| کد مطلب: ۵۲۶

برجـام و آینده حیات سیاسی ایران

روزنامه هم‌میهن ، منتشر کننده آخرین و بروزترین اخبار داخلی و خارجی.

درحالی ‌که تمام کشورهای دنیا فهمیده ‌اند که عصر کنونی دوره انتخاب ‌های عقلانی با اولویت منافع ملی است، اما ایران به عصری برگشته که اولویت هایش در راستای غیرمنافع ملی تعریف می ‌شود. چنین راهبردی در فضای کنونی جهان ما را به طور قطع به یک کشور پیرو تبدیل می ‌کند و با چنین راهبردی استقلال سیاسی به عنوان مهمترین مولفه تدوین منافع ملی فقط یک شعار است و در عمل جایگاهی ندارد. اینکه ما در فضای کنونی جهان در کجا ایستاده ایم و چه کار می ‌کنیم و چرا سویه روشنی در سیر تحولات راهبردی دنیا نداریم، مجموعه سوال ‌های بدون پاسخی است که بدون یک رویکرد شفاف نمی ‌توانیم آینده پیش ‌بینی پذیری را داشته باشیم. در تحلیلی که از اهمیت موضوعی برجام در حیات سیاسی ایران وجود دارد، بیش از آنکه بخواهیم آن را در پیوند با اقتصاد و معیشت روزمره مردم گره بزنیم، باید به اهمیت این نکته توجه کنیم که این موضوع یکی از بااهمیت ‌ترین موضوعاتی است که دورنمای موقعیت و نقش ایران را در آینده سیاست بین الملل مشخص خواهد کرد.

چشم‌‌انداز آینده روابط با چین

1

اگر برجام به هرشکلی به نتیجه نرسد؛ این امر، سرآغازی است برای گسستن تدریجی ایران از سیاست موازنه و تبدیل شدن به پاندولی از سیاست منطقه‌‌ای و جهانی روسیه که البته این امر، کاملا با آنچه هدف‌گذاری اولیه انقلاب است، ناهماهنگ و متضاد است. این سیاست حتی ما را از پیوند راهبردی با چین هم باز خواهد داشت؛ چون چین به‌رغم اینکه حکومتی کاملا ایدئولوژیک است، اما راهبردهای سیاست‌‌اش در امور بین‌الملل براساس مولفه‌‌های امنیت و منافع ملی تدوین شده است. یعنی منافع ملی در سیاست بین‌الملل چین بر مواضع ایدئولوژیک می‌‌چربد، بدون آنکه آن را نقض کند. اکنون می‌‌بینیم که میان آمریکا و چین بالاترین سطح تنش سیاسی وجود دارد و این سطح از تنش نه‌تنها کاهش نیافته و نمی‌یابد بلکه محتمل است که افزایش یابد؛ اما در عین حال بالاترین سطح رابطه تجاری و اقتصادی میان دو کشور موجود است. چراکه چین براساس همان اولویت منافع ملی رابطه با آمریکا را از سطح دشمنی و نزاع به سطح رقابت کشانده است؛ دو دشمن ایدئولوژیک دیروز که امروز دو رقیب سرسخت هستند. آنها در همه جای دنیا با هم رقیب‌اند و به هم اعتماد نمی‌‌کنند، اما در عین حال سعی در تضمین منافع خود دارند. در هر مرحله‌‌ای که روابط آنها به مرحله بحران و رودررویی می‌‌رسد، با گفت‌وگو سطح تنش را کنترل می‌‌کنند. چین با اتکا به چنین راهبردی، نمی‌‌تواند با ایران کنونی اتحاد راهبردی داشته باشد؛ چون چنین اتحادی، خلاف منافع ملی این کشور است. رابطه کنونی ما با چین نوعی رابطه کلنگی مبتنی بر نیازهای کوتاه‌مدت است که ثمره اصلی آن برای چین است که به‌عنوان ابزار تنفس اقتصادی وکارتی در بازی‌‌های سیاسی و منطقه‌‌ای است. چین تمایل دارد دو اتفاق بیفتد: نخست اینکه، شرایط کنونی استمرار یابد و ایران یک برگ بازی با غرب باشد که انتخاب اجباری چین است. دوم اینکه، برجام به نتیجه برسد و در روابط ایران و غرب تعامل به‌وجود آید که در آن‌صورت زمین بازی چین تغییر می‌‌کند و با اتحاد راهبردی با ایران می‌‌تواند فضای رقابت با غرب را گسترش دهد. به عبارت دیگر، چین زمانی به اتحاد راهبردی با ایران تن می‌‌دهد که ایران سیاست دشمنی با آمریکا را به سیاست رقابت و رابطه انتقادی تبدیل کند.

چشم‌‌انداز روابط با روسیه

2

اما چرا برهم خوردن برجام برای روسیه یک منفعت راهبردی است؟ کاملا روشن است. روسیه دقیقا پا جای چین گذاشته است اما با چهار دهه تاخیر باید به این سیاست روسیه نگریست. روسیه با رویکرد ایدئولوژیک در روابط بین‌الملل در حال فراهم کردن فرصت داخلی، منطقه‌‌ای و جهانی برای جهش اقتصادی است. ثمره یک دهه رویکرد روسیه تبدیل این کشور از موضع یک قدرت منفعل در حوزه انرژی به فعال مایشا در این حوزه است. این سیاست فرصتی فراهم می‌‌کند تا روسیه با تزریق درآمدهای حاصله از نفت و گاز توسعه اقتصادی‌‌اش را بهبود ببخشد. جنگ اوکراین آخرین پازل این سیاست است که فقط زمانی نتیجه‌‌بخش است که ایران به‌عنوان تنها منبعی که می‌‌تواند راهبرد نفتی روسیه را با مانع روبه‌رو کند، منفعل شود و این انفعال حتی‌المقدور دو دهه به‌طول بینجامد. اما این تنها نیاز روسیه به ضرورت انفعال انرژی در ایران نیست؛ بلکه روسیه با کپی‌برداری از راهبرد چهاردهه قبل چین سعی دارد به هر شکل ممکن از ایران الگویی همانند کره شمالی بسازد. کره شمالی شمشیر برنده چین علیه سیاست منطقه‌‌ای غرب بود که حاصل آن ابتدا، ایجاد نوعی موازنه منطقه‌‌ای است که چین را از ضرورت رقابت تسلیحاتی با ژاپن، کره‌‌جنوبی و... رها کرد و عملا آمریکا را در موضع دفاعی قرار داد و دوم اینکه، بخشی از نیرو و انرژی آمریکا را معطوف به پیونگ‌‌یانگ کرد و پکن توانست نفس بکشد. روسیه با پیمودن همین مسیر ایران را به سمت چنین وضعیتی سوق می‌‌دهد. اما این سیاست مشکلاتی دارد که مهمترین آن موقعیت و نقش رژیم صهیونیستی است. مسکو با درک و استفاده کاربردی از این موضوع، سعی در ایجاد رابطه‌‌ای متعادل با ایران و رژیم صهیونیستی دارد. به همین علت برجسته‌سازی خطر هسته‌‌ای ایران برای روسیه در اولویت نیست و در مقابل تقویت خطر منطقه‌‌ای و بین‌المللی ایران می‌‌تواند کمک شایانی به رژیم صهیونیستی باشد تا با بهبود و عادی‌سازی روابط با اعراب از انفعالی که سال‌های متمادی دچار بود، رها شود. اتحاد براساس مبانی ایدئولوژیک و مواضع سیاسی میان ایران و روسیه سود چندانی برای ایران ندارد. به‌‌خصوص اینکه باید این را در نظر داشت که رویکرد نهایی روسیه در آینده همان سیاستی است که چین اتخاذ کرد. روسیه در آینده‌‌ای نه‌چندان دور روابط با غرب را از دشمنی به رقابت تبدیل می‌‌کند.

سیاست پیش روی ایران

3

ایران نباید مثل کره شمالی تمام پل‌‌های رابطه با غرب و کشورهای منطقه را تخریب کند؛ چون بازگشت از چنین سیاستی بهای سنگینی خواهد داشت که مهمترین آن شکستن سدها و موانع و برج و باروهای اعتقادی و باورهای فرهنگی و اجتماعی مردم است. شاید اگر رهبران کره شمالی این همه باورهای نادرست در ذهن مردم خود نمی‌ساختند، امروز به‌راحتی قادر بودند این واقعیت را بپذیرند که با اصلاح ساختار ذهنی مردم و مسئولان می‌‌توان کشوری آبادتر، سالم‌تر و مستقل‌تر داشت. برجام از این زاویه اهمیت دارد که موجب می‌‌شود ایران در مسیر تعادل و موازنه قرار بگیرد. بهترین فرصت است که سیاست دشمنی با آمریکا را به سیاست تعامل انتقادی تبدیل کنیم. بهترین زمان و فرصت است که منافع ملی را در اولویت قرار دهیم و کشور را از فرو غلتیدن به دور بی‌بازگشت بحران و استیصال نجات دهیم. امروز اصلاح سیاست خارجی مهمتر از اصلاحات اقتصادی است، هر چه زودتر این را باور کنیم زودتر به نتیجه می‌‌رسیم.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی