و تسویه نیروهای مخالف و منتقد از ساخت قدرت تنها مرحله ابتدایی و اولیه از کلان‌پروژه «جایگزین بزرگ» است. در مراحل بعد، ساخت قدرت می‌کوشد با ابزار قانون‌گذاری و دیگر ظرفیت‌های انحصاری خود، به سمت جایگزین‌سازی در سطح جامعه مدنی، تشکل‌های تخصصی و حتی فعالیت‌های اقتصادی خرد حرکت کند؛ روندی که نمونه‌ها و نشانه‌های آن را در دشوارتر شدن گزینش‌ها و فراتر از آن، تغییر مرجع گزینش و مجوزدهی از نهادهای مدنی به نهادهای دولتی و ایدئولوژیک شاهد هستیم. حتی در گمانه‌ای بدبینانه‌تر، طیف‌های رادیکال‌تر و نامسئول‌تر این جریان ممکن است از افزایش تنش در روابط خارجی هم برای اجرایی کردن نظریه خود، استقبال کنند. البته، صرف یک نظریه ایدئولوژیک و حتی به‌کار گرفتن ابزارهای اجرایی، برای تحقق آن کافی نیست و نهایتا، این موازنه قوای واقعی در سطح جامعه و رقابت میان هنجارها و ارزش‌ها و نیروهاست که نتیجه این روند را روشن می‌کند. چنان‌که در موضوعاتی چون حجاب، فضای مجازی، ماهواره و حتی کلیت امر سیاسی، نشانه‌های شکست این نظریه در صحنه عمل آشکار شده است. اما درعین‌حال، چنین نظریه‌هایی بسیاری از رفتارها و ستیزه‌جویی‌های جاری در قبال جامعه را توجیه و تبیین می‌کند؛ رفتارها و ستیزه‌جویی‌هایی که خارج از چنین نظریه‌ها و کلان‌روایت‌هایی، کمتر نسبتی با عقل سلیم و حتی عقل ابزاری دارد و برای حفظ و بقای قدرت هم، خطرناک تلقی می‌شود.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی